سهگانه مذاکره، تحریم یا جنگ؛ از قدیمیترین شیوههای مخاصمهاند که هنوز هم مورد استفادهاند. کشورها برای وادار کردن یکدیگر به همکاری، تلاش میکنند از این شیوهها به صورت بهروزتر و متنوعتر استفاده کنند و البته که همه اینها با تهدید نیز همراه است تهدیدی که ممکن است واقعی باشد ولی معمولاً واقعی نیست و آن را بلوف میگویند. داستانهای متعددی در این باره وجود دارد که جدای از حکایت تاریخی، نشان میدهد همیشه افراد با اعتماد به نفس بالا، توانستهاند با استفاده از همین اهرمها به اهداف خود برسند و در این میان سهم «تهدیدِ غیرواقعی» از همه بیشتر بوده است.
این سهگانه را در میان استعمارگران میتوان بهگونهای شدیدتر دید و هرگز عجیب نیست. آنها بدتر از دشمنان خود، با دوستانشان میکنند. چرا که «بردهکُشی و نوکرخواری»، جزو فرهنگ مستکبران است و اینرا در همه آنها میتوان دید، ولی در رفتار رؤسایجمهور آمریکا با زمختترین شیوه میتوان ملاحظه کرد. این جمله معروف هنری کیسینجر است که میگوید «اگر دشمنی با آمریکا خطرناک باشد دوستیاش مرگبار است» و بارها در طول تاریخ خودشان آن را تکرار کردهاند. دلیل اینکه برخی نمیخواهند ببینند یا باور کنند و عبرت بگیرند را باید در جای دیگری جست. مستکبران به این قانون درست رسیدهاند که «نمیتوان به کسی که در برابر اجنبیها به میهن خود خیانت میکند اعتماد کرد» به همین دلیل برای هر نفوذی و عامل خود، مأموریت و تاریخ انقضای مشخصی درنظر گرفتهاند.
«اوریانا فالاچی» در جلد دوم کتاب مصاحبه با تاریخ، که یکی از مصاحبه شوندگانش محمدرضای پهلوی است مینویسد: اعلیحضرت نظرات شگفتآوری دارد. او معتقد است روح داریوش کبیر در او حلول کرده و خداوند او را به این دنیا فرستاده تا شاهنشاهی از دست رفته کوروش را از نو زنده کند. ولی با این حال «هنگام بازدید نیکسون از کتابخانه دانشگاه تهران، کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» مرا که در مورد جنگ ویتنام بود از کتابخانه جمعآوری کردند، آیا این کتاب تا به این اندازه خطرناک است؟» شاه اگرچه طبق این مصاحبه میگوید «برای انجام کار قدرت لازم است و برای داشتن قدرت، اجازه و مشورت کسی لازم نیست» ولی او «تنهائی» خود را انکار نمیکند و متوهّمانه خود را تحت حمایت نیرویی عرفانی، الهامات و معجزاتی میداند که دیگران آن را نمیبینند و نمیفهمند. محمدرضای پهلوی در پاسخ به اوریانا که میپرسد اگر به جای من یک ایرانی بود و مثل من فکر میکرد و مینوشت، آیا او را به زندان میانداختید؟ میگوید: بله ممکن است... در اینجا لازم و درست است که بعضیها اعدام شوند. در اینجا ترحّم بیهوده است.
