دل گفته های دست نوشته

کمتر از یک روز تا رقم خوردن آینده‌ای خوب و پرامید و پرتلاش و سبز و... یا خدای نخواسته آینده‌ای پر از نمی‌شود و نمی‌توانم و نمی‌گذارند و آمریکا شل نکرد و... فرصت باقی است. انتخابات ریاست جمهوری اخیر اگرچه برای هر ایرانی شاید حدود نیم ساعت معطلی در هوای گرم داشته باشد ولی پیامد و نتیجه آن می‌تواند فراتر از چهار و حتی ده‌ها سال باشد و حتی مثل برجام در برخی امور علمی و فناورانه ملت ما را تا قیامت از حقش محروم کند. دولت اصلاحات اعتدالی توانست این �کارویژه افراطی� را انجام دهد و تا ابد ایرانیان آینده را هم محروم و تحریم کند.

مشکل اینجاست که اگر در سال 92 و 96 دقت می‌شد، دهه 90 ما مثل زمین سوخته و بحرین، توسط لیبرال‌ها شوهر داده نمی‌شد. شاخص‌های رشد و اقتصاد ما بین صفرها دست به دست نمی‌شد. روزی هفتصد ایرانی به خاطر گروگانگیری واکسن کرونا برای برجام و پالرمو و fatf کشته نمی‌شدند. آب خوردن و ریزگرد هوا به تحریم‌ها گره زده نمی‌شد. گرد و خاک خوزستان �عذاب� نامیده نمی‌شد. گَله‌گَله جاسوس و جیسون رضائیان وارد ایران نمی‌شدند و در کنار برخی مسؤولین جاساز نمی‌شدند. قیمت ارز 9 برابر و 60 تن طلا هدر نمی‌شد. مردم برای گرفتن سبد کالا ساعت‌ها در صف‌، تحقیر نمی‌شدند. آینده ملت به قول شفاهی شیطان، بسته نمی‌شد. دستاورد دو دولت 11 و 12 با برجام � تقریباً هیچ� نمی‌شد. سرمایه اجتماعی با وعده‌های دروغ و متلک‌های آزاردهنده و مدیران �شیشلیک‌خور� و کارنابلد و دوتابعیتی‌ها و اختلاسگران به یغما نمی‌رفت. مردم با انتخابات قهر نمی‌کردند. سفره بیت‌المال، �سهم بابا� و مرتع چَرای برخی نزدیکان مقامات نمی‌شد. �فیش‌های نجومی� برای کارنابلدها و نالایق‌ها صادر نمی‌شد. �ژن‌های معیوب� برخی مدیران را به نام �ژن خوب� و آقازاده‌های دوتابعیتی روانه خارج نمی‌کردند و آن را �فرارمغزها� نمی‌نامیدند. میلیاردها تومان خرج گفت‌وگو برای گفت‌وگو نمی‌شد. دستاورد 8 سال مذاکره به جای لغو تحریم، گرفتن کاپ اخلاق خیالی نمی‌شد. 6 استان ما در تشنگی دست و پا نمی‌زد. وزیر خارجه ما در مقابل یک کشور بندانگشتی زانو نمی‌زد و تحقیرمان نمی‌کرد. طرف اروپایی، وزیر خارجه اعتدالی که در حال گفت‌وگو با آنها بود را با تحریم حتی یک باک سوخت هواپیما تحقیر و در اروپا زمینگیر نمی‌کرد. اگر در سال 92 و 96 دقت می‌شد، آقای ظریف، با ندانستن تفاوت �لغو با تعلیق� یا نخواندن برجام‌، ما را مضحکه وندی شرمن نمی‌کرد. الگوی کاری آنها برداشت وارونه �رحماء علی الکفارُ اشداء بینهم� نمی‌شد. با جمله �همه گزینه‌ها روی میز است� خواب خشک و راحت را از برخی غربزده‌ها و خودباخته‌ها نمی‌گرفتند. خودتحقیرها با دروغ یا بی‌خبری‌، دانشجویان ما را از انهدام تمام دستاوردهای نظامی ما با فشار دادن یک دکمه توسط آمریکا نمی‌ترساندند. 8 سال به نام �علی برکت‌الله�، برکت را از زندگی مردم نمی‌بردند. وزیر ما شخصیتی داشت که به مقام محلی �پفیوز� و به مردم محرومش �خودت بمال� نمی‌گفت. وزیری که به او ژنرال می‌گفتند ساخت پالایشگاه را �کثافتکاری� نمی‌نامید. وزیرِ میکروفون‌قاپ، به جای خجالت کشیدن از اینکه 6 سال خانه‌سازی نکرده آن را مزخرف نمی‌دانست و مردم را به مخمصه نمی‌انداخت. قوه مجریه به خط تولید پرونده‌های اقتصادی و امنیتی تبدیل نمی‌شد. دولت، در شب عید مبعث به جای عیدی، بنزین را سه برابر نمی‌کرد و رئیس‌جمهورِ متلک‌گو، زمانی که مردم عصبانی و دست به یقه هستند با پوزخند نمی‌گفت �من هم جمعه فهمیدم�. یا آن جمله را راست می‌گفت یا دروغ؛ و در هر دو حالت وای بر او. اگر او از بزرگ‌ترین جراحی اقتصادی خبر ندارد که واویلا و اگر خبر دارد و می‌گوید جمعه فهمیدم که.... سرمایه مردمی که به اعتماد حرف رئیس‌جمهور در بورس سرمایه‌گذاری کردند، پودر نمی‌شد. ارزش 45500 تومن یارانه مردم از 37 دلار به یک و نیم دلار کاهش نمی‌یافت. کشورهای منطقه که برای ما چندین برابر ارزش تجاری دارند، از معامله با ما مأیوس نمی‌شدند. در اطراف ما به خاطر ضعیف شدنمان، جنگ‌های بلندمدت و خطرناکی مثل عربستان و یمن و داعش و النصره در سوریه و عراق پیش نمی‌آمد. منتقدان با ادبیات چاله‌میدانی تخریب و توهین نمی‌شدند. مطالبات واقعی مردم از رفع فقر و فساد و تبعیض و تورم و بیکاری به امور دسته چندم و واهی ورود زنان به استادیوم و پخش ربنا و لغو کنسرت تنزل داده نمی‌شد. لذت اینترنت پرسرعت و امن از مردم و کاسبی آنها گرفته نمی‌شد و به وسیله‌ای برای تولید نگرانی و ناامنی خانواده‌ها تبدیل نمی‌شد. هر روزه مردم را با دوگانه‌های جعلی در مقابل هم قرار نمی‌دادند و جامعه را برای امور غیر مهم تقسیم نمی‌کردند.

