گرم است به هم پشت رقیبان پِی قتلم / ای عشق دلافروز، دل من به تو گرم است
حرمت قلم ایجاب میکند که جز حق ننویسد و جز خیر نخواهد. به خاطر همین حرمت است که هرگز نباید آن را برای غیر حق و خیر به کار گرفت. از حق و خیر، گفتن و نوشتن و خواستن یعنی به دور از اغراق و اجحاف، آنچه میدانیم را ترویج داده و از چیزی غیرخدا نترسیم و ملامت دیگران اثری در اراده ما نداشته باشد. حق را رها کردن و ترسیدن از هزینه آن، نامردی و اجحاف است؛ همانگونه که زیادهگویی و اغراق، ناصواب است. همانگونه که آدمی به خاطر گفتههای ناحق و نابجا و نادرست، مؤاخذه میشود، به خاطر نگفتن حق هم مؤاخذه خواهد شد. در طول تاریخ هم همینگونه بوده و بسیاری از اتفاقات ناگوار، بهخاطر نفهمیدن موقع کتمان یا افشاء حقیقت پیش آمده است.
«از ميان اهل كتاب، گروهى درست كردارند كه آيات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مىنهند / به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مىدهند و از كار ناپسند بازمىدارند و در كارهاى نيك شتاب مىكنند، و آنان از شايستگاناند.»1
و کدام پسندیدهای برتر از جهاد تبیین است در روزگاری که دشمنان بر جنگ روایتها تمرکز کرده و با حیلههای رسانهای خون شهدا و دستاوردهای بینظیر انقلاب اسلامی را نشانه رفتهاند. جای جلاد و شهید را عوض میکنند و شب را روز و روز را شب مینمایانند و پلیدان و خبیثان و شیاطین انس، به مقدسان و مقدسات ما توهین میکنند و... و هنوز سکون و سکوت؟ دلیل این بیعملی چیست و چه مطلبی هنوز نامعلوم است؟ در خباثت دشمن شک داریم یا در حقانیت خودمان؟ کینه و کدورتی شخصی در میان است که زبان در دفاع از انقلاب و کشور نمیچرخد؟ چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا قلم به حرکت بیفتد؟ دهان جنباندن از خون دادن شهدا سختتر شده است؟ به کسی گفته شد، پدرت مُرده و او مدام میگفت: میدانم خبری را از من پنهان میکنید.
خبر آمد و اتفاق رخ داد. هنوز منتظریم؟ مردم، عزیزان و آرامش خود را برای انقلاب هزینه کردند و منتظر خواص نماندند. فتنه اخیر که در اغتشاش و اعوجاج و بیحیایی پیچیده شده بود اگرچه سخت و دلگیر بود ولی اگر از دل خاکسترش، گوهری مثل پدر و مادر شهید عجمیان بیرون آمده باشد، کافی است تا تسکین غصهها بشود. حرفهای مادر عجمیان، قیمت ندارد و یک جو معرفت پدر این شهید عزیز را نمیتوان با تمام دنیای دنیاپرستان و سلبریتیها و ساکتین معاوضه کرد که دنیای او واقعی و دنیای اینها مجازی، حبابی و خیالی است. مادر شهید بیگداشتی میگفت که دیدن شهدای فتنه اخیر، شهدای خودمان را از یادمان برد. شهید علیوردی، شهید بیرامی و پورنوروز و دهها شهید دیگر این روزها، کار اصلی را کردند و مابقی را به ما سپردند و اکنون سکوت؟ أثَّاقَلْتُمْ اِلَی الْأَرْضِ؟ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاهًِْ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَهًِْ؟2
همان حرمتی که در ابتدا گفته شد، این قلم را وامیدارد که منصفانهتر و به دور از اغراق و اجحاف و به سهم خود از حریم ولایت و امامت در برابر اشرار، دفاع کند. همان تفکر شروری که تقلب را در انتخابات 88 بهانه میدانست و اصل نظام را نشانه رفته بود، این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانونهای قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است. نشانی غلط است اگر ریشه اصلی اغتشاشات را سیاسی و اقتصادی بدانیم، در حالی که هیچ شعار سیاسی له یا علیه سیاسیون شنیده و هیچ شعار اقتصادی روی دیوار نوشته نشد. اغتشاشات، معمولاً در مناطق مرفه و متوسط جامعه بود و تلاش دشمنان بر تعطیلی بازار کسبوکار مردم بود. عامل اقتصادی در لایه بعدی بود، همانگونه که گرفتن تمرکز دولت در اصلاح اقتصاد ویران شده در دولت قبل و ناامید کردن مردم از تغییر را باید از اهداف دوم و سوم دشمنان بدانیم. تشبیه اغتشاش به انقلاب هم مقایسه فنجان و فیل است. هم در شکل متفاوتاند و هم در معنا مغایر.