محمدرضای پهلوی، اولین «دیکتاتور برای مردم خود و دوست صمیمی برای دشمنان» نبود و آخرینش هم نیست. همه متحدان صمیمی کشورهای استعماری، صمیمیت خود را مدیون «ترس و خودباختگی»ای هستند که به خاطر دوری از خدا و مردم به آن مبتلا شدهاند. کارتر رئیسجمهور آمریکا در آخرین سفر خود به ایران که یک سال پیش از انقلاب اسلامی انجام شد، ارتباطات با شاه پهلوی را ناگسستنی، او را «دوست نزدیک»، «مورد اعتمادترین» و... و ایران را «جزیره ثبات» خواند. شاه هم در استقبال و به زبان انگلیسی، آمریکا را بهترین دوست نامید و رابطهاش با ایران را ناگسستنی خواند و خلوص و پرهیزکاری کارتر را ستود و.... عاقبت این «دوستِ قدیمیِ با ارتباطِ نزدیک» چه شد؟ کارتر، رئیسجمهور آمریکا، پس از انقلاب اسلامی نهتنها در آمریکا به شاه پناه نداد بلکه در همان مدت کوتاه اقامت در آنجا، طبق گفته فرح، شاه را در تگزاس و در بیمارستان روانیها و اتاقی بدون پنجره و دستگیره در، بستری کرد.
تجربه شاه پهلوی، یکی از نمونههای پیش چشم معاصران است و پس از آن هم امثال صدام و قذافی و بن علی و اشرف غنی و... بودند و اکنون زلنسکی هم آخرین نفر نیست. تا وقتی طمع و ترس هست و عقل نیست، خوشخیالی و خیانت هم هست و برخی شیطان را بزک کرده و عدهای هم کدخدا را آبکشی میکنند. آنها درحالی، طنز چندخطی یک روزنامه را مخالف مصالح کشور و ادب سیاسی و مُخلّ مذاکرات میدانند که در مقابل سخنان چارواداری رئیسجمهور آمریکا آن هم سه روز پیش از مذاکره با ایران، که غیر از دور بودن از ادب سیاسی و شعور انسانی، از شخصیت رفتاری بعید است، سکوت میکنند! این درد را کجا باید برد و این غصه با که باید گفت که برخی در برابر دوستان بیپروا و در مقابل دشمن، بیعمل و جنازهاند.
روی سخن این نوشته با کسانی است که آزادگی را در تحقیر وطن و هموطن میدانند و روشنفکری را در تطهیر و تقدیس دشمن. وقتی منتقدین از «ضرورت حفظ منافع ملی» میگویند آنها را به دروغ در رسانههاشان «کاسبان تحریم و مخالفان مذاکره» میخوانند درحالی که خودشان هم میدانند که تحریم اگرچه سفره و رفاه مردم را مچاله میکند ولی برای آنها کوه خیر بوده و وقتی مردم، گرفتار وام 20-10 میلیونی هستند، برادر و آقازادههای آنها به دنبال خرید هتل و واردات فلان قلم و تجارت هستند! دستاورد مذاکره اگر برای مردم «تقریباً هیچ» باشد، برای آنها، نان از تنور انتخابات درمیآورد. مردم متوجه شدند که دلیل نوسان قیمت دلار و طلا چگونه است. تا وقتی سخن از مذاکره میشود ارزان و وقتی که بخواهند گران میشود.
وقتی در وعده صادق 1و2 در مقابل اسرائیل و حامیانش که یا عضو ناتو بودند یا بمب اتم یا حق وتو یا جیب قارون داشتند ایستادیم، دولت رئیسی مظلوم، هم قیمت ارز و طلا را ثابت نگه داشت و هم جنگی رخ نداد. مردم کم کم متوجه شدند که کاسبان تحریم و مذاکره و نوسان بازار و مردم هراسان از جنگ و... یکی هستند و سفره مردم و بازار، گروگان آنها. اکنون هم تلاش وافر دارند که مثل تجربه تلخ برجام، همه چیز و بازار و ناترازی و غیره را به مذاکره گره بزنند و کار را تعطیل و کشور را شرطی و مردم را در زمانی که باید با سرمایهگذاری خود به کمک اقتصاد بیایند، فریب دهند. و دولتی که باید برای حُسن استفاده از سرمایههای مردم برنامهریزی کند را معطل مذاکرهای کنند که یکی از دهها کار یکی از وزارتخانههاست.