مردم عزیز و فهمیده ایران؛ این بحر طویل و درد عمیقی که گفته شد، چند سطر از 8 سال آزگار بود که هنوز کابوس کسانی است که حافظه خود را به ریاکاری مسببین وضع نابسامانی که شهید رئیسی بسامان کرد، نباخته‌اند و محض رضای خدا به دنبال رأی به اصلح می‌گردند. امروز اگر بتوان بی‌برنامگی یک نامزد را پذیرفت، هرگز نمی‌توان از تجمع افراد مسئله‌داری که به عنوان مشاور و مباشر او را دوره کرده‌اند غافل شد. مگر می‌شود کسانی که بوی کباب شنیده و با ماچ و بغل به استقبال کسی می‌روند که خودشان او را به خاطر ضعف مدیریتی استیضاح کردند باور کرد؟ می‌شود به آنها که به چهره نورانی جمهوری اسلامی چنگ تقلب زده و مردم را فریفتند و امروز ساز تازه‌ای در انتخابات کوک کرده‌اند، باز هم اعتماد کرد؟ اگر وزیرتان کارآمد بود چرا استیضاحش کردید؟ و اگر ناکارآمد بود چرا برای ریاست جمهوری از او حمایت می‌کنید؟ گرچه هر کس، در حمایت مختار است ولی شما در این مورد مشکوکید.