اغتشاش اخیر، بیهدف و بیصاحب و بیجایگزین و بیاندیشه و مسلحِ بیرحم و بیضابطه و بیحیاء و فحاش و مردمستیز و کشورسوز و دروغگو و ظالم و وابسته به دشمن و مجازی و... که زن را برهنه و در حد زاییدن و شیردهی متنزل کرد. ولی انقلاب اسلامی ما اینگونه نبود. خودجوش بود و حقیقی و ظلمستیز و هدفش استقلال و آزادیِ در بستر جمهوری اسلامی، که با رهبری پیامبرانه امام، کشور را نجات داد و اجنبی را از میهن اخراج کرد و مردم را از زیر پای کاپیتولاسیون و حق توحش، به آقایی و مسئولیتپذیری رساند. در انقلاب اسلامی آسیب زدن به بیتالمال و اموال مردم ممنوع بود و انقلابیون به ارتش پهلوی گل هدیه کردند و پاسخ کشتار 17 شهریور و امثال آن را با «ارتش برادر ماست» دادند و سلاحشان، منطق و استدلال دینی و عقلی و صداقت بود و... که زن را مفتخرانه بانوی خانه و خانم جامعه کرد.
در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و امروز، وارث تمام افتخارات گذشتگانیم. حق و انصاف، به ما تکلیف میکند که قدردان و شکرگزار نعمات بینظیر انقلاب اسلامی باشیم و با مردم سخن بگوییم و تبلیغات شیطانی رسانهها علیه خدا و خلقت را درحد خودمان خنثی کنیم. گستاخی شیطان که در برابر خدا ایستاد و گفت « لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»3 را امروزه رسانههای استکبار جهانی برعهده گرفته و در حال انجام آن هستند. انحراف عمومی جهان را نمیبینیم؟ هیچ مسئولیتی در قبال لجنپاشی رسانههای شیطان، در جهان و بهویژه علیه مردم مظلوم ایران نداریم؟ عهدمان با امام و شهدا را به یاد نداریم؟ شعار «روزها کوشم و شب نخوابم، پاس میدارم از انقلابم» که شهدا مأموریت خود کرده بودند را از یاد بردهایم؟ آیا سکوت بس نیست؟ و برای سکوتمان پاسخی برای خدا آماده کردهایم؟
باید به یاد سپرد که تکلیف امروز ما دفاع از انقلاب اسلامی با همه دستاوردهای طلایی و بینظیر آن است. اگر نقصی هست، از آن بیدقتی است که کار را به غیرانقلابیها سپرد و مردم را به زحمت انداخت. در اقتصاد و خودروسازی و فرهنگ و آموزشوپرورش اگر ضعفی هست از موریانههای نفوذ کردهای است که اتفاقاً مأمور بدنام کردن کشور و ناراحت کردن مردم است و بیش از همه، مسئولین امرشان باید پاسخگو باشند و گزارش بدهند که چرا اجازه نفوذ دادهاند؟ وگرنه چرا در موشکی و نظامی و امنیتی و پزشکی و عمرانی و امثال اینها پیشرفت مان چشمگیر است؟ شاید یکی از وظایف مهم دولت محترمی که نشان داده جرأت و اراده اصلاح امور را دارد این باشد که سریعتر از گذشته خود، یک بار و برای همیشه درد مزمن خودروسازی را حل کند که بیش از این طعنه دلالان و شبکههای فساد را نشنویم. تغییر در شورای عالی انقلاب فرهنگی مبارک است و در گام بعد باید از شورای عالی آموزشوپرورش هم گزارشی گرفته شود.
