دل گفته های دست نوشته


أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً / آیا پنداشته‌ای قصّه‏ اصحاب كهف و رقيم [در مقابل اين همه آيات قدرت و عجايب] از نشانه‌های عجیب ماست؟ سوره کهف آیه ۹

وقتی کعبه معبد عابدان است، کربلا نیز معهد عاشقان است. وگرنه کدام مغناطیس، اینچنین مردمان را به هیجان می‌آورد و در اوج حرارت میانه تابستان، میلیون‌ها عاشق را از سراسر جهان به کربلا می‌کشاند؟ کدام هیجان و جایزه و پاداش مادی می‌تواند در گرمای ۵۰ درجه، مردان و زنان خرد و کلان را به پیاده‌روی ده‌ها کیلومتری نجف تا کربلا وا دارد؟ مردمی که با قطعی دو ساعته برق، کلافه می‌شوند در آنجا چگونه هرم گرما را تحمل می‌کنند؟ جز این نیست که در آخرالزمان، نجف تا کربلا مرکز تحولات جهان می‌شود و کشتی نوح انتهای تاریخ را، در این‌جا خواهند ساخت. هرگز عجیب نیست مؤمنین و مستضعفینی که از تندباد حوادث و تلاطم مشکلات آخرالزمان به ستوه آمده‌اند، این‌گونه سر به راه بگذارند و به حسینی پناه ببرند که سریع‌ترین و وسیع‌ترین کشتی نجات است.

بگذار اسیران عالم تنگ ماده و غافلان، مسخره کنند و برنتابند. مگر چه می‌شود؟ مگر منکران صدها سال، نوح و یارانش را برای ساختن کشتی با تمسخر و متلک نمی‌آزردند؟ گمان می‌کنی کفار ظاهربین و خوکرده به محسوسات آن زمان، از اینترنشنال و منوتو و بی‌بی سی و امثال اینها، نفهم‌تر بودند؟ هرگز. آنها هم مثل اینها هرچه به حس آید را پذیرفته و هرچه به عقل و ماوراء مربوط می‌شود را نمی‌فهمیدند و تمسخر می‌کردند. استدلالشان هم مثل عقل و فهمشان کوچک و کوتاه بود. وقتی که آب از زمین جوشید و از آسمان شارید، می‌خواستند از امواج کوه پیکری که انگار می‌خواست زمین را به آسمان برساند، به کوه پناه برند و از آن بالا بروند. گمان می‌کردند خدایی که آن گونه سیلاب از زمین جوشانده و این‌گونه آبشاری از آسمان فرو می‌ریزد، نمی‌تواند آب را تا بالای کوه برساند و نمی‌دانستند در آن واقعه هولناک
«لاعاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِم‏»1

به خواست خدا به زودی نجف و کربلا مرکز عالم خواهد شد و اتفاقات مهم و خیره‌کننده به وقوع خواهد پیوست. وعده خداست که مستضعفین زمین را به ارث می‌برند و کفار را برای انتقام به دست آنها می‌سپارد و آن روز اجرای عدالت بر ستمگران، سخت‌تر از ظلم امروز به مظلومان است. این سنت خداست که وقتی ستم از حد می‌گذرد و آه مظلومان به آسمان می‌رود و مؤمنین از شدت گرفتاری و بلاها کلافه می‌شوند، زمینه عذاب ستمگران پیدا می‌گردد. آنچه امروز در منطقه می‌گذرد را هم باید به شرایط سخت اربعین امسال اضافه کرد. سگ قلاده دریده آمریکا در منطقه که به نسل و حرث مسلمین رحم نمی‌کند و دنیا را کلافه کرده و غزه را به آتش کشیده، گویی همان شرایط پیش از عذاب مستکبران است که إن‌شاءالله همین گونه باشد.

راهپیمایی اربعینیِ نجف تا کربلا جهانی شده و در میان هیاهوی دستگاه رسانه‌ای استکبار جهانی، نگاه آزادگان و رسانه‌های آزاد جهان را به خود جلب کرده است. در اربعین‌های تابستانی که حرارت هوا رنگ پوست را تغییر می‌دهد آنکه پیاده‌روی اربعین رفته باشد می‌داند که چیزی جز عشق، انسان را به حرکت درنمی‌آورد. گویا هر زائر، به حسین که سلام خدا بر او، پناه می‌برد و در زیر قبه‌اش که تا عرش، حجابی ندارد از خدا خاتمه عمر ستمگران را و نجات مظلومان را التماس می‌کند که هر دو آنها با ظهور منتقم و منجی همیشه پیروز رخ خواهد داد. وقتی که یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت، به خدای حسین قسم که تا قیامت می‌توان سخن از او گفت و شنفت و لذت برد. و حسین، رمز جهانی رفیق شدن مؤمنین آخرالزمانی است.

آنجا که از زمین تا به عرش، حجابی نیست زیر گنبد حسین است و آنجا که دهان زمینیان به گوش آسمانیان می‌رسد کنار قبر اوست. آنکه زیارت قبرش مثل زیارت خدا در عرش است حسین است و آنجا که همهمه و هجوم ملائک و آسمانیان برای زیارتش بیش از خیل میلیونی مردمان است کربلاست. آنکه یادش ذکر خدا و آرام جان و قند مکرر است حسین است. آنکه درمان دردها و مونس تنهائی‌هاست حسین است. آنکه رفیق اول و آخر است و سنگینی اعمال خیرمان با قطرات اشک برای اوست حسین است. آنکه یک قطره اشک برای او، دنیایی از گناه را ذوب می‌کند حسین است. آنکه هنگام تولد کاممان را با تربتش بازکردند و هنگام مرگ تربتش را زیر زبانمان می‌گذارند حسین است. مهربان‌تر از پدر و مادر، حسین است و... و آنکه باید به حق او، ظهور امام منتظر که سلام و صلوات خدا و خوبان و ما نثارش را برای نجات جهان بخواهیم حسین است.

سال ۱۴۰۴ با همه سالها تفاوت دارد. نه فقط با سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی که ما چندین نوع جنگ تحمیلی را تحمل و مدیریت کرده‌ایم، بلکه با همه سالیان از سه هزار سال پیش تاکنون و از تاریخ تولد بنی اسرائیل، متفاوت است. بنی اسرائیل، از آن زمان به بعد به اصلی‌ترین موضوع و مرکز و منشاء مناقشات و مشاجرات بزرگ جهان تبدیل شد. سابقه نداشته است که دشمن «در پسِ پرده» اسرائیل، با ما و رودررو بجنگد. رژیم اشغالگر قدس را که به نام اسرائیل می‌شناسیم، یهودیان صهیونیستی هستند که طبق قرآن عادت به جنگ نیابتی دارند و خودشان با ما جنگ مستقیم نمی‌کنند. آیه ۱۴ سوره حشر می‌فرماید«آنان، به صورت گروهی و جز در آبادی‌هایی كه داراى استحكامات و دژ هستند، يا از پشت ديوارها، با شما نخواهند جنگيد. جنگشان ميان خودشان سخت است. آنان را متّحد مى‏پندارى ولى دلهاشان پراكنده است، زيرا آنان مردمانى‏اند كه نمى ‏انديشند.»

صهیونیزم، تفکر شیطانی است که در هر دوره تاریخی در قومی حلول کرده و جنگ نیابتی شیطان علیه هدایت انسان را مدیریت کرده است. برادرکشی را با قابیل شروع کرد و با تمرد، در مقابل یک یک انبیاء و پیامبران ایستاد و مردم را علیه آنان شوراند. همین تفکر برادرکش و متمرد در قوم بنی اسرائیل، لانه کرد و روحیات و خلقیاتشان را بستر مناسبی برای طغیانگری یافت. از آن پس صهیونیزم، مأمور کارهای کثیف و زشت شد و یکی یکی عادات بد و گناهان را رواج داد تا به دوران خاتم‌الانبیاء که سلام خدا و خوبان نثارش رسید و به گفته ایشان هیچ قومی مثل یهود، پیامبر ما را نیازرد. از آن پس نیز هرچه از یهودیان صهیونی شده دیدیم و شنیدیم، توطئه و جاسوسی و قتل و دسیسه بوده است تا به دوران معاصری که به چشم خودمان جنایت بی‌حساب آنها را ملاحظه می‌کنیم رسیدیم که آخرینش پس از غزه، حمله مستقیم به ایران در جنگ ۱۲ روزه است.

اربعین امسال در حالی برگزار می‌شود و زائران شجاعانه و شهادت‌طلبانه مهاجر الی‌الله می‌شوند که اسرائیل و آمریکا وحشی‌تر از همیشه به سیم آخر زده و برای سرزمین پیامبران و منطقه مسلمانان و منشاء خبرهای آخرالزمانی‌، خواب‌های بد دیده‌اند. جنایات باند تبهکار صهیونی از آمریکا و ناتو و اسرائیل گرفته تا قارون‌های کم عقل منطقه و سران منافق برخی کشورهای اطراف، در غزه، دل هر آزاده‌ای را خون کرده و روز روشن جوانمردان را شب تار کرده است. حمله آنها به ایران نیز اگرچه با پاسخ له‌کننده مواجه شد، هنوز خاطرمان غصه‌دار شهدا و عزیزانمان است و آرام نگرفته‌ایم. خواست عموم زائران اربعینی از همه کشورها، نابودی «مزاحمان ظهور» است که شیاطین صهیونی و همکاران و همراهان اویند و با تحقق آن، حکومت مستضعفان محقق خواهد شد و جهانِ پس از ظهور، لذت زندگی بی‌دردسر و مشقت را خواهد چشید. جهانی که در آن ظلمی نیست و مستضعفان، به ارث خود رسیده و مظلومین احقاق حق شده‌اند.

و حسین جان؛ آرام جان ما تویی و آنچه در ایران و غزه دیده و می‌بینیم، گوشه‌ای از رنج‌های توست. ما مظلومان و مستضعفین تاریخ، به «هَل مِن ناصر» تو لبیک گفته و خود را به سلاح و صبر تجهیز کرده و در مقابله و مقاتله با دشمنان به روز شده تو که آمریکا و اسرائیل و دیگر شیاطین‌اند، مُصرّ و مستحکمیم و از تو فرماندهی می‌خواهیم. این مردمی که در این گرمای طاقت‌سوز، بدن‌هاشان را نه با پاها، که با دلهاشان به سوی تو می‌کشند از تو، تو را می‌خواهند و فریادشان این است که: سلیمانا بیا بردار بار از شانه موری/ مرا باری است از غم که سنگین است بر دوشم.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- [نوح] گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده‏اى نيست، مگر كسى كه
[خدا به او] رحم كند.». سوره هود آیه ۴۳

روزنامه کیهان مورخ ۲۲ مرداد۱۴۰۴

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۵/۲۲ساعت 6  توسط محمدهادی صحرایی  | 


در چند روز اخیر و به بهانه یک‌سالگی دولت دکتر پزشکیان، معاون اجرائی دولت در مصاحبه با یکی از پایگاه‌های خبری حامی دولت، نکاتی را بیان نمود که به نظر می‌رسد گویاترین گزارش عملکرد دولت است و به‌خوبی فضای فکری و میزان اطلاع دولتمردان از مطالبات و مشکلات مردم و نیز میزان اهمیت اولویت‌بندی کارها را نشان می‌دهد. شاید اگر کسانی که به گفته ایشان «تندرو» هستند می‌خواستند دولت را نقد کنند، به‌خوبی دکتر قائم‌پناه نمی‌توانستند وضعیت موجود را ریشه‌یابی کنند. مسئول اداره امور گزینش کشور و سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری و معاون اجرائی رئیس‌جمهور و... که در جایگاه‌های بسیار کلیدی و حیاتی قرار دارد، جدای از بیان برخی مطالب اشتباه، از فاصله برخی تصمیمات با واقعیات و مطالبات مردم پرده برداشتند که امیدواریم به‌زودی و توسط دلسوزان خبره، هم مطالب و هم رویکردها اصلاح شود. چراکه اگر خدای‌ نخواسته این دید و فکر و کم‌خبری، در بین سایر اطرافیان رئیس‌جمهور و به‌ویژه حلقه مشورتی ایشان- که بارها در برنامه‌های انتخاباتی به مشاورت با آنها تأکید می‌شد- باشد، جای نگرانی جدی است.

این روزها کلیپی در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود که در آن محمدجعفر قائم‌پناه در جلسه رسمی و در مقابل آقای پزشکیان، به‌گونه‌ای از رئیس‌جمهور تعریف‌و‌تمجید می‌کند که ایشان با عبارت «جعفر ول کن» او را به پرداختن به اصل موضوع وامی دارد. جدا از اینکه باید جامعه‌شناسان و روانشناسان به این نکته مهم بپردازند که چرا خصلت بد مجیزگویی، در برخی دولت‌ها، بیشتر دیده می‌شود، دانستن این نکته نیز سخت نیست که مشکلات حاد اقتصادی و امیدهای بر زمین مانده مردم، با قربانت‌ شوم و تکه‌پاره‌کردن تعارفات رفع نمی‌شود و عیار مسئولین و تراز مدیران، در کف جامعه و سفره مردم باید دیده شود نه سخنان ملوّن. اگر با مجیزگویان «غوغای فلانی را نگر» برخورد می‌شد امروز به اینجا نمی‌رسیدیم که برخی مدیران به مادران خود جایزه بدهند یا... ای‌کاش فهمیده شود «مُشک آن است که خود ببوید» نه آنکه به‌زور.

اگر کسی بخواهد به‌زور قرص و دارو خودش را دچار «فراموشی» کند هم نمی‌تواند جنایت کثیف آمریکا و اسرائیل در جنگ تحمیلی ۱۲روزه علیه ایران را فراموش کند. واقعاً حافظه جامعه اینقدر کوتاه است که هنوز کفن هزار‌و‌صد شهید مردم خشک نشده، مسئولی با لبخند بیاید و از ادامه مذاکره‌ای سخن بگوید که با بمب‌های سنگر‌شکن آمریکا از ‌هم‌ پاشیده شد؟ آیا این هزار‌و‌صد شهید هم به تعبیر قائم‌پناه از تندروها بودند؟ یا از جناح مقابل؟ مذاکره اگر برای مردم آب نداشت برای تنور ریاست برخی که نان دارد. گفتند «اگر رقیبمان می‌آمد جنگ می‌شد» و «ما سایه جنگ از کشور را دور می‌کنیم»، رأی آوردند و جنگ شد و اکنون می‌گویند «با تدبیر ما جنگ گسترش پیدا نکرد»؟ توجیه مرحله بعد لرزه بر تن هر ایرانی می‌اندازد.

واقعیت این است که مذاکره، واژه مظلومی است که خودش به گروگان گرفته شده و چماقی شده است برای کوبیدن هر صدایی که خواستار «مذاکره علمی و عقلانی» باشد. از این می‌گذریم که در برجام نیز به‌گونه‌ای از مذاکره سخن می‌گفتند که گویی«سهیل بن عمرو» سخن می‌گوید. ندانستن تفاوت تعلیق با لغو و فریب خوردن از یک کارشناس مالی به نام فرانچسکو، تنها توافقنامه مجهز به مکانیزم ماشه و بدون متن فارسی و... هم بماند. ‌ای‌کاش یکبار برای همیشه بگویند که منظورشان از مذاکره چیست و دستاورد آخرین مذاکره‌ای که به نفع مردم انجام شد کدام است؟ و می‌دانم که هرگز نخواهند گفت. نعل وارونه را ناشیانه می‌زنند و نمی‌دانند دوره پرت‌کردن حواس مردم گذشته است. هزینه کردن از رهبری و تهمت زدن به رقیب و توجیه ناکامی‌ها با بهانه‌جویی و بازی با کلمات، حربه نخ‌نمای کسانی است که کارنامه قابل دفاعی ندارند.

دولت، در میانه مذاکره بود که آمریکا و اسرائیل، پاچه مردم ما را به دهن کشید. تداوم مذاکره برای چه؟ مذاکره برای رفع تحریم‌ها و جلوگیری از جنگ بود. اکنون که نه تحریم‌ها را برداشتید و نه از جنگ جلوگیری کردید برای چه مذاکره می‌کنید و با که؟ با مردم صادق باشید و بگویید مذاکره، حیاط پشتی شماست تا ناکامی‌ها و وعده‌های بر زمین مانده خود را در آنجا بیندازید. با مردم شوخی می‌کنید یا از واقعیات بی‌خبرید؟ قیمت ارز و طلا در این یک‌ساله چند درصد اضافه شد؟ قیمت برنج در این دو ماه چند برابر شد؟ قیمت نان و لبنیات و آب و برق و... چقدر؟ از قیمت گوشت که در مناظرات انتخاباتی گفته شد، باخبرید؟ آب و برق و تلفن و اینترنت مردم را هم تندروها قطع می‌کنند؟ می‌دانید در این شرایط، اصرار بر «مذاکره فقط برای مذاکره» و تکرار اشتباهات و صفرشویی آمریکای خبیث، هم تندروی و فراموشی اولویت‌ها و واقعیت‌هاست؟

آقای قائم‌پناه، مردم از شما و سایر مسؤولین خدمتگزاری می‌خواهند و نوکری، نه آسمان ریسمان و تهمت به منتقدان و دلخوش شدن به کارهای ذره‌بینی و غیرمهم. رفع فیلتر یک پیام‌رسان یا عذرخواهی یا استرداد فلان لایحه یا جلوگیری از فلان قانون یا... ممکن است اطرافیان را به هیجان آورد ولی دستاورد یک دولت نیست، نوعی تحقیر خود است. با شعار وفاق دهان منتقدان را می‌بندید و خودتان تفرقه می‌کنید؟ یکی از خدمات بزرگ شهید رئیسی که او را ستاره کرد این بود که دوقطبی غلط اصلاح‌طلب و اصولگرا را برانداخت و اولویتش در انتخاب مدیران حتی از دولت قبلش، کارآمدی بود. دوباره دوقطبی می‌سازید؟ خدمت دیگر شهید رئیسی این بود که «تنها مسببین وضع موجود» آن شرایط وخیم را برنتابید. امروز او را متهم می‌کنید؟ از خالص‌سازی ادارات در یک‌ساله اخیر خبر دارید؟ از سختگیری‌های وارونه‌شده گزینش، در دوره خودتان مطلعید؟ اگر سختگیری، بی‌مورد است اصلاح بفرمایید، نه اینکه معکوسش کنید.

مردم توقع دارند که از مسؤولین، حرف حساب بشنوند نه سکسکه بر مواضع مردود و فیک. مذاکره و گفت‌وگوی با اپوزیسیون باید در اولویت باشد یا سفره مردم که روز‌به‌روز کوچکتر می‌شود؟ انتصاب مدیران ارشد از مذاهب و اقوام مختلف و زنان، ابتکار دولت شما نیست، ده‌ها سال است که انجام می‌شود. دو طرفی که در جریان رفع حصر گفتید «کوتاه بیایند» یک طرفش قانون است و طرف دیگرش مجرم. به نظرتان باید کدام طرف کوتاه بیاید؟ چرا خواسته بخشی از دوستانتان را به مردم تحمیل می‌کنید؟ مردم دغدغه معیشت دارند و بدانید بی‌شک، رفع ناترازی مدیریتی و قطعی برق و آب و تلفن در اوج گرمای تابستان و نیز مقابله جدی با گرانی و تورم خواست همه مردم است. خدا رحمت کند رئیسی عزیز را که بی‌ادعا کارهای بزرگی انجام داد و توانست قطعی آب و برقی که تا سال ۱۴۰۰ مردم را کلافه می‌کرد را از بین ببرد ولی متأسفانه در این یک‌ سال اخیر دوباره آن را به مردم برگرداندید.

شنیدن صدای مردم با پس گرفتن «لایحه مقابله با اخبار خلاف واقع در فضای مجازی» تنافر دارد. صدای مردم را باید از مردم شنید نه از رسانه‌های متملق و مجیزگویی که دغدغه‌ها را خلاف واقع می‌گویند. آن لایحه، محدودکننده آزادی بیان نبود، محدود‌کننده دروغگوهایی بود که رأی و نظر و اعتماد مردم را به‌سرقت می‌برند و مسئولین را با اخبار غلط به اشتباه می‌اندازند.

آقای قائم‌پناه عزیز! دست از تعارفات اغراق‌آمیز با دوستان و تخریب منتقدان و تحقیر رقیب و رئیسی مظلوم بردارید و دستور پزشکیان در نشست شورای برنامه‌ریزی زنجان که گفت«ول کن» را گوش کنید. شما و دوستانتان یک سال است که در رأس کار هستید و طبق شرع و قانون، مسئولید و باید پاسخگوی کارهایتان باشید و هیچ‌توجیهی پذیرفته نیست. حمایت قاطعانه رهبری و همکاری بی‌نظیر دو قوه دیگر و کمک مخلصانه رقیبان و همراهی باشکوه و صبورانه مردم را هم دارید. روی مرز اختلافات حرکت نکنید و در گفتار و رفتارتان به همبستگی و اتحاد پایبند باشید. به کارتان بچسبید و به فضل خدا مشکلات را برطرف کنید. همه از دوقطبی‌سازی‌ها و جناح‌بندی‌ها خسته‌ایم. یکی از دستاوردهای جنگ تحمیلی اخیر، اتحاد و همدلی زیبای مردم بود. اینها سرمایه کمی نیست. قدر بدانید و بی‌حواشی مسائل را اولویت‌بندی کنید و به کاردان بسپارید.

روزنامه کیهان مورخ ۱۵ مرداد ۴۰۴

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۵/۱۷ساعت 5  توسط محمدهادی صحرایی  | 



غزوه اُحُد که در سال سوم هجری و پس از غزوه بدر رخ داد، یکی از مهم‌ترین غزواتی است که درس‌ها و عبرت‌های آن هنوز تازگی دارد و قابل استفاده است. هنوز می‌شود قواعد و رخدادهای آن را به کار گرفت و راه تکرار اشتباهات را مسدود کرد. غفلت از مَکر دشمن و تنگه اُحُد و دستور پیامبر که درود و سلام خدا و خوبان و ما نثارش، و همچنین نفوذی‌های خلیده در میان مسلمین، همگی درس‌های مهمی است. ولی مدخل این مطلب که مقدمه مطالب دیگر می‌شود این است که اگر غفلت‌های جنگ بدر صورت نمی‌گرفت و با هفتاد مشرکی که مسلمین، در بدر به اسارت گرفتند، همان‌گونه که بعداً دستور آمد برخورد می‌شد، سال بعدش و در اُحُد، هفتاد کشته روی دست مسلمین نمی‌ماند و سرمایه عظیم حمزه اسدالله که خود به تنهایی یک لشگر بود، با شهادتش از امت نوپای اسلام دریغ نمی‌شد.

امیرالمؤمنین علی که سلام خدا و خوبان و ما نثارش؛ در جریانات پس از شهادت پیامبر مکرم اسلام و در پاسخ به مطالبه برخی خواص برای اقدام، می‌فرمود: «واحمزتاه؛ ولا حمزة لِيَ الیوم / وای حمزه؛ چه کنم که امروز حمزه ندارم». به این معنی که اگر حمزه سیدالشهداء، زنده بود، جامعه از حکومت امام، محروم نمی‌شد. می‌توان از این جمله فهمید که اگر اشتباهات جنگ بدر نمی‌بود، در اُحُد، ثلمه فقدان حمزه به اسلام و مسلمین تحمیل نمی‌شد و جریانات پس از رسول خدا و ... . و این‌گونه است که گاهی اشتباه یا غفلت ما، مسیر تاریخ را عوض می‌کند و طبق فرمایش امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی در شب شهادت امام صادق که سلام خدا و خوبان و ما نثارش، گاهی اشتباهات ما، تقدیر الهی را نیز برای ده‌ها و صدها سالی که ما نمی‌دانیم تا چه مدت است، به تعویق می‌اندازد.

۲۳ خرداد ماه امسال، یکی از مهم‌ترین مقاطع انقلاب اسلامی است و اکنون که حدود یک ماه و نیم از آن گذشته می‌توان تحلیل دقیق‌تری از آن داشت. در آن روز با حمله غافلگیرانه سگ ‌هار اسرائیل و در میانه مذاکره با آمریکا، تنی چند از فرماندهان و دانشمندان و مردم عادی ما مظلومانه به شهادت رسیدند. این نوع عملیات که به «برق‌آسا» معروف است، پس از خارج کردن سامانه‌های راداری و پدافندی و در چند مرحله صورت می‌گیرد. حذف فرماندهان و مقامات ارشد نظام با فعال کردن تیم‌های ترور، در ابتدا و پس از آن شعله‌ور کردن آتش آشوب و اغتشاش و در نهایت سقوط نظام و سرکار آوردن مهره دگردیس شده‌ای مثل جولانی که مقدمات تجزیه ایران را فراهم کند؛ درست مثل همان چیزی که در سوریه می‌بینیم، کل برنامه بود.