پیش از این رهبری به استناد تجربه، در مورد مذاکره با طرف بیادب آمریکایی مطالبی گفتند و اخیراً هم تأکید کردند که به این گفتوگوها به صورت افراطی خوشبین و بدبین نیستیم، ولی به طرف مقابل خیلی بدبین و به توانایی خودمان خوشبینیم. کسانی که عادت کردهاند هزینه کارهای خود را برعهده بزرگان بیندازند بدانند که رهبری و سایر بزرگان آنچه را شرط بلاغ است گفته و میزان و مرزها را مشخص کردهاند. مبادا مثل برجام، کسانی بگویند مجبور شدیم از برخی خط قرمزها عبور کنیم یا متوجه لغت تعلیق به جای لغو نشدیم و... و برخی ناظران، بعد از اتمام کار و خروج ترامپ شروع به گفتن ایرادها کنند.
هیأت ایرانی تاکنون حضور موفقی در گفتوگوها داشته و تدابیر خوبی برای مقابله با حقهبازی آمریکا اندیشیده است. به ویژه در اطلاعرسانی به موقع. ما هم صمیمانه برای موفقیت تیم مذاکرهکننده ایرانی دعا میکنیم، ولی یادآوری چند نکته را الزامی می دانیم. اول اینکه طبق توصیه بزرگان، پس از دست دادن با آنها انگشتتان را بشمارید و هرگز به آنها اعتماد نکنید. کتابِ درسی «بدون هراسِ» وندی شرمن که مستند مذاکرات برجام، برای «آموزش فن مذاکره به دانشجویان علوم سیاسی آمریکا» است، گویاترین نسخه مکتوب روحیات حریص و ناجوانمرد آمریکاییهاست و بیشک مذاکرات اخیر، را هم به همان شیوه مکتوب خواهند کرد.
دیگر اینکه تحریم و تهدید، مثل بوی دهان، به کلامشان ممزوج است. اگرچه دهانشان پر از شعارجنگ است ولی دلهاشان پر از تردید است. جمله «همه گزینهها روی میز است» هیچ است و آنها توان جنگی دوباره را ندارند. اوباما، برجام را احیاگر تحریمهایی دانست که ارّابهاش شکسته بود. اکنون هم همانگونه است. میترسانند تا امتیاز بگیرند. قیمت ارز و طلا در دست کاسبان تحریم داخلی است نه آنان؛ راه شکوفایی اقتصاد، کار و تولید است، نه نتیجه مذاکرات؛ مذاکره خوب است نه با آمریکایی که کارش وقتکُشی و تحقیر و کورکردن گرههاست. اگر آنها به مذاکره برای حل مشکل نگاه میکردند نباید پیش از آن، تحریم و تهدید و توهین کنند. آنها برای وجهه خود و عبور از باتلاقهای پیش رو، به مذاکره به روش خود، محتاجترند.
ترامپ، اگرچه اصرار دارد خود را «غیرقابل پیشبینی» معرفی کند تا آمریکا را از قید و بند تعهدات برهاند، ولی او یک «سایکوپاتِ غیرقابل اعتماد» است. موشکی و فناوری هستهای و جبهه مقاومت و... دستاورد و سرمایه و ابزار قدرت ماست، مثل حضور آمریکا در منطقه و NSA و گوگل؛ آمریکا توقع و حرف بیجا نداشته باشد. این سرمایههاست که سایه جنگ را از کشور دور کرده و دشمنان را مجبور به مذاکره با شما کرده است. آنها به شما محتاجند و به اعتباری که مذاکره با ایران به آنها میدهد، نیاز مبرم دارند. شما نماینده کشور مظلوم و مقتدر ایران هستید. شایسته و سربلند در مقابل زیادهخواهان بایستید و به «دفاع» اکتفا نکنید و حقوق به یغما رفته ما توسط آمریکا را مطالبه کنید.
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 31فروردین 404
ماه رمضان که ماه رحمت بود گذشت. ماهی باشکوه و باعظمت که آمدنش برکت و رفتنش مغفرت را به ارمغان آورد. وقتی آمد، دلهامان پر از شوق بود و وقت رفتنش چشمانمان پر از اشک شد. به او عادت کرده و سحر و افطارش زندگیمان را منظم کرده بود. آرامشش، یادآور آغوش مادرانه بود و مجال بالیدنش به فرصت پدرانه میماند. دلهامان را رقیق و گناهانمان را آب کرد. شبهای قدر را باید از آستان قدسیِ رضوی پرسید که چگونه دست جمعیت بینظیرش را به دست آسمانیان رساند. روز قدساش ماندگار شد و به شهادت آمار و مشاهده انبوه مجاهدانِ روزهدارِ شعارگو، میزان شرکتکنندگان از همه سالهای پیش، بیشتر بود و مشکلات اقتصادی و زوزه دشمنان تهدیدگر نتوانست خیابانهای شهرها را خلوت کند. عید فطر و نمازش همچنان باشکوه بود که بیایند و بپرسند ناباوران که مصلای تهران، چگونه ماه و ستاره زمینیان را به رخ آسمان کشاند.
عید نوروز را به خوبی و خوشی گذراندیم. نفس بهاری آقا که به گوش جان ما مردم میرسد احساس و استعدادها را شکفته و شکوفا میکند و عقلمان قد میکشد. زلف امیدمان را شانه و راه را برایمان روشن میکند. شعار امسال که هفدهمین شعار اقتصادی سالهای اخیر است و پیشنهاد اجرائی آن برای به کارگیری سرمایههای شخصی در تولید به جای خرید ارز و طلا، زشتی «ترجیح منفعت شخصی بر مصلحت جامعه» را بر ما مردم مشخص کرد و راه بهانه و تنبلی را بر متولیان بست. تذکر و تشر به سرمایههای اسرائیلیِ آمریکا و انگلیس در ایران که به نیابت از آنها، کشور خود را به آتش میکشند هم، گوش فتنه گران نفوذی و خلیده را به دست مردم سپرد تا مبادا سودای سرکشی کنند که زیرپا له خواهند شد. معرفی اسرائیل به عنوان نیروی نیابتی جهان سلطه هم از جملات کلیدی نوروزی بود که چهره صهیون قلاده دریده و باند تبهکار را بازتعریف کرد.
آمارها میگویند که سفرهای نوروزی مردم به نقاط مختلف کشور هم، در تاریخمان بینظیر بوده است. خدای قادر متعال، این آرامش و آسایش و امنیت را از مردممان نگیرد و به بازوان مجاهدان خاموش و رزمندگان سلحشورمان برکت و عافیت دهد که در این دنیای پرآشوب و مضطرب، فلات ثبات ایران را حرم امن کردهاند. اقتصاد ما اگرچه کسالت دارد و به خاطر بیتدبیریها و پس از آن تحریمها، حال خوشی ندارد ولی آنچه پلیس راهور از میزان بینظیر سفرهای انجام شده از 25 اسفند تا 15 فروردین اعلام کرده و ثبت مصرف بنزین و... را هرگز نباید دستکم گرفت. مجموعه آمارها و مشاهده مسافران در جادههای بین شهری و ترافیکهای چندساعته ورودی و خروجی شهرها برخلاف آنچه رسانهها معاند و مزدور میگویند است. آنها پیوسته دنبال سیاهنمایی و بدبختنماییاند. هم نباید دلخوش بود و هم نباید دلسرد شد.
باید منطقی و علمی محاسبه کرد که چرا این اتفاقات خوش و مثبت در ذهنها و ذائقهها نمیماند و چه کسانی پیوسته کام مردم را تلخ میکنند؟ ظاهر منطقی مسافرتهای زیاد مردم به مشهد و شمال و سایر نقاط کشور در شبهای احیاء و نوروز، نشاندهنده تمکن مردم برای سفر است که خدا را بر این تمکن باید بسیار ستود و مسئولین هم هرگز نگذارند که آمارها و این واقعیات شیرین آنها را به نخوت یا رخوت دچار کنند و این موفقیت که در سال گذشته و سال پیش از آن نیز بود را به اسم خود قباله نکنند. بیشک باید برای تسهیل و رفاه بیشتر و نیز احقاق حق شعار امسال، اقدام جهادی کنند. از سوی دیگر، قوه مقننه با وضع قوانین مورد نیاز برای ساماندهی فضای مجازی حرفهای و نظارت مسئولانه برحسن اجرای آن توسط دولت، و قوه قضا هم با همت و مراقبت جهادی از فضای امن رسانهها و فعالین در این عرصه از آرامش روانی جامعه مراقبت کنند تا کسانی با اخبار سیاه و خاکستری، حال خوش رمضانی و نوروزی مردم را ضایع نکنند.
درست است که قیمت دلار و طلا با بیتدبیری افسارگسیخته شده است ولی نباید با ضریب دادن به اخبار بد و یا نادرست، آب به آسیاب نفوذیهایی ریخت که کاسبان افزایش ارز و طلا هستند. غیر از این نیز دولت محترم در به کارگماردن افراد در مناصب اقتصادی، و قوه قضا و نهادهای امنیتی در پیگیریها باید به این نکته مهم توجه داشته باشند همانگونه که «تعارض منافع» ممنوع و فسادآور است، تجانس منافع هم خطرناک و غیرقابل چشمپوشی است. نباید به کسانی کار سپرده شود که سود شخصی خود و خانواده و اطرافیانشان در سیاستهای انقباضی و انبساطی بازار یا انبار یا افت وخیز بازار و اقلام آن باشد. کسی که خود یا نزدیکانش واردکننده و صادرکنندهاند، سود و زیانشان به باز و بسته بودن بازار وابسته است. مدیر و مسئول باید مدافع منافع عموم ملت باشند نه منفعت شخصی و وابستگان. زیان مادی و روانی حضور دوتابعیتیها یا وابستگان آنها نیز نباید از ذهن دور بماند.
در جنگ اقتصادی که در آن به سر میبریم، هدایت هوشمندانه سرمایههای خرد و سرگردان مردم برای تولید میتواند راهگشا باشد نه چاپ پول بیپشتوانه و نه قرض از بانک مرکزی. احتکار ارز و طلا به عنوان سرمایه، نشانه بیماری اقتصادی است. اگرچه غیر از کاسبان این تجارت زشت، که چرخه هراسافکنی رسانهای و ایجاد نیاز کاذب را مدیریت میکنند باید این نکته را نیز بررسی نمود که کشورهای موفق جهان چگونه توانستهاند در جمع کردن نقدینگیهای خرد موفق باشند؟ چرا زنان اغلب کشورها مثل زنان ایرانی از طلا و جواهر استفاده نمیکنند؟ و دلار، به عنوان یکی از بیارزشترین ارزهای رایج که نماینده بدهکارترین اقتصاد جهان است و به مدد طراحی حرفهای خود، مثل باکتری و ویروس در بدن اقتصادهای بیمار نفوذ و رشد و نمو میکند و او را به مهلکه میاندازد، چرا در کشور ما احتکار خانگی شده و سایر ارزها را متأثر از خود میکند؟ به راستی کشورهای موفق، سرمایههای خرد مردم را چگونه و در کجا بهکار میگیرند؟
در این بلبشوی اقتصادی، هرگز نباید از رسانه و نقش تعیینکننده آن غافل شد و همیشه به این نکته ملتفت بود که یک بال پیشرفت اقتصادی، فضای روانی جامعه است که با رسانهها تأمین میگردد. در شرایط فعلی جامعه ما که حدود سه دهه است در جنگ اقتصادی هستیم، جنگ روانی مهمتر از جنگ سخت و نرم است. ما اگر در سختافزار و جنگ سخت قوی هستیم ولی در نرمافزار و جنگ نرم آسیب پذیریم. این واقعیت است که اگر در جنگ سخت با مشکل مواجه شویم میتوانیم از قدرت نرممان استفاده کنیم ولی در شرایط عکس این، قدرت سختمان نمیتواند به قدرت نرممان کمک کند. تأکید هفده ساله بر شعار اقتصادی نشاندهنده آسیبپذیر بودن ما در این جبهه است که محتاج اقدام فوری، جهادی و عالمانه است و با دیوانسالاری چاق و تنبل مرتفع نمیشود.
اگر جهان امروز را جهان ارادهها بنامیم، بیشک باید عرصه مقابله ارادهها را در اقتصاد و رسانه دید. کار رسانهها ترغیب یا ترساندن، زمینهسازی و جنگ روانی است تا قدرتها بتوانند سوار بر این امواج، حاکم بر اقتصاد و مدیریت اقتصاد کشورها شوند و آنها را به بند کشند. همه سیاستهای پرشتاب ترامپ را نباید از بلاهت و حماقتش دانست. او به صورت جدی منافع کشورها را متأثر از خواست خود کرده است. او کارش را با ارعاب و تهدید و جوّ روانی پیش میبرد نه با جنگ سخت. همه میدانند که آمریکا و ناتو توان راه انداختن نبرد دیگر را ندارند. آنها و ائتلافشان در مواجهه با یمن که فقیرترین کشور عربی است، ناتوان و درمانده و شکست خوردهاند، چگونه میتوانند جبهه جدیدی آن هم با ایران را بگشایند؟ هرگز. ولی دل به ارعاب و تهدید و خالی کردن دل برخی مسئولین یا بیخبرها بستهاند.
شعار انتخاباتی ترامپ، برخلاف شعار بایدن که «آمریکای نخست» بود، شعار
« نخست، آمریکا» بود. مأموریت او که توانست سیستم رهبری آمریکا را به این نتیجه برساند که با بازگشتش موافقت کنند، تولید ثروت و سرمایه با تجمیع هزینهها و دوشیدن کشورها و تعریف تعرفههای جدید به زور جنگ روانی و تهدید رسانهای است. اقتصاد آمریکا و ناتو پس از جنگ اکراین و طوفانالاقصی بسیار تحلیل رفته و ضعیف شده است. کار این قمارباز شرور، اینگونه است که وقتی تدبیرش ثمر ندهد، به تیرهای در تاریکی دل میبندد که شاید به هدف بخورد. چاره کار با او مقابله است و نهراسیدن از لافهای قلدر. همان گونه که در نظامیگری مشتمان پرقدرت است و به بازدارندگی رسیدهایم، در اقتصاد هم باید همینگونه بود و باید به بازدارندگی برسیم. و این «باید برسیم» با کار جهادی، هماهنگ و حمایت واقعی و صادقانه از تولید میسر است. نمیشود شعار داد و اقدام را جدی نگرفت یا در ظاهر تأیید کرد و در عمل، دست و پای تولیدکننده را با قوانین زاید گچ گرفت.
و نکته آخری که در نوروز امسال، ذائقه ما را تلخ کرد، ازسرگیری حملات اسرائیل به اماکن عمومی و به ظاهر امن نوار غزه و فلسطینیان با سلاحهای جدید است. وقتی امام ما 30 اردیبهشت سال 59، اسرائیل را غده سرطانی نامید شاید کسی باور نمیکرد که این سخن او پس از 43 سال به باور بسیاری از مردم جهان تبدیل و در دانشگاههای مهم آمریکا و اروپا و خیابانهای آنها فریاد زده شود. حمله اسرائیل به لبنان و سوریه و غزه، حکایت از شرارت این رژیم جعلی و رفتنی دارد که همچون سرطان، پخش میشود. چاره این غده بدخیم، همین مقاومت و همین حضور مردم جهان است تا راه نفس این رژیم منحوس، بسته و شرایط زندگی در امن و امان و آسایش برای بشریت فراهم شود. بعون الله وفضله.
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ17فروردین 1404