شعری که در پیشانی این نوشته آمده اگرچه سوزی شبیه «هَل مِن ناصِریَنصُرنی» دارد ولی گویای واقعیت تلخ امروز است. اینکه فلان مسئول اروپایی، اروپا را باغ و سایر جهان را جنگل بنامد، از کم دانی اوست و اگر بایدن نفّاخ، کشورهای جهان را وصله شلوار خود بنامد از کمفهمی و کمادبی اوست که میتوان به حساب پریشانبافی این دو گذاشت ولی گستاخی بیشرمانه نخستوزیر انگلیس در ماجرای اعدام یک جاسوس خبیث، نشان از اقدام مهم و مؤثر و درست دستگاه محترم قضاست که باید تأیید شود. اگرچه، نخستوزیر انگلیس میتوانست از سفیر بریتانیای کبیر در ایران، داستان شلوار نجس شدهاش را بپرسد، یا تصاویر چشمان اشکی و قرمز سربازان وحشی و اسیر شده انگلیسی را ببیند، تا معنی صحیح بزدلانه را متوجه شود. یا میتوانست با مدیریت صحیح بر تأمین تخممرغ، مردم لندن را با جیرهبندی این غذای غالبشان تحقیر نکند.
آمریکا و اروپا، در تأمین غذا، انرژی و سلامت برای مردم خود، درمانده شدهاند و نیاز مبرم به منحرف کردن افکار عمومی جهان از این رسوایی دارند. لذا این گندهگوییها لاف در غریبی است ولی آنچه مهم است حمایت شیاطین از هم در باطلشان، و کمکاری ما در حمایت از حق است، که باید جبران کنیم.
سرمقاله امروز روزنامه کیهان 27دی401
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آیات 113 و 114 سوره آلعمران
2- (چون بار گران) به خاک زمین دل بستهاید؟ آیا راضی به زندگانی دنیا عوض آخرت شدهاید؟ سوره توبه آیه 38
3- (شیطان گفت) همه را گمراه خواهم ساخت. سوره حجر آیه 39 و ص 82
دیماهی که به نیمه رساندیم اگرچه مناسباتش را به سرعت مرور و تجدید خاطره کردیم ولی برای به دست آوردن هر یک از این فراز و نشیب ها هزینه هایی داده ایم که هر کدامش برای ساخت یک تاریخ پرافتخار کافی است. این جمله که « ما تاریخ را می سازیم» برای هر ایرانی معاصر و به ویژه اهالی انقلاب اسلامی سخنی صحیح و صادق است. مردم ایران اگرچه از گذشته تا قبل از انقلاب اسلامی با ناملایمات حوادث روزگار آشنا شده و لمس کرده اند ولی می توان مدعی شد که توده مردم، در مدیریت آن بی تأثیر بوده و این حاکمان و نخبه ها بودند که سوء یا حُسن مدیریت از خود نشان داده اند. وقتی ایرانیان 105 سال پیش که توسط انگلیسی ها، نسل کشی شدند آیا توانستند اقدامی غیر از مُردن مظلومانه از خود نشان دهند؟ یا وقتی هفتاد سال پیش، شاه پهلوی با مدیریت آمریکا و انگلیس، دولت قانونی مصدق را اسقاط و او را محاکمه و دق مرگ کرد، غیر از دانشجویان به خون نشسته دانشگاه تهران، آیا از مردم غیر از آه و نفرین کاری برآمد؟
یکی از ابتکارات امام راحل ما به میدان آوردن مردم و استفاده از نیروی خدایی آنها و سپردن امور، به خودشان بود. این امام بود که به عظمت جمهوریت و به قدرت دست خدایی که به کمک جماعت می آید واقفمان کرد. و از سال 1322 که حضرت امام، صدای خداخواهی به گوش مردم رساند و پس از آن در 1323 در کتاب نفیس کشف اسرار تمدن اروپا را توحشی نامید که امروزه می توان به عمق آن نگاه پی برد، احدی نتوانسته در مردمسالاری دینی و واقعی، بالاتر از آنچه ما داریم را مدعی شود. این پرچم روح خداست که بلند است و این خمینی کبیر است که روح حیات، در کالبد بی جان بشریتِ به قهقرا افتاده دمید و ما را زنده کرد. این امام راحل بود که رسالت خود را تمام کرد و ادامه راه نیمه تمام را به جانشینش سپرد تا باقیمانده مسیر مانده تا تمدن بزرگ و نوین اسلامی را محقق کند. ارادت ما مردم به امام حاضر، غیر از وجاهت و امتیازات منحصر به فرد ایشان، به این دلیل است که خامنه ای عزیز، سفارش شده خمینی کبیر است و ما با او عهد بسته ایم.