و فرمود آزاده باشید. بین خود و خدا و در خلوت‌تان به این پرسش‌ها فکر کنید. اگر نامزد مقابل به اندازه نامزد جبهه اصلاحات اعتدالی، به جای ارائه برنامه قرآن و نهج‌البلاغه می‌خواند روزنامه‌ها و روشنفکرانتان در مورد تعهد و تخصص چه می‌گفتند؟ اگر دیگری، مثل نامزد شما از اعدام سخن می‌گفت چه می‌کردید؟ اگر کسی که فارسی صحیح را نمی‌دانست و نمی‌توانست خوب سخن بگوید به یکی از بزرگان اصلاحات و اعتدال چیزی رقیق‌تر از موی دماغ می‌گفت‌، با او و دودمانش چه می‌کردید؟ اگر مثلاً نامزد مورد حمایت شما در جبهه مقابل‌تان می‌بود، بی‌برنامگی او را چگونه رسانه‌ای می‌کردید؟ برای مردم جشنواره �کشف برنامه نامزد جریان مقابل� با جایزه فراوان نمی‌گذاشتید؟ پس از تحلیل این دو مناظره و شمارش تعداد استفاده از �این، تو، اینا میگن، می‌فهمی؟ و...� در مقابل �ایشان، شما، دوستان و مشاوران شما و... � و رفتارهای تمسخرآمیز و متلک‌ها و... نمی‌گفتید ادب مرد به ز دولت اوست؟

جدای از برخی مشاوران نامزد اصلاحات اعتدالی که عصبی یا پرتابگر اشیا یا شایعه‌ساز یا دروغگو هستند، سایرین هم به او برنامه قابل بیان و دفاع نداده‌اند. این‌همه تناقض و ابهام، خنده‌دار و نگران‌کننده نیست؟ برنامه ایشان در مورد بازار این است که دولت رها کند بازار خودش را جمع می‌کند. در مورد بورس: دولت دست در جیب مردم نکند. در مورد مسکن: هرچه قانون است انجام می‌دهم ولی ساخت یک میلیون مسکن در سال که در قانون آمده را نمی‌پذیرم و... و پاسخ‌های بداهه و واگذار کردن به آینده موهوم و نظر کارشناسانی که عملکرد گذشته و سخن امروز آنها را هم قبول ندارد.

این را می‌توان ارباب مغالطات نامید و مردم فهیم ایران و 60 درصد عزیزی که در انتخابات شرکت نکرده‌اید، برای جهش امروز و نجات آینده ایران از چاه‌ها و چاله‌هایی که در دهه نود �اربابان مغالطه و خرابکاری� برای کشور کندند که یکی از آنها برجام است؛ و برای رضای خدا در انتخابات شرکت کرده و به نامزدی رأی دهید که درگیر این مغالطات و گرفتار توهمات نباشد و در آینده هم پاسخگوی اقدامات خود و اطرافیانش باشد. بتواند حق ما را بگیرد و راه شهید رئیسی در احیای اقتصاد مقروض را ادامه دهد. کار رئیسی عزیز مثل کسی بود که ایران پس از حمله تاتار و مغول را تحویل او دهند و کار رئیس‌جمهور پس از رئیسی که باید شبیه‌ترین به او باشد این است که بتواند با برنامه علمی و عملی و کارنامه گویا و روشن، از زمین و زمینه‌های آماده شده بهترین برداشت را برای مردم داشته باشد و اطرافیانش دوستان و مریدان کدخدا نباشد. والسلام

روزنامه کیهان مورخ 14 تیر 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۴ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  | 