نقشه شوم و شیطانی جهان سلطه با مدیریت آمریکا و اجرای اسرائیل که تنها نیروی نیابتی منطقه است، اگرچه دقیق و پرقدرت انجام شد و حدود هزار و صد عزیز ما را گرفت و ضرباتی به ما زد، ولی چون که برمبنای برخی تحلیل‌های غلط صورت گرفت و گزارش‌های غیرواقعی ضدانقلاب، ورشکستگان سیاسی و مؤسسات کذایی‌، جبهه شیطان را به اشتباه انداخته بودند، نتوانست آمریکا و اسرائیل را به اهدافش برساند. نه «نظام جمهوری اسلامی ایران» در شوک ماند و نه مردم پشت نظام را خالی کردند و نه ایران از موضعش کوتاه آمد و در عوض، در نصف روز، فرماندهان رزمی‌تر جایگزین فرماندهان شهید شدند، افکار عمومی مدیریت و در همان روز حملات گسترده موشکی و پهپادی به اسرائیل آغاز شد.

شدت حملات به گونه‌ای بود که واقعاً اسرائیل را بیچاره کرد و رژیم صهیونی با آن همه هیاهو و ادعا، در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد و برای زنده ماندن چاره‌ای جز متوسل شدن به آمریکا برای او نماند. همین نیز یکی از نشانه‌های شکست اسرائیل و نیابتی بودن رژیم است که اگر کمک‌های بی‌نظیر آمریکا و اروپا نبود، بی‌شک رژیم صهیونی در همان غافلگیری طوفان‌الأقصای حماس، از بین رفته بود و منطقه از خباثت و جهان از نکبتش راحت شده بود. با این وجود، کمک آمریکا اگرچه توانست اسرائیل را از مهلکه برهاند ولی خودش در دام افتاد و وارد جنگی شد که هم حقانیت شعار «مرگ برآمریکا» که بر مبنای شعور بالای ایرانیان و آزادگان است را ثابت کرد و هم پایگاه مهم و حیاتی او موشک باران شد و راه را برای حملات بعدی دیگران باز کرد و وجهه دموکرات آمریکا را برای همیشه مشکوک کرد.
در دوازده روز جنگ تحمیلیِ جبهه شیطان علیه ایران، تمام کفر و نفاق، همراه اسرائیل شده بودند. از فرعون‌ها و قارون‌ها تا سامری‌ها و رسانه‌های دروغگو هرکدام، هرجور که می‌توانستند به اسرائیل کمک کردند. از قدرت نظامی و موشک وتوانمندی پایش و رادار و اضافه کردن چندین لایه پدافندی که به کمک سامانه‌های چندلایه رژیم آمده بود تا حمایت‌های مالی بی‌شمار و حمایت‌های سیاسی و تا کسانی که مأموریت فریب را داشتند و تا رسانه‌هایی که بی‌امان دروغ می‌گفتند و شایعه می‌ساختند و مردم را می‌ترساندند و شب را روز و روز را شب معرفی می‌کردند و تا جبهه مرجف و خائنی که نقش کثیف ستون پنجم دشمن را بازی می‌کرد.

این شکست اسرائیل و آمریکا و حامیانش، همه ماجرا نیست. مثل هشت سال جنگ تحمیلی که مردم ما هم با صدام و ده‌ها کشور حامی او می‌جنگیدند و هم با گروهک‌های نفاق و جدایی‌طلب و کومله و دموکرات و... در این جنگ نیز مردم هم با جبهه شیطان آمریکا و اسرائیل و حامیانش می‌جنگیدند و هم با دشمنان وطنی کمین‌گرفته‌ای که منتظر زمین خوردن وطن و هموطن بودند تا کار نیمه‌تمام دشمن را تمام کنند. به واقع و در اعتراف نتانیاهو، آنها سرمایه‌های ابدی اسرائیل و استکبار در کشور ما هستند. زمانی که همبستگی مردم و افزایش سرمایه اجتماعی به اوج رسید و اقتدار افزود و سدی در مقابل دشمن وحشی شد؛ شروع به تفرقه و تشکیک کردند و ابتدا، دست کثیف ترامپ را پاک کردند و مقصر اصلی را نتانیاهو نشان دادند.

به جای‌گریبانگیری آمریکا، گروسی خائن را برجسته کردند. با اغراق در خیانت برخی مهاجرین غیرقانونی، افکارعمومی را از نفوذی‌های داخلی غافل کردند. فتنه‌گران را سفیدشویی کردند و آرام آرام کلید فتنه تفرقه و تشکیک را فشردند. برجسته‌سازی شبهه‌های کهنه، دروغ و شایعه‌سازی در مورد یک جاسوسه، جمع‌آوری امضاء و... و در نهایت بیانیه‌ای که شناسنامه فتنه‌گر و دروغگوی بزرگ ۸۸ بود که پس از سکوت در برابر جنایت رژیم صهیونی و آمریکا، به یاد وطن زخمی افتاده بود. نه برای نجات وطن و نه مرثیه برای هموطن و نه در رثای سرداران رشید و دانشمندان شهید و نه در تقدیس و تشویق رستم‌های قهرمان و نه برای پاسبانی از وحدت و وفاق بی‌نظیر و ستودنی مردم که با محوریت رهبری ایجاد شده است؛ بلکه دقیقاً در مقابل و در مقابله با تمام شاخصه‌های قدرتی که دوست و دشمن را به تحسین واداشت و باعث پیروزی ایران شد.

دفاع مقدس ۱۲ روزه مردم شریف ایران، با تمام مشکلات و غصه‌ها و فقدان‌هایش، به تمام معنا فرصت مغتنم استثنایی ایران بود که ملت ایران به شایستگی از آن استفاده کرد و همه سربلندتر شدیم؛ در جهان درخشیدیم و ایمانمان به ولایت فقیه افزوده شد و همه اقشار و افکار جامعه گرداگرد ولی فقیه جمع شدیم، جز غوغا‌زیستان لجوج و کذابی که اتفاق و اتحاد مردم را برنمی‌تابند و به هم می‌زنند، از پیروزی مردم متنفرند و از اقتدار کشور بیزار و فراری. به آرامش و آسایش مردم حسادت می‌کنند و مُخل امنیت هستند. از منطق به دور و صدایشان، بوق تفرقه است. و عجیب آنکه پندار و گفتار و رفتارشان با دشمنان کشور بسیار هماهنگ است و ... .

منطقی است که مردم عزیز ایران، از دستاورد جنگ تحمیلی، پاسداری و حراست کنند و منصفانه این است که مسؤولین قوای سه‌گانه نیز، با تمام وجود و با تکیه بر قدرت تولید شده از پیروزی در دفاع مقدس اخیر، در حل مشکلات مردم صادقانه و مجاهدانه عمل کنند. قانونگذاری صحیح و صریح و نظارت دقیق، تأمین رفاه عمومی و پاسبانی از عزت مردم به ویژه در مواجهه با دشمنانی که تله مذاکره برای هیچ را همیشه در دست دارند، برخورد قاطع، سریع و بازدارنده با جاسوس‌ها و نفوذی‌ها و عوامل دشمن، انتظار بحق مردم است. بعون الله و فضله.

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 1 مرداد 1404

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۵/۰۱ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  | 

از سحرگاه خونین جمعه 23 خرداد که اسرائیل، پاچه ایران را گرفت تا امروزی که به فضل خدا مسلط بر میدان، بر سر مارِ صهیون می‌کوبیم، اتفاقات را می‌توان مرور کرد و به تحلیل پرداخت و نقاط قوت و آسیب را رصد کرد و برای روزهای در پیش، خودمان را تقویت کنیم. اکنون به گواه میدان و به شهادت رسانه و رفتار دشمنان؛ کارنامه مردم و رزمندگان ما موفق بوده و از خدای قادر متعال، توفیق روزافزون و پیروزی زودهنگام و موفقیت کم‌هزینه و نصرت مستضعفین و شادی بی‌انتهای مردم ایران و مستضعفین عالم را مسألت می‌کنیم.

به مدیریت جمهوری اسلامی در این جنگ تحمیلی، در فرصتی دیگر خواهیم پرداخت‌، ولی آنچه در این مختصر، به آن اشاره می‌شود، جنگ روانی است که لایه زیرین جنگ‌های سخت است و بیراهه نیست اگر گفته شود اصل پیروزی، در قدرت نرم و رسانه است. قدرتی که از ذهن سربازان خودی و دشمن تا تصمیم سیاستمداران و مسؤولین و تا صفحات گوشی و اینترنت و تا تعداد like و dislike و تا گفت‌وگوی کف خیابان مردم کشیده شده است. تبیین و گفتن واقعیت، همان موردی است که رهبر انقلاب به آن اشاره کرده و به مردم سپردند که آن را در کنار زندگی عادی خود جدی بگیرند. همانکه پیش‌تر هم با اشاره به قدرت سخت و قدرت نرم به آن پرداختند. واقعیت است، اگر قدرت سخت، آسیب ببیند می‌توان برایش از قدرت نرم کمک گرفت‌، ولی در صورتی که قدرت نرم آسیب پذیرد نمی‌شود از قدرت سخت کمک گرفت.

در دهه نود، سه فرمان مهم رهبری که به جهاد تبیین رسید، همگی در حوزه فرهنگ و رسانه بود. از آتش به اختیاری که به خاطر اختلال ستاد و صف در حوزه فرهنگ بود تا آرایش جنگی در فضای مجازی و تا جهاد تبیین که در 7 مهر 1400 و حدود یک سال پیش از اغتشاشات صادر شد، همگی رسانه پایه بودند. پس از فرمان جهاد تبیین هم، حدود شش‌ماه بر روایت اول، فریضه فوری و ... تأکید شد که همگی ترجمان تبیین و قسمت مهمی از قدرت نرم ماست که با آن می‌توان در مقابل جنگ روانی و دروغ و شبهه دشمن، مدیریت افکار عمومی کرد و از آرامش و اعتماد ملی نگهبانی نمود و به اهمیت و قدرتِ نرمی که در رسانه‌ها تعریف و برجسته می‌شود پی برد. قدرتی که می‌تواند قدرت سخت را تولید یا زمین‌گیر کند.

در این حدود ده روزی که از جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران می‌گذرد، به هر اندازه که به اسرائیل آسیب می‌رسانیم، رسانه‌های وابسته به جبهه استکبار، در تنفس دادن به اسرائیل و ترویج شایعه و تردید و تشکیک در واقعیات و اقدامات و پیروزی‌های ما، جبهه باز‌ می‌کنند. خودزنی موشک‌های ایرانی، استفاده از سپر انسانی، حمله به بیمارستان‌ها و خانه‌ها، جیره‌بندی ارزاق عمومی، فرار مسؤولین یا نظامیان، آشفتگی مدیریتی، هجوم مردم برای خرید اضافه‌‌بر نیاز، ناتوانی در مدیریت بحران و... همگی شایعه‌هایی هستند که می‌توان نقیض آنها و از قضا نمونه‌های حقیقی و اسرائیلی آنها را در فضای واقعی یا فضای مجازی دید.

دروغ‌های کودکانه و تکراری شبکه‌های ماهواره‌ای اگرچه استفاده غیرمسؤولانه و غیرحرفه‌ای از رسانه و تکنولوژی به قصد فریب افکار عمومی است ولی در‌ اصل‌، تحرکی برای عطینایی است که جلوشان می‌اندازند و مزد مزدوری و وطن‌فروشی آنهاست. حقیقت می‌فروشند تا مجوز اقامتشان تمدید شود و... بماند؛ نباید به کم‌اهمیت‌ها پرداخت. وقتی منوتو می‌گوید «یک هفته از حمله اسرائیل به ایران می‌گذرد، جنگی که ایران آغازگر آن بوده ...‌» آیا این آشفتگی و بلاهت قابل پاسخگویی است؟ ترامپ قمارباز، عرق می‌خورد و در مستی نظر می‌دهد و اینترنشنال آن را تشریح می‌کند؛ این سفلگی و نفلگی ارزش پاسخگویی دارد؟

مقایسه رفتار مردم ایران با شهرک‌نشینان صهیون گویای همه‌چیز است. شلوغی راه‌پله‌های مترو تهران برای حضور در نمازجمعه و راهپیمایی خشم و نصر کجا و شلوغی راه‌پله‌های پناهگاه اسرائیل کجا! شربت دادن در صف پمپ‌بنزین ما کجا و پاره کردن شکم همدیگر در پناهگاه‌های اسرائیل کجا! ما شهدایمان را تشییع کرده و محترمانه به خاک می‌سپاریم و آن طرف، بایکوت خبری است و هیچ آمار و اطلاعاتی منتشر نمی‌کنند و بازتاب هر تصویر و صوتی را اگر بدانند سانسور می‌کنند. میلیاردها دلار هزینه گنبد آهنین و پدافند پیکان و فلاخنی کردند که برای موشک‌های ایران لایی باز می‌کنند و از هزینه ایران انتقاد می‌کنند. به خاطر سپر انسانی، خروج از اسرائیل را ممنوع کرده‌اند و به ما تهمت می‌زنند. بیمارستان و بیمار و حتی نوزادان نارس را به‌ قتل می‌رسانند و ما را متهم می‌کنند و ... و صفرشویی اسرائیل، مثل شستن ذغال برای سفید شدن یا دعا برای آمرزش شیطان است.

غیر از اینها آنچه گفتنی است بی‌شرمی رسانه‌های غربی در تحریف واقعیات بدیهی است. ما در حال مذاکره‌ای بودیم که اصرار‌کنندگان معتقد بودند سایه جنگ را از ایران دور می‌کند که با پاس گل گروسی یا همان گزارش دروغ آژانس، اسرائیل وحشی به ایران حمله کرد. قصدشان ترور غافلگیرانه مسؤولین ارشد نظامی و دانشمندان مؤثر در موج اول و مسؤولین ارشد نظام در دور دوم بود و از کارانداختن سیستم پدافند و دفاعی و هسته‌ای و از بین بردن زیرساخت‌ها و در نهایت و پس از ایجاد وحشت و ناامیدی که با بی‌سر کردن نظام و نظامی انجام دادند، پروژه لیبی و سوریه را پیش گیرند ولی به اضافه تجزیه ایران به‌گونه‌ای که هرگز نتواند سربلند کند. این حقه، میراث و پیشه پدری آنگلوساکسون‌هاست.

قحطی بزرگ بریتانیا در ایران، باعث روی کارآمدن رضاخانی شد که دیگر برای استعمار، نه نیازی به زحمت جنگ دوران صفوی بود و نه نیازی به طراحی قرادادهای استعماری و استحماری دوران قاجار. پادشاه پهلوی، با اشاره غرب می‌آمد و می‌رفت و استان می‌داد و مناطق حساس و راهبردی از ایران جدا می‌کرد و در عمان و ویتنام جنگ نیابتی می‌کرد و... تجزیه امپراتوری عثمانی هم، بعد از جنگ جهانی اول، باعث از بین رفتن سد اسلام در برابر استعمار بود و شروع و تثبیت حضور غربی‌ها در منطقه و آغاز دوران بدبختی کشورهای مسلمان و در نهایت به تولد اسرائیل نامشروع انجامید، که جلال آل احمد در کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» که سفرنامه سال 41 او و سیمین دانشور به اسرائیل است، به آن پرداخته است.

جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران با اطلاع و به نمایندگی از آمریکا صورت گرفت و اکنون آمریکا از لزوم بازگشت به مذاکره‌ای دم می‌زند که خودش در جریان و نیز متهم به‌هم زدن آن توسط اسرائیل است. البته اگر برتری این جنگ با اسرائیل می‌شد هرگز دعوت به میز مذاکره نمی‌کردند و مثل سگان وحشی به جان میهن ما می‌افتادند و هرکدام قسمتی را از آن خود می‌کردند ولی اکنون و پس از لایه‌برداری از فرماندهان و تأسیسات صنعتی ما و در اصل برای تقویت دوباره اسرائیل، از صلح دم می‌زنند و می‌دانند ممکن است بزاق برخی ترشح شود. خدا بر درجات تهرانی‌مقدم و حاج‌قاسم و حاجی‌زاده بیفزاید که اگر مشت ما را پولادین نمی‌کردند، حتی تصور آنچه پیش می‌آمد هم دلهره‌آور است. آنها خوب فهمیدند که دنیای آینده دنیای قدرت و قدرتمندان است و برای زندگی آزاد و برای صلح باید جنگید و ضعیف‌ها، در میان قدرتمندان برای مُردن یا بردگی مذاکره می‌کنند.

شهدای عزیز ما که به ما عزت دادند، این درس بزرگ را هم خاطرنشان کردند که مذاکره پس از کسب قدرت و بر مبنای عزت و از موضع برتر است و برسر دستاوردها و نقاط قوت نیست و قاعده دارد. و صلح تحمیلی به اندازه جنگ تحمیلی، بد و زشت و نپذیرفتنی است و مذاکره با ترامپ، عاقلانه، شرافتمندانه و هوشمندانه نیست و دلیلش تا دیروز تجربه بود و دلیل امروزش شهدای عزیزی است که روی دست ما گذاشتند. از سردار و دانشمند تا مردم آرمیده در خوابی که توسط سگ‌ هار کدخدا دریده شدند. این روزگار هم می‌گذرد و تاریخ و آیندگان همه را به دقت به قضاوت خواهند نشست و مظلومیت مردم مقتدر امروز را برمی‌شمارند و عظمت رهبر مقتدر و حکیم و آینده‌نگر و شجاع و مدیر و مدبر امروز ما که بارها ایران را از مهلکه درآورده است را آنگونه که باید درک می‌کنند.
سایه عزتش مستدام.

منتشر شده در روزنامه کیهان 2تیر404

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۴/۰۲ساعت 5  توسط محمدهادی صحرایی  | 

سحرگاه 23 خرداد 1404 بی‌شک شروع روز بلندی است که عذاب آخرالزمانی بنی اسرائیل در آن رقم خواهد خورد. وقتی رژیم صهیونی، مردم آسوده در خواب را هدف حمله قرار می‌دهد و شماری از سرداران و دانشمندان ما را ترور می‌کند باید این نکته را هم بداند که اگر شروع جنگ با آنها باشد ولی هرگز خاتمه‌اش در اختیار و توان آنها نیست. نادانی، سنگی را به چاه انداخته و دیگران را به زحمت انداخته است. جمله جالبی را یک صهیونیست گفته بود که نشان از تلاطمی است که در آن به سر می‌برند. او گفت «حمله ما به ایران برای آنست که از محو شدن خود در زمین جلوگیری کنیم» ولی به این نکته اشاره نکرده بود که این اقدام، تنها مرگ تدریجی آنها را به مرگ دفعی تبدیل خواهد کرد.

آنها به واقع نمی‌فهمند و در اشتباهات پی‌درپی غوطه‌ورند و شبیه دیوانه مستی شده‌اند که تیغ به دست دارند و هم به جان مردم افتاده و هم خود را به مرگ می‌رسانند. اگر کشتن زن و کودک در خواب، برای آنها آرامش و حیات می‌آورد، در این هیجده ماه جنایاتشان علیه غزه می‌توانستند به ثبات و آرامش برسند و آنها را بعد از طوفان‌الاقصی، از این زندگی سگی برهاند. دیگر این منطقه برای حیات صهیونی جای مناسبی نیست و جهنم بهتر از این نکبت و خفتی است که به آن گرفتارند. آنها نمی‌دانند که استفاده از بمب‌های با تناژ بالا برای آنها پیروزی نمی‌آورد و تنها گورشان را عمیق‌تر می‌کند و نتانیاهو و رؤسای جمهور قبلی و فعلی آمریکا در این دفن زباله صهیون شریکند.

کشتن بی‌گناهان و خون آنها، نیلی شده که قدرت فرعون و ثروت قارون و تزویر سامری را غرقه خواهد کرد و هرکه به این ارابه در سراشیبی مرگ، دل بسته باشد به خسران و ناامیدی مبتلا خواهد شد. رژیم صهیونی در مورد فرماندهان ما هم اشتباه کرد. اول اینکه شهادت، لباسی قیمتی است که خدا بر تن بندگان خالص خود می‌پوشاند و دری از درهای بهشت است که به روی خاصان گشوده می‌شود و درِ دوزخ را به روی قاتلان آنها باز می‌کند. و دوم اینکه امثال شهدای نازنینی مثل حاج قاسم و زاهدی و نیلفروشان و... و امروز هم که باقری عزیز و سلامی نازنین و رشید سربلند و حاجی‌زاده قهرمان و طهرانچی بزرگوار و عباسی و دانشمندان سرافراز و ... ما را گرفتند، در اصل آنها را به آرزویشان رساندند و اگرچه ما در غم از دست دادن آنها به سوگ نشسته‌ایم و این جنگ نهائی را بدون حضور آنها می‌رزمیم ولی از صمیم قلبمان به آن بزرگان تبریک می‌گوییم.

دانشمندان ما هم همینگونه‌اند و نخبگانی‌اند که با شهادتشان در آسمان تاریخ ایران ماندگار شدند. آنها چراغ تاریخ تاریک شدند و علم به قهقرا رفته تجربی غرب را به علم الهی هدایت خواهند نمود و به جای طعم تلخ غصه و اشکی که به خاطر سقوط علم از آسمان و ویرانیِ آبادانی‌ها و خانه‌ها به کام مردم ریخته شده، دهان بشر را با علم متعهد شیرین خواهند کرد. دانشمندان ما شیر و شکر علم و ایمان را به هم آمیخته و آنچه نور است را به بشریت عرضه کرده‌اند. چه آن زمان که جنگل‌نشینان آنگلوساکسونی روی درخت زندگی می‌کردند و فردوسی ما شاهنامه می‌سرود و مردم زمزمه می‌کردند و چه زمانی که غربی‌ها در کوچه و خیابان به کمین هم می‌نشستند و یکدیگر را شکار می‌کردند و می‌خوردند و ابن‌سینای ما در ایران، شفا و قانون می‌نوشت؛ همه گویای زمین نخبه‌پرور ایران است.

فرهنگ ما چنان است که توانستیم حتی تاتار و مغول وحشی را رام کرده و نسل آن خونخواران را مسلمان کنیم و پای دین و فرهنگ و هنر بنشانیم. نسل امروز دشمنان ما در غرب، اگرچه ظاهری فریبنده برای خود فراهم کرده‌اند ولی همان بنی اسرائیل پیغمبرکُش و دزدان دریایی‌اند که به تکنولوژی و رسانه، مجهز شده ولی در اصل، وحشی‌تر از چنگیز و تیمورند. جنایت این دو ساله نتانیاهو در غزه، که با پشتیبانی جهان سلطه انجام می‌شود تا ابد روی ستمگران بنام تاریخ را سفید کرده و مجامع و محاکم حقوق بشری را شرمگین نموده و مردم جهان را کلافه کرده است. و این کلافه‌گی و اضطراب را فقط می‌توان با مرگ دردناک صهیون و تنبیه بازدارنده شرکای جنایتکارش، التیام بخشید.

حمله سحرگاه جمعه اسرائیل به ایران را می‌توان در پروژه‌ای دید که طراحی آن مدت‌ها پیش و به گفته خودشان بعد از عملیات وعده صادق ایران انجام شده بود. در طراحی آنها همین مذاکره‌ای بود که در دهان‌ها افتاد و وظیفه‌اش معطل کردن و فریب ما بود. مذاکره‌ای که ساده‌لوحان می‌گفتند سایه جنگ را از سر مردم کم می‌کند که نکرد و بدتر هم شد و همان‌طور که بزرگان گفتند گره کار را کورتر کرد. واگذار احمق، نفوذی، خائن و... به خدا که از پرونده‌سازی هسته‌ای تا تعهدات یکطرفه قراردادهای خسارت‌بار و تا مذاکرات بی‌خیر و تا ناترازی امروز را می‌توان در کارنامه آنها دید. سمپات‌های رسانه‌ای جریان نفوذ، چنان گستاخانه افکار عمومی را منحرف کردند که تحریم‌های آمریکا در میانه مذاکرات را مخلّ مذاکره ندیدند ولی حتی طنز انتقادی کیهان علیه ترامپ را با فحاشی پاسخ دادند.

موافقت حکیمانه و همراه با اعلام صریح عدم اعتماد به آمریکا و عدم خوش‌بینی به مذاکره، این ترفند حریف را هم نقش برآب کرد و به همگان نشان داد که آمریکا مذاکره را برای تسلیم می‌خواهد و نه حل مسائل فیمابین. ما در حال مذاکره با آمریکاییم که نیروی نیابتی‌اش پاچه ما را گرفت و عجیب آنکه مورد حمایت آمریکا هم قرار گرفت. مذاکره‌ای که ابزاری برای وقت‌کشی، دغلکاری، خوراک تبلیغاتی، بهانه‌گیری آمریکا و بستن دست ماست. گزارش دبیر مزور آژانس و بیانیه شیطانی او هم فرصت مناسبی را پیش آورد تا به حمله سحرگاه جمعه رسید و پیکر بی‌جان عزیزانمان را روی دستمان گذاشت. بارها گفته شد که مذاکره خوب است ولی با اهلش. و مدارا خوب است نه با دشمن. به ویژه آنکه دشمنت آمریکا و به ویژه شروری مثل ترامپ دروغگوی قمارباز باشد. با دشمن باید مقتدرانه برخورد کرد نه ملتمسانه و این لزوماً به معنی جنگ نیست، به معنی اعتماد نکردن به دشمن و پیشنهادهای اوست.

می‌توان تحلیل دقیق‌تر و واضح تری از حمله سحر جمعه اسرائیل داشت. فهمیدن این واقعیت که اسرائیل، چیزی برای از دست دادن ندارد را می‌توان در گفته یکی از مقامات رژیم که در ابتدای این مطلب آمد و نمونه‌ای از فضای حاکم بر فضای فکری آنهاست دید ولی یکی دیگر از مسؤولین رژیم اشغالگر گفت که وارد راه بی‌بازگشت اسرائیل، شده‌ایم. آنها تمام رؤیاهای شیرین خود را در حال ذوب شدن می‌بینند و مثل عقرب در محاصره آتش‌اند و چاره‌ای جز خودکشی برای خود نمی‌بینند و این، انتحار باید به گونه‌ای باشد که بتواند با کشتن دیگران و رمق‌کشی از دشمنانشان، جبهه استکبار را هم تقویت کند.

سیلی جانانه رزمندگان ما به اسرائیل که بی‌فاصله، پس از سخنان مقتدرانه رهبر معظم انقلاب انجام شد اگرچه در نوع خود بی‌نظیر و صفای جگر داغدیده مردم مظلوم و عزیز ما و مستضعفین جهان بود ولی آنچه مطالبه است تداوم آن تا رسیدن به نتیجه نهائی است و نشان داد اگرچه دلمان پرخون و جگرمان شرحه از فرصت‌سوزی، و عزیزان از دست رفته است و وجودمان لبریز نفرت از نفوذی‌ها و منافقین و بی‌وطن‌هایی است که کارشان، آبکشی شیاطین نحس و نجس است ولی کار ما از انتقام جمعه شروع شده و تا ازاله خبث صهیون باید ادامه یابد. امروز روز عزاداری نیست و روز جنگ است. اکنون باید شغل و شعار ما «با تیغ نشد تیر نشد نیزه نشد، سنگ / با هرچه به دستم برسد آمده‌ام جنگ» باشد. امروز یکی از مهم‌ترین عرصه‌های نبرد، فضای مجازی و تولید محتوای مؤثر و مفید و پرهیز از انتشار هرگونه مطلبی است که روحیه ما را تضعیف و دشمن را مقتدر یا مناطق نظامی را افشا کند.

شهید سپهبد سلامی می‌فرمود که افراد ابتدا در ذهن خود شکست می‌خورند و بعد در صحنه نبرد. باید بدانیم که این روزگار، که جنگ بین کفر و توحید است، آرزوی همه صالحان و پیامبران بوده و فرصتی برای ماست که در کنار بزرگان، خودی نشان بدهیم. شروع کار ماست و روحیه خود و اطرافیانمان در فضای مجازی را باید تقویت کرد و همیشه بزرگان شهیدمان را به یاد ‌آوریم که این میراث بزرگ را با چه مشقتی به ما رساندند و از ما توقعی غیر از استقامت و رزمیدن ندارند. همه ما با دیدن سپهبد باقری حسن باقری نابغه را به یاد می‌آوردیم. همه دلتنگ کلمات شمرده سپهبد سلامی و حکمت پی‌درپی اوییم که ترجمان قرآن بود. همه ما به سپهبد رشید که طراح جنگ پیچیده بود می‌بالیم. همه ما دلتنگ لبخند و انرژی مواج در کلام شهید حاجی‌زاده هستیم. همه ما برای دانشمندان شهیدمان غصه داریم و با تصویر دختری که سرش زیر سنگ له شد، به خود می‌پیچیم و... ولی امروز روز نبرد و حمایت از رزمندگان ارتش و سپاه است و نیزه از دست نینداز که جنگ است هنوز و به فضل خدا، نسل ما شرشیطان را کم می‌کند.

سرمقاله روزنامه کیهان 25 خرداد1404

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۴/۰۲ساعت 4  توسط محمدهادی صحرایی  | 

سه‌گانه مذاکره، تحریم یا جنگ؛ از قدیمی‌ترین شیوه‌های مخاصمه‌اند که هنوز هم مورد استفاده‌اند. کشورها برای وادار کردن یکدیگر به همکاری، تلاش می‌کنند از این شیوه‌ها به صورت به‌روزتر و متنوع‌تر استفاده کنند و البته که همه اینها با تهدید نیز همراه است تهدیدی که ممکن است واقعی باشد ولی معمولاً واقعی نیست و آن را بلوف می‌گویند. داستان‌های متعددی در این باره وجود دارد که جدای از حکایت تاریخی، نشان می‌دهد همیشه افراد با اعتماد به نفس بالا، توانسته‌اند با استفاده از همین اهرم‌ها به اهداف خود برسند و در این میان سهم «تهدیدِ غیرواقعی» از همه بیشتر بوده است.

این سه‌‌گانه را در میان استعمارگران می‌توان به‌گونه‌ای شدیدتر دید و هرگز عجیب نیست. آنها بدتر از دشمنان خود، با دوستانشان می‌کنند. چرا که «برده‌کُشی و نوکرخواری»، جزو فرهنگ مستکبران است و اینرا در همه آنها می‌توان دید‌، ولی در رفتار رؤسای‌جمهور آمریکا با زمخت‌ترین شیوه می‌توان ملاحظه کرد. این جمله معروف هنری کیسینجر است که می‌گوید «اگر دشمنی با آمریکا خطرناک باشد دوستی‌اش مرگبار است» و بارها در طول تاریخ خودشان آن را تکرار کرده‌اند. دلیل اینکه برخی نمی‌خواهند ببینند یا باور کنند و عبرت بگیرند را باید در جای دیگری جست. مستکبران به این قانون درست رسیده‌اند که «نمی‌توان به کسی که در برابر اجنبی‌ها به میهن خود خیانت می‌کند اعتماد کرد» به همین دلیل برای هر نفوذی و عامل خود، مأموریت و تاریخ انقضای مشخصی درنظر گرفته‌اند.

«اوریانا فالاچی» در جلد دوم کتاب مصاحبه با تاریخ، که یکی از مصاحبه شوندگانش محمدرضای پهلوی است می‌نویسد: اعلیحضرت نظرات شگفت‌آوری دارد. او معتقد است روح داریوش کبیر در او حلول کرده و خداوند او را به این دنیا فرستاده تا شاهنشاهی از دست رفته کوروش را از نو زنده کند. ولی با این حال «‌هنگام بازدید نیکسون از کتابخانه دانشگاه تهران، کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» مرا که در مورد جنگ ویتنام بود از کتابخانه جمع‌آوری کردند، آیا این کتاب تا به این اندازه خطرناک است؟» شاه اگرچه طبق این مصاحبه می‌گوید «برای انجام کار قدرت لازم است و برای داشتن قدرت، اجازه و مشورت کسی لازم نیست» ولی او «تنهائی» خود را انکار نمی‌کند و متوهّمانه خود را تحت حمایت نیرویی عرفانی، الهامات و معجزاتی می‌داند که دیگران آن را نمی‌بینند و نمی‌فهمند. محمدرضای پهلوی در پاسخ به اوریانا که می‌پرسد اگر به جای من یک ایرانی بود و مثل من فکر می‌کرد و می‌نوشت، آیا او را به زندان می‌انداختید؟ می‌گوید: بله ممکن است... در اینجا لازم و درست است که بعضی‌ها اعدام شوند. در اینجا ترحّم بیهوده است.

محمدرضای پهلوی، اولین «دیکتاتور برای مردم خود و دوست صمیمی برای دشمنان» نبود و آخرینش هم نیست. همه متحدان صمیمی کشورهای استعماری، صمیمیت خود را مدیون «ترس و خودباختگی»ای هستند که به خاطر دوری از خدا و مردم به آن مبتلا شده‌اند. کارتر رئیس‌جمهور آمریکا در آخرین سفر خود به ایران که یک سال پیش از انقلاب اسلامی انجام شد، ارتباطات با شاه پهلوی را ناگسستنی، او را «دوست نزدیک»، «مورد اعتمادترین» و... و ایران را «جزیره ثبات» خواند. شاه هم در استقبال و به زبان انگلیسی، آمریکا را بهترین دوست نامید و رابطه‌اش با ایران را ناگسستنی خواند و خلوص و پرهیزکاری کارتر را ستود و.... عاقبت این «دوستِ قدیمیِ با ارتباطِ نزدیک» چه شد؟ کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از انقلاب اسلامی نه‌تنها در آمریکا به شاه پناه نداد بلکه در همان مدت کوتاه اقامت در آنجا، طبق گفته فرح، شاه را در تگزاس و در بیمارستان روانی‌ها و اتاقی بدون پنجره و دستگیره در، بستری کرد.

تجربه شاه پهلوی، یکی از نمونه‌های پیش چشم معاصران است و پس از آن هم امثال صدام و قذافی و بن علی و اشرف غنی و... بودند و اکنون زلنسکی هم آخرین نفر نیست. تا وقتی طمع و ترس هست و عقل نیست، خوش‌خیالی و خیانت هم هست و برخی شیطان را بزک کرده و عده‌ای هم کدخدا را آبکشی می‌کنند. آنها درحالی، طنز چندخطی یک روزنامه را مخالف مصالح کشور و ادب سیاسی و مُخلّ مذاکرات می‌دانند که در مقابل سخنان چارواداری رئیس‌جمهور آمریکا آن هم سه روز پیش از مذاکره با ایران، که غیر از دور بودن از ادب سیاسی و شعور انسانی، از شخصیت رفتاری بعید است، سکوت می‌کنند! این درد را کجا باید برد و این غصه با که باید گفت که برخی در برابر دوستان بی‌پروا و در مقابل دشمن، بی‌عمل و جنازه‌اند.

روی سخن این نوشته با کسانی است که آزادگی را در تحقیر وطن و هموطن می‌دانند و روشنفکری را در تطهیر و تقدیس دشمن. وقتی منتقدین از «ضرورت حفظ منافع ملی» می‌گویند آنها را به دروغ در رسانه‌هاشان «کاسبان تحریم و مخالفان مذاکره» می‌خوانند درحالی که خودشان هم می‌دانند که تحریم اگرچه سفره و رفاه مردم را مچاله می‌کند ولی برای آنها کوه خیر بوده و وقتی مردم، گرفتار وام 20-10 میلیونی هستند، برادر و آقازاده‌های آنها به دنبال خرید هتل و واردات فلان قلم و تجارت هستند! دستاورد مذاکره اگر برای مردم «تقریباً هیچ» باشد، برای آنها، نان از تنور انتخابات درمی‌آورد. مردم متوجه شدند که دلیل نوسان قیمت دلار و طلا چگونه است. تا وقتی سخن از مذاکره می‌شود ارزان و وقتی که بخواهند گران می‌شود.

وقتی در وعده صادق 1و2 در مقابل اسرائیل و حامیانش که یا عضو ناتو بودند یا بمب اتم یا حق وتو یا جیب قارون داشتند ایستادیم، دولت رئیسی مظلوم، هم قیمت ارز و طلا را ثابت نگه داشت و هم جنگی رخ نداد. مردم کم کم متوجه شدند که کاسبان تحریم و مذاکره و نوسان بازار و مردم هراسان از جنگ و... یکی هستند و سفره مردم و بازار، گروگان آنها. اکنون هم تلاش وافر دارند که مثل تجربه تلخ برجام، همه چیز و بازار و ناترازی و غیره را به مذاکره گره بزنند و کار را تعطیل و کشور را شرطی و مردم را در زمانی که باید با سرمایه‌گذاری خود به کمک اقتصاد بیایند‌، فریب دهند. و دولتی که باید برای حُسن استفاده از سرمایه‌های مردم برنامه‌ریزی کند را معطل مذاکره‌ای کنند که یکی از ده‌ها کار یکی از وزارتخانه‌هاست.

پیش از این رهبری به استناد تجربه، در مورد مذاکره با طرف بی‌ادب آمریکایی مطالبی گفتند و اخیراً هم تأکید کردند که به این گفت‌‌وگوها به صورت افراطی خوشبین و بدبین نیستیم‌، ولی به طرف مقابل خیلی بدبین و به توانایی خودمان خوش‌بینیم. کسانی که عادت کرده‌اند هزینه کارهای خود را برعهده بزرگان بیندازند بدانند که رهبری و سایر بزرگان آنچه را شرط بلاغ است گفته و میزان و مرزها را مشخص کرده‌اند. مبادا مثل برجام، کسانی بگویند مجبور شدیم از برخی خط قرمزها عبور کنیم یا متوجه لغت تعلیق به جای لغو نشدیم و... و برخی ناظران، بعد از اتمام کار و خروج ترامپ شروع به گفتن ایرادها کنند.

هیأت ایرانی تاکنون حضور موفقی در گفت‌وگوها داشته و تدابیر خوبی برای مقابله با حقه‌بازی آمریکا اندیشیده است. به ویژه در اطلاع‌رسانی به موقع. ما هم صمیمانه برای موفقیت تیم مذاکره‌کننده ایرانی دعا می‌کنیم‌، ولی یادآوری چند نکته را الزامی می دانیم. اول اینکه طبق توصیه بزرگان، پس از دست دادن با آنها انگشتتان را بشمارید و هرگز به آنها اعتماد نکنید. کتابِ درسی «بدون هراسِ» وندی شرمن که مستند مذاکرات برجام، برای «آموزش فن مذاکره به دانشجویان علوم سیاسی آمریکا» است، گویاترین نسخه مکتوب روحیات حریص و ناجوانمرد آمریکایی‌هاست و بی‌شک مذاکرات اخیر، را هم به همان شیوه مکتوب خواهند کرد.

دیگر اینکه تحریم و تهدید، مثل بوی دهان، به کلامشان ممزوج است. اگرچه دهانشان پر از شعارجنگ است ولی دل‌هاشان پر از تردید است. جمله «همه گزینه‌ها روی میز است» هیچ است و آنها توان جنگی دوباره را ندارند. اوباما، برجام را احیاگر تحریم‌هایی دانست که ارّابه‌اش شکسته بود. اکنون هم همان‌گونه است. می‌ترسانند تا امتیاز بگیرند. قیمت ارز و طلا در دست کاسبان تحریم داخلی است نه آنان؛ راه شکوفایی اقتصاد، کار و تولید است، نه نتیجه مذاکرات؛ مذاکره خوب است نه با آمریکایی که کارش وقت‌کُشی و تحقیر و کورکردن گره‌هاست. اگر آنها به مذاکره برای حل مشکل نگاه می‌کردند نباید پیش از آن، تحریم و تهدید و توهین کنند. آنها برای وجهه خود و عبور از باتلاق‌های پیش رو، به مذاکره به روش خود، محتاج‌ترند.

ترامپ، اگرچه اصرار دارد خود را «غیرقابل پیش‌بینی» معرفی کند تا آمریکا را از قید و بند تعهدات برهاند‌، ولی او یک «سایکوپاتِ غیرقابل اعتماد» است. موشکی و فناوری هسته‌ای و جبهه مقاومت و... دستاورد و سرمایه و ابزار قدرت ماست، مثل حضور آمریکا در منطقه و NSA و گوگل؛ آمریکا توقع و حرف بیجا نداشته باشد. این سرمایه‌هاست که سایه جنگ را از کشور دور کرده و دشمنان را مجبور به مذاکره با شما کرده است. آنها به شما محتاجند و به اعتباری که مذاکره با ایران به آنها می‌دهد، نیاز مبرم دارند. شما نماینده کشور مظلوم و مقتدر ایران هستید. شایسته و سربلند در مقابل زیاده‌خواهان بایستید و به «دفاع» اکتفا نکنید و حقوق به یغما رفته ما توسط آمریکا را مطالبه کنید.

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 31فروردین 404


+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۱/۳۱ساعت 6  توسط محمدهادی صحرایی  | 

ماه رمضان که ماه رحمت بود گذشت. ماهی باشکوه و باعظمت که آمدنش برکت و رفتنش مغفرت را به ارمغان آورد. وقتی آمد، دل‌هامان پر از شوق بود و وقت رفتنش چشمانمان پر از اشک شد. به او عادت کرده و سحر و افطارش زندگیمان را منظم کرده بود. آرامشش، یادآور آغوش مادرانه بود و مجال بالیدنش به فرصت پدرانه می‌ماند. دلهامان را رقیق و گناهانمان را آب کرد. شبهای قدر را باید از آستان قدسیِ رضوی پرسید که چگونه دست جمعیت بی‌نظیرش را به دست آسمانیان رساند. روز قدس‌اش ماندگار شد و به شهادت آمار و مشاهده انبوه مجاهدانِ روزه‌دارِ شعارگو، میزان شرکت‌کنندگان از همه سال‌های پیش، بیشتر بود و مشکلات اقتصادی و زوزه دشمنان تهدیدگر نتوانست خیابان‌های شهرها را خلوت کند. عید فطر و نمازش همچنان باشکوه بود که بیایند و بپرسند ناباوران که مصلای تهران، چگونه ماه و ستاره زمینیان را به رخ آسمان کشاند.

عید نوروز را به خوبی و خوشی گذراندیم. نفس بهاری آقا که به گوش جان ما مردم می‌رسد احساس و استعدادها را شکفته و شکوفا می‌کند و عقلمان قد می‌کشد. زلف امیدمان را شانه و راه را برایمان روشن می‌کند. شعار امسال که هفدهمین شعار اقتصادی سال‌های اخیر است و پیشنهاد اجرائی آن برای به کارگیری سرمایه‌های شخصی در تولید به جای خرید ارز و طلا، زشتی «ترجیح منفعت شخصی بر مصلحت جامعه» را بر ما مردم مشخص کرد و راه بهانه و تنبلی را بر متولیان بست. تذکر و تشر به سرمایه‌های اسرائیلیِ آمریکا و انگلیس در ایران که به نیابت از آنها، کشور خود را به آتش می‌کشند هم، گوش فتنه گران نفوذی و خلیده را به دست مردم سپرد تا مبادا سودای سرکشی کنند که زیرپا له خواهند شد. معرفی اسرائیل به عنوان نیروی نیابتی جهان سلطه هم از جملات کلیدی نوروزی بود که چهره صهیون قلاده دریده و باند تبهکار را بازتعریف کرد.
آمارها می‌گویند که سفرهای نوروزی مردم به نقاط مختلف کشور هم، در تاریخمان بی‌نظیر بوده است. خدای قادر متعال، این آرامش و آسایش و امنیت را از مردم‌مان نگیرد و به بازوان مجاهدان خاموش و رزمندگان سلحشورمان برکت و عافیت دهد که در این دنیای پرآشوب و مضطرب، فلات ثبات ایران را حرم امن کرده‌اند. اقتصاد ما اگرچه کسالت دارد و به خاطر بی‌تدبیری‌ها و پس از آن تحریم‌ها، حال خوشی ندارد ولی آنچه پلیس راهور از میزان بی‌نظیر سفرهای انجام شده از 25 اسفند تا 15 فروردین اعلام کرده و ثبت مصرف بنزین و... را هرگز نباید دست‌کم گرفت. مجموعه آمارها و مشاهده مسافران در جاده‌های بین شهری و ترافیک‌های چندساعته ورودی و خروجی شهرها برخلاف آنچه رسانه‌ها معاند و مزدور می‌گویند است. آنها پیوسته دنبال سیاه‌نمایی و بدبخت‌نمایی‌اند. هم نباید دلخوش بود و هم نباید دلسرد شد.
باید منطقی و علمی محاسبه کرد که چرا این اتفاقات خوش و مثبت در ذهن‌ها و ذائقه‌ها نمی‌ماند و چه کسانی پیوسته کام مردم را تلخ می‌کنند؟ ظاهر منطقی مسافرت‌های زیاد مردم به مشهد و شمال و سایر نقاط کشور در شب‌های احیاء و نوروز، نشان‌دهنده تمکن مردم برای سفر است که خدا را بر این تمکن باید بسیار ستود و مسئولین هم هرگز نگذارند که آمارها و این واقعیات شیرین آنها را به نخوت یا رخوت دچار کنند و این موفقیت که در سال گذشته و سال پیش از آن نیز بود را به اسم خود قباله نکنند. بی‌شک باید برای تسهیل و رفاه بیشتر و نیز احقاق حق شعار امسال، اقدام جهادی کنند. از سوی دیگر، قوه مقننه با وضع قوانین مورد نیاز برای ساماندهی فضای مجازی حرفه‌ای و نظارت مسئولانه برحسن اجرای آن توسط دولت، و قوه قضا هم با همت و مراقبت جهادی از فضای امن رسانه‌ها و فعالین در این عرصه از آرامش روانی جامعه مراقبت کنند تا کسانی با اخبار سیاه و خاکستری، حال خوش رمضانی و نوروزی مردم را ضایع نکنند.
درست است که قیمت دلار و طلا با بی‌تدبیری افسارگسیخته شده است ولی نباید با ضریب دادن به اخبار بد و یا نادرست، آب به آسیاب نفوذی‌هایی ریخت که کاسبان افزایش ارز و طلا هستند. غیر از این نیز دولت محترم در به کارگماردن افراد در مناصب اقتصادی، و قوه قضا و نهادهای امنیتی در پیگیری‌ها باید به این نکته مهم توجه داشته باشند همان‌گونه که «تعارض منافع» ممنوع و فسادآور است، تجانس منافع هم خطرناک و غیرقابل چشم‌پوشی است. نباید به کسانی کار سپرده شود که سود شخصی خود و خانواده و اطرافیانشان در سیاست‌های انقباضی و انبساطی بازار یا انبار یا افت وخیز بازار و اقلام آن باشد. کسی که خود یا نزدیکانش وارد‌کننده و صادر‌کننده‌اند، سود و زیانشان به باز و بسته بودن بازار وابسته است. مدیر و مسئول باید مدافع منافع عموم ملت باشند نه منفعت شخصی و وابستگان. زیان مادی و روانی حضور دوتابعیتی‌ها یا وابستگان آنها نیز نباید از ذهن دور بماند.
در جنگ اقتصادی که در آن به سر می‌بریم، هدایت هوشمندانه سرمایه‌های خرد و سرگردان مردم برای تولید می‌تواند راهگشا باشد نه چاپ پول بی‌پشتوانه و نه قرض از بانک مرکزی. احتکار ارز و طلا به عنوان سرمایه، نشانه بیماری اقتصادی است. اگرچه غیر از کاسبان این تجارت زشت، که چرخه هراس‌افکنی رسانه‌ای و ایجاد نیاز کاذب را مدیریت می‌کنند باید این نکته را نیز بررسی نمود که کشورهای موفق جهان چگونه توانسته‌اند در جمع کردن نقدینگی‌های خرد موفق باشند؟ چرا زنان اغلب کشورها مثل زنان ایرانی از طلا و جواهر استفاده نمی‌کنند؟ و دلار، به عنوان یکی از بی‌ارزش‌ترین ارزهای رایج که نماینده بدهکارترین اقتصاد جهان است و به مدد طراحی حرفه‌ای خود، مثل باکتری و ویروس در بدن اقتصادهای بیمار نفوذ و رشد و نمو می‌کند و او را به مهلکه می‌اندازد، چرا در کشور ما احتکار خانگی شده و سایر ارزها را متأثر از خود می‌کند؟ به راستی کشورهای موفق، سرمایه‌های خرد مردم را چگونه و در کجا به‌کار می‌گیرند؟
در این بلبشوی اقتصادی، هرگز نباید از رسانه و نقش تعیین‌کننده آن غافل شد و همیشه به این نکته ملتفت بود که یک بال پیشرفت اقتصادی، فضای روانی جامعه است که با رسانه‌ها تأمین می‌گردد. در شرایط فعلی جامعه ما که حدود سه دهه است در جنگ اقتصادی هستیم، جنگ روانی مهم‌تر از جنگ سخت و نرم است. ما اگر در سخت‌افزار و جنگ سخت قوی هستیم ولی در نرم‌افزار و جنگ نرم آسیب پذیریم. این واقعیت است که اگر در جنگ سخت با مشکل مواجه شویم می‌توانیم از قدرت نرم‌مان استفاده کنیم ولی در شرایط عکس این، قدرت سختمان نمی‌تواند به قدرت نرم‌مان کمک کند. تأکید هفده ساله بر شعار اقتصادی نشان‌دهنده آسیب‌پذیر بودن ما در این جبهه است که محتاج اقدام فوری، جهادی و عالمانه است و با دیوان‌سالاری چاق و تنبل مرتفع نمی‌شود.
اگر جهان امروز را جهان اراده‌ها بنامیم، بی‌شک باید عرصه مقابله اراده‌ها را در اقتصاد و رسانه دید. کار رسانه‌ها ترغیب یا ترساندن، زمینه‌سازی و جنگ روانی است تا قدرت‌ها بتوانند سوار بر این امواج، حاکم بر اقتصاد و مدیریت اقتصاد کشورها شوند و آنها را به بند کشند. همه سیاست‌های پرشتاب ترامپ را نباید از بلاهت و حماقتش دانست. او به صورت جدی منافع کشورها را متأثر از خواست خود کرده است. او کارش را با ارعاب و تهدید و جوّ روانی پیش می‌برد نه با جنگ سخت. همه می‌دانند که آمریکا و ناتو توان راه انداختن نبرد دیگر را ندارند. آنها و ائتلافشان در مواجهه با یمن که فقیرترین کشور عربی است، ناتوان و درمانده و شکست خورده‌اند، چگونه می‌توانند جبهه جدیدی آن هم با ایران را بگشایند؟ هرگز. ولی دل به ارعاب و تهدید و خالی کردن دل برخی مسئولین یا بی‌خبرها بسته‌اند.
شعار انتخاباتی ترامپ، برخلاف شعار بایدن که «آمریکای نخست» بود، شعار
« نخست، آمریکا» بود. مأموریت او که توانست سیستم رهبری آمریکا را به این نتیجه برساند که با بازگشتش موافقت کنند، تولید ثروت و سرمایه با تجمیع هزینه‌ها و دوشیدن کشورها و تعریف تعرفه‌های جدید به زور جنگ روانی و تهدید رسانه‌ای است. اقتصاد آمریکا و ناتو پس از جنگ اکراین و طوفان‌الاقصی بسیار تحلیل رفته و ضعیف شده است. کار این قمارباز شرور، این‌گونه است که وقتی تدبیرش ثمر ندهد، به تیرهای در تاریکی دل می‌بندد که شاید به هدف بخورد. چاره کار با او مقابله است و نهراسیدن از لاف‌های قلدر. همان گونه که در نظامی‌گری مشت‌مان پرقدرت است و به بازدارندگی رسیده‌ایم، در اقتصاد هم باید همین‌گونه بود و باید به بازدارندگی برسیم. و این «باید برسیم» با کار جهادی، هماهنگ و حمایت واقعی و صادقانه از تولید میسر است. نمی‌شود شعار داد و اقدام را جدی نگرفت یا در ظاهر تأیید کرد و در عمل، دست و پای تولید‌کننده را با قوانین زاید گچ گرفت.
و نکته آخری که در نوروز امسال، ذائقه ما را تلخ کرد، ازسرگیری حملات اسرائیل به اماکن عمومی و به ظاهر امن نوار غزه و فلسطینیان با سلاح‌های جدید است. وقتی امام ما 30 اردیبهشت سال 59، اسرائیل را غده سرطانی نامید شاید کسی باور نمی‌کرد که این سخن او پس از 43 سال به باور بسیاری از مردم جهان تبدیل و در دانشگاه‌های مهم آمریکا و اروپا و خیابان‌های آنها فریاد زده شود. حمله اسرائیل به لبنان و سوریه و غزه، حکایت از شرارت این رژیم جعلی و رفتنی دارد که همچون سرطان، پخش می‌شود. چاره این غده بدخیم، همین مقاومت و همین حضور مردم جهان است تا راه نفس این رژیم منحوس، بسته و شرایط زندگی در امن و امان و آسایش برای بشریت فراهم شود. بعون الله وفضله.

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ17فروردین 1404

+ نوشته شده در  ۱۴۰۴/۰۱/۱۷ساعت 23  توسط محمدهادی صحرایی  | 

پس فرعون، قوم خود را سبك‏ مغز يافت و آنان را فريفت و اطاعتش كردند، چرا كه آنها مردمى منحرف بودند.1 ‏

«اسم مذاکره را می‌آورند که «آقا! مذاکره چیز خوبی است»، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است!... مذاکره‌ با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. دلیل: تجربه. در دهه‌ ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم. دولت آن روز ما رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفت‌وگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه‌کار کردند، یک معاهده‌ای هم تشکیل شد که در آن، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همین شخصی که حالا سر کار است، این معاهده را پاره کرد.

قبل از او هم، همان‌هائی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند؛ معاهده برای این بود که تحریم‌های آمریکا برداشته بشود که برداشته نشد. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا نتیجه‌ای را که مقصودمان بود به دست نیاوردیم؛ همین معاهده را هم با همه‌ این نقص‌هایی که داشت، طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست».

اینها گزیده‌ای از بیانات رهبری در 19 بهمن امسال است که مروری سریع، صریح و صحیح بر روند مذاکرات دولت اعتدالی با آمریکا در دهه 90 است و در دیدار 18 اسفندماه جاری هم دوباره مطرح و از زوایای دیگری به آن پرداخته و گفته شد که:«اصرار برخی از دولت‌های قلدر برای مذاکره، به منظور حل مسائل نیست، بلکه برای تحکّم و تحمیل توقعات خودشان است. جمهوری اسلامی ایران قطعاً توقعات آنها را نخواهد پذیرفت». روز گذشته هم آقا فرمود: «ما نشستیم چند سال مذاکره کردیم همین شخص، مذاکره تمام شده کامل شده امضا شده را از میز بیرون انداخت پاره کرد... وقتی می‌دانیم عمل نمی‌کند چه مذاکره‌ای کنیم؟ بنابراین دعوت به مذاکره و اظهار مذاکره، فریب افکار عمومی است» و این آخرین مواضع رهبری در مورد مذاکره است که هم برای دوستان، قابل فهم و ان‌شاءالله برای دشمنان هم قابل درک باشد. در این تبیین، نه از آیه استفاده شده و نه از حدیث. کاملاً بر مبنای عقل معاش و همه فهم. حتی برای دلال‌های دو قطبی‌ساز که مفاهیم قبلی در مورد ممنوعیت مذاکره به دلیل دور بودن از شعور و ناموسی بودن موضوعات درخواست شده دشمنان برای مذاکره و به دور بودن از الفبای سیاست و غیرت، و عاقلانه و هوشمندانه و شرافتمندانه نبودن و... را متوجه نشدند.

این وجیزه به عمد، با فاصله چند روز از سخنان رهبر معظم برای تحلیل واکنش‌های داخلی و خارجی تهیه شده و به این نتیجه رسیده که دلیل اصرار غرب و سکسکه و بهانه برخی سمپات‌های داخلی آنها برای نشانی غلط دادن و ترساندن مردم برای چیزی غیر از مذاکره است. نتیجه آخر، که در همین ابتدا می‌آید، این ‌است که مذاکره معقول و منطقی، اگرچه خوب و پسندیده و مورد تأیید و تأکید است ولی مذاکره‌ای که به صورت عجیبی بر آن «پافشاری» می‌شود و با افزایش قیمت دلار و ارز و جنگ و... مردم را از مخالفت با آن می‌ترسانند و گاهی رفاهیات آنها را به گروگان می‌گیرند؛ بی‌شک از جانب آمریکایی‌ها و متحدانش برای «جلو کشیدن مرز مطالبات جدید و توقعات ناحق» است و از جانب عوامل داخلی آنها به نظر می‌رسد به غیر از انجام مأموریتِ جنگ روانی، یک نوع «رمز فرار» است.

در جمهوری اسلامی، مردم حاکم بر سرنوشت و مملکت خود شدند و با انتخاب هرکس که معرفی شده جریانات بزرگ سیاسی و فرهنگی کشور باشد، به شعار و منش آنها اعتماد می‌کنند و مدیریت کشور را به او می‌سپارند. روال بذل و بخشش بیش از 70 درصدی خاک ایران به اجانب که توسط شاهان بی‌لیاقت قاجار و پهلوی انجام شد به پایان آمده و مردم با تمام توان از وجب به وجب خاکشان دفاع می‌کنند و شهید داده‌اند و زجر کشیدند تا استقلال و آزادی آنها در سایه دین، در امان بماند. در این میدان، استکبار جهانی که از فلات بلند ایران بیرون شده است، هرجا که با سد پولادین اراده مردم متوقف می‌شود، برای نفوذ و تجدید نفس خود، نفوذی‌های خود را فعال کرده تا با دوگانه‌سازی «مقاومت و معیشت»، یا «مقاومت و مذاکره»، یا «سایه جنگ با انتخاب رقیب» و...، راه ورود اسب تراوای دشمن را باز کنند.

گران شدن ارزاق و ارز اگرچه آزاردهنده است ولی ارتباط منطقی با مذاکره ندارد. ارزاق مردم از سیب و پرتقال تا گوجه و پیاز و تا پوشک و پوشاکی که در داخل کشور تولید می‌شود را با «مدیریت صحیح و غیرسیاسی» که برخی از آن در همین سخنرانی اخیر رهبری گفته شد، می‌توان تأمین کرد. وقتی به جای انتخاب مدیران از میان اندیشمندان دانشگاه یا عالمان آگاه به بازار، که متعهد و متخصص هستند، از میان ستادهای انتخاباتی و احزاب حامی، انتخاب شوند معلوم است که ناترازی‌ها بعد از سه سال دوباره برمی‌گردند. قطعی برقی که دولت اعتدالی با امضای توافقنامه اقلیمی پاریس به ایران تحمیل کرد هم توسط امثال همین مدیران به ارمغان آمد. با این تفاوت که قطع برق طولانی در آن دوره فقط در تابستان بود ولی اکنون- بدون توجه به تجربه موفق دولت مردمی شهید رئیسی که ناترازی‌ها را با کمترین آسیب و رنج مردم و با جلوگیری از قطعی برق مدیریت کرد- اکنون و در دولت وفاق، به زمستان هم کشیده شده و به قول برخی بزرگان اصلاحات، ما را مضحکه عالم کرده است.

یکی دیگر از موفقیت‌های چشمگیر دولت شهید رئیسی از بین بردن دوگانه غیرضروری اصلاح‌طلب و اصولگرا بود. دکتر رئیسی معتقد بود که مسببان وضع موجود آن زمان باید بروند نه مدیرانی که هم فکر او نیستند. در جریان فساد چای دبش، برخی با بی‌تقوایی تمام، ترک نظارت دو وزیر دولت سیزدهم را بهانه‌ای برای هجمه به شهید رئیسی قرار دادند در حالی‌که مکارانه واقعیت چگونگی معرفی فساد چای دبش، که نشان‌دهنده فسادستیزی دکتر رئیسی بود را کتمان کردند. اگرچه این فریاد دزد، دزد آنها برای فراری دادن از محاکمه کسانی است که در شش ماهه اخیر، بی‌سابقه‌ترین افت ارزش پولی و گران شدن ارز را به مردم تحمیل کردند و انصافاً استیضاح او، هرگز جبران این خسران را نمی‌کند. محاکمه مسببین برجامی که خودشان گفتند دستاوردش «تقریباً هیچ» بوده هم بماند.

متأسفانه شعارها و سخنان خوب دکتر پزشکیان در مورد وفاق و همدلی، توسط برخی در لایه‌های پایین‌تر ایشان به گونه‌ای وارونه پیگیری می‌شود. خالص‌سازی و یکدست نمودن مدیران که یادآور «انگیزیسیون» و نیز تسویه حزبی دوران اعتدال است و باعث اتلاف وقت و هزینه‌های کشور می‌شود، هرگز با شعار وفاق و نهج‌البلاغه سازگاری ندارد. خود ایشان بفرمایند وفاقی که با استناد به آیات و روایات می‌گویند به معنی استفاده از مجرمین و معاندین و مسببین برجام و تسویه مدیران غیرهمسو با دولت و رزومه‌سازی برای کارنابلدان است؟ معلوم است که با این شرایط و مدیران بی‌ابتکار و بی‌خلاقیت، ناترازی‌ها تشدید می‌شود و مشکلات انباشته می‌گردد. مشاورین و کارشناسانی که به جای حل مشکلاتی که ریشه داخلی دارد، به دنبال مذاکره می‌گردند هم شاید از همین صنف باشند و کاسبانی باشند که در بدنه دولت خلیده‌اند.

تجربه نشان داده هرگاه برخی در مدیریتشان، ناتوانی خود را می‌بینند، برای پوشش بی‌تدبیری، از مذاکره به عنوان «رمزفرار» دم می‌زنند و حال آنکه می‌دانند تا وقتی «آمریکا، آدم نشده»، مذاکره‌ای انجام نخواهد شد. به چه دلیل؟ تجربه.

ما به آمریکا نزدیک‌تریم یا کانادا؟ یا اوکراین؟ یا آلمان؟ نفوذی‌ها و دوتابعیتی‌ها به آمریکا نزدیکترند یا شاه؟ یا صدام؟ یا مبارک؟ یا قذافی؟ یا... یا زلنسکی؟ آمریکا با این رفیقان گرمابه و گلستان خود چه کرد؟ ذلت زلنسکی، عاقبت عبرت آموز اعتماد به شیطان و نادیده گرفتن تجربه است. روشنفکرانی که به جای اندیشیدن فقط ترجمه‌ها را تورق می‌کنند، محض رضای خدا برای یک‌بار هم که شده ببینند و بدانند که «آنچه فرزندخوار است، انقلاب اسلامی نیست، استکبار و جهان سلطه است» که قوم و پیروان خود را تحقیر می‌کند تا اطاعتش کنند وگرنه مرگ ذلت‌بار، مزد بندگی فرعونیان است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- برگرفته از آیه54 سوره زخرف

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 23اسفند 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۱۲/۲۳ساعت 16  توسط محمدهادی صحرایی  | 



عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ ولی منافقان نمى ‏دانند. سوره منافقون آیه 8

5 ماه از شهادت حضرت سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین می‌گذرد و جای خالی آنها پیداست و داغشان سرد نشده و نخواهد شد و مثل داغ سپهبد سلیمانی و دکتر رئیسی اثرش بر جگر ماندگار شد. اگر از ابتدای طوفان‌الاقصی نگاه کنیم که اسرائیلِ قلاده دریده چگونه به جان خرد و کلان غزه افتاد و سپس لبنان و سوریه را به آتش کشید، می‌بینیم که هر روزه، غمی بر غصه‌ها افزوده و زخمی بر جان آزادگان خورده شده است. سرمایه‌هایی از دست دادیم که هر کدامشان نخبه و خبره و یگانه زمانه بودند و به قول امام خمینی که خدا رفعتش دهد، هر کدامشان یک ملت بودند. مثل دکتر بهشتی و تمام نازنینانی که از آغاز نهضت، تقدیم انقلاب اسلامی شد و به امروزمان که دوران اقتدارمان است رسیدیم و اگرچه دلها پرخون است / شکوه شادی افزون است / سپیده ما گلگون است / که دست دشمن در خون است.
ای ایران غمت مَرِساد.
ویژگی کارهای بزرگ، هزینه‌های زیاد است. خدا رحمت کند اسماعیل هنیه و یحیی السنوار و همه فرماندهان جبهه مقاومت از ایرانی و لبنانی و فلسطینی گرفته تا عراقی و یمنی، که هرکدامشان سهمی در عزت امروز جبهه مقاومت دارند و این تازه شروع پیروزی و قصه‌های ماست. حقیقتی که رسانه‌های بزرگ صهیونی و بزرگان آن جبهه به آن اعتراف می‌کنند، واقعیتی انکارناپذیر است. نمی‌شود نقشه و رؤیای برباد رفته «آیمک» (https://kayhan.ir/fa/news/297087) را دوباره جمع کرد. و دلیل عربده دیوانه آمریکایی و زوزه گرگ اسرائیلی به همین دلیل است که شکستی بی‌مانند خورده‌اند. اگر کشتار جمعی و دریدن بی‌پناهان نشانه قدرت بود، سگ و کفتار، سلطان می‌شدند نه شیر ژیان.
لِخ لِخ نفله‌های جیره‌خوار و مشغول در رسانه‌های آویزان ضدانقلاب هم اهمیتی ندارد و مهم نیست. یاوه می‌گویند و دروغ می‌بافند و شرافت می‌فروشند تا لقمه‌ای گیرشان بیاید و در غربت، شکم سیر کنند وگرنه نمی‌شود آفتاب را زیر دست کودکانه پنهان کرد. آنها غم نانِ خود دارند که در این کسوت کذّاب و کذایی مانده و نکبت عالم شده‌اند. 46 سال است از سقوط قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی می‌گویند و بدون اشاره به پیروزی‌ها و پیشرفت‌ها، فقط مشکلات را صد برابر کرده و سیاه‌نمایی می‌کنند و پاسخ نمی‌دهند که اگر این‌همه مشکلات حل نشدنی در کشور است چرا آمریکا و متحدانش در این مدت، صدها تریلیون دلار برای به زمین زدن ایران هزینه کرده و می‌کنند و خودشان راهی گور می‌شوند؟
واقعیتی که برای آنها قابل فهم نیست تا به آن اعتراف کنند اینست که جمهوری اسلامی توانسته است در بدترین شرایط تحریمی، هم زاد و ولد کرده و تکثیر شود و پیشرفت کند و رشد دهد و بزرگ شود و هم یکی یکی دشمنانش را با تخلیه توان و استهلاک منابع ضعیف کند. ما به نرم‌افزار تولید قدرت دست یافته ایم و در کوره سوزان سختی‌ها آبدیده شده‌ایم. بزرگ شده‌ایم که سطح اصطکاک‌مان با ابرقدرت‌ها زیاد شده است. عملیات وعده صادق یک و دو تا ابد توان ایران در مواجهه با جبهه متحد دشمنان قارون‌صفتی که سلاح اتمی دارند و عضو ناتو هستند و حق وتو دارند را نشان داد و جبهه شیطان را فروریزاند و این هرگز قابل کتمان نیست. از سوی دیگر صرف دیوانه‌وار 155 تن بمب برای کشتن سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین، غیر از ضعف مفرط، گویای به هم خوردن محاسبات منطقی و بازگشت به نسخه‌های هیجانی و مضطرب جبهه استکبار است.
سرگذشت انقلاب اسلامی مظلوم و مقتدر ما تاریخ هیجان‌آور و مایه الهام داستان‌های حماسی آیندگان است. اگر پا به پای انقلاب اسلامی آمده باشی می‌دانی که بارش سنگ‌ای برادر کوهمان کرد و این کوه، آتش به جگر دارد اگر خاموش است. ما این جمله امیرالمؤمنین که فرمود: هرگاه يكى از ايشان از جهان رخت بربست ديگرى براى اقامه دين خدا جاى او را گرفت1 را با تمام وجود و به اندازه هزاران بزرگ و مجاهد شهیدمان درک کرده‌ایم. توفان امتحانات‌مان چنان بود که فرصت توقف نداشتیم. به قول مرتضای آوینی در دهانه آتشفشان خانه ساختیم و با هرم حرارت آن پخته شدیم و به قول نادر ابراهیمی، ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها چه خطرها کرده‌ایم / ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دل‌ها خورده‌ایم.
‏⁨
تاریخ پرافتخار ما قصه واقعی و لالایی آرامش بخش مادرانی است که خواهند آمد و می‌خواهند که مرد و زن بزرگ روزگارشان را تربیت کنند. ما به فراز و فرود و تلخ و شیرین روزگار سختمان خو کرده و برای رسیدن به قله آرزوهامان شبانه‌روز در تلاشیم. ما افتخار امروز را در میان تلاطم و امواج مشکلات به دست آورده‌ایم. دشمنانمان فرسودند و ما تنومند شدیم. آنها خسته‌اند و ما با نشاط‌تر از همیشه جشن چهل و هفتم انقلابمان را برگزار کردیم. خودشان گفتند که کابوس شب و هراس روز و دغدغه ذهن خسته و گیج آنهائیم. جنگ و تحریم و تهدید و تطمیع‌شان نتوانست ما را از راهمان برگرداند. کجاست قیصر که باز بگوید سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم / ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم / چو گلدان خالی، لب پنجره / پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم / اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه / همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم / دلی سربلند و سری سر به زیر / از این دست عمری به سر برده‌ایم.
ما این راه سخت ولی پربهجت را همه باهم پیمودیم و شریک غصه هم و رفیق غمخوار مستضعفین جهان شدیم. روزگار سیاه ستمشاهی را با هم گذراندیم تا انقلابمان به پیروزی رسید و وطن که مرتع آمریکا و اسرائیل شده بود را آزاد کردیم. پس از انقلاب، دوباره وطن را ساختیم و هم در جنگ تحمیلی، صدام و حامیانش را تاراندیم و در دفاع مقدسمان، انقلاب اسلامی را صادر کردیم و ابهت شرق و غرب را شکستیم و جبهه مقاومت را بنا نهادیم. از آن پس هم در دوران جنگ نرم دهه هفتاد و فتنه‌های دهه هشتاد و جنگ رسانه‌ای دهه گذشته از انقلابمان، مثل جان شیرین محافظت کردیم. در این چند ساله‌ای که جنگ ترکیبی و شناختی علیه ما به اوج رسیده هم مثل گذشتگان‌مان حماسه آفریدیم و سنگ تمام گذاشتیم.

با طوفان‌الاقصی، وقتی که فرزندان مقاومت، نفس اسرائیل را به شماره انداختند و تبهکاران عالم به کمکش آمدند، همه دانستند که صدور انقلاب اسلامی و ارزش‌هایش یعنی چه؟ کسانی‌که اسرائیل را می‌شناسند و سابقه‌اش را می‌دانند و با اخلاق و عاداتش آشنایند دانستند که دریدن پرده تبلیغاتی«شکست ناپذیری» او چه حماسه بی‌نظیر و برای جبهه شیطان چقدر سنگین بود. اثبات خانه عنکبوت بودن آنچه که «قلعه مستحکم با گنبد آهنین» می‌نمایاندند یعنی خراب کردن رؤیاهای صهیونیزم. یعنی به هم زدن نقشه صدها ساله و پایان افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل و شکستن شاخ گاو وحشی اسرائیل با پنجه قدرتمند جوانان حماس. یعنی پاک کردن بزک شیطان و نمایاندن چهره واقعی عفریت بی‌رحم اسرائیل برای مردم جهان که این هم کاری بی‌سابقه بود. تحمیل شرایط آتش‌بس به اسرائیل و شیوه حماس در تبادل اسرا هم یعنی صدای خرد شدن استخوان اسرائیل. تشییع باشکوه پیکر سیدهای مقاومت هم یعنی له شدن اسرائیل.

در کنار حماس، حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن هم مردانه ایستادند و جوانمردانه از مظلوم دفاع کردند و در پیروزی این جبهه سهم بسزا دارند به ویژه آنکه در این نبرد ناعادلانه، جبهه مقاومت، بزرگانی مثل سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین را تقدیم این راه پرافتخار کرد و آنها را برای آینده لبنان و منطقه سرمایه‌گذاری کرد و مراقد مطهر امام زادگان را تا کنار سرزمین‌های اشغالی گسترد و لبنان را نیز به سرزمین‌های راهیان نور و ملکوت افزود و آن خطه قهرمان را تا ابد زیارتگاه عاشقان کرد و پهنه جدیدی که پذیرای تمدن نوین مهدوی است را در منطقه ظهور، گسترش داد. واقعیتی که هرگز جبهه استکبار در خواب هم نمی‌دید این بود که بزرگان ما با شهادتشان قدرتمندتر، باشکوه‌تر و شناخته‌تر می‌شوند.

و تو ‌ای سید عزیز ما، نصراللهِ جان. حق آن بود که آقای ما در سوگ تو فرمود و آنچه ما بگوییم، کلامی بغض‌آلود و نارساست. از ما جاماندگان همین را بپذیر که دلتنگ تو ایم. جمعیتی که برای بدرقه تو و سید هاشم تا بهشت آمده بودند گواهی می‌دهند که تو پیروز شدی و دشمنت ذلیلانه مُرد. زندگی‌ات نعمت بود و شهادتت رشک‌انگیز و تشییع باشکوه تو که تجربه نو و آغاز دوران جدید لبنان و بزرگ‌ترین تجمع انسانی تاریخ این کشور بود، ماندگار شد. ما به وعده رجعت، خوش بینیم که فراقت را تحمل می‌کنیم. سلام ما به تو و سید هاشم و تمام همرزمان جبهه مقاومت، زمانی‌که زاده شُدید و هنگامی‌که به شهادت رسیدید و وقتی‌که محشور می‌شوید. فراموشمان نکنید و برایمان دعا کنید و إنّا عَلی العهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- خطبه 94 نهج‌البلاغه




روزنامه کیهان6 اسفند403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۱۲/۰۶ساعت 11  توسط محمدهادی صحرایی  | 

فراگیری رسانه‌های نوظهور در جامعه امروزی به‌گونه‌ای است که گویی دیگر زندگی معمولی بدون رسانه‌ها ممکن نیست و انگار، نه می‌توان و نه می‌شود بی‌رسانه‌های نوین زندگی معمولی داشت. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم رسانه‌ها در تار و پود زندگی ما تنیده شده و آثارشان فکر و رفتار و روابط و تمام زندگی ما را متأثر از خود کرده‌اند. شاید به سختی بتوان جوامعی راپیدا نمود که بدون رسانه‌های امروزی زندگی کنند. و نیز به سختی بتوان جامعه‌ای را یافت که پای رسانه‌های نوظهوری مثل گوشی همراه به آنجا باز نشده باشد. در یک کلام می‌توان این‌گونه گفت که وابستگی بشر امروزی به رسانه‌ها مثل وابستگی‌اش به آب و غذا شده است.

بسیاری از مردم در فضای مجازی، زندگی می‌کنند، آموزش می‌بینند، رابطه برقرار می‌کنند، کاسبی می‌کنند و بزرگ می‌شوند و در یک کلام، فضای مجازی زیست بوم جدید انسان معاصر است. در این مورد نیز شاید بتوان گفت که هیچ ساختار اجتماعی در هیچ دوره‌ای از تاریخ به اندازه فضای مجازی نتوانسته است شهروندان خود را اینچنین متمرکز و مشغول کند. سکوهای متفاوت فضای مجازی، سرزمین‌های مختلف جهان جدید‌اند و کانال‌ها و گروه‌ها و صفحات آنها هم شهرها و محله‌های آنها. شهروندان شهرهای مجازی، به‌راحتی انتخاب تأیید با قلب و متن، با یکدیگر هم خانواده می‌شوند. با این تفاوت که ساکنان این سرزمین‌ها برخلاف ساکنان سرزمین‌های واقع در جغرافیا که در انتخاب وطن مجبور و بی‌اراده‌اند، می‌توانند سرزمین و گروه دلخواه و خانواده دوست داشتنی خود را طبق علاقه و سلیقه خود انتخاب کنند.

تعاملات اجتماعی در فضای مجازی هم برخلاف دنیای واقعی، انتخابی است و فاصله دوستی و قهر یا جذب و دفع، به سادگی انتخاب گزینه لایک یا بلاک است. دوستی‌ها و دشمنی‌ها در فضای مجازی با دیدن آدمها و اخلاق و رفتار و دین و فکر و سطح سنّی و سوادشان ایجاد نمی‌شود بلکه افراد ناشناس، تنها با آثاری که در آنجا می‌بینند و می‌خوانند با یکدیگر دوست یا دشمن می‌شوند و معمولاً هم هرگز چهره واقعی یکدیگر را نمی‌بینند و همدیگر را نمی‌شناسند و بسیاری از انسان‌ها با شخصیتی غیر از شخصیت جبری و واقعی خود، در این زیست بوم، زندگی می‌کنند و می‌میرند. شهرها و محله‌های فضای مجازی طبق خواسته‌ها و علایق ساکنینش شکل می‌گیرد و کاملا انتخابی است. پیش از این شهرها بر مبنای قوم و قبیله مشترک تشکیل می‌شد‌، ولی شهرهای فضای مجازی بر مبنای افکار و امیال مشترک تشکیل می‌شوند و زبان مشترک، همان محتوایی است که به اشتراک گذاشته‌اند.

این مشخصات ظاهری اگرچه به نوبه خود جالب توجه است و توانسته دنیایی مجازی ولی با کارکرد حقیقی در کنار و موازی با دنیای واقعی ایجاد کند و می‌توان از آن به عنوان یک دستاورد مهم دانش بشری یاد کرد‌، ولی هرگز نباید فریب این دنیای موازی را خورد و آن را پایان ماجرا دانست. ورود به دنیای مجازی تازه شروع کار است. دنیای جدیدی که مناسبات ویژه خود را دارد، اگر به ظاهر، اختیارات بسیاری به شهروندان جدیدش داده است ولی از این نکته حیاتی نباید غافل شد که این سرزمین‌ها و شهرهای مجازی توسط چه کسانی و با چه اهدافی به وجود آمده و مدیریت می‌شوند؟ اگر ریشه و رحم پیدایش اینترنت که بستر فضای مجازی است را یک سازمان نظامی بدانیم، و یا با سازمان NSA 1 آشنا شویم، شاید دیگر نتوان از کنار سؤالات مطرح شده به‌راحتی گذشت.

سرزمین‌های رنگارنگ فضای مجازی در بستر وب، که شاید پس از اینترنت، مهم‌ترین دستاورد و تحول دانشی دوره اخیر باشد، به‌گونه‌ای با قوانین، سامانه‌های نظارتی و تحلیلی و نیز هوش مصنوعی، ساختارسازی شده و مدیریت می‌شوند که شهروندانش متوجه رصد و مدیریت شدن توسط یک سامانه فراگیر و نامرئی نمی‌شوند. آزادی رفت‌ و آمد و کنجکاوی در عرصه‌های مختلف وب، حس خوشایند آزادی و «هرچه خواهی» به کاربران می‌دهد و آنها خود را فارغ از هر قاعده و قانونی می‌بینند که محدود‌کننده و نظاره‌گر و بازرس است در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. فضای وب، قسمت رویین و ظاهری دارد که کاربران، همچون سطح روی زمینی در آن مشغول زندگی هستند‌، در صورتی که در لایه پنهان و پایینی آن قسمت Dark Web و تاریک و ناشناخته وجود دارد و در لایه عمیق‌تر آنDeep Web نهفته است.

برخی از کاربران باهوش و کنجکاو که توانایی دانشی و پردازشی بالایی دارند اگر بتوانند تا حدودی به قسمتDark Web یا قسمت تاریک و نامشخص وب ورود کنند ولی توانایی ورود به قسمت Deep Web را ندارند و شاید غیر از کاربران خاصی که در حال مدیریت کلان اینترنت هستند، تنها هوش مصنوعی توان استفاده از بخشی از آن را داشته باشد. در کنار این واقعیت باید به این نکته نیز توجه داشت که تمام فعالیت افراد مختلف در «ذخیره‌سازهای» جهانی بایگانی می‌شود و ردپای کاربران مثل رد پای بر برف باقی خواهد ماند و یخ می‌زند و از بین نمی‌رود و مورد پردازش و تحلیل و پرونده سازی قرار می‌گیرد. تحلیل‌های به دست آمده از سراسر مردم جهان، که فضای مجازی را «هرچه خواهی، می‌یابی» می‌دانند می گوید که اگر می‌دانستند امکان داشتن پرونده‌ای کامل و جامع برای هر کاربر فضای مجازی وجود دارد شاید به این راحتی به فضای وب اعتماد نمی‌کردند.

چه چیزی برای یک مدیر یا برنامه‌ریز، بهتر از اطلاعات «خوداظهاری» شده‌ای که پی‌درپی نو می‌شود؟ اطلاعاتی که با صداقت کامل و دقت وجدانی شده کاربران که گویای شخصیت واقعی و حقیقی آنهاست تهیه شده است. و چه ابزاری برای مدیریت افکار مردم جهان و کنترل اجتماعی از این بهتر است؟ به عنوان نمونه اگر با توجه به تحلیل داده‌هایی که از جست‌وجوها و حضور در رسانه‌ها و شبکه‌های مختلف افراد یک کشور متوجه این نکته شوند که عادت آن مردمان به جای سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها و کارخانه‌ها و صنایع - به هر دلیل موجه یا غیرآن - خرید طلا و ارز و نگهداری آنها در خانه است، آیا نمی‌توانند از این عادت اشتباه، به عنوان نقطه ضعف و در نتیجه همچون اهرمی برای کنترل رفتار مردمان آن جامعه استفاه کنند؟ آیا نمی‌توانند از آن برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی در معادلات سیاسی و گفت‌وگوها با مقامات ارشد آن جامعه استفاده کنند؟

در ایران خود ما اگر این نقاط ضعف، در بازار خودرو، مسکن، اقلام مصرفی و... و نمونه‌های مشابه منحصر نماند و به نگرش‌ها و انگیزش‌ها برسد، شاید آثار تخریبی آن بالاتر از این نیز باشد. تب غربی شدن و سفرهای خارجی و غیرضروری، زندگی با سگ وگربه و مار و مارمولک، اظهارنظرهای سطحی مثل سلبریتی‌ها، خرید کالاهای لوکس، زندگی اشرافی، سبک زندگی غرب و... از جمله مسایل مهمی است که می‌تواند به اندازه انبار کردن ارز و طلا بر فرهنگ جامعه اثر منفی بگذارد. مدیران برنامه‌ریز جهانی، می‌توانند به وسیله رسانه‌ها و با توجه به این داده‌ها چرخه‌ای سوداگرانه طراحی کنند تا با تحریک مردم، آنها را به خرید بیشتر راغب کنند و از سوی دیگر با اخلال در بازار، حجم عظیمی از نیازهای کاذب نامحدود را به سوی منابع محدود روانه کنند و با کمبود در بازار که امری طبیعی خواهد بود، باعث بالا رفتن نارضایتی عمومی‌شوند.

گام بعدی، باز هم سوءاستفاده از رسانه‌ها یا انسان رسانه‌هاست که با ترساندن مردم از جنگ و امثال آن، باعث ترس جامعه و عطش بازار و سردرگمی مسؤولان شوند و این چرخه ناایستا را سرعت دهند. در این حالت، کسانی که مدیریت افکار عمومی را با رسانه‌ها طراحی کرده‌اند اگر در هر قسمت از این چرخه آسیابی وارد شوند، بَرنده‌اند و می‌توانند از این دور باطل به عنوان اهرمی برای فشار و حربه‌ای برای رسیدن به مطامع خود استفاده کنند. دوگانه‌های میز یا میدان؛ مذاکره یا مقاومت؛ جنگ یا صلح و... که همگی برای این چرخه‌ها طراحی می‌شوند و توسط سمپات‌ها منتشر و ترویج و بازنشر می‌شوند، در اصل امواجی هستند که آب را با سرعت بیشتری به این آسیاب می‌ریزند و هیچ اقتصاد بزرگی در جهان را یارای پاسخگویی به این چرخه ویران‌کننده و ناایستایی که «حَدِیَقِف» ندارد نیست.

این نمونه‌ای از مدیریت افکار عمومی توسط رسانه‌ها در زمینه اقتصادی است‌، ولی باید دانست که در زمینه فرهنگ، سلامت، نظامی‌گری و همه عرصه‌های دیگر و حتی سیاست نیز این‌گونه است و هرکدام چرخه‌هایی متناسب با فضای کاری خود دارند. واقعیت این است که وقتی اینترنت، یک تکنولوژی نظامی است و هنوز هم فناوری‌های اصلی آن مثل موتور جست‌وجوی گوگل که خود به تنهایی یکی از بازوهای تولید قدرت آمریکا و یکی از بزرگ‌ترین مرکز جمع‌آوری داده‌های جهانی برای NSA و یکی از بزرگ‌ترین مرجع استنادی برای هوش مصنوعی است، در دست دیگران است، سخن گفتن از حفاظت اطلاعات شخصی و نیز حساب‌های کاربری در برابر هکرها و ویروس‌ها و... بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک شعار حرفه‌ای.

نتیجه این مختصر این است که فضای مجازی با تمام لذات تمدنی و مدرنی که دارد توسط مدیرانی که می‌خواهند جهان را کم‌هزینه و کم‌تنش و به راحتی مدیریت کنند اداره می‌شود و با اطلاعاتی که به ظاهر بی‌ارزش است و داده‌هایی که توسط کاربران و به صورت خودکار به آن اضافه می‌شود در مسیر کنترل اجتماعی حرکت می‌کنند که این سامانه یکپارچه و پرخطر را تنها می‌توان با توصیه بالا بردن سطح سواد رسانه‌ای برای عموم و بالا بردن سطح توانمندی در فناوری وب برای نخبگان، کم آسیب و کم‌خطرتر نمود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- National Security Agency یا آژانس امنیت ملی آمریکا واقع در مریلند که تخصصش شنود الکترونیک، مسؤول نظارت جهانی، گردآوری و پردازش اطلاعات و داده‌ها با هدف اطلاعات داخلی و خارجی و ضدتروریسم است.

منتشر شده در روزناه کیهان مورخ 21بهمن 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۱۱/۲۱ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  | 

حضرت علی که سلام خدا بر او فرمود: عبرت‌ها زیاد است و عبرت گیرندگان کم.

باید پذیرفت که اتفاقات جهان و به ویژه منطقه ما بسیار سریع و غافلگیر‌کننده است و در دوره «پُرخبری» به سر می‌بریم. این را گاهی از مشخصات آخرالزمانی می‌دانند که مشترک همه ادیان ابراهیمی و بسیاری از مکاتب بشری است و گاهی به دلیل اهمیت ویژه‌ای که منطقه ما در مناسبات جهانی دارد و گر نه منطقی نیست. همه پیامبران اولوالعزم و قریب به اتفاق انبیاء الهی که درود و سلام خدا و ما نثارشان، در این منطقه به دنیا آمده و رشد کرده و به نبوت رسیده و رحلت نموده و مدفون شده‌اند. در مقابل، شیاطین و اشرار عالم هم از این منطقه چشم نپوشیده و نمی‌پوشند و تمام همت و تلاش خود را برای به دست آوردن آن به کار بسته‌اند.

چرا به امر خدا حضرت ابراهیم، زن و فرزند نوزاد خود را از فلسطین به وادی خشکیده و بی‌زراعت مکه برد. آیا اگر این اقدام عجیب و مهم را تنها به خاطر حسادت یک زن بدانیم، خدای نخواسته به ابراهیم خلیل که شیخ الانبیاء و عقل کل دورانش بود، توهین نکرده‌ایم؟ دلیل دیگری نداشت؟ چرا یهودیان، سرزمین‌های آباد مدیترانه‌ای را رها کرده و به بیابان‌های تفتیده یثرب آمدند و آنجا را با باغات و قلعه‌های محکم، آباد کردند؟ آنها از پیامبر آخرالزمان چه می‌دانستند و از جان او چه می‌خواستند؟ و باید بسیاری از اتفاقات مهم و حیاتی صدر اسلام را با این دید نقادی بازخوانی و تفکر کنیم. به ویژه جنگ‌های پیامبر و امیرالمؤمنین. و از اول تا اربعین واقعه کربلا.

چرا «کشیش بارتلمی» دروغگو، پس از تبانی با پادشاهان و سرمایه‌داران فاسد اروپایی، نیزه‌ای که خون خشکیده بر آن بود را بلند کرد و مدعی شد همان نیزه‌ای است که به پهلوی عیسای مسیح فرو رفت و او را به شهادت رساند و به خونخواهی مسیحی که هرگز کشته نشد و نمُرد، جنگهای 196 ساله صلیبی را علیه مسلمانان به راه انداخت؟ چرا مسیحیانی که معتقد به قتل مسیح توسط یک یهودی‌اند، هرگز نگفتند که آن اتفاق دروغین چه ارتباطی با مسلمانان داشت؟ و میراث مسلمانان در شامات چگونه غارت شد و از موزه‌ها و دانشگاه‌های اروپا سر درآورد؟ کدام عقلی می‌پذیرد که جنگ بزرگ جهانی اول با ده‌ها میلیون کشته و زخمی و... به خاطر ترور یک شاهزاده در اروپا رخ داد، ولی امپراتوری عثمانی تجزیه شد و در ایرانی که اعلام بیطرفی نمود، قحطی بریتانیایی نصف جمعیت‌مان را تلف کرد؟

در جنگ جهانی دوم هم اعلام بیطرفی کردیم و غیر از چهارمیلیون نفر تلفات قحطی، برای اولین بار در تاریخ، کل کشورمان بدون جنگ اشغال شد! باور می‌کنید؟ بین جنگ جهانی دوم و تولد سازمان ملل و زاییده شدن اسرائیل، ارتباطی نمی‌بینید؟ چرا این منطقه به این اندازه برای غرب مهم است؟ آنها از این منطقه و از جان مردم ما چه می‌خواهند؟ چرا فرقه‌های شیعه و سنی همه، ژنتیک یهودی و بریتانیایی دارند؟ چرا در همه جنگ‌های منطقه، سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس فعالند؟ چرا تراکم پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه ما بیشتر از تمام دنیاست؟ چرا در جنایات بی‌سابقه اخیر صهیونها پس از طوفان‌الأقصی که به از هم گسیختگی اسرائیل انجامید، تمام قدرت‌های نظامی و اقتصادی شیطانی، به کمک اسرائیل آمدند تا از فروپاشی نجات یابد؟

از این پرسش‌های تاریخی، مهم و تعیین‌کننده بسیار است که نباید از آنها به راحتی گذشت و بی‌شک باید پاسخ منطقی و قانع‌کننده به آنها داده شود ولی در این مجال می‌توان به سخنرانی منسوب به آیزنهاور، که حدود 70 سال پیش رئیس‌جمهور آمریکا بود اشاره کرد که پاسخ بسیاری از این سؤالهاست. آیزنهاور که هم دوره مصدق بود می‌گوید «منطقه غرب آسیا، مهم‌ترین منطقه جهان، و ایران، مهترین کشور این منطقه است چرا که در چهارراه جهان قرار دارد». این تعابیر را هم می‌توان از پنجره کوچک ناسیونالیستی دید و هم می‌توان آن‌ را از افقی بالاتر و عمیق‌تر ملاحظه نمود و به دنبال استدلال‌های گوینده آن بود. آیزنهاور در آن سخنرانی می‌گوید بروید و تحقیق و مطالعه کنید تا به آنچه می‌گویم برسید.

نزدیک 15 ماه از جنایت نسل‌کشی فلسطینیان توسط اسرائیل می‌گذرد ولی واقعیت اینست که آمریکا و انگلیس و فرانسه و برخی دیگر و قارون‌های احمق و رئیس‌جمهور همسایه سوریه هم همدست این سگ ‌هار قلاده دریده شده‌اند و این سؤال جدی را در ذهن مضطرب جهان انداخته‌اند که این شیاطین، از این منطقه چه می‌خواهند و دنبال چه می‌گردند؟ چگونه است که این جنایات بی‌سابقه و حیرت‌آور از قحطی و بمب‌های سنگرشکن چندتنی و فسفری 800 درجه‌ای و... با حمایت کشورهایی صورت می‌گیرد که بزرگ‌ترین دانشگاه‌های حقوق جهان و مهم‌ترین NGO‌های حقوق بشری را در خود دارند؟ و سازمان ملل و شورای امنیت در دست آنهاست.

یک هفته از سقوط سریع حکومت سوریه می‌گذرد و همین حامیان هولوکاست اسرائیلی، حامی کسانی شده‌اند که خود را فاتح سوریه می‌نامند و می‌دانند. همه این حامیان، حامی فتنه‌گران 88 ایران بودند و در 1401، همگی از شعار فریبنده «زن، زندگی و آزادی» حمایت می‌کردند. همه این تبهکاران، مخالف فعالیت انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای ‌ایران‌اند و این «دسته تبهکار» بانیان وضعیت موجود منطقه و محور شرارت جهانی و مسبّب بیشتر خشونت‌های جهان و اخبار منفی‌اند. با تبلیغات رسانه‌هایشان چهره خود را بزک می‌کنند ولی دهانشان بوی خون می‌دهد و گوشت بی‌گناهان لای دندانشان معلوم است. می‌توان خوی وحشی آنها را در جنایات علیه فلسطین و لبنان و پاره پاره کردن سوریه دید.

در این یک هفته اخیر، چهره خسته سوریه را نمی‌شود شناخت. مرتجعانی که به دنبال احیاء امپراتوری عثمانی‌اند، به جای مجازات تجزیه و نابودکنندگان تاریخ خود، با آنها همدست شده و به جان همسایگان خود افتاده و برادرکُشی می‌کنند. با شعار ارتجاعی احیاء امویان، سرزمین اسلامی را به آتش کینه صهیون سپرده و نمی‌فهمند که بازیچه آنها شده‌اند و سرانشان نوکران اسرائیل. ای‌کاش می‌شد به کودکان فاتح مسجد اموی که شعار سرزمین امویان سر می‌دهند و به جان اتحاد شیعه و سنی افتاده‌اند، حالی کرد که اول باید برادران و خواهران سنی خود را از زیر دندان و سرزمین خود را از زیر چنگ نتانیاهو بیرون بکشند بعد شعر جاهلانه بسرایند. دردناک‌ترین و احمقانه‌ترین کار در این شرایط، شعار و اقدام تفرقه‌آمیزی است که توهین به شیعیان را حلال و انتقاد از آمریکا و اسرائیل را حرام و ممنوع می‌داند.

چقدر جای خالی علماء عاقل و باتقوای تقریبی در میانشان خالی است. کاش دانشگاه الأزهر زنده بود و شیخ شلتوت نفس می‌کشید تا سوریه به دست ماجراجویان عقده‌ای نیفتد. جنایات اسرائیل در فلسطین و لبنان و سوریه را لمس کرده ولی باور نمی‌کنند. خدمات و جانبازی و دفاع شیعه از فلسطین سنی را می‌بینند و نمی‌فهمند. یادش به خیر وقتی که اماممان گفت«خوی اسرائیل، تجاوزگری است و وقتی از فلسطین و لبنان فارغ شد، سراغ سوریه خواهد آمد». و ما نمی‌دانستیم که سوخت ارابه صهیون، خرفتی جماعتی است که هنوز در عصبیت‌های جاهلی فریز شده و خود را مسلمان می‌دانند ولی در جنگ نفسگیر، با مرحب زیر پای علی، همدست شده‌اند.

واقعیت تلخ سوریه، غفلت عبرت آموزی است که داغ آندولس را زنده کرد. گرچه جنایت، کسی را پیروز نمی‌کند ولی این را کسانیکه از اسلام، تنها ریش و تکبیر می دانند نمی‌فهمند. با الله اکبر، مظلومان را می‌کشند و به جای نجات قبله اول مسلمین، دنبال یادگار امویان می‌گردند. با بهانه «کشور ما طاقت جنگ دیگری ندارد» از نبرد با صهیون طفره می‌روند ولی دختران مسلمان را می‌ربایند و هم کیشان خود را اعدام می‌کنند. اما عبرت سقوط سوریه تنها در این نیست. نتیجه اعتماد به قول غرب و غربزده‌ها و اعتماد به قارون‌های متوهم، یعنی امروز سوریه. نتیجه «زمین گذاشتن اسلحه» را می‌توان زمانی‌که جوانان اسیر را مجبور به عوعو کردن می‌کردند دید.

نتیجه تحقیر نیروهای نظامی با شعارهای لوس و دخترکانه، و بی‌توجهی به قوی شدن، یعنی امروز سوریه. نتیجه ساده گرفتن دشمن یعنی امروز سوریه. نتیجه پهن کردن سفره مشکلات کشور-که خودمان باید حلشان کنیم- در مقابل دشمنان یعنی امروز سوریه. نتیجه گیرکردن در کلاف سردرگم «مذاکره فقط برای مذاکره» یعنی امروز سوریه. نتیجه اعتماد به مشاوران نفوذی مشکوک یا رسوا و بدسابقه یعنی امروز سوریه. نتیجه بی‌اولویتی در امور، یعنی امروز سوریه. نتیجه غفلت از زیرساخت‌های اقتصادی و امنیتی جامعه و پرداختن به هوس‌ها و ویارهای روشنفکری یعنی امروز سوریه. نتیجه به کارگیری مرفهین و آقازاده‌های بی‌درد و فاصله‌دار از مردم یعنی امروز سوریه. و از این عبرت‌ها بسیار است و ای‌کاش عبرت گیرندگان هم بسیار بودند.

روزنامه کیهان مورخ 26 آذر 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۹/۲۶ساعت 9  توسط محمدهادی صحرایی  | 

در تعقيبِ دشمنان‏ سستى نورزيد. اگر شما درد مى‏كشيد، آنان نيز همان گونه درد مى‏كشند، و حال آنكه شما به چيزهايى از خدا اميد داريد كه آنها ندارند و خدا همواره داناى سنجيده‏كار است. سوره نساء آیه 104

جنگ، قوانین خود را دارد. یکی اینست که در جنگها، همیشه باید مراقب ذهن و ذهنیت خود بود. پیروزی یا شکست، ابتدا در ذهن، ذهنیت و اراده ایجاد می شود و آنگاه در زمین و میدان محقق می شود. یعنی آنچه جنگ ها را به پیروزی می رساند، پیش و بیش از تجهیزات و تسلیحات، اراده و قدرت ذهن، و ذهنیت ما نسبت به خود و دشمن است. در صحبتهای اخیر رهبری این نکته بود که صهیون، غلط اخیرش علیه آسمان و خاک ایران را بزرگنمایی می کند ولی ما هم نباید کوچک انگاری کنیم. این یعنی «اصلاح ذهنیت» ما نسبت به توانایی دشمن و توانایی خودمان. نکته دیگر هم به «ذهن» برمی گردد، وقتی که فرمودند باید «خطای محاسباتی» رژیم را که ناشی از جهل و نادانی در شناخت توانایی، قدرت، ابتکار جوانان جمهوری اسلامی است را به هم زد و او را نسبت به واقعیت حالی کنیم.

این دو برداشت از سخنان رهبری برای ایجاد واقع بینی است. هم رژیم، حد خود را بشناسد و پا را از گلیمش درازتر نکند و هم ما شناخت دقیقتری از میدان داشته باشیم. در این وجیزه با توجه اتفاقات 13 ماه اخیر، به بررسی عمیق تر این رویداد مهم پرداخته خواهد شد.

افول اسرائیل، پس از مرگ شارون شروع شد و سقوطش از طوفان الأقصی شدت گرفت و اکنون، بسیاری از مؤلفه های حیاتی خود را از دست داده و دوران پیش از مرگ یا همان «سَکَرات» خود را می گذراند. جهان می پرسد چرا پیروز جنگهای سخت اعراب علیه اسرائیل و جنگ شش روزه، پس از گذشت 13 ماه هنوز نتوانسته یک کیلومتر از 365 کیلومتر مربع غزه را تثبیت کند؟ چرا در این 13 ماه تنها توانسته 4 اسیر خود را آزاد کند؟ چرا نتوانسته در یک ماه اخیر تنها یک شب نیروهای خود را در جنوب لبنان مستقر کند؟ و چگونه نتوانسته بعد از 13 ماه به تونل های اصلی حماس دست یابد؟ برخی دلایل شکست اسرائیل که باعث صفر شدن علایم حیاتی او شده را می توان در موارد زیر دید.

  1. از بین رفتن توان مدیریت جنگ و بحران خروج از بحران؛ در همان ابتدای طوفان الأقصی و پس از شکست اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل وقتیکه جهان استکبار به سرکردگی آمریکا و انگلیس، سراسیمه به کمک اسرائیل شتافتند، مشخص شد که زیرساخت اطلاعاتی رژیم که تنها غزه را با 22 ماهواره به صورت شبانه روز و ده هزار جاسوس، زیرچشم گرفته بود، از بین رفته است و در ادامه نیز توان خروج از این بجران جبران ناپذیر را از دست داد.
  2. تجمع قدرتهای مالی و نظامی جهان در جبهه اسرائیل؛ اگر اسرائیل، قدرتِ مستقر بود، نیازی به حضور و کمکهای عجیب و افسانه ای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و قارون های منطقه و منافقان و یهودیان امت نبود. این، نشانه مهمی است از ناامیدی آنها از حیات اسرائیل است و با تنفس مصنوعی به دنبال احیاء او و ادامه حیات خود هستند.
  3. استفاده تاکتیک به جای استراتژی؛ استراتژی اسرائیل، زمینه سازی برای طرح عجیب و رؤیایی «IMEC» بود که در صورت تحقق، اسرائیل را به مهمترین قدرت اقتصادی و استراتژیک منطقه و ترمینال تکنولوژی جهان تبدیل می کرد. تاکتیک این هدف، همراه سازی کشورها، کوچاندن اجباری مردم فلسطین به کشورهای همسایه و در نهایت، یهودی سازی یکپارچه فلسطین بود. با این استراتژی و تاکتیک ها، اگر طوفان الأقصی پیش نمی آمد، باز هم اسرائیل، برای خالص سازی فلسطین به زور و خشونت متوسل می شد ولی با این تفاوت که آن زمان کشورهایی را همراه خود کرده و زیرساختهای سخت افزاری و نرم افزاری و روانی جامعه جهانی را فراهم کرده بود ولی غافلگیری او با طوفان الأقصی تمام این رؤیای بزرگ را به فنا داد و باعث به هم ریختگی رژیم و متحدانش در استفاده از تاکتیک به جای استراتژی شد.
  4. فرار از مقاتله و جنگ و رو آوردن به قتل و ترور؛ قدرتها وقتی به قتل عام و کشتارجمعی و پرهزینه دست می زنند که توانایی آفندی و پدآفندی خود ناامید شده اند. بزرگان رژیم به خوبی فهمیده اند که اسرائیل، هرگز به پیش از طوفان الأقصی برنمی گردد و چهره خونریز این 13 ماه رژیم، حتی با افسانه دیگری مثل هولوکاست هم ترمیم نمی شود. به تعبیر عامیانه وقتی کسی به سیم آخر می زند که چیزی برای از دست دادن نداشته و یا از داشته هایش دل کنده باشد.
  5. انزوای جهانی و لامساس شدن مثل سامری؛ این انزوا، اسرائیلی که شعار دموکراسی از دهانش نمی افتاد را خواهد کُشت. با مسؤولینی که نمی توانند به کشوری سفر کنند و ورزشکارانی که در میدانهای جهانی تحقیر می شوند و شعارهایی که رنگ می بازند و پرچمی که در کشورهای مختلف به آتش کشیده می شود و ... نمی توان در دنیای ارتباطات زندگی کرد.
  6. تکیه بیش از حد به خشونت برای جبران خلأ «عمق راهبردی»؛ اسرائیل، حتی در بین کشورهای دوست خود هم منطق و شخصیت خود را از دست داده و شرکای او هرگز جرأت علنی کردن حمایتهای خود از رژیم را ندارند. اسرائیل، غیر از چند رسانه رسمی و وابسته، توان گفتگو و توجیه حتی رسانه های نزدیک به خود را هم از دست داده است.
  7. نفرت معکوس شده؛ اسرائیل اگر توانست با امواج افسانه هولوکاست، زمینه ذهنی برای تأسیس خود را ایجاد کند ولی با جنایات بی سابقه ای که در این 13 ماهه جهان را کلافه و عصبی کرده است، «نفرت از بانیانِ» اخراج آنها از اروپا را به «همدلی با بانیان» آن تبدیل کرده است. مردم جهان وقتی هولوکاست واقعی و زنده سوزاندن چادرنشینان فلسطینی را می بینند، دلیلی برای پذیرش هولوکاست ساختگی نمی بینند.
  8. تجربه جنگهای فرسایشی در جهان؛ قدرتهای بزرگ در مقابله طولانی مدت با گروه های مبارز، به سرعت تخلیه نیرو و توان مالی و تجهیزات می شوند و وقتی جنگ، از حالت سرعتی خارج و به جنگ فرسایشی تبدیل شود باعث سقوط و شکست قدرتها خواهد شد. جنگ آمریکا با ویتنام، جنگ شوروی با افغانستان، اشغال افغانستان توسط آمریکا، اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس و ... از این نمونه هایند. مهمترین دلیل شکست استکبار و سَکَرات اسرائیل همین طولانی شدن جنگ است که حتی در رسانه های استعماری هم قابل تحریف و تعریف و توجیه نیست. واقعیت میدان می گوید: 13 ماه است ارتش مدرن و مجهز اسرائیل و همپیمانانش، با70 هزار تن بمب و قحطی و محاصره و ... ، هنوز نتوانسته اند جوانان شلوار سه خطی را شکست دهند.
  9. شکست رسانه ای؛ تغییر معنی دار اعتماد جهان از رسانه های معروف جهانی به «شهروندخبرنگاران» فلسطینی و شکست «دموکراسی اسرائیلی» با «سانسور بی سابقه» اخبار و کشتار حدود 190 خبرنگار توسط رژیم در 13 ماه اخیر.
  10. از بین رفتن تمرکز رژیم؛ تیراندازی کور و بی هدف، ناشی از نبود تمرکز، ندیدن دشمن، اضطراب و ترس است و این تفاوت اصلی با تک تیراندازی است که تمرکز دارد. اسرائیل در این 13 ماه، به جای مقابله با حماس و حزب الله، برای مردم عادی بیش از تمام جنگ جهانی دوم مواد منفجره استفاده کرده است. بیش از هفت برابر انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی، برای ترور سیدحسن نصرالله از83 تن بمب سنگر شکن و برای صفی الدین از 70 تن و برای چادرهای آوارگان و مدارس و بیمارستان ها و تجمع کودکان و .... از بمبهای فسفری 800 درجه ای و ... کمک گرفت. اما ایران در وعده صادق یک و دو، بدون تعلل و شتابزدگی، طبق دستور قرآن که فرمود«فَلايُسْرِفْ فِي الْقَتْل‏» در مجازات و قصاص اسراف نکرد و باز هم بر مبنای قرآن که «مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ» تنها مجرمین را قصاص کرد. نیروهای حماس و حزب الله هم همینگونه اند و فقط نظامیان و تجهیزات آنها را هدف قرار می دهند. این یعنی تمرکز و تسلط جبهه مقاومت بر میدان.
  11. توریسم، آرزوی بربادرفته؛ تا پیش از 7 اکتبر، توریسم یکی از پایه های درآمد رژیم بود که می توانست به غیر از کسب درآمد، طبق برداشت از کتاب «سفر به ولایت عزرائیلِ» جلال آل احمد، به نوعی معرفی و تبلیغ تفکر صهیون باشد که با اقدام شجاعانه و قابل تحسین حماس در طوفان الأقصی از اسرائیل گرفته شد.
  12. اقتصاد ورشکسته؛ در 13 ماه اخیر، قیمت بنزین در اسرائیل، 5 برابر شده و رشد اقتصادی به شدت پایین آمده است. سرمایه گذاری های خارجی در حال تعلیق و خطرپذیری آن بالا رفته است. هزینه های سرسام آور جنگ و اسکان آوارگان در پناهگاه ها و هتل ها و ... تعطیلی چندین ماهه شرکتهای هواپیمایی خارجی، اقتصاد اسرائیل را با چالش جدی ورشکستگی مواجه کرده است.
  13. فروپاشی و بحران اجتماعی؛ اعتراضات گسترده و بی سابقه شهرک نشینان اسرائیل، نشان از بی اعتمادی آنها به مسؤولین رژیمی است که با وعده سرزمین موعود و رفاه مطلوب، آنها را از وطن هاشان جدا کرده و به سرزمین های اشغالی آورده اند. اگر آمار عجیبی که گاهی از کوچ و مهاجرت یهودیان درز می کند صحت داشته باشد، می توان نام آنرا «فروپاشی و بحران اجتماعی» نهاد.

منتشرشده در روزنامه کیهان مورخ 9 آبان403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۸/۱۷ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  | 

یحیی نامی است که از حیات و زندگی می‌آید. یادآور یحیای نبی و میراث زکریاست. داستان شهادت سیدالشهدا را در برخی موارد به داستان غمبار شهادت یحیی تشبیه کرده‌اند. هر دو این عزیزان با دستور و به دست ناپاکان به شهادت رسیدند. یحیی و حسین بن علی که سلام و درود خدا و خوبان نثارشان، به‌گونه‌ای زندگی کردند که شهادت مظلومانه مزد آنها و ماندگاری ابدی، نتیجه مجاهدتشان شد و در تاریخ ماندگار شدند. نمی‌توان حسین بن علی را با هیچ کسی غیرِ او توصیف کرد چراکه همچون قلب تاریخ، پیوسته خون تازه به رگ‌های بشر روانه می‌کند و دلیل حیات انسان است و مجاهدتش بی‌نظیر و حماسه‌اش بی‌همتا و شهادتش بی‌قرینه و اثرش در خلقت، گویاتر از هر توصیفی است و همه ادیان و تمام بشریت مدیون حسین‌اند و اگر او نبود، زحمات هزاران پیامبر خدا و صالحان و مؤمنین بی‌نتیجه بود.

حسین نمی‌میرد و پی درپی در جان‌های پاک و اندیشه‌های ناب و غیرت‌های بی‌تاب و روح‌های زلال و آینه دل‌های صاف مؤمنین تکثیر می‌شود. او منشأ حیات است و مرگ را میرانده و می‌میراند و زندگی می‌بخشد. زندگی با او زیباست و با او می‌توان تا ابدیت را تجربه کرد و معنای زندگی را فهمید و طعم حیات طیبه را چشید. زندگی با او نه خسته‌کننده است و نه افسرده‌کننده. امید و انگیزه زندگی است و نشاط زندگانی با اوست. چه از این بالاتر که معنی حیات طیبه است. زندگی بدون او نقاشی بی‌رنگ است و خانه بی‌در و پنجره، و دنیا بدون او وحشتناک است و مُردن، آخرِ کار. حسین، عطر گل‌ها و آرامش جهان خلقت است. و نفرین ابدی بر آنها که آرامش جهان را به هم زدند.

یحیای زکریا هم که خدای متعال در موردش فرمود: «درود بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى‏ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‏شود» شاید بدین‌معنی است که یحیی و امثال یحیی‌، هم حیات دارند و حیات می‌بخشند و هم با شهادت بهشت و حیات برزخی را تجربه می‌کنند و هم برای زندگی ابدی و نامیرا احیا می‌شوند. یحیی و یحیی‌ها نمی‌میرند. ماندگارند و با ما ماندگان، حرف‌ها دارند. ما در نهضت و انقلاب اسلامی خود از بس آن را تجربه کرده‌ایم که برایمان محکم‌ترین قانون شده که شهیدان زنده‌اند و انسان‌ها با شهادت قدرتمند می‌شوند. آنچه آقا در خطبه جمعه نصر و ظفر به مجاهدان عزیز عرب فرمود همین است. در تابستان60 که ترورها حیات انقلاب اسلامی را به مو رساندند را باید به یاد آورد.

محمد نوری کجایی که برای ما و نسل امروز و برادران جهادی بخوانی «ما برای بوسیدن خاك سر قله‌ها / چه خطرها كرده‌ایم، چه خطرها كرده‌ایم / ما برای جاودانه ماندن این عشق پاك / رنج دوران برده‌ایم، رنج دوران برده‌ایم». قیصر تو بیا و بسرا «اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود ما خورده‌ایم / اگر دل دلیل است ما آورده‌ایم / اگر داغ شرط است ما برده‌ایم / اگر دشنه دشمنان گردنیم / اگر خنجر دوستان گرده‌ایم / گواهی بخواهید اینک گواه / همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم». ‌ای تمام تاریخ قهرمانان این سرزمین! بیایید و بگویید که عزت، رایگان و بی‌هزینه نیست و به دست آوردنی است.‌ ای تمام دلاوران فرهنگ و ادب پارسی بسرایید و بخوانید و بگویید که برای رسیدن به آرزوهای بزرگ، باید بزرگ شد و بزرگ بود و بزرگ اندیشید و هزینه‌های زیاد داد.

کجایید ‌ای شهیدان خدایی؟ ‌ای رها گردیدگان آن سوی هستی قصه چیست؟ بیایید و دل‌های بی‌قرار را آرام کنید. بگویید آنچه دیده‌اید و از آن فضلی که خدا به شما داد روایت کنید که آقا حکم جهاد تبیین داده است. برای ما که از پی شماییم بگویید تا مبادا کسانی از ما در دل، بیم و اندوهی داشته باشند و از راه خسته شوند. جنگ، جنگ است و در مقابل ما کسانی‌اند که جنگ و جنایت را تئوریزه و افکار عمومی را کانالیزه کرده و سگ ‌هار صهیونی را با انواع تسلیحات نظامی مکانیزه و انواع حمایت سیاسی کرده و ستون پنجم و رسانه‌های زنجیره‌ای را مثل بردگان فرعون به زنجیر کرده‌اند تا نسل بشر و رسم بشریت را در‌آورند. آنچه در این یک سال اخیر از فلسطین و لبنان می‌بینیم همان داستان‌های هولناکی است که از خشونت اروپاییان و آمریکاییان در تاریخ خوانده‌ایم.

هر اندازه که هولوکاست یهودیان افسانه بود ولی هولوکاست فلسطینیان واقعی است و به چشم خود می‌بینیم. اگر صهیونیزم جهانی برای راستی‌آزمایی هولوکاست، اجازه تحقیق از اردوگاه «آشویتس» را به دانشمندان نمی‌دهند ولی می‌توان از صفحات متنوع رسانه‌ها قسمتی از زنده‌سوزی چادرنشینان آواره را دید. چه حجتی برای انکار‌کنندگان می‌ماند؟ و چرا هنوز برخی حاضر به زبان اعتراض گشودن نیستند؟ چرا فعالین حقوق بشر خفه‌اند؟ جان همجنس‌باز بالاتر از جان بشریت آتش گرفته در فلسطین است؟ آن متون محکم قانونی! که ده‌ها سال در دانشگاه‌های حقوق فرانسه تدریس می‌شود به چه درد می‌خورد؟ حقوق‌نویسان و حقوق‌دانان برای که و برای چه نوشته‌اند؟ جایزه صلح نوبل‌گرفتگان زنده‌اند؟ می‌بینند؟ انسان‌اند؟

سعدی شیرین‌سخن کجایی شیخ شیرازی؟ برای دنیای غرب و غربزده‌ها بنی آدم اعضای یک پیکر نیستند. بیا برای اینان به شعرت اضافه کن که فرزندان «داروین» خود را بنی‌آدم نمی‌دانند. بیا و برای آنها هم چیزی بگو عزیز. اینها چو عضوی به درد بیاید، بی‌قراری نمی‌کنند و به جای همدردی به زخم‌ها نمک می‌زنند. یا سکوت می‌کنند و یا مسخره و یا به داغ بشریت می‌خندند. اینها منشأ دردند نه مرهم زخم. «زنده باد انسانیت» می‌گویند ولی انسانیتِ زیر دست و پای قاتلان را کمک نمی‌کنند. ادای صلح دوستی دارند و ظالم را شماتت نمی‌کنند. سخن از حقوق شهروندی می‌گویند ولی دزدِ در خانه را تمکین می‌کنند. شعار عدالت می‌دهند و در برابر فرعون، سجده می‌کنند. «مرگ بر جنگ» می‌گویند ولی به جای جنگ‌افروزان، جنگ‌زده‌ها را چنگ می‌زنند.

حامی و تئوریسین خشونت، آمریکا و انگلیس و مجری‌اش اسرائیل است که 42 هزار نفر را با بمب دوتنی و فسفری و... پودر کرده و هفت برابر هیروشیما و ناکازاکی و بیش از 70 هزار تن مواد منفجره و بیش از جنگ جهانی دوم بمب استفاده کرده است. به طور بی‌سابقه در جهان، برای کشتن سیدحسن نصرالله 83 تُن و در تلاش برای کشتن صفی‌الدین70 تُن مواد منفجره به‌کار برده است. کمپ‌های آوارگان و مقر کمک‌های انسان‌دوستانه را بمباران می‌کند. بیمارستان و مدرسه و جمع کودکان و... همه را با بمب‌های حرارتی 800 درجه فسفری ذوب می‌کند. جهان را کلافه و آرامش مردمان با ادیان مختلف را به هم زده است. از مقاتله و جنگ به قتل و ترور رسیده و به تمام قوانین لگد زده است و... و با همه اینها گروهی افراطی پشیمان، سگ قلاده دریده صهیون را به «حمله کم‌خسارت» به کشور خود تشویق می‌کنند و یا گروهی قلم به مزد دیگر از میان بزرگان ملت خود «تئوریسین خشونت» معرفی می‌کنند! احمق‌تر و میهن‌فروش‌تر و بی‌میهن‌تر از اینها هست؟ می‌شود با موجودات کور و کر و گیج سخن گفت؟

اتفاقاتی که در فلسطین و لبنان در جریان است را هم خدا می‌بیند و قضاوت می‌کند و هم آیندگان از فیلم‌های مستند و از نوشته‌ها خواهند دید و خواهند خواند و حقیقت را خواهند فهمید. گفته‌ها و نوشته‌های ما به دقت مرور خواهد شد و مظلومیت جبهه مقاومت، آیندگان را به تحسین وا می‌دارد و برای وادادگان یا ساکتین یا مدافعین این جنایت، همین انتقاد و مذمتی که ما از بدهای تاریخ داریم را به همراه خواهد داشت. یقین داریم که وعده خدا محقق می‌گردد و مستضعفین وارثان جهان می‌شوند و روز عدالت برای ستمگران سخت‌تر از امروز ستمدیدگان است. فلسطین پیروز و محور مقاومت مثل عصای موسای کلیم، معروف و محترم و به یادماندنی خواهد شد. ویرانی‌های فلسطین و لبنان و یمن ساخته خواهد شد و نام بزرگان مقاومت، مثل خورشید خواهد درخشید. و در آن روز نام نحس نتانیاهو و بایدن و حامیان صهیونیزم در کنار نام چنگیز و صدام و سرطان و کرونا در خاطرات تلخ تاریخ خواهد نشست.

یحیی سنوار هم به قافله سرداران بزرگ مقاومت از حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی تا اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله عزیز پیوست ولی ویژگی شهادت سنوار، به غیر از طراحی دقیق عملیات طوفان الأقصی که به نابودی اسرائیل خواهد انجامید، آخرین تصاویر حیات او بود که اسرائیل برای تحقیر او منتشر کرد ولی در اصل، چهره قهرمان او را ماندگار و شفاف کرد. خدا را شکر که دشمنانمان از احمق‌ها هستند و نفهمیدند چه کردند. چهره‌ای که در این ویدئوی کوتاه و چند تصویر از پیکر و تجهیزات او نشان داده شد، بیش از چندین فیلم پرهزینه و پربیننده تاریخ ‌هالیوود توانست این بار، چهره واقعی «قهرمان» را معرفی کند. مبارزه تا آخرین نفس و تا آخرین رمق و... و با آخرین سلاح. با تیر، نشد تیغ، نشد چوب، نشد سنگ / با هرچه به دستم برسد آمده‌ام جنگ. وَسَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏.



روزنامه کیهان مورخ 1آبان403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۸/۰۱ساعت 7  توسط محمدهادی صحرایی  | 

«با آنان بجنگيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان كند و شما را بر ايشان پيروزى بخشد و دل‌هاى مؤمنان را خنك گرداند....» (توبه، آیه 14)

یک سال از عملیات رهایی بخش طوفان الأقصی می‌گذرد. عملیاتی که در طراحی و اجرا بومی بود و توسط جوانان حماس در بهترین موقع انجام شد و دستاوردهای بی‌سابقه برای جبهه مقاومت؛ و برای صهیونیزم، شکستی که یادآور جنگ خیبر است را تکرار نمود. عملیاتی که مناسبات را عوض کرد و افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل را پایان داد و قدرت کاغذی موساد و شاباک را به آب انداخت و خانه عنکبوت را جارو کشید و فرماندهان نظامی اسرائیلی، مثل نمرود را با لباس زیر به اسارت جوانان شلوار سه خطی درآورد و... عملیاتی که میلیاردها دلار هزینه زایمان آمریکا در غرب آسیا و طرح آبراهام و تغییر نقشه منطقه و عادی‌سازی رفاقت با سگ صهیونی و... را بر باد داد. افول قدرت‌هایی مثل آمریکا و دیگران را با مکش توان تسلیحاتی و مالی آنها رقم زد و پشتیبانان مالی و قارون‌های کم‌عقلی که پول مسلمانان را خرج اتینای صهیونیزم می‌کنند را به فکر فرو برد و... و در یک کلام، اسرائیل را زیر پای جوانان فلسطینی انداخت.

اگر آمریکا و انگلیس و فرانسه یک هفته دیرتر به کمک اسرائیل آمده بودند اثری از رژیم نمانده بود چه رسد به لاشه نتانیاهو. حضور سراسیمه شیاطین جهان در منطقه و کمک‌های اعجاب‌آور و آبروبَر آنها به اسرائیل و نیز خیانت سران منافق برخی کشورهای اسلامی اگرچه توانست عمر کثیف صهیونیزم را کمی بیشتر در بستر زمان بکشاند ولی این اضطراب و بی‌حیایی در کمک آشکار و بی‌پرده و ورود مستقیم آنها که هم عضو ناتو و هم کشورهای صنعتی و ثروتمند جهان هستند و هم حق وتو و بمب اتم دارند به جنگ با شهرک‌نشینان غزه‌ای، پیامی که منتقل کرد این بود «اسرائیل، پیروز جنگ شش روزه و اعراب با اسرائیل، انبار اتمی و مهمات و تجهیزات، ویترین استکبار و سگ‌ هار استعمار، مدعی تکنولوژی برتر جاسوسی و اطلاعاتی و... از چند جوان حماسیِ شهرک‌نشین، شکست خورد و مُرد».

اکنون همه می‌دانند بمب‌های دو تنی که در این یک‌ساله اخیر بر سر مردم شهرک‌نشین و آوارگان چادرنشین غزه و کرانه ریخته می‌شود و سامانه‌های راداری و پدافندی و رادیویی اضافه شده به گنبد آهنین و فلاخن داوود و ... اهدایی شیطان بزرگ است. همین بمب‌های سنگرشکنی که هفته قبل، سید مقاومت را از ما گرفت متعلق به آمریکا بود. اگرچه مردم منطقه فراموش نمی‌کنند که سوخت هواپیماهای اسرائیلی را سران منافق و ذلیل کدام کشورها فراهم می‌کنند و سران بدبخت کدام کشورها گاو شیرده و خر حمال کدخدا و صهیون هستند. و کدام سران زبون وطن خود را کرایه می‌دهند و باند فرودگاه در اختیارش می‌گذارند. و بدتر از اینها آیندگان خواهند دانست که یهودیان امت که با همدستی صهیون در رهگیری سلاح مسلمانان، شریک قتل‌های صهیون شده‌اند کدام سران خودفروش هستند. چقدر خفیف و حقیر و سخیف و پلیدند آنها که به اسرائیل و آمریکا سوخت می‌دهند و برای هم‌زبانان و هم‌مذهبان خود، کفن می‌فرستند.

ما هم چند آقاخان نوریِ نفوذی و دوتابعیتی داریم که مثل سنگ پا می‌مانند.

در این یک سالی که از طوفان الأقصی - که یک حرکت درست و منطقی و قانونیِ بین‌المللی بود و حق با فلسطینی‌ها بود - می‌گذرد جنایات اسرائیل را می‌توان برتر از جنایات اروپاییان در جنگ جهانی اول و دوم و نبرد وردن و سُم و بوسنی؛ و جنگ آمریکا در خلیج ‌فارس و ویتنام و بمب‌های اتمی هیروشیما و ناکازاکی دانست. اسرائیل با همدستی متحدانش که همگی دلیل اصلی مشکلات منطقه ما هستند، به تمام معنا یک قتل عام و نسل‌کشی واقعی را به راه انداخته‌اند که باعث شرم بشریت است اگر آنها را انسان بنامیم. دراکولا و زامبی‌های انسان‌نما و بیماری همه‌گیری که سال‌ها‌ هالیوود از آنها می‌گفت، همین اسرائیلی‌ها هستند که با بوی خون ارضا می‌شوند و با جنایت نفس می‌کشند و آدم می‌خورند. همنشین شیطان و همزاد مرگ‌اند.

اینکه چاره‌ای جز مسخ یا مرگ یا قتل عام بنی‌اسرائیل توسط خودشان نبوده را می‌توان در خوی خونریز و طبع سرکش و شرارت این اراذل و موجودات دید. ما در این یک سال اخیر، تاریخ سه هزار ساله بنی‌اسرائیل را مرور کردیم و با صدها پیغمبر مظلومی که توسط این موجودات آزار دیده و شهید شدند همدردی می‌کنیم و خود را شریک غم میلیون‌ها آدمی می‌دانیم که توسط این تفکر مشؤوم، شکنجه و کشته شدند. در همین یک سال گذشته بیش از مصیبت‌هایی که در یک قرن اخیر توسط آمریکا و انگلیس و اسرائیل در جهان انجام شده را یک‌جا دیدیم. دیدیم که حتی کودکان نارس را در دستگاه‌ها می‌کشند که مبادا در آینده عضو «حماس» شوند. دیدیم که بمباران بیمارستان و مدرسه و پارک و مکان‌های امن و چادرهای آوارگان را کسانی انجام دادند که اهل رژ و کراوات و ادکلن هستند و صاحب بیانیه حقوق بشر و حقوق زنان و حقوق کودکان و یونسکو و یونیسف و دیده‌بان حقوق بشر و... و جایزه‌دهندگان صلح نوبل.

ما در کنار این همه زشتی که توسط لعنتی‌های جهنمی انجام شد، زیبایی‌هایی دیدیم که هرگز ندیده بودیم. ایثار و ایمان و استقامتی که از مردم غزه دیدیم حیرت‌آور است. مبارزه و مقاومت، آنچنان فرهنگ عمیقی است که تربیت‌یافتگانش، سرآمد و الگوی جهان می‌شوند. همان‌گونه که ما در دوره 60 ساله نهضت انقلاب اسلامی خود آن را تجربه کرده‌ایم. تجربه کردیم که اکنون شریک غم محرومان و مظلومان جهانیم. طعم اشک و تلخی جنگ را به خاطر داریم که امروزه قلب جبهه مقاومت جهان در ایران می‌تپد و ما آن را در سینه خود، عاشقانه به آغوش کشیده‌ایم. ما در این شصت ساله به اندازه هزار سال بزرگ شدیم و آنچنان قدرتی یافته‌ایم که زیر سایه جمهوری اسلامی، تمام مجاهدان عالم خستگی از تن می‌گیرند. جمهوری اسلامی ایران خانه امن همه مستضعفان جهان و دشمن سرسخت ظالمان و مستکبران است.

آنچه خمینی کبیر برای ما تصویر کرد و می‌خواست را می‌توان در امروز ایران دید. ما با رهبری بی‌مانند خامنه‌ای حکیم که مثل خورشید می‌درخشد روزبه‌روز پیش رفته و مشکلات را متلاشی کرده‌ایم. بزرگ شدیم و جهان ما را به جوانمردی و ایمان می‌شناسد. می‌دانند اگر شاخه‌ای از درخت تنومند انقلاب شکست، ریشه نافذ و قد کشیده و تنه قطورش هزاران شاخه پربار دیگر دارد. ما با همان نهال نحیفی که در آغاز نهضت غرس شد این باغ متراکم و وسیع را درست کردیم. ما از موعظه واحدی که شنیدیم و فرمود: تَقُومُوا لِله مَثْنى‏ وَ فُرادى‏، به اینجا رسیدیم که نماز جمعه این هفته ما می‌شود محور خبر دنیا. ما به اینجا رسیدیم که مظلومان عالم، موشک ایرانی را موشک اقتدار و افتخار و مقدس و رهایی‌بخش و ظالم‌کوب می‌دانند.

اسلام ما را از زیر پای فراعنه بیرون کشید و فرعون‌ها را زیر پای ما گذاشت. در همین عملیات وعده صادق2 ما اسرائیلی را مفتضح کردیم که به خاطر بمب اتم و مغز دیوانه و پشتیبانی آمریکایی که دارد، هیچ کشوری توانایی یا عرضه مقابله با او را نداشت. ما دماغ کدخدا را پیچاندیم و پوزه اسرائیل را در مشت فشردیم. اصابت 90 درصدی موشک‌ها با توجه به لایه‌های راداری و پدافندی اسرائیل، بیشتر به رؤیایی می‌ماند که محقق کردیم. همین که مثل هولوکاست، اسرائیل و استکبار، با آن همه شعاری که برای گردش سریع اطلاعات می‌دادند، اجازه خروج حتی یک تصویر دقیق از محل اصابت موشک‌های ما و آمار تخریب‌ها و تلفات خودشان را نمی‌دهند یعنی کارمان درست بوده است.

همین که برای کشتن سیدحسن نصرالله، 83 تن موشک سنگر‌شکن می‌کوبند یعنی اینکه چقدر می‌ترسند. ما بر مبنای دستور قرآن که فرمود «لاتُسرِف فِی القتل» و اینکه «مِن المجرِمون مُنتَقمون» فقط، لانه افساد فی الارض را کوبیدیم و مفسدین فی الارض را مجازات کردیم‌، ولی اسرائیل، از ترس و اضطراب آدم می‌کشد. ما بر خودمان مسلطیم و آنها آشفته‌اند. نماز جمعه این هفته را جهان دید. یکی از بزرگ‌ترین تجمعات بشری. نه اینکه به خاطر تهدید و یاوه اسرائیل و رسانه‌های غربی برای ترور رهبران ایران، انجام شده باشد، نه. همه آنها با هم‌قدشان به نعلین آقا هم نمی‌رسند. این اجتماع، بیعت ما بود با آقا تا بگوییم که حاج قاسم و هنیه و نصرالله توایم. رزمایشی بود برای فتح قدس که آمایش سرزمینی کنیم.

هم بزرگداشت سیدحسن نصرالله در فضای باز منعقد شد و هم آقا نماز عصر را خودشان امامت کردند و هم عجله‌ای برای رفتن نداشتند و هم مردم ما بی‌نظیر بودند. ما در میدان آمدیم ولی دشمنان ترجیح دادند در بیمارستان‌های زیرزمینی پنهان شوند و برخی دیگر، خانه‌ها و چادرهای فلسطین و لبنان را بمباران کنند. دنیا باید این صحنه‌ها را به خاطر بسپارد و تاریخ باید شرح این پیروزی‌ها را بنگارد. روایت فتح ما مستضعفین، به‌زودی بزرگ‌ترین و برترین و بهترین مستند جهان خواهد شد و پس از ازاله صهیونیزم، داستان حماسی نقالان و قصه‌های مادران خواهد شد. ما به اذن خدا پیروزیم.

روزنامه کیهان مورخ 16مهر403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۷/۱۶ساعت 20  توسط محمدهادی صحرایی  | 

ما که هستیم و آنها چه‌اند؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم إنّا لله و إنّا إلیه راجعون.

ملت عزیز ایران، امت بزرگ اسلامی؛ مجاهد کبیر، پرچمدار مقاومت در منطقه، عالم بافضیلت دینی، و رهبر مدبر سیاسی، جناب سید حسن نصرالله رضوان‌الله‌علیه، در حوادث دیشب لبنان به فیض شهادت نائل آمد و به ملکوت پرواز کرد. سید عزیز مقاومت پاداش دهها سال جهاد فی سبیل الله و دشواری‌های آن را در خلال یک پیکار مقدس دریافت کرد... فیض شهادت پس از این همه مجاهدت حق مسلّم او بود.

دنیای اسلام، شخصیتی باعظمت؛ و جبهه‌ مقاومت پرچمداری برجسته، و حزب‌الله لبنان رهبری کم‌نظیر را از دست داد، ولی برکات تدبیر و جهاد چند ده ساله‌ او هرگز از دست نخواهد رفت... ضربات جبهه‌ مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی، به حول و قوه‌ الهی کوبنده‌تر خواهد شد. ذات پلید رژیم صهیونی در این حادثه، به پیروزی دست نیافته است. سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت ... والسلام علی عبادالله الصالحین سیدعلی حسینی خامنه‌ای»

آنها که با خدا و دین و تاریخ آشنایند به خوبی می‌دانند سنت خلقت است که بندگان صالح، از پیامبران و ائمه که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان تا صالحان و شهدا که خدا ما را به آنها برساند‌، در زندگی نورانی‌شان شرافتمندانه زیستند و سعادتمندانه یا شهید شدند و یا صالحانه رحلت کردند. خدایشان رحمت کند و برکت بیفزاید که ما را وارث گنجینه‌هایی کردند که نعمت «تربیت الهی» یکی از آنهاست. ما را با خدا آشنا کردند و روی ما را به سمت آسمان بلند کردند و روحمان را در ملکوت پرواز دادند و دستمان را در دست ملائک گذاشتند و ما را به خدای خوبی‌ها سپردند و به خوب‌ها عادت دادند. چه از این برتر و چه از این بهتر که « گل بستان جهان در نظرم چون آید/ روضه باغ بهشت است نه آخر چمنم / پیش این قالب مردار چه کار است مرا / نیستم زاغ و زغن، طوطی شکّر سخنم / مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم»

اگر واقعیتِ زندگانی که می‌بینیم و تجربه‌اش می‌کنیم و آنچه که این خیل خوبان به آن رهنمونمان کرده‌اند، دنیای زودگذر و آخرتِ ابدی است پس آنچه می‌ماند نام نیک است و کار نیکی که کرده‌ایم و توشه‌ای که برگرفته و برای حیات ابدی خود به همراه می‌بریم که بزرگانمان فرمودند « مهیا شوید که ابدیت در پیش است» و ما اگر همت کنیم برای آن روز عاقبت به خیر می‌شویم. خوب زیستن و هم خوب مُردن، که فرمود« ساقیا بر سر جان بار گران است تنم / باده ده باز رهان یک نفس از خویشتنم». این خوب زیستن فقط آن نیست که به قول پروین، عمر گرانمایه در این صرف کنیم «تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا». خوب زیستن یعنی آباد کردن دنیا برای خود و همه و آباد کردن دنیا بدون ازاله بدی‌ها و پستی‌ها نمی‌شود.

این تربیت الهی و زندگی انسانی، همیشه دشمنانی داشته، همان گونه که پاکی، دشمنان بسیاری از ناپاکان دارد. ظالم و ستمگری که زورگو و متکبر است و جهان را برای خود می‌خواهد و همه را برده خود می‌کند و مردمان را می‌کُشد و سرمایه‌های آنان را به یغما می‌برد‌، بدترینِ بدهاست که باید از بین رود تا همه جهان‌، طعم شیرین زندگی را بچشند و عدالت را مزه و نعمات خدا را تجربه کنند. تا وقتی ظلم ظالمان هست، انبار ما خالی است. « ما درین انبار، گندم می‌کنیم / گندم جمع آمده گم می‌کنیم... اول‌ای جان دفع شرّ موش کن / وانگهان در جمع گندم جوش کن» و این واقعیتی است که با وجود صهیونیزم، آب خوش از گلوی مردمان جهان پایین نمی‌رود.

تمام پیامبران و امامان و شهدا و صالحان که گفته شد‌، با تفکر صهیونی مبارزه کردند. تفکری از قابیلِ برادرکُش تا نتانیاهوی عالَم کُش‌، همگی عنود و لجوج و کنود و لدود و خونریز و بی‌رحم بودند و بعدها به نام «صهیونیزم» معروف شدند. آنها دنیا را برای خود و جهانیان را در خدمت خود می‌خواهند و مثل غده سرطانی، پیش می‌روند و سلامت و حیات جهان را به خطر می‌اندازند. صهیونیزم در بنی اسرائیل، لانه گزید و رشد کرد و عقده و غده سرطانی جهان شد. صدها پیامبری که برای هدایت بنی اسرائیل آمدند را همین قوم یا شکنجه کردند یا کُشتند و یا «دق‌مرگ» کردند و هزاران پیامبری که برای هدایت بشر به زندگی عادلانه و صالحانه آمده بودند را چنان آزار و اذیت کردند که جهان از هدایت آنها کم بهره ماند.

تمام خباثت‌ها و قاذورات اخلاقی و رفتاری که می‌توان متصور بود را می‌شود امروزه در رفتار رژیم صهیونی و شخص نتانیاهو دید. رذایل اخلاقی که در اسرائیل امروزی تبله کرده را هرکس که یک جو غیرت و یک ارزن انصاف و مایه‌ای از انسانیت و شعور داشته باشد ببیند، دشمن سرسخت صهیون خواهد شد. چه کنیم که شیاطین مستکبر و صهیونی با رسانه‌هاشان توانسته‌اند مثل فرعون که با سحر و افسون توانست حتی در نظر موسای کلیم هم تخیل کند، افکار و اندیشه و احساسات جهان را به سرگرمی‌های بی‌حاصل، مشغول و با دروغ، مسحور کنند، حتی مسلمانان را. یهودیان خواستند همان صفتی که خودشان داشتند را جهانی کنند. «سَمّاعون للکذب اکّالون للسُّحت» یعنی بسیار مشتاق شنیدن دروغند و بسیار حرامخوارند.

اسرائیل در این یک سالی که از طوفان‌الأقصی می‌گذرد جنایاتی مرتکب شده که روی جنایتکاران تاریخ و هر حیوان درنده‌ای را سفید کرده است. چکیده جنایتکاران تاریخ. همه می‌دانند که در این جنایت همه شیاطین عالم به کمک او آمده و مجتمع شده‌اند تا از مرگ اسرائیل جلوگیری کنند وگرنه اسرائیل مرده است و نتانیاهو دست و پای مذبوحانه می‌زند. همین بمب‌های چند تنی که سید مقاومت را به شهادت رساند و روح پاکش را به بهشت برد، هدیه شیطان بزرگ آمریکاست. آمریکایی که با ما سابقه پدرکشتگی و برادرکشی دارد و هرگز نمی‌توان به او اعتماد کرد. اسرائیل هم که سگ قلاده دریده اوست را هرگز نمی‌توان در زمره انسانها حساب کرد.

گویا داروین، نظریه اجداد میمونی را در مورد این موجودات انسان نما گفته است. افتخار ما این است که از نسل صالحان و مستضعفانیم و اسرائیلیان از بقایای کسانی که به تعبیر قرآن، مهر ذلت و مسکنت و دربه دری بر پیشانی آنها خورده و هم خانواده مسخ شده‌های به میمون و سگ‌اند. ما از نسل پیامبرانیم که برای هدایت بشر آمدند و آنها از نسل کسانی که در یک بین الطلوعین، هفتاد پیغمبر خود را کشتند و به پیغمبرکُشی معروف شدند. ما حدود هزار و دویست سال است منتظر امام غایب خود هستیم و هر روز قوی‌تر و مؤمن‌تر و بهتر شده‌ایم ولی نتانیاهو از نسل کسانی است که در غیبت چهل روزه پیامبرشان، گوساله‌پرست شدند. ما در قرآن به اعتدال و عدالت و صداقت شهره‌ایم و آنها به دروغ و تحریف و فریب و اختلاف افکنی و جاسوسی و.... ما از نسل حیدر کرّارِ خیبرشکن و مرحب کُشیم و صهیون از نسل مرحبِ زیر پای علی. سلام خدا و خوبان و ما به پیشگاهش.

قرآن ما را وارث زمین خوانده و آنها را مفسد فی الارض. ما از نسل صالحانیم و صهیون از نسل سرکشان. کشته‌های ما شهید و در بهشت و همنشین پیامبران و متنعم‌اند و کشته‌های اسرائیل، ملعون و مغضوب و در دوزخ ابدی و همنشین شیطان. بزرگان ما در قلب جهانیان و مزار شهدایمان زیارتگاه و شفاخانه مردم؛ ولی بزرگان آنها لعنتی‌های جهانند و گورشان گم است. ما زاده عشقيم و پسرخوانده جاميم / در مستى و جانبازى دلدار تماميم‌ و آنها زاده نفرت و پسرخوانده خفت / از مرگ، هراسان و‌گریزان و به این بزدلی، شهره عالم. ما منتظر ظهور مهدی موعود و از قبیله آن منجی و منتقم مظلومان جهانیم و صهیون از نسل شیطانی هستند که گفته‌اند در مسجدالأقصی و توسط او سربریده خواهد شد. شاید دلیل تجمع شیاطین در کنار اسرائیل‌، زمینه‌سازی آن رویداد بزرگی باشد که همه مظلومان برای دیدن آن بی‌تابند و ما پس از حاج قاسم و شهید هنیه و سیدحسن نصرالله، به فرمان رهبرمان با تمام وجود و توان و امیدوارتر از همیشه برای تحقق آن تلاش می‌کنیم. بعون الله وفضله.

منتشرشده در روزنامه کیهان مورخ 9مهر 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۷/۰۹ساعت 6  توسط محمدهادی صحرایی  | 

بی شک و به بقین، يهوديان و كسانى كه شرك ورزيده‏اند را شدید‏ترين دشمنان نسبت به مؤمنان خواهى يافت ... سوره مائده آیه 82

این آیه و بسیاری آیات دیگر قرآن کریم که در مورد بنی اسرائیل و یهود آمده را هرگز نباید ساده انگاشت و از آن بی تأمل گذشت. بنی اسرائیل و خلقیات منحصر به اسرائیلی ها چنان مهم است که می توان بر آن متمرکز شد و آنها را مورد مطالعه عمیق قرار داد و زنهار و مبادا که ساده لوحانه با آنها برخورد نمود. از نظر روایی نیز داستان های بنی اسرائیل چنان جذابیت و تعلیق دارند که می توانند برای همه فرهنگها و قومیتها درس آموز و عبرت آمیز و قابل استفاده باشد. بارها گفته شده که منظور از بنی اسرائیل و یهود همان صهیونیزم است که ممکن است تنها در یهودیت خلاصه نشده و همه یهودیان را نیز شامل نشود. همانگونه که اکنون می توانیم این تفکر را به صورت کامل یا موردی در میان برخی مسیحیان، مسلمانان، بوداییان، بی دین ها و لائیک ها هم ببینیم و از سوی دیگر، مخالفت های جدی برخی یهودی ها با تفکر صهیونیزمی که امروزه در رژیم نژادپرست اسرائیل، طبله شده را نیز مشاهده کنیم.

صهیون ها و بنی اسرائیل از این نظر که دارای تفکر عجیب و تجمیع خصوصیات ویژه و منحصر به فرد هستند «موضوعیت خاص» یافته اند. تجمع صفات زشت و عجیبی که به صورت افراطی و باورنکردنی در آنها وجود دارد و آنها را اگرچه صاحب رسانه و نفوذ و ثروت و قدرت نامشروع هستند ولی در حقیقت، منفور و رانده شده تاریخ کرده است. می توان گفت در همین دوره معاصر، یکی از دلایل مهم حمایت بی دریغ کشورهای اروپایی و آمریکا و شوروی سابق و ... از تشکیل کشور اسرائیل، در اصل، اخراج محترمانه یا در حقیقت، دفع تهدیدات مزمن از کشور خود و رفع توده آفات و مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و امنیتی از مردم کشورشان بوده است. اقدامی که امام راحل ما از آن به عنوان«از بین بردن غده سرطانی» نام برده است کع حقاً و انصافاً جان مطلب است و جز این نمی تواند باشد.

بنی اسرائیل، پس از توطئه برای قتل برادرشان یوسف که در نهایت به شکنجه او انجامید و شکنجه روحی 37 ساله پدرشان یعقوب نبی، هرگز قابل اعتماد نیستند. خدا برای ایمان آوردن و تعهد گرفتن از آنها برای خیانت و سهل انگاری نکردن در دین، کوه طور را با تهدید بر سرشان بلند کرد گرچه که باز هم عصیان کردند؛ پیامبران مختلف را دیدند و به پیغمبرکُشی عادت کرده و به آن شُهره شدند؛ معجزات متنوعی که تجربه کردند برای هیچ قومی نیامد، مثل شکافته شدن دریا و خون شدن نیل و آمدن مرغ بریان و شربت بهشتی و ... و باز هم کافر شدند؛ از نعمات مختلفی بهره بردند که بزرگترینش ظهور موسای کلیم و منجی بنی اسرائیل و برادرش هارون و نجات آنها از ستم خوار کننده فرعون بود و ... و باز هم ناشُکری کردند. محبتهای ویژه خدا را چشیدند که نمونه آن، سایه انداختن ابر بر سر آنان برای در امان ماندن از آفتاب سوزان، موقع حرکتشان در بیابان بود و ... و بازهم ناسپاس و ناشکر و کافر.

ایمان لغزان و اعتقاد لرزان بنی اسرائیل چنان بود که پس از دیدن آنهمه معجزه، در مدت کوتاهی که به غیبت پیامبرشان اضافه شد از خداپرستی به گوساله پرستی رو آوردند و فرمان«أُقْتُلُوا أَنْفُسَكُم‏» یا همان خودکشی دسته جمعی تنها برای این قوم و به منظور جریمه و جبران گناه بزرگشان آمد؛ زنده شدن مردگان را بارها دیده و خودشان هم آنرا با معجزه «صاعقه» تجربه کردند؛ تخلف از دستور پروردگار برای ورود به شهر و سرگردانی و گُم گشتگی چهل ساله در اطراف سرزمین موعود مختص ایشان است. این، مختصری از کارنامه بنی اسرائیل است که درنهایت برخی از آنها به سگ و برخی به میمون مسخ شدند و مهر ذلت و مسکنت و آوارگی بر پیشانی آنها خورد و تا به امروز هم به عذاب «بی وطنی و سرگردانی» گرفتارند.

«لامساس» عذاب سامری، هنرمند گمراه کننده بنی اسرائیل بود که تاکنون دامن این قوم را گرفته و اینان هم مثل او منفور و مطرود جامعه جهانی شده اند و کشورهای بزرگ و پیشرفته برای خلاص شدن از شرّ این خلقیات مشمئز کننده و طاقت فرسا و موجودات موذی و مرموز، از تشکیل کشور اسرائیل حمایت می کنند. کفر و ناسپاسی، تهمت زدن به خدا و ملائک و پیامبران و حضرت مریم، آزار پیغمبران و صالحان، مخفی کاری و جاسوسی، قساوت، عجول بودن، لجبازی، بهانه گیری، نژادپرستی، دیرباوری، خودخواهی، زورگویی، حقه بازی، سماجت، حس گرایی افراطی، توطئه گری، تفرقه افکنی، دنیاپرستی، جعل تاریخ و تحریف کتب دینی و دروغ، حرامخواری و ترویج ربا، افسادگری، جادوگری و سحر و ... از جمله خصوصیات بدی است که در این قوم بسیار دیده می شود و به آنها زبانزد شده اند.

صهیونیزم امروز، مهمترین دلیل اضطراب جهان هستند. عده ای افراطی که در ابتدا یهودیان را فریب داده و آنها را با فریب «کوچ به سرزمین موعود» به زمین غصبی رسانده و با دروغ شهروندی، در اصل به عنوان «سرباز» به پادگانی به نام سرزمین های اشغالی آورده اند. تفکر بی دولت و ملتی که به جز زبان مناسک دینی، زبان و فرهنگ و آداب و رسوم مشترکی ندارند و به زور پول و ترور و تهدید و جعل تاریخ و نفوذ به دنبال «پیشینه سازی» برای خود هستند و به صورت دقیق، تاریخ تأسیس آمریکای جدید را تکرار می کنند و از زمان فراخوانشان برای کشورسازی تا به امروز، به اشکال مختلف ساکنان اصلی آن سرزمین که عربهای مسلمان و مسیحی هستند را مورد شکنجه و آزار و قتل و تبعید قرار می دهند و حقیقت اینست، آنها دنبال تشکیل دولت نیستند بلکه درپی تأسیس «ولایت» اند.

به بهانه طوفان الأقصی، یکسال است که فلسطینیان را با گرسنگی و تشنگی و ترس و وحشت، نسل کشی می کنند و جهانیان با شریعت های مختلف و حتی بی دین و دین ستیزها و حتی خود شهرک نشینان صهیون را هم کلافه کرده اند به گونه ای که بسیاری از کشورهای اروپایی و هم پیمان صهیون که از افسانه هولوکاست به بعد، به این رژیم باج می دهند هم نتوانستند ساکت باشند و مجبور شدند کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته و نسل کشی فلسطینیان را محکوم کنند. اجماع کشورها در سازمان ملل و محکومیت جنایات بی سابقه صهیون و طرح تحریم تسلیحاتی اش اگرچه با رأی آمریکا بارها وتو شده و خواهد شد و در صورت رأی آوردن هم اعتباری در حد «هیچ» دارد ولی به اندازه «اسم» هم مغتنم و نشانه ای از انزجار عمومی جهان است.

می توان تصور نمود که اگر امروز پیامبران و به ویژه حضرات موسی و مسیح و محمد -سلام خدا و خوبان نثارشان- در میانمان بودند با جرثومه اسرائیل چه می کردند و از ما چه می خواستند؟ وقتی که رسول خاتم فرمود: «هیچ قومی مثل یهود مرا نیازرد» حرف دیگری می ماند؟ سخن درست شهید مطهری که سالها پیش از انقلاب با سوگند می فرمود روح پیامبر خدا از دست جنایت صهیونیزم در ناراحتی است را چگونه می توان برای جنایات اخیر اسرائیل، به روزرسانی کرد؟ « غده سرطانی» گویاترین صفتی است که می توان برای این رژیم و تفکر در نظر گرفت و جامعه جهانی باید به سرعت برای این غده بدخیم کاری بکند چراکه هر روز، این بیماری خطرناکتر شده و به جامعه بشری آسیب بیشتری می زند و این کوتاهی از دید و نقد و ملامت آیندگان به دور نیست و هیچ راهی برای نجات جهان و آینده بشریت به جز محو و ازاله صهیونیزم نمی توان تصور نمود.

امروز، خطر اسرائیل برای جهان، بیش از هر زمان دیگر است و در مقابل این تفکر خطرناک و افراطی نمی توان پیشنهادهای ساده دلانه و سطحی و شاعرانه داد. می توان به دزدِ در خانه گفت « اسلحه را کنار بگذار تا بگذارم در خانه ام بمانی»؟ می توان به قاتل ستمگر گفت «اسلحه را کنار بگذار تا ستمدیده هم از خون عزیزان و عمر گذشته و سرمایه های به یغما رفته اش بگذرد»؟ آیا جفا نیست یک رژیم بی اصل و نصب و بی وطن و ملت را با کشور محترمی که صاحب تمدن بیش از ده هزار ساله است مقابل گذاشت؟ بی انصافی نیست از میان این همه کشور، برای ایران عزیز با ولگردهای لندن و توسری خورهای مسکو و جیب برهای پاریسی که در اسرائیل تجمع کرده اند مشارطه کرد؟ این غصه هم بماند.

واقعیت صهیونیزم، شرارت و آتش افروزی و خونریزی و غصب است که قربانی خود را از هرتفکر غیر از خودش می گیرد. و هرکس را افراطی نداند از سر راه برخواهد داشت حتی «اسحاق رابین». و نتانیاهو، این عاقبت را فهمیده که کوتاه نمی آید. جنایت جدید و بی سابقه اسرائیل در لبنان، غیر از اینکه محصولات صنعتی اسرائیل و آمریکا و هم پیمانانشان را در جهان بی اعتبار و نامطمئن کرد، به همه و حتی نابلدان عرصه سیاست فهماند که اسرائیل، غیرقابل اعتماد، غده سرطانی، از بین رفتنی و اسب بازنده است.

سرمقاله روزنامه کیهان مورخ 4مهر 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۷/۰۹ساعت 5  توسط محمدهادی صحرایی  | 

میلاد و مبعث پیامبر مکرم اسلام، تکامل اسلامی بود که همه پیامبران پیش از ایشان، مردم و جامعه را به آن بشارت داده و رهنمون کرده بودند. حقیقت و اصل دین یکی و آن هم اسلام است ولی شریعت‌ها نظیر یهودیت و مسیحیت مثل شریعه‌ها و آبشخورها مختلف است. هر پیغمبری با توجه به سطح فهم و کشش عقل مردم زمانش، قسمتی از همان اسلام یگانه را بیان نمود و رعایت احکامش را از آنان خواست. هر شریعتی نسبت به شریعت پیش از خود، کامل‌تر بود و نسبت به بعد از خود، خیر. تا در نهایت، اسلام، توسط پیامبر خاتم تکمیل و توسط امامان پس از او تشریح گردید و برای هدایت انسانِ تا انتهای تاریخ کافی شد‌، چراکه این مجموعه منظم می‌تواند عقل و هوش بشر را سیراب و اقناع کند و سعادت دنیا و آخرت او را تضمین نماید. سلام خدا و خوبان نثار پیامبران و امامان.

پیامبر ما که جامع پیامبران گذشته است در شرایطی به دنیا آمد که جهان غرق در ظلمت بود و جهالت موج می‌زد و مردم عالم، ناامید از نجات خود از ستم شاهان و خشونت و تبعیض و فساد و تباهی و فقر، به امید مُردن، زندگی می‌کردند. شریعت‌های گذشته تحریف شده و هرگز عقل بشر را سیراب نمی‌کردند.‌ پرستیدن بت‌ها عادت بود و تمکین به اراده مستکبران و راضی شدن به طبقه تحمیل شده از جانب سرمایه‌داران قانون زندگی شده بود. پادشاهان و سرمایه‌داران و اربابان کنیسه و کلیسا و بتخانه‌ها همکار و همراه در ظلم شده بودند. تنها راه نجات از آن زندگی سیاه و تباه، مرگ بود و تنها فرشته‌ای که مردم بیچاره می‌شناختند، همان بود که جان ده ده و صد صد آنها را در گرسنگی و جنگ و بیماری می‌گرفت.

میلاد پیامبر اسلام زمانی اتفاق افتاد که توان فهم و استدلال بشر، رشد کرده و برای دریافت معارف حقیقی از تشنگی به عطش رسیده بود‌، ولی با دین تحریف شده و عقل عقیم شده و شکم گرسنه و گُرده ستمکِش، سیراب و قانع نمی‌شد. و جاهلیت، هوایی بود که جهان در آن نفس می‌کشید. اگرچه تنها به اعراب پیش از اسلام نسبتش دادند ولی جاهلیت هرگز منحصر در اعراب نبود. گزارش‌های تاریخی از تمام نقاط دنیای کشف شده آن روز، گویای انحطاطی بود که به نهایت رسیده بود. اگر اعراب جاهلی سوسمار می‌خوردند، به گواه «ویل دورانت» تا چندصد سال بعد از آن هم، گوشت انسان را برای خوردن در بازارهای اروپا خرید و فروش می‌کردند. رازهای اروپای وحشی آن زمان را می‌توان درکتاب «تعالیم اسلام در اروپا» که رساله دکتری «زیگرید هونکه» است جست و خواند و دید و فهمید که سطح فکر و فهم اروپاییان هم در آن زمان چندان نبوده است. اگرچه مجلس و سنا و تقسیم قدرت داشتند ولی همان‌ها را هم به خدمت جاهلیت درآورده و در خشونت و خون امثال«کلوسئوم» ذبح کرده و دانشمندان و اندیشمندان و هنرمندان خود را هم، مثل بسیاری از نقاط جهان، به اسارت خواست خود گرفته بودند. از این نیز می‌گذریم که برخی معتقدند سقراط و افلاطون و ارسطو فلسفه را از حکمت ایرانیان به ارث برده بودند و برخی معتقدند از همین فلاسفه کسانی بودند که با اسکندر همراه شده و پیش از سوزاندن کتابخانه‌ها، منابع را غارت می‌کردند و به یونان می‌بردند. بماند.

عبارت قرآن در مورد جاهلیت، به تعبیر علامه طباطبایی به منظور دوران «قبل از بعثت» است نه اینکه اعراب، در جاهلیت غرق بودند ولی غرب و شرق عالم در علم غلت می‌زدند. اگر پیامبر مکرم اسلام در اروپا مبعوث می‌شد هم عبارت جاهلی به کار برده می‌شد چراکه این عبارت به معنی دوره‌ای است که جاهلانه‌ها زیاد و رسم‌های احمقانه رایج بوده است. امروزه مگر باتوجه به رشد سرسام‌آور علم و دانش، اقدامات جاهلانه کم است؟ همین رسم کشتار دلفین و نهنگی که در دانمارک با بدترین شیوه انجام می‌شود؛ آزار و شکنجه گاوها در مسابقات گاوبازی اسپانیا؛ برده‌داری جنسی و بهره‌کشی از زن و... و همین نسل‌کُشی بی‌نظیر یک سال اخیری که اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و برخی قارون‌های خرفت، علیه مردم بی‌دفاع و زن و کودک فلسطین انجام می‌دهند و برای چادرهای برزنتی، بمب دوهزار پوندی استفاده می‌کنند. این عقلانیت است یا جاهلیت و یا به خدمت گرفتن علم برای جهل؟

گرچه باید بین عقل و علم، تفاوت گذاشت ولی جنایاتی که در دوره به ظاهر علمی و عقلی توسط انسان کراواتی و رژ مالیده صورت گرفته، هرگز قابل مقایسه با جنایات دوران جاهلی اعراب نیست. جنگ جهانی اول و دوم و قحطی انگلیسی در ایران، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و نبرد وردن و بوسنی، کشتار مسلمانان میانمار و... در همین صدسال اخیر، توسط چه کسانی انجام شده و اینها به چه مشهورند؟ زنده به گور کردن دختران وحشتناک‌تر بود یا عروسک لولیتا؟ عصبیت در کشتار «سن بارتلمی» فرانسه شرم‌آور است یا عصبیت عرب جاهلی؟ اگر اروپای قرن 9 میلادی که در آن‌، ساعت شماطه‌دار اهدایی خلیفه عباسی به شارلمانی پادشاه فرانسه را به بهانه «حلول جن و ارواح خبیثه» در آن، از پیشانی کاخ پایین کشیده و خراب کردند را در دوره جاهلی اروپا بدانیم، توسل و تبرک جستن به فلان عضو «گاو وال استریتی» در قلب نیویورک امروزی را باید چه بنامیم؟ اگر قرون وسطی را دوران سیاه و تباه و تقابل با علم و عقل بدانیم، ممنوعیت اظهارنظر در مورد صهیونیزم و برخورد خشن با اساتید و دانشجویان حامی آزادی و فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا را چه می‌توان نامید؟

دوره انگیزیسیون اگر شرم‌آور است، یک بار دیگر می‌توان سؤالات سناتورهای آمریکایی از مدیر «تیک تاک» را مرور کرد و معنی تفتیش عقاید را فهمید. اگر دادگاه ادعائی گالیله صحت دارد، نحوه برخورد غرب با دانش هسته‌ای ایران را هم می‌توان ملاحظه نمود. اگر«سانسور» در قرون وسطی نماد گزینش‌های ناروا شد، می‌توان رویکرد رسانه‌های ضدانقلاب را در ضریب صد به خبر بد و ضریب صفر به خبر خوب ایران را دید که «هرگز» از ایران خبر خوب نمی‌دهند. خشونت حیرت‌آور و واقعی صهیون‌ها علیه زنان و کودکان را بایکوت می‌کنند ولی از «افزایش خشونت در ایران» خبر واهی می‌بافند. اگر اتحاد کلیسا و کاخ، باعث جنگ‌های 196 ساله صلیبی علیه مسلمانان شد، امروزه می‌توان اتحاد نهادهای حقوق بشری و برندگان صلح نوبل با سران مستکبر جهان در« لال مانی» در برابر جنایات اسرائیل در فلسطین را دید. و از این‌گونه مثال‌ها فراوان است.

اگر زمانی بردگان را برای پارو زدن کشتی‌های استعمار به کار می‌گرفتند، اکنون، گروه گروه «بردگان رسانه‌ای» را برای سیاه‌نمایی ایران در رسانه‌ها و فراخوان‌های خود استخدام می‌کنند که مأموریت سیاه‌نمایی، اغراق و دروغگویی دارند و برای این کار پول و اعتبار و مجوز اقامت می‌گیرند. با جعل آمار و ضریب اخبار مرتبط با افاغنه در ایران، افکار عمومی ایرانیان را تحریک و مخدوش می‌کنند و از آن سو گروهی دیگر از همین رسانه‌های ضدانقلاب، از برخورد خشن پلیس ایران با همین اتباع، خبرسازی می‌کنند و افکار عمومی جهان و افغانستان و محافل حقوق بشری را تحریک و مغشوش می‌کنند. و حال آنکه هر دو گروه این رسانه‌ها از یک اتاق فکر و فرمان، دستور و حقوق می‌گیرند. این همان تبادل آزاد اطلاعات و اخباری بود که می‌گفتند.

در داخل هم فتنه‌گران توبه نکرده که دستِ نَشُسته بر سفره نشسته‌اند داریم. مردم در شهر، گشت ارشاد نمی‌بینند ولی «یائسگان سیاسی» که کاسب و غوغازیست‌اند، دروغ می‌بافند تا دیده شوند و از چشم نیفتند. معرکه در خیابان‌های تل‌آویو و نیویورک و شهرهای اروپاست و مهلکه در فلسطین؛ ولی این بردگان رسانه‌ای در ایران چشم می‌گردانند و تجسس می‌کنند و پلیس عزیز و خدوم را چنگ می‌کشند. مثل نفرتی که دزدها از کلانتری و رانندگان بی‌گواهینامه از پلیس و دزد از قاضی و... دارند. پس جاهلیت در اعراب پیش از اسلام منحصر نبود و جنایات قرون وسطایی خاتمه نیافته و علم سرگردان امروز برای سعادت بشر کافی نیست. علمِ از خدا بی‌خبر، فقط تیغ ستمگران را تیزتر می‌کند و ستمدیده را تکه پاره‌تر. سخن باید عالمانه باشد نه شادانه. ستمگر تا ستمگر است هرگز با ستمدیده دوست نمی‌شود چه رسد به برادر. این آموزه عقل و قرآن و نهج البلاغه است.

پیامبر ما به تصریح قرآن با دشمنان حربی، شدید و خشن بود و با مردم و مؤمنین، مهربان. خدایی که مسلمانان را برادر می‌داند، فتنه را بدتر از قتل و دشمنان دست به قبضه را بی‌امان می‌داند. انسان، همیشه به «محمد» محتاج بوده و امروز محتاج‌تر است. و مسلمانان به «صادق آل‌محمد» همیشه محتاج بوده‌اند و امروزه محتاج‌تر. انسان، هم برای فهم کلیات حقیقت خدا و خلقت و خود، به حضرت مصطفی محتاج است و هم در فهم جزئیات دین به امام صادق. سلام خدا و خوبان نصیب این دو مولود مبارک که با دین و مذهب، بشر را از دوره جهل و آفت تحریف و توطئه مرجئه نجات دادند.







سرمقاله روزنامه کیهان مورخ 29 شهریور 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۶/۲۹ساعت 11  توسط محمدهادی صحرایی  | 

«ثارالله» به معنی خون خدا و خونخواهی او و ... گفته شده که هرکدامشان سهمی از حقیقت دارند. ثارالله هم برای امیرالمؤمنین به کار رفته و هم برای سیدالشهداء که سلام خدا و خوبان نثارشان. ولی از القاب امام حسین برشمرده شده و ما حرارت غصه او را از این واژه حس می‌کنیم همان گونه که از «الوتر المَوتور» را و همان گونه که هر بار آب و کودک قنداقه و دختر سه ساله و ... می‌بینیم. معتقدیم به هر جرعه آبی توان نوش کرد / حسین را نباید فراموش کرد. و مردم پاکزاد این‌گونه‌اند و دلیل زیاد بودن هواخواهان حسین هم همین است. مناسکِ مکتب را اگر بشود فراموش و اهمال کرد هرگز نمی‌شود محبت امیرالمؤمنین و حرارت سیدالشهداء را از دل بیرون نمود. می‌گفتند حسن و حسین در فتح ایران چنین کردند و چنان و ما به زور شمشیر عرب مسلمان شدیم؛ یا تشیّع ما به اجبار و ترس از صفویه بوده و یا.... برای عراقی‌ها هم دروغی دیگر گفتند و تا توانستند کوفه زمان امیرالمؤمنین را به عراق امروزی تعمیم دادند. برای افغانستان هم قبر منتسب در مزار شریف را و برای هند هم دوران حضور ایران در آنجا را و برای هرجا که شیفته حسین را یافتند، دروغی بافتند تا محبین سیدالشهدا را سرد و ناامید کنند و یا آنها را به این خاندان محبوب، بدبین کنند. فارغ از اینکه هیچ‌کدام از این دروغ‌ها که بوی انگلیس و صهیون می‌دهد نتوانست حرارت قلبها را بنشاند و حسین، همچنان سرور آزادگان جهان و رهبر مظلومان و الگوی انقلابیون و اسطوره شجاعان و انگیزه قیام آزادی‌خواهان و پناه مظلومان و نماد مقاومت و نشان اقتدار و خلاصه خوبی‌هاست.

نه فقط حسین این‌گونه است بلکه هرکس با این «شیشه عطری که درش گم شده»، باشد، برای مردمان پاک نهاد، خواستنی می‌شود. داستان منتسب به مرحوم رجبعلی خیاط و مکاشفه با حافظ شیرین سخنان و آنچه او در تفسیر شعر «شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین‌دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» گفته بود که «آن را در وصف قمر بنی‌هاشم سروده‌ام» هرگز عجیب نیست. همان گونه که انتساب شعر «مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ‌ای شیخ / چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد» او به داستان ذبح نشدن اسماعیل و ذبح شدن علی اکبر اشاره دارد. چگونه ملتی که می‌گویند به زور شمشیر شیعه شده برای فاتحان خود چنین می‌کند؟ آنها که این جعلیات را طراحی و مهندسی می‌کنند نمی‌فهمند که حسن و حسین فاتحان قلب ایرانیان و آزادگان جهانند نه غاصب خاک و سرزمین آنها. امام مجتبی که دو بار تمام اموال و حتی نعلین خود را انفاق کرد و چند بار نیم اموال خود را در راه خدا داد چه نیازی به دنیای ما دارد؟ و امام حسین که زمین کربلا را خرید تا خونش در زمین غصبی نریزد چه نیاز به غصب سرزمین دارد؟ دشمنانی که تحریف، پیشه پدری و حقه، در ذات پلیدشان است، نشنیده‌اند که «کارپاکان را قیاس از خود مگیر» که می‌گیرند. و چون «کافر همه را به کیش خود پندارد» گمان می‌کنند همگان مثل استعمار انگلیس و فاتحان آمریکا و غاصبان فلسطین‌اند. آنها فهمشان از عالم خلقت همان است که خود را از نسل میمون بدانند. گرچه ما باید این سخن اقبال را به کار گیریم که « سرّ شیری را نفهمد گاوِمیش / جز به شیران کم بگو اسرار خویش» و تاریخ، حقیقتِ خلقت و معنویت، معارف و علومی هستند که جهان‌بینی و مسیر حرکت را مشخص می‌کنند.

اینکه واقعه کربلا چگونه توانسته در این 1385 سال با انواع دشمنی‌ها و تحریف‌ها و کینه‌توزی‌ها جهاد کند و حقیقت خود را به ما برساند، معجزه خون پاکانی است که این واقعه را تا ابد بیمه کرده‌اند. مگر خون خدا تحریف می‌پذیرد؟ و مگر می‌توان فطرت‌های پاک را فریفت؟ گویی مولوی «آن کسی کو دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش» را برای فراق فطرت ما از فریاد «هل مِن ناصرٍ ینصرنی» أباعبدالله گفته است. آنها که در آخرالزمان به دنبال معجزه می‌گردند و گمراهی خود را به گردن حجت و دلیل می‌اندازند، عاشورا تا اربعین را ببینند و تأمل کنند که چه مغناطیسی می‌تواند این‌گونه سالانه بزرگ‌ترین اجتماعات تاریخ را به صورت مردمی و خودجوش سر و سامان دهد و خون مردمان را به جوشش درآورد؟ معجزه سیدالشهداء همین حرارت سرد ناشدنی و این زخم قدیمی است که دهن نمی‌بندد. همین خون جاری در رگهای جوانمردان است که از حرکت نمی‌افتد.

راهپیمایی اربعینی کربلاییان، عرصه‌ای است که هرساله می‌توان به عدد میلیون‌ها انسانی که آنجا می‌روند معجزه دید. هرکه می‌خواهد محاجّه ابراهیم خلیل امروز با بت‌پرستان آخرالزمانی را ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس می‌خواهد نجات انسان‌های درمانده امروز از توفان مهیب حوادث و مُحیل تمدن غرب را با کشتی نوح ببیند‌، اربعین به کربلا بیاید. هرکس می‌خواهد برتری حقیقت عصای موسای کلیم با شعبده و مجاز سحره فرعون را ببیند‌، اربعین به کربلا بیاید. هرکس می‌خواهد زنده شدن مردگان تمدن زده معاصر را به دست عیسای این دوران ببیند، اربعین به کربلا بیاید. هرکس می‌خواهد ببیند که اسلام ناب محمدی چگونه عقول و قلوب مردمان بیزار از جاهلیت مدرن را فتح می‌کند، اربعین به کربلا بیاید و هرکس می‌خواهد وسعت و سرعت کشتی نجات حسین را ببیند، اربعین به کربلا بیاید و جا نماند.

عاشورا تا اربعین هر سال و مسیرهای تا کربلای این ایام، همگی در مسیر تکمیل نرم‌افزار تشکیل تمدن باشکوه اسلامی است و امسال با طوفان الأقصی و به ویژه خونخواهی میهمان عزیزمان‌، رشد و سرعت به خود گرفته و در حال تغییر دادن نقشه این منطقه کهن و زادگاه انبیاء خداست. گویی خبرهای مهمی در راه است و این را بیش و پیش از آنکه ما بگوییم، سران نگران کفر در رسانه‌های استکباری می‌گویند. خونخواهان سیدالشهداء، اربعین امسال را محکم‌تر از هر زمان دیگر برگزار می‌کنند. یک چشم به حرم سیدالشهداء دارند و یک چشم به آسمان دوخته‌اند تا تیرهای غیبی که اکنون عیان و موشک‌های غرّان شده و قرار است دودمان صهیون و شیطان را به آتش بکشد ببینند. آرزوی آنها این است که بتوانند کمی مسیر را طولانی کنند و خود را به مسجدالأقصایی برسانند که قرار است اخبار مهم و موفقیت‌ها از آنجا به