امام خمینی که رضوان خدا بر او و مقلدانش، تاریخ را به مؤمنین مکتبش سپرد تا آنرا آنگونه که خدا خواسته بسازند. و ملت ایران همان کرد که او خواست. و اینگونه بود که انقلابش برای همه آزادگان جهان الگو شد. ولو کره المشرکون.
خدا را باید شکر فراوان نمود که ما را در دوران خمینی و خامنه ای قرار داد و ارزشمند شدن آزادی با آزادگی را به ما آموخت و لذت تلاش برای رستگاری را به ما چشاند و افول و سقوط فراعنه را به ما نشان داد. این مکتب است که ما را سربلند کرده و نگاهمان را آسمانی کرده وگرنه تفکر به آخر رسیده فرامدرن، آدم امروزی را با اسافل انسانی و اراذل اخلاقی و اداهای انسان وارگی مشغول، و در کوچه پس کوچه های ابهام و بی هویتی رها کرده است. خدا را باید فراوان شکر کرد که در دورانی نفس می کشیم که بزرگانی چون خمینی و خامنه ای و شاگردانش زیسته و اخلاق پیغمبرگونه و فضایل بهشتیان را نشانمان دادند. امروزه حتی با مقایسه ظاهری هم می توان فاصله حکام جهان با رهبران ما را دید. جهانی که به تازگی از شر ملکه خبیث بریتانیا رها شده ولی هنوز گرفتار بایدن بی هوش و هواس و ترامپ لعنتی و مکرون رذل و نتانیاهوی کودک خوار و بن سلمان سفاک است، برای هیچ آدمی رشک انگیز نیست.
امروز می توان فهمید که دنیای غرب در مواجهه معقول و منطقی با مکتب انقلاب اسلامی شکست خورده که توهین و تحقیر و تمسخر را بر جنگ و ترور و تحریمش اضافه کرده است. غرب دانسته که نسل کشی و بازدارندگی نتوانست مانع از وقوع انقلاب اسلامی شود و جنگ سخت و ترور دهه شصت و قتل عام فرهنگی دهه هفتاد و کودتای88 و فتنه انحراف دهه هشتاد و جنگ رسانه ای دوره نفوذیهای دهه نود از متوقف کردن انقلاب اسلامی ناتوان شده و هر تلاش آنان برای متوقف کردن مردم ایران، کوبیدن مشت به سندان بوده است که به دلقک بازی کاریکاتور و فوتوکاتور رو آورده است. جالب توجه است که کشورهایی که با ما دشمنی بیشتری دارند همانها هستند که در مهار مشکلاتشان موفقیت کمتری دارند. و مردم جهان اینرا می بینند و مقایسه می کنند کشوری که تحریم منحصر به فرد و تاریخی چهل و سه ساله دارد، چگونه توانسته آمریکا و اروپا را به چالش بکشد.
در این مقایسه هرگز نباید تصور شود که همه مسایل کشورمان حل شده و ما منکر مشکلاتیم. خیر. مشکلات به ارث رسیده ما از دوران سیاه پهلوی و غربزده ها و نفوذی های کدخداپرستی که با سوء مدیریت، خیانت، اختلاس، قراردادهای خسران بار و نظایرش برای مردم و کشور مسأله سازی کرده اند کم نیستند که باید به دقت و سرعت برای رفع آن اقدام کرد ولی واقع بینی ایجاب می کند اینرا هم ببینیم و شاکر باشیم که ما این راه را از صفر و گاهی از زیرصفر و بابدهی شروع کردیم و پی درپی در حال تحریم های بی نظیر بوده ایم در حالیکه دشمنان و رقبایمان اینگونه نبودند. واقع بینی در مورد آمریکا و سایر قدرتها هم اینگونه است و هرگز نباید شرایط را برابر دید. برخی از آنها صدها سال از ما زودتر شروع به ساختار سازی کرده و هنوز هم بیش از ما کار و تلاش می کنند و اگر غرب را در نظام اخلاقی و دینی و انسانی زیر سؤال می بریم ولی می توان از نظر کار و تلاش و نظم و قانون پذیری از آنها الگو گرفت.