. باسمه تعالی چند جمله در مورد اولین مناظره آقایان جلیلی و پزشکیان با موضوع فرهنگ و سیاست برخی علاقمندان دو نامزد، معتقدند نتیجه مناظره دیشب به نفع آقای پزشکیان بود و آقای جلیلی در حد توقع نبود. آنها علاقه داشتند مثل دوره های قبل، گفتگویی چالشی تر پرهیجان تر ببینند. خودتی خودتی بشنوند و لفظ دروغگو زیاد به گوششان بخورد. اینکه در قبال هر سؤال و شبهه یا خلاف واقع، سکوت نشود و ... . ولی واقعیت اینست که بدانیم مناظره قاعده دارد 1-کسیکه زمین بازی تعریف می کند می خواهد طرف مقابل را به جای پرداختن به مطالب خودش، مشغول بازی در آن زمین کند و با پاسخ دادن به سؤالات بی پایان، نتواند صاحب زمین را به چالش بکشد. 2-به حساسیتها و اقشار خاص می پردازند. زنان و دختران، جوانان، قومیتها، مذاهب و ... بهترین ابزارند. 3-به موضوعات چالشی و حتی خودزنی نه در حیطه اندیشه و علم، بلکه در سطح رسانه ها و عوام پرداخته می شود. حجاب، امربه معروف، مفاهیمی مثل حزب اللهی، بسیجی، چادری و ... بهترین ابزارند. 4-با بلند کردن صدا یا نگاه تند و نگران و بی اعتماد به طرف مقابل، یا کوبیدن مشت یا پرتاب کردن کاغذ و خودکار، القاء حقانیت، قدرت، تسلط و یا ناراضی بودن از شرایط موجود را منتقل می کنند 5-سؤال را با سؤال پاسخ دادن و حول پاسخ چرخیدن و نپرداختن مستقیم به پاسخ اصلی 6-یک نوع نگاه، مناظره را مثل رینگ بوکس یا منازعه دوطرفه ای می داند که حتماً باید یک نفر برنده و یک نفر بازنده باشد و یک نگاه دیگر مناظره را محل تضارب آراء و مذاکره برای اقناع کردن و جلب نظر مردم می داند و ... ولی نباید از چند نکته غافل شد 1-هرکسی در مناظره سبک خودش را دارد. یکی هوچی گر است و یکی مؤدب. یکی بی پروا و کم رشه و یکی خویشتن دار 2-یکی بی خیال از تهمت و دروغ گفتن و دیگری حساس بر حق الناس و پرهیز از سخن سست 3-یکی متخصص قربانی کردن اعتقادات، باورها، فرهنگ و داشته های معنوی و دیگری حساس بر حفظ سرمایه های اجتماعی و معنوی حتی به قیمت محرومیت خود( منازعه دو زن بر سر یک کودک و قضاوت امیرالمؤمنین را یادتان هست؟) 4-یک طرف از کلمات کلی مثل همه، همیشه، هیچ، اصلاً، امکان ندارد و ... بی هوا استفاده می کند و دیگری در استفاده از آنها منظم است و از دروغ و اجحاف و اغراق، پرهیز می کند 5-یک طرف دروغ و شایعه و تهمت را امری معمولی در مناظره و انتخابات می داند و طرف دیگر خود را پیوسته در محضر خدایی می داند که می بیند و بازخواست خواهد کرد 6-یک طرف برای رأی آوردن، داشته های خود را حراج می کند و اعتقاد و انصاف فروشی برایش طبیعی است و دیگری دلها را در دست خدا می داند که باید با حقیقت قانع شوند نه با مغالطه. 7-یک طرف ادب و اخلاق برایش نمایشی وتعارفی است و طرف دیگر خود را مقید به اصول اخلاقی و ادب می داند. #یادمان باشد در مناظرات سال 96 و 400 هم به شهید رئیسی خرده گرفته شد که چرا در برابر دروغ هایی که علیه اش می گفتند سکوت می کرد و چرا مثل طرف مقابل حمله نمی کند در آخر قضاوت با شماست که برنده مناظره کیست #محمد_هادی_صحرایی #فعال_رسانه #مناظره #جبهه_انقلاب #مناظره_انتخابات .
+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۲ساعت 9  توسط محمدهادی صحرایی  | 

باسمه تعالی
خداوند، وضعیت هیچ قومی را تا مردم همان قوم نخواهند، عوض نخواهد کرد.

