دل گفته های دست نوشته
 



دوران عجیبی است و اتفاقات و ابتلائات یکی یکی و به سرعت رخ می‌دهند و مردمان از یکی فارغ نشده به دیگری مبتلا می‌شوند و گویی سیل حوادث را پایانی نیست. مردمان غصه را با غصه دیگر فراموش می‌کنند و بغض بر بغض گره می‌زنند. کشتی جهان در تلاطمی طاقت‌فرسا و مردافکن افتاده و مردم هر گوشه‌ای از این سیاره درد به گرفتاری گرفتار آمده‌اند. مردم جهان تشنه حرف حقند و عطشناک زلال اقناع و آرامش و حاکمانی ترسان از کشف حقیقت برای مردمانشان و برای مقابله با آن به هر پلیدی و پلشتی دست می‌یازند و گروهی را به بهانه‌ها و به برنامه‌هایی فتان و فریبا مشغول می‌کنند. عده‌ای را مشغول بازی حقوق بشر می‌کنند و گروهی دیگر را با حقوق حیوانات و طبیعت سر کار می‌گذارند. گاهی مدرکی به ظاهر علمی به جماعتی می‌دهند که تا ابد سخن به مزد باشند و مطیع و مرعوب و نزد مردم خود مدعی و گروهی را با جایزه نوبل به استخدام درمی‌آورند و خواب می‌کنند. دائماً از خطری می‌گویند که مردم را تهدید می‌کند در حالی که آن خطر منجی مردم است و ختم قدرت شیطانی سرکشان را پیگیر است و مستکبران از آن می‌ترسند. به این بهانه هر تهمتی می‌زنند و هر که را بخواهند و هر طور که بخواهند از سر راه برمی‌دارند و می‌کشند و یا به اسارت می‌کشند. هر کشوری را که اراده کنند به زمینی سوخته مبدل می‌کنند و مردمانش را آواره بیابان و صحرا و کوه و دریا می‌کنند.
برایشان مهم نیست که آن که می‌کشند زن و کودک است یا سرباز، مرد بی‌دفاع است یا دشمن غدار. با انفجاری ده‌ها هزار نفر را در کسری از ثانیه جزغاله می‌کنند و فاجعه هیروشیما و ناکازاکی را رقم می‌زنند. در ثانیه‌ای هواپیمای مسافربری را در آسمان خودش و با ناو جنگی به آتش می‌کشند و دهها زن و کودک و مرد بی‌گناه را می‌سوزانند و به عامل دیوانه این جنایت نشان افتخار می‌دهند. خونخواری چون صدام را برای حمله به ایران تحریک می‌کنند و او را تا بن دندان مسلح می‌کنند و در مجامعی که قرار است بین‌المللی باشد از او حمایت می‌کنند تا او نیم میلیون نفر را به شهادت برساند یا جانباز کند و یا اسیر و یتیم و بیوه و او در سردشت و حلبچه با بمب شیمیایی قدرتش را به رخ کودکان بکشد. در افغانستان به بهانه اشتباه، عروسی‌ها را عزا می‌کنند و بیمارستانها را گورستان. در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و نیجریه فتنه به پا می‌کنند و آتش می‌سوزانند و جنگ نیابتی به راه می‌اندازند. در لندن مذاهب قلابی می‌سازند تا مردم را به اشتباه بیندازند و مذهب را به جان مذهب بیندازند در حالی که پول هر دو سر دعوا را خودشان می‌دهند. هزاران فتنه می‌کنند و خودشان را کدخدا می‌دانند و می‌خوانند در حالی که شیطانند.
در گوشه‌ای دیگر از جهان نیز حاکمانی هستند که یا گرفتار توهمند یا ترس. که گروه اول متحجرند و نابخرد و به دنبال احیای امپراتوری عثمانی یا حکومت اموی. و به این خیال خام، مردم را به مسلخ می‌برند و با مزدوران اجاره‌ای و فریب‌خوردگان، کشتار می‌کنند. شریک دزدند و رفیق قافله. در آشکار چیزی می‌گویند و در پنهان کار دیگری می‌کنند. از تروریسم تعریفی خیالاتی دارند و پسرشان دست در سفره و کاسه آدم‌خواران دارد. اینها هم گرفتارند و هم گرفتار می‌کنند. هم گمراهند و هم گمراه می‌کنند. گروه دیگر از ترس مرگ عمر و عمارت، به دریوزگی جهانخواران افتاده‌اند و خیانت. غلام حلقه به گوش مستکبرانند و عبد مطیع ظالمان. در جنایاتشان شریکند و حتی پیشقدم‌تر از آنان. در نیجریه بدون هیچ دلیل معقولی آیت‌الله زکزاکی را می‌زنند و می‌دزدند و چند صد تن از پیروانش را مظلومانه به شهادت می‌رسانند، تنها به خاطر دستوری که گرفته‌اند.
در عربستان نیز پول نفت و ثروت مسلمین را خرج کشتن مسلمین می‌کنند. بت‌پرستانی‌اند که والی کعبه شده‌اند و مشرکینی هستند که کلیددار خانه خدایند. از هر آنچه که به انسانیت می‌رسد بی‌بهره‌اند و از توحش و حماقت لبریز. نه می‌فهمند چه می‌گویند و  نه می‌دانند چه می‌کنند. گمراهان وهابی و داعشی را زاییده و پرورده‌اند و در بلاد مسلمین پراکنده‌اند تا در دین خدا اعوجاج کرده باشند و مردم را متحیر و سرگردان و ترسان و پریشان. زنان را از رانندگی و حق رأی منع می‌کنند و به جهاد نکاح و تن  فروشی ترغیب. پیروان را از سؤال منع می‌کنند و مزخرفاتی به نام دین به خوردشان می‌دهند. بوسیدن خانه خدا را شرک می‌دانند و لیسیدن پای یهود را افتخار. قرآن چاپ می‌کنند و شش هزار حاجی میهمان خدا را از تشنگی هلاک می‌کنند. عالمان ربانی چون آیت‌الله نمر را به جرم حرف حق و بیان حقیقت، گردن می‌زنند و از ایران مطالبه آزادی بیان می‌کنند. جوانک روسری به سری به نام عادل جبیر، ایران را به حمایت از تروریسم متهم و تهدید می‌کند در حالی که بی‌هیچ دلیلی 8 ماه مردم بی‌دفاع و مظلوم یمن را بمباران می‌کنند و با این حال در گل مانده‌اند و تمام این جنایات را در مقابل دیدگان نابینای آقای دبیر کل و شورای امنیت و سازمان حقوق بشر و... صدها مترسک مدعی دیگر انجام می‌دهند.
آری آنان برای گمراهی مردم کمر همت بسته‌اند و پول خرج می‌کنند و اتاق فکر تشکیل داده‌اند و نیرو به کار گرفته‌اند و این مزدوران بی‌چون و چرا اوامرشان را اطاعت می‌کنند و در این میان این خیل مردمان بی‌گناه و مظلومند که خون عزیزانشان را با اشک می‌شورند و چاره‌ای جز مرگ و مردن ندارند و مردانی سلحشور از آنان برخاسته‌اند که سایه ظلم را برنمی‌تابند و با تاریکی نبرد بی‌پایان آغازیده‌اند. نبردی که با مرگ شیطان به سرانجام می‌رسد. جمعیت اندک ظالمان، ظلم بی‌شمار می‌کنند و جهان را به آشوب کشیده‌اند. در این مدت چند ماهه فاجعه قندوز و لبنان و عراق و منا کم بود که مصیبت زکزاکی و نمر نیز مزید بر علت شد و تمام این حوادث در یک صفند و از یک خیمه فتنه و جنگ بیرون می‌آیند. از خیمه‌ای که نمی‌توان با آن مماشات کرد و از در دست دادن و قدم زدن وارد شد. خیمه‌ای که سران سیاهی در آن مجتمعند و در ازای هر مقاومتی نقشه‌ای دارند و برای هر جامعه‌ای که نتوانند به تسخیر نظامی دربیاورند افراد و افکاری نفوذی سراغ دارند. افرادی مرعوب و متحیر و افکاری فریبا و به ظاهر درست که تنها مبارزان و مجاهدان اهل بصیرت می‌توانند بطلان کارشان و حرفشان را بدانند و آنها را به زانو دربیاورند. آنها که ایمانها و بصیرتشان را بر شمشیرهاشان گذارده‌اند و با نور ایمان راه می‌روند.
و ما در این میان با داغ عزیزان و بزرگان در میدان مانده‌ایم و در کنارمان خیل مظلومان و محرومان تازیانه خورده و در مقابلمان دشمنان غداری با سپاهیانی فریب خورده هستند که منتظر اقدام تاریخی مایند. ما که با حادثه خو کرده‌ایم و با مشکلات آشناییم و مطمئنیم که سرانجام این راه پرفراز و نشیب و خطر، ساحل آرامش و نجاتی است که تمام انبیاء و اولیاء بشارت آن را داده‌اند. آری اسلام ناب بزرگ‌ترین خطر است برای شیطان و شیطانیان و آمریکای جنایتکار که شیطان بزرگ است باید از اسلام و مسلمانان بهراسد چون بوی عذاب را به مشام کشیده و خطر را حس کرده است و این ما هستیم که در گردنه حساس تاریخی درگذریم. پس نه حیرانیم و نه مضطرب. موسی جلودارمان است و از دل نیل به سلامت گذر می‌کنیم و امیدمان به آینده حتمی است که مستضعفین در آن به حکومت خواهند رسید. و تو ای فرزند زهرا(س) و ذخیره خدایی، بقیه‌الله الاعظم، برایمان دعا کن و مدد رسان که سخت به تو و دعایت محتاجیم. دعای ما برای ظهورت که به جایی نرسید. ای عزیز سفر کرده خودت دعاکن و این شب هجران را سحر نما. آقا بیا که دلهامان برای آمدنت شور می‌زند و قبضه شمشیر در دستانمان بی‌قراری می‌کند.

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ94/10/23

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ساعت 15  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 


سال 87 است و مردم آرام آرام خود را برای انتخاباتی پرشکوه آماده می‌کنند که قرار است در خرداد ماه 1388 برگزار گردد و در آن رئیس‌جمهور دهمشان را انتخاب کنند. نامزدها از میان کسانی که مدتها می‌آیم نمی‌آیم کرده‌اند، یکی‌یکی مشخص می‌شوند. تعارفها شروع شده و هر گروه و حزبی برای خود آدابی دارد و برای بازار گرمی و جلب توجه می‌گویند اگر فلانی بیاید من نمی‌آیم یا اگر فلانی بیاید من هم می‌آیم. برخی نیز پای ثابت انتخاباتها هستند و از مدتها قبل گفته‌اند اگر هر کسی هم بیاید و نیامد من می‌آیم. آنها که در دوره قبل نیز نتوانستند رأی لازم را کسب نمایند دوباره درصددند تا مقبولیت خود را به آزمایش بسپارند. مردم نیز با شور و حرارت خاصی که تنها از آنها برمی‌آید تنور انتخابات را داغ‌تر می‌کنند و هر گروهی از مردم به دنبال گمانه‌زنی‌ها و نیز مجاب کردن دیگران به حمایت از نامزد مورد نظر خودشان هستند. فضا آرام آرام انتخاباتی می‌شود و شور انتخابات فضای جامعه را پر می‌کند.
 گروه‌ها آزادانه  تفکرات خود را می‌گویند و به دفاع از آرمانهای خود می‌پردازند. سیاستها و رویکردهای دولت مستقر و دولتهای پیشین به راحتی نقد می‌شود ، بعضی دفاع می‌کنند و برخی دیگر انتقاد. هر حزب و گروهی برای رقیب، کری و رجز می‌خواند و بازار وعده و وعید گرم است. وعده می‌دهند اگر انتخاب شوند تورم ریشه‌کن می‌شود، بیکاری هم همین طور، فساد اقتصادی نیز به همین منوال، توانمندیهای زنان هم دیده می‌شود و... و وعید می‌دهند که در صورت روی کار آمدن فلان گروه فضا امنیتی می‌شود، جنگ می‌شود، بدبختی می‌شود و ... مردم هم  نظاره‌گر و عموما فعال در عرصه اصل انتخابات و گروهی از آنها هم بدبین به وعده‌ها و بی‌اهمیت به وعیدها. شور انتخابات در همه جا دیده می‌شود و همه متأثر از فضای انتخاباتی می‌شوند و... ولی در زیر پوست تمام این فضای پرشور، اتفاقات دیگری نیز در جریان است و مردم و برخی از مسئولین از آنها بی‌خبر.
بی‌بی‌سی فارسی برنامه‌هایش را در نیمه سال 87، شبانه روزی می‌کند. برخی از روزنامه‌نگاران و دست به قلمان، رفت و آمدهای بیشتری به برخی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس می‌کنند و گویی جلساتی در آنجا برپاست. از برخی محافل سیاسی، عمدی و سهوی، خبرهایی به بیرون درز می‌کند که قابل توجه است. می‌توان از موضع‌گیریهای زمانبندی شده اعضای برخی گروه‌ها، به تقسیم کار آنها پی برد. تیتر روزنامه‌ها هم گاهی، سر مگو را فاش می‌کنند. گویی به هر میزان که به زمان انتخابات نزدیک می‌شویم حرفها جدی‌تر و مواضع روشن‌تر می‌شود. برخی از کسانی که سالها متولی امور کشور بوده‌اند و در هر دوره‌ای که پست و مقام نداشته باشند دائما از همه‌چیز و همه کس اظهار نگرانی می‌کنند، از چندی قبل سخن از تأسیس کمیته صیانت آراء برای جلوگیری از احتمال تقلب گفته‌اند تا آهسته فضای آرام انتخاباتی و افکار عمومی را به راهی دیگر بکشانند. افرادی کم‌کم در میان مردم شعارهایی شایع می‌کنند که غیرمعمول است. مثل تیتر برخی روزنامه‌ها که غیرمعمول است. شبکه‌های اجتماعی غربی نظیر یوتیوب و فیس‌بوک و... همگویی ماموران جدید سیا و ام‌آی 6 و موسادند.
بهار سال 88،  تابستان گرم گروه‌های سیاسی است که هر کدام می‌خواهند امور کشور را در دوره بعد ریاست جمهوری در دست گیرند و به این دلیل از تمام امکانات خود استفاده می‌کنند. از امکانات تبلیغی، مالی، نیروی انسانی سیاه و زرد و سفید و... و حتی امکانات خارج از کشور. در شبکه‌های ماهواره‌ای دشمن از برخی کاندیداها حمایت می‌شود و برخی دیگر تخطئه می‌شوند. رسانه‌ها از برخی دیدارهای خارج از عرف بین افرادی خاص با سران برخی کشورهای منطقه مثل عربستان و برخی صاحبان افکار خاص مثل جرج سوروس پرده برمی‌دارند و نیز از گروهی به ظاهر هنر دوست که برای خرید تابلوهای نقاشی به قیمت گزاف پیش قدم شده‌اند. برخی شبکه‌های ماهواره‌ای دشمن از بی‌بی‌سی ملکه انگلیس گرفته تا صدای آمریکای ابلیس، که سالها علیه انقلاب اسلامی و امام خمینی و ارزشهای ایرانی اسلامی، تبلیغ و سمپاشی کرده‌اند و دروغ و افترا پراکنده‌اند، اکنون برای آرمان‌های انقلاب دل می‌سوزانند و نگران تداوم  انقلابند و راه امام. و از ضرورت شرکت مردم در امر مهم انتخابات ایران و برگزیدن آنکه از سلاله پیامبر اسلام است می‌گویند. درست مثل دلسوزی‌های معاویه برای آینده اسلام.
گروهی هستند که اگر در انتخابات شکست بخورند یا در دادگاهی مجرم شوند در سلامت انتخابات و دادگاه تشکیک می‌کنند، برخی از آنها گویی حرفهای درون خانه را علنی می‌کنند. پدرشان نامه ای بی‌سلام و  والسلام می‌نویسد و مادرشان به هواداران توصیه می‌کند در صورت تقلب به خیابانها بریزند و پسرشان و دخترشان و... و گروهی هم فریب می‌خورند، هم از خواص و هم از عوام. ولی با این حال با حضور 40 میلیونی مردم، انتخاباتی پرشور رقم می‌خورد. با نصاب تازه و بالای جهانی بیش از 80 درصد، که مدعیان دموکراسی غربی در خواب هم ندیده و نمی‌بیند و به خاطر این شور حضور بود که این حماسه توسط رهبر انقلاب «یک جشن» واقعی نامیده شد. انتخاباتی در نهایت سلامت و حفظ امانت. آنانکه نومیدی دشمنان در ملتهب کردن کشور و ایجاد انشقاق در میان مردم و نیز پیروزی مردم و محرومین را می‌بینند، در ذهنشان خاطرات صفین و پیروزی مقدماتی مسلمانان زنده می‌شود. گویی مردم در این مشارکت بالا و شگفت‌انگیز توانسته بودند یک بار دیگر انقلاب را پیروز کنند و دشمن روسیاه را در سه کنج شکست و ذلت‌گیر بیاورند و تحقیر کنند. چرا که رأی دادن، در اصل رأی دادن به تداوم شعارها و حیات انقلاب اسلامی است و این حضور در زمین انقلاب اسلامی و زمینه‌ساز قدرت مضاعف کشور است و پیشرفت چشمگیر آن.
با اینکه عموم نظرسنجی‌های نهادها و احزاب داخلی و برآوردهای مراکز خارجی در روزهای منتهی به انتخابات از پیروزی قاطع رئیس دولت نهم در انتخابات دهم حکایت داشته و دارد میرحسین موسوی قبل از شمارش آراء اعلان پیروزی می‌کند و کلید شروع فریب بزرگ را می‌فشارد در حالی که اتمام شمارش آراء  در حضور نمایندگان نامزدها چیز دیگری می‌گوید.
«احمدی‌نژاد منتخب ملت است». و این آنی نیست که گروهی بپذیرند. پس با رمز «تقلب»  مردم به خیابانها دعوت می‌شوند و با شعار «ابطال انتخابات»  بر جمهوریت نظام می‌شورند. دشمن نیمه جان و ناامید، دوباره جان می‌گیرد و یکی یکی به خیمه‌ای وارد می‌شوند که خوارج صفین برپا کرده‌اند. از آوازخوان و مطرب و رقاص و فراری، تا فیلسوف و وزیر اسبق و پناهنده سیاسی و از قلم به دست و محارب و جاسوس و مفسد اقتصادی تا عبدالمالک ریگی، همگی بر دروغ تقلب مجتمع می‌شوند. بهاییان،  سلطنت‌طلبان، مسعود و مریم رجوی سردسته آدمکشان اجاره‌ای با بیوه شاه مخلوع، یک بار دیگر با دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی، بیعت و اظهار بندگی می‌کنند. پیرزنی که جایزه نوبل دارد و آن آقازاده کذایی و... از دشمنان درخواست تشدید تحریم علیه ملت خود می‌کنند. سناریوهای کشته‌سازی، مظلوم‌نمایی، پوشش کامل رسانه‌ای، نشر دروغهای بزرگ و... و هر آنچه که بارها در کشورهای گرفتار انقلابهای مخملی انجام شده، این بار نیز توسط آمریکا و انگلیس در ایران پیگیری می‌شود، تا آنجا که برای زند‌ه‌ها  هم مجلس ختم می‌گیرند و فتنه‌گران در آن شرکت می‌کنند. سران کودک‌کش اسرائیل، اغتشاشگران را سرمایه‌ها و سربازان خود می‌نامند و آمریکا و نوکران اروپایی‌اش، در حمایت از سران آشوبگر و قانون‌گریز فتنه، شدیدترین تحریمهای تاریخ را علیه ملت ایران وضع می‌کنند.
برخلاف امروز که مردم منتقد به بی‌تدبیر‌های بی‌سواد، لبو‌فروش، تازه به دوران رسیده، متحجر، کلاغ و ... نامیده می‌شوند و صدایی از مردمسالاران مدعی در نمی‌آید، در آن زمان برخی کاسبکاران سیاسی و غوغازیستان، از خس و خاشاک نامیده شدن عده معدود اغتشاشگران برمی‌آشوبند. تهدید و تخریب امنیت و آرامش مردم ادامه پیدا می‌کند تا 29 خرداد که اتفاقی بزرگ در تاریخ ملت ایران رخ می‌دهد. در نمازجمعه‌ای که به گواه بسیاری،  پرجمعیت‌ترین نمازجمعه تاریخ ایران است، مردم برای شنیدن سخنان رهبر معظم انقلاب حاضر می‌شوند. دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف آن، مملو از جمعیت به ستوه  آمده از دروغ  و نفاق است که اکنون آمده‌اند تا جان به کلام رهبر بسپارند. و آقا سخن آغاز می‌کند. همگان را به تقوا سفارش می‌کند و می‌گوید و می‌گوید تا به انتخابات می‌رسد و مردم  شنیدند که باید همه به قانون تن دهند و نظام اهل خیانت به آراء مردم نیست. همان گونه که به بدعتها وقعی نمی‌نهد و به زیاده‌خواهان باج نمی‌دهد و همان گونه که قبلا گفته بود، مردودی نخبگان در فتنه در اصل، سقوط آنان است. مردم شنیدند و جانشان آرام و قرار گرفت و با تکبیرها و اشکهای خود،  تایید کردند و بیعت تازه شد. بسیاری از مردمی که فریب رنگ و لعاب و شعار و نقاب سران لجوج فتنه را خورده بودند، از فتنه‌گران راه خود را جدا کردند و پاسخ سوالات خود را در کلام رهبری دیدند و نیوشیدند. اردوی فتنه کمتر و کمتر شد و عصیانگران و پیمان‌شکنان، عصبانی و عصبانی‌تر. آنها به قانون شکنی و اردوکشی‌های خیابانی و تهدید و تعدی به منافع ملی و مردمی ادامه دادند و 8 ماه آزگار و با کمک دشمنان خارجی، فتنه‌ای را به مردم تحمیل کردند تا بتوانند از مردم انتقام انتخابشان را بگیرند و همان گونه که همیشه گروهی عنود و سست عنصر و بی‌ایمان هستند که در مقابل فتح صفین صف بکشد، این بار نیز این گروهک خدانشناس که تعدادشان در روز قدس به دو سه هزار نفر هم نمی‌رسید، مامور تلخ کردن کام مردم شده بودند. از سلب آرامش مردم گرفته تا توهین به ولایت فقیه و تصویر امام خوبان و... و تا حرمت شکنی عاشورا که خون مردم را به جوشش آورد و مردم با نام سیدالشهدا و به دفاع از سرور آزادگان قیام کردند و لشگر رسوای فتنه تحمیلی را، از آمریکا و اسرائیل و انگلیس و آلمان و فرانسه گرفته تا پادوها و نوچه‌های بی‌مقدار و گروهک فتنه‌گر، درسی دادند فراموش ناشدنی و تاریخی. سیل مردم خداجوی ایران در 8 و 9 دی در تمام استانها و شهرستانهای کشور به خیابانها ریختند و کابوس دشمنان شدند و حماسه‌ای دیگر در سال هزار و سیصد و هشتاد و اشک خلق کردند که در تاریخ ماندگار شد و روز 9 دی فصل چهارم آن سال و انقلابی دیگر در تاریخ پرافتخار و مظلوم جمهوری اسلامی شد و دشمنان را از کرده پشیمان و دوستان را از پاداش صبر و بصیرت لبریز نمود. تجربه و الگویی که پس از آن نیز قابل تکرار خواهد بود هم در ایران و هم در دیگر کشورهای جهان بزرگ اسلام.

 

 

 

 

منتشر شده در ستون یادداشت روزنامه کیهان مورخ 94/10/10

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ساعت 14  توسط محمدهادی صحرایی  |