با این وجود، افول یک ابرقدرت به معنی متلاشی و دود شدنش نیست بلکه به معنی تبدیل آن به یک قدرت و کشور معمولی و غیرمؤثر است که گرچه توانایی اذیت و آزار رساندن به دیگران را دارد ولی دیگر نمی تواند مثل ابرقدرتها اجماع جهانی ایجاد کند و یا کشوری را با حمله و تسخیر، از هستی ساقط کند. واقع بینی به ما می گوید که اوضاع دشمنانمان وخیم تر از خوش خیالی و دیرباورهاست. هرکس که بهره ای از حافظه تاریخی و منطق سیاسی داشته باشد می فهمد که اگر فرمانروایی از آیزنهاور و نیکسون و ریگان به ترامپ و بایدن برسد یعنی چه؟ و رسیدن از شیراک به مکرون و از ملکه دیکتاتور به چارلز یعنی چه؟ و اگر اسرائیل از جنگ شش روزه و شعار گنده گویی نیل تا فرات به دیوارکشی برسد و جز نتانیاهو به هیچ گزینه ای نرسد یعنی چه؟ و دشمنان از توافق با صدام به ملاقات با هرزه 45 کیلویی و پیره زن خونخوار منافق برسند یعنی چه؟ و ... و برنامه ریزان صهیون خوب می دانند که مجبور شدن دشمنان به لخت و عور شدن در مقابله با مردم ایران یعنی بازگشت به سیاست عمروعاص در مقابل ذوالفقار.
کرونا اگرچه منحوس بود ولی سنگ محکی شد فراتر از آمارها و رتبه بندی ها، برای فهمیدن توان واقعی کشورها در مدیریت همه گیرها، مدیریت بهداشت، مدیریت علمی، تراز تاب آوری و سرعت انعطاف پذیری کشورها. خدا نیاورد روزگار خودباختگانی که سلامت مردم را برای امضاء برجام و FATF به گروگان گرفتند. و خدا هدایت کند سلبریتی هایی که تلاش دانشمندان ایرانی در کشف و تولید شش واکسن ایرانی را تمسخر کردند. و خدا به عمر و عقل و ایمان دانشمندان ما برکت دهد که ما را در جهان و تاریخ سربلند کردند. همان واکسنی که «خودتحقیرهای» مسخره کن، آب مقطر و گلاب می نامیدند، ماه هاست توانسته تلفات مردم را به زیر پنج و چندین روز به صفر برساند ولی در آمریکای صاحب فایزر و جانسون اند جانسون چگونه است؟ ژاپن و آلمان و انگلیس و ... هم بماند. حالا ما پیشرفت کرده ایم یا آنها؟ ما قوی شده ایم یا آنها؟
اگر از صحت و سقم ادعای آمریکا در فروش پهپاد فرامدرن ایران به روسیه بگذریم، به شیرینی این اعتراف بزرگ می رسیم که کدخدای جهان، مدعی است ایران، در زمینه نظامی و تولید و تجاری سازی تسلیحات فرامدرن ابرقدرت شده و توانسته در دعوای دوابرقدرت، به یکی از آنها سلاحی بفروشد که دیگری از مقابله با آن ناتوان است و توازن نظامی آنها به هم خورده است. اینگونه نیست؟ در این زمینه کدام از این سه قدرت قوی تر است؟ اینکه ایران توانسته اصل و سود مطالبه 45 ساله ایران را از معده انگلیس خارج کند و صرف پروژه های آبرسانی کند اقتدار نیست؟ اینکه ایران، آقایی آسمان را از آمریکا گرفته و به پرچم مقدس خود سپرده و او را از منطقه اخراج کرده، از اقتدار ماست یا آنها؟ و ... . فرهنگی که توانسته راهپیمایی 21 میلیون نفری اربعین را در دنیا و تاریخ، بیشترین و برترین و امن ترین و بین المللی ترین تجمع و راهپیمایی کند موفق است یا فرهنگی که در کوچه و خیابان یک کشورش، هر90 ثانیه یک تجاوز به عنف ثبت می کنند؟