مردم خوب ایران
سلام علیکم
یکبار دیگر در معرض انتخابی بزرگ قرار گرفته ایم. انتخابی که با روشن شدن طیف فکری دو نامزدمحترم، می توان به فاصله آن پی برد. تفکری که نگاه به جلو دارد، و تصور مقابلش عزم بازگشت به اشتباهاتی که خودشان آنرا «تقریباً هیچ» دانستند دارد.
تفکری که تکیه اش به توان جوانان ایرانی است و در مقابلش تصوری که با تجقیر توان داخلی به دنبال مشاور خارجی می گردد.
تفکری که کارنامه موفق و برنامه مدون و علمی دارد با تصور در مقابل که بدون برنامه و تأکید بر سیاستهای کلی نظام قصد به دست گرفتن قدرت کرده است.
تفکری که در انتخاب اطرافیانش پاکدستی و پاکدامنی و پاک اندیشی را اولویت قرار داده و در مقابلش رقیبی است که اطرافیانش مسببین وضع نامناسب موجودند.

بازهم معرکه پیش رو معرکه دروغ و تزویر است علیه صداقت و درستی.

عده ای اصرار دارند تفکر انقلابی و جهادی را طالبانی، بسته، دیکتاتور، منزوی، ضدزن و آزادی، کارنابلد و ... معرفی کنند در حالیکه کارنامه خودشان در 33 سالی که بر کشور حکومت کرده اند مملو از رفتارهایی اینگونه است. بیشترین آمار شکایت از رسانه ها و تضییق هنرمندان، تصویب و اجرای قوانین سخت و عجیب و افراطی در طرح و حتی رنگ مانتو و شلوار که باعث رویگردانی بسیاری از این موهبت الهی شد، پیشنهاد اعدام کردن ارتشی های زمان شاه، پیشنهاد دیوارکشی در کلاسهای دانشگاه، قانون خشک ممنوعیت استفاده از ماهواره به جای برنامه ریزی برای استفاده صحیح از آن، تصویب و اجرای قانون ناقص فیلترینگ، پرونده های بزرگ فساد مالی کرسنت تا دبش و معاهدات خسارت بار الجزایر دوم تا برجام و پاریس و ... قسمتی از کارنامه آنهاست که مسبب سیلو و خزانه خالی و وضع موجودند.
اکنون دو راه پیش ماست، یا پیوستن به حقیقت و مصلحت مردم و آینده کشور در تداوم اقدامات مهم ترمیمی و بنیادی اقتصادی که شهید رئیسی آغاز کرد مثل رفع بحران آبی شش استان کشور، عضویت دائمی در بازارهای جهانی شانگهای و بریکس، چندبرابر کردن تجارت خارجی، تسویه کسربودجه 550 همتی و سایر بدهی های کلان دولت قبل به مردم خودمان و برخی کشورهای همسایه، و ... بدون چاپ پول، پس گرفتن بدهی ایران از عراق و کره و انگلیس و ... و تلاش برای نقد کردن بدهی طرفهای بدقول برجام با دیپلماسی اقتدارگرا و ... و یا انتخاب و حمایت اشتباه از شعارزدگی و سیاست زدگی و تعصب حزبی و بازگشت به قهقرا و سیاست خارجی التماسی.
ماییم و نقش تاریخی و ملی امروزمان.


#محمد_هادی_صحرایی
#فعال_رسانه


.