تفکری که تا چند سال دیگر اروپا را دوباره به سرزمین های اسلامی برمی گرداند و کاخ باکینگهام و الیزه را مثل موزه 18 هزار جمجمه ای پاریس و کلوسئوم، مایه عبرت می کند با کاریکاتور نشریه دلقک شارلی ابدو خَش برمی دارد؟ اینکه مکرون بی عرضه است و پادشاه انگلیس دکمه هایش را جابه جا می بندد و بایدن دچار بی اختیاری شده و در فروشگاه های آلمان هیزم هم کمیاب شده و حیثیت غرب در تأمین غذا و انرژی بر باد رفته، چه ارتباطی به مقدسات ما دارد؟ اینکه چند سال است مردم و جلیقه زردها مکرون را لعنت می کنند، چه ارتباطی به مقدسان ما دارد؟ فرانسه باید خواست مردمش را بشنود و به آنها احترام بگذارد و بفهمد که دوران دکتر گیوتین ها به سرآمده و او و بایدن و چارلز و امثال آنها به جای آتش افروزی و ملاقات با فراری ها و هرزه های سیاسی و پولپاشی برای ایجاد اغتشاشات مصنوعی در کشور متمدن ایران، به فکر مردم مظلوم خود باشند تا با خرید تخته و مقوا برای گذران زمستان سرد، بیش از این تحقیر نشوند و یا در خانه و ماشین خود یخ نزنند.
سرمقاله 19دیماه 401 روزنامه کیهان
پیش از انقلاب اسلامی وقتی با فاصله حدود 1400 ساله به دوران امیرالمؤمنین که سلام خدا براو نگاه می کردیم، برخی امور آن زمان و حوادث پس از شهادت پیامبر اکرم که سلام خدا بر او و خاندانش، برایمان مبهم و گنگ بود و همین امور را به خاطر گنگ و مبهم بودنشان گاهی ساده و گاهی ناممکن می انگاشتیم و غیر از اینها اگر اموری می ماند را با علایق و سلایق خود، تحلیل می کردیم. نه اینکه فقط اتفاقاتی که در تاریخ رخ داده اینگونه باشد، بلکه با معمول روایات و احادیثی که توضیح وقایع صدر اسلام بود نیز چنین برخوردی می شد. ولی اکنون به لطف انقلاب اسلامی و جدی شدن آزمون های الهی، در هر اتفاق این 43 سال، بینش ما از وقایع صدر اسلام و حتی تاریخ معاصر، شفاف تر و واقعی تر گردیده. به گونه ای که امروزه ریشه مشکلات اصلی جامعه ای که نمی خواهد برده و بنده شیاطین و مستکبران باشد را بیش از هرزمان دیگر می شناسیم و این شناخت ما را در تشکیل تمدن عظیم اسلامی یاری می کند.
ضروری است که آسیب شناسی صحیحی از مسأله های جامعه دینی (اسلام ناب محمدی) داشته باشیم که قرار است حیات طیبه را برای دنیا و آخرتمان به ارمغان آورد و تمدنی نوین و آخرین نسخه حیاتی و حیاتبخش مهدوی را عرضه کند. برای ما مهم است بدانیم چالش های یک جامعه دینی چیست؟ و چرا جوامع دینی آفاتی منحصر به خود دارند؟ آیا به خاطر وجود متاعی در جوامع دینی است که در دیگر جوامع یافت نمی شود تا طمع دزدان و ریاکاران در آنجا را برانگیزاند؟ یا اینکه چون در جوامع دینی، اهداف بلند و بزرگ بشری با اصول و قواعد عقلی که متصل به وحی و آسمان است بررسی می شود اینگونه مشکلات نیز هست؟ آیا جان و خواسته انسان در جوامع غیر دینی، مثل جوامع دینی محترم است؟
مثلاً آیا انقلاب کبیر فرانسه که پس از اعلامیه 1789 حقوق بشر و شهروندی، به گیوتین و جوی خون و کشتارسپتامبر و ... به امپراتوری ناپلئون و نسل جدیدی از جنگ ها و برده داری و ... رسید را می توان با انقلاب اسلامی که هنوز برخی از مخالفان عیانش در کشور، منصب دارند مقایسه کرد؟ آیا می توان ترکیه که پس از کودتای نافرجام چند سال پیش، هزاران نفر را اعدام یا زندانی یا تعقیب کرد را با جمهوری اسلامی ای سنجید که برخی مؤثرین و مشخّصین کودتای 88اش حتی به وزارت و معاونت و ... رسیدند؟ آیا آلمان که با 3 هزار پلیس، 25 نفر را که در سر هوای کودتا داشتند را دستگیر می کند را می توان با ایرانی که تعداد پلیس کشته شده اش باگلوله، بیش از اغتشاشگران کشته شده است مقایسه کرد؟ انصافاً می شود تنها یک نمونه از آنچه که آمریکا در برخورد با تسخیرکنندگان کنگره در6ژوئن 2021 انجام داد را در 43 ساله اخیرمان جست؟ آیا می توان در کل انقلاب اسلامی، یک مورد مثل انفجار ترکیه یافت که دولتمان مثل آنها، حتی رادیو را قطع کرده باشند؟
از این دست مثال ها در اروپا همچون جنگ جهانی اول و دومشان با 85 میلیون کشته، بسیار بیشتر از آنست که حتی بتوان آنها را مطالعه کرد. تاریخ خونین اروپا آنقدر باتلاقی است که فرانسه و آلمان و انگلیس و امثال آنها هرگز توان شستن خویش از پیشنه خود را ندارند. یک«جنگ وردن» ده ماهه بین فرانسه و آلمان در صدسال پیش، با 40 میلیون گلوله شلیک شده توپ، بسیار بیش از جنگ هشت ساله عراق علیه ایران کشته و زخمی به جا گذاشت. آمریکا که تاریخ جدیدش تقریباً با عمارت عالی قاپوی تمدن صفوی همسن است، در خونریزی و تجاوز و توحش، حکایتی بدتر از اروپا دارد. اضمحلال سه تمدن بزرگ باستانی آن سرزمین، نسل کشی بومیان، جنگ های داخلی و بیش از صدجنگ خارجی و ... ، کارنامه سیاه حدود 500 ساله آمریکاست که با تمام جنگهای تاریخ جهانِ غیر از اروپا برابری می کند. با این وجود، تفکر شروری که مختصری از عفونتش گفته شد، اکنون به عنوان استکبار جهانی مدعی حقوق بشر است. و این یکی از چالشهای بزرگ جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی دینی است که از سوی چنین جنایتکارانی، به نقض حقوق بشر متهم است.
با وقوع انقلاب اسلامی، استکبار جهانی همانگونه که رئیس رژیم صهیونی گفته بود، دچار زلزله ای شد که پایه های مشروعیت و اقتدارش به تزلزل افتاد. انقلاب اسلامی تکثیر شد و بیش از آنچه به اندیشه خطور می کرد، پیش رفت. امروزه می توان میزان تحقق شعارهای بزرگ انقلاب اسلامی را با توجه به مشکلات و موانع، نه با گذشته خود که هرگز قابل اعتنا نبوده و نیست بلکه با کشورهایی که هیچ کدامشان محدودیتهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی را نداشته اند سنجید. فعلاً، یک قلم کوچک و بامزه آن که برای کشورهای ثروتمند اروپایی آرزوست اینست که زمانی دولت ما از مردم می خواهد برای کمک به تولید کننده ها، بیش از مصرف خود مرغ ارزان تهیه کنند که در لندن اروپایی، تخم مرغ را جیره بندی کرده اند. درمان سرطان خون و رصدخانه و پالایشگاه فراسرزمینی و ... بماند.
این مقدمه طولانی از این بابت به استحضار رسید تا به دانستن این نکته کمک شود که مشکل غرب با ایران، بر سر حقوق بشر نیست. اروپایی که به نوشته ویل دورانت تا قرن یازده، در بازارشان گوشت آدم می خوردند و اکنون هم که با جنگ روسیه و اکراین، حیثیت خود را در تأمین انرژی و غذا بر بادرفته می بینند و آمریکایِ تمدن سوزی که بر خاکستر تمدنهای کهن و مردم جهان بنا شده، هرگز صلاحیت و شأنیت سخن گفتن از انسان و حقوق بشر و به ویژه حقوق زن را ندارد. مسلم است که آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، برای رهایی از سؤالات بی جواب جهان در مورد ادعاهای گزاف خود، باید آتش دامن خود را به دامن ایرانی که بعد از ده سال، موتور پیشرفت اقتصادی اش را در دولت جدید روشن کرده بیندازد. و چه بهانه ای بهتر از مرگ دختری در بازداشت پلیس.
تا اینجای داستان ما طبیعی است چراکه یکی از دشمنان اصلی امیرالمؤمنین هم استکبار و ظلم اموی بود که به قاسطین شهره شدند و دستگاه شیطانی و حرفه ای رسانه ای و جنگ روانی آنها هم هنوز معروف است و ما از استکبار و ظالمین دوران خودمان هم جز، ستم و ظلم توقعی نداریم. اما ناکثین آنها بودند که با مولایمان بیعت کردند یا پیمان بستند ولی هر دو را شکستند. آنها که مال مردم را کابین زنان و دختران خود کرده بودند یا از بیت المال برای خود، گنج قارون ساخته بودند و یا به طمع پُست و مقام، گِرد مولا جمع شده بودند و ... و در انقلاب ما نیز بسیار از این ناکثین را دیدیم. چون سِمَت نگرفتند، فرقه ساختند. چون سهم نامشروع از سفره انقلاب می خواستند، رانتخوار و اختلاس گر و دزد شدند. چون توقع پامالی رأی مردم داشتند، فتنه و کودتا ساختند و حرف و عهد پیشین را فراموش کردند. گروهی از آنها فقط در ایام انتخابات، برای مردم اشک کبیسه می ریزند و برخی دیگر فقط با تحریک دشمنان، استخوانشان می سوزد و ... .
مارقین هم که از اول نه دلشان با علی بود و نه با انقلاب. با تزویر و تزیین، دنبال چیز دیگری می گشتند که پیدا نکردند و هرچه توانستند به علی و انقلاب اسلامی رکب زدند و پیچ شل کردند. با اسلام و انقلاب آبرو گرفته ولی خود را ارزان فروختند. اما مارقین زمان علی با منافقین زمان ما اگرچه مشابهت زیادی دارند ولی یکی از تفاوت هاشان در دنیاگریزی در آن زمان و دنیاگزینی در این زمان است. آن زمان اهل تظاهر بودند و این زمان، به راحتی از تظاهر گذشتند و خود را به دنیای حرامشان آلودند. هر اندازه آن زمان احمق بودند در این روزگار، کاربلد شدند. گروهی 43سال از لانه گزینی شان در امعاء و احشاء انقلاب می گذرد و هنوز ادامه حیات مزورانه می دهند ولی گروهی دیگر از آنها نه. هروقت بتوانند خود را به قیمت بالاتر بفروشند می فروشند. مثلاً اگر کاخ یا قمار یا اعتبارشان را بشود به قیمت، به استکبار بفروشند، مهسا نامی را بهانه می کنند و برچهره مردم پنجه می کشند و آتش می افروزند.
از این سه طایفه مزوّر اگر بشود گذشت هرگز نمی توان طایفه مکار و طماع ساکتین را پذیرفت. نه به دل می نشینند و نه از مغز بیرون می روند. تظاهرشان بجا و بهره بیش از دیگرانشان از بیت المال هم بجا. خیانت زیادشان را خدمت کمشان می پوشاند. معمولاً فتنه ها به خاطر خرابکاری آنها بوده و همیشه از پاسخگویی فراری کرده اند و برای نظام هزینه می سازند. در فتنه ها به جای انجام وظیفه و حمایت از حق، ساکت می مانند و مترصدند که برنده را تشویق کنند. در دوران آرامش اهل حرفند و نصیحت و در ناآرامی ها ساکتند و سربه زیر. اگر حق پیروز شود تحلیل می کنند و اگر باطل جولان دهد، حق را ملامت می کنند. سکوت این خواص بی خاصیت، بیش از زهر تیغ و تزویر و طعنه سه گروه قبلی می سوزاند. زرنگی را در این می بینند و به این فرصت طلبی و مرده خواری عادت کرده اند. نان کارِنکرده را می خورند و شهرتشان را با این قمار، صاحب شده اند و نمی دانند مثل سه گروه قبلی منفورند و الله یَعلم إنَّهم لکاذبون.
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 27 آذر 401 به غیر از متن رنگی