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۱ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  | 

اگر در رسانه‌های معتبر جهانی بشنوید «یکی از اساتید برجسته دانشگاه در برنامه زنده مدعی شده با همکاری گروهی از کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که سنت زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلی، از نظر علمی برای توازن جمعیت جنسیتی جامعه مفید و قابل دفاع بوده و هست و پیشنهادش برای جامعه امروز جهانی و کشورهایی که با ناترازی جنسیتی مواجه‌اند، زنده به گور کردن جنس بیشتر است» نظر شما چیست؟

حال اگر در رسانه معتبر دیگری بشنوید « دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند طبق روایت جلد اول تاریخ ویل دورانت که می‌گوید: عادت انسان خواری در برخی کشورهای اروپایی که در سده یازده میلادی رایج بوده و در قصابی‌ها گوشت انسان را در کنار گوشت سایر حیوانات می‌فروخته اند؛ به دلیل فقر فکری و مالی و فرهنگ پایین انسانی نبوده و درپس این اقدام آنها، خدمت به سایر مردم و نوعی مبارزه با کمبود غذا و فقر بوده و توصیه آنها به مردم امروز جهان برای از بین بردن فقر، کشتن فقیرها و تقسیم عادلانه گوشت آنها بین مردم است» باز هم نظر شما چیست؟

حال اگر بشنوید و ببینید «یکی از نامزدهای ریاست جمهوری به همراه تیم کارشناسی خود به این نتیجه رسیده‌اند که مردم ایران پس از دیدن رئیس‌جمهور جهادی و باهوش و شهید پرافتخارشان، که توانسته خزانه و سیلوی خالی را پرکند و اعتبار و آبروی بین‌المللی ایران را احیاء و ویرانه‌ها را بسازد و...‌، باید به یازده سال قبل بازگشت و مذاکره چند ساله‌ای که خودشان گفتند نتیجه‌اش«تقریباً هیچ» بوده را احیاء کرد» چه می‌کنید؟ البته که دو مثال ابتدائی تخیل بوده و تاکنون کسی جرأت چنین بلاهتی را نیافته ولی شوربختانه مثال اخیر، واقعی است و پس از تجربه تلخ برجام و پس از حیاء جمهوری اسلامی و محاکمه نکردن مسببان وضع وحشتناک دهه 90 برخی از همان‌ها چنین سخنی گفته‌اند.

انتخابات زودهنگام ما به خاطر فقدان جبران‌ناپذیر رئیسی عزیز، فرصتی دوباره شد برای مرور تاریخ دهه سخت 90 و گویی قسمت این است که هرگز این دهه و تخریبچی‌های ماهر آن فراموش نشوند و مردم، پیوسته نام تحقیرکنندگان تاریخی خود را به یاد داشته باشند و کسانی که با دوستان جفا کردند و با دشمنان رقابت در تخریب ایران. خودشان گفتند «یکی از سران اروپایی به رئیس‌جمهور ما گفت که علیه ایران اجماعی برای جنگ ایجاد شده بود که با آمدن شما آن حمله منتفی شد». می‌خندید و می‌گفت و معنی‌اش را نمی‌فهمید. و خدا از آنها چگونه خواهد گذشت وقتی دروغ‌های مکرر گفته و می‌گویند. «لغو بالمره» تحریم‌ها یادتان هست؟ «تصویب بیست دقیقه‌ای آن در مجلس» چطور؟ سخنرانی به زبان انگلیسی آقای سیف در خارج از کشور که فارغ از هرگونه فشار، به طرف‌های غربی گفت دستاوردهای ما از این قرارداد«تقریباً هیچ» است را به یاد دارید؟

فریادهای در دفاع از برجام در مجلس و تأکید چندین باره مقامات ارشد دولت وقت مبنی براینکه تحریم‌ها « لغو می‌شوند نه تعلیق» و اینکه در متن برجام« تعلیق» نیامده و ... و اعترافی که پس از چندسال گفتند «آن را نخوانده بودیم» را چگونه فراموش کنیم؟ جوانان عزیز! کتاب«بدون هراس» وندی شرمن را نه برای خریدن که برای خواندن به شما پیشنهاد می‌کنم تا بدانید آنها که بر سر مردم و منتقدان خود فریاد می‌زدند چگونه با اشک وندی شرمن یهودی و مسؤول مذاکره‌کننده مقابل، که معتقد بود«فریبکاری در دی ان‌ای ایرانیان است»از سخن خود کوتاه آمدند؟ ما مردم‌، فراموشکار شده‌ایم یا مرتکبین برجام و مسببین دهه سیاه 90، دسته گلهای خود را از یاد برده‌اند؟ کسانی که آینده و امور مهم کشور خود را به «قول شفاهی یا امضاء کری» گره زدند و پس از پاره شدن و خروج آمریکا از برجام و آلوده شدنش به آب دهان نجس مسؤول آمریکایی هیچ اقدامی جز تغافل انجام ندادند، اصلاً برای چه مذاکره می‌کردند؟

عطش و حسرت «مذاکره» را با دوستانتان امتحان می‌کردید نه با مصالح کشور و آینده مردم ایران. شعار شیک ولی غیرعقلانی« بازی برد برد» در اصل «آرزوی پیروزی برای دشمن» است و کدام عاقلی پیروزی دشمن خود را که در اصل شکست خودش است آرزو می‌کند؟ مذاکره بی‌سود و خسران بار‌، افتخار دارد یا شرمندگی؟‌ ای کاش دست کم تپه‌ای فتح کرده یا جوی آبی پای درختی می‌کشیدید تا ده‌ها سکه‌ای که در دوره «خرید گوشت باکارت ملی» و «پی نوشت فرمودند: همه موجودی خزانه بر اساس درخواست‌های جنابعالی تخلیه شده است. موجودی وجود ندارد»، به یکدیگر جایزه دادید، بهانه‌ای داشت. برجامی که «نخوانده امضاء کردید» و ندانستن تفاوت«تعلیق با لغو»، متلک دشمن شد تا در رسانه به شما بگوید «در فهم زبان انگلیسی ضعیف بودید» و آن را به حساب«قابلیت زبان انگلیسی»گذاشتند.

شما ضعیفید و چقدر با دیدنتان یاد برخی شخصیت‌های تاریخ می‌افتیم. به کشورتان رحم کنید و دست کم، تدبیر موفق هم میهنان خود را به حساب «شل کردن» بایدن نگذارید. بگذارید ما و مردم جهان‌، آنچه وندی شِرمن در کتاب بدون هراس و مصاحبه‌هایش درباره شما و دوستانتان گفت را فراموش کنیم. شما اگر می‌توانستید فروش نفت را در همان حدود شش ماهی که بایدن در دوره شما سرکار آمد افزایش می‌دادید. شما نتوانستید پول فروش گاز خود را هم بگیرید. نتوانستید حتی در حین مذاکره برای هواپیمای خودتان از دوستان و شرکای اروپایی خود سوخت بگیرید. همانها که با عشق با آنها قدم زدید، خودتان را هم در آمریکا تحریم کردند و شأن ایران را تاجایی پایین آوردید که حتی جیبوتی هم ما را تحریم کرد. شما نتوانستید طلب ایران از انگلیس در قرارداد دهه 50 را بگیرید. شما نتوانستید پول بلوکه ما را از کُره بگیرید. نتوانستید لوح‌های گلی تخت جمشید از دانشگاه شیکاگو را پس بگیرید. حتی با زانو زدن در مقابل امیر کویت هم نتوانستید پیکر شهدای منای ما را تحویل بگیرید. نتوانستید در بازار شانگهای و بریکس که هرکدام 40درصد بازار جهان را در اختیار دارند جا باز کنید و عضو دائم‌تان نکردند. شما نتوانستید از گوشه تنگ و انزوایی که آمریکا و چندکشور اروپایی برایتان فراهم کرده بود‌، قدمی جلو بیایید. نتوانستید با همسایگانمان که چندبرابر بازار اروپا را دارند رابطه برقرار کنید. نتوانستید در وزارت خودتان مستقل باشید. نتوانستید در چارچوب قانون رفتار کنید و اعتراف کردید که از خطوط قرمز گذر کردید. حتی در تیم چند نفره مذاکره‌کننده خودتان هم جاسوس دشمن و خائن به کشور داشتید. شما از هوای تنفس مردم تا آب خوردنشان و تا واکسنی که جانشان را نجات می‌داد، در گرو مذاکرات بی‌ثمرتان گذاشتید. شما می‌خواستید مناسبات ایران را غیر از برجامی که نتیجه اش«تقریباً هیچ» بود، به پالرمو و FATFهم بفروشید. شما از توان کشور خود و دشمنانتان بی‌خبر بوده و هستید. شما در برجام 2 و 3 می‌خواستید باز هم دستان مردم ایران را ببندید. با چه تدبیری آینده و مصالح کشور خود را به قول شفاهی دشمن گره زدید؟ شما در قبال ترور فخری زاده، دانشمند ارشد کشور و سردار سلیمانی، فرمانده ارشد میدانی ما بی‌اقدام بودید. شما در سانتریفیوژهایی که محصول فکر و عمل دانشمندان هسته‌ای ما بود بتن کردید. قرارداد هسته‌ای برجام را یکجا و یکجانبه عمل کردید. ضمانت برجام را هم در حد بنگاهدارهای مسکن و خودرو بلد نبودید تنظیم کنید یا نخواستید؟ خوشبینانه می‌گویم که شما ضعیفید ضعیف. و نمی‌توانید این واقعیت را پشت فریادها پنهان کنید. شما در قواره و قامت نماینده ملت بزرگ ایران و تاریخش نبوده و نیستید. و قوانین دیپلماسی تنها دکمه سرآستین و باز و بسته کردن دکمه کت نیست. و زندگی شرافتمندانه، زندگانی بین دوگانه‌های جعلی و سخنان دوپهلو و بی‌وطن‌های دوتابعیتی نیست. اگر دوران شما ادامه داشت باید برای تنبیه اسرائیل و حامیانش در وعده صادق، به جای پرتاب موشک و پهپاد برای آنها خودکار پرت می‌کردیم. شما در دانشگاه، دانشجویان ایران را به دروغ یا بی‌خبری از آمریکا ترسانده و قدرت ملی ایران را تحقیر کردید و موضع آمریکا پس از وعده صادق و خیابان های امروزش شما را رسوای عالم کرد. خودتان بگویید اگر این سابقه هشت ساله شما را همتایتان در آمریکا داشت، کنگره و مردم آنجا با او چگونه برخورد می‌کردند؟ از این سخن‌ها و دردها و کارنامه مردود شما بسیار است که بماند در محکمه الهی.

تمام این قطعه بلند، گوشه‌ای از اقدامات هشت ساله شما بود که شهید امیرعبداللهیان در مدت باشکوه سه ساله شهید رئیسی، بدون ادا و اطوار و ادعا‌، بسامان و خرابکاری شما را اصلاح و عقبگردتان را جبران نمود و دیپلماسی مقتدرانه به جای ملتمسانه به راه انداخت و تا ابد محکی شد برای وزیر خارجه در تراز مردم شریف ایران که دیگرانی با حقه و هوار و استنادات اشتباهی و خنده‌های زورکی نتوانند دوستی‌های پنهانی با دشمن و خطاها و کوتاهی‌ها و کارنابلدی‌ها و زبان ندانی‌های خود را توجیه کنند. دوستان را نشکنند و دشمنان مردم را بزک نکنند. بایدن اگر می‌توانست بفهمد چه خدمتی به او کرده‌اید، ازخوشی، پیوسته و ممتد مزاجش خوب می‌شد و اسکیزوفرنی را فراموش می‌کرد. طبق تاریخ مختصری که گفته شد رأی دادن به شما و همفکرانتان و هرکس که بیخبرانه یا خودباخته و با صدای بلند، حسرت جاده‌های ترکیه را می‌خورد و فکر ناپخته و توهین‌آمیز آوردن مشاور خارجی دارد و هنوز هم مثل دهه 90، کشور را در بند شما می‌بیند و می‌خواهد آن را آزاد کند و کسانی که از میکروفون قاپی به پرتاب میکروفون رسیده‌اند و... ارتجاع است.

روزنامه کیهان 4 تیرماه 1403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۱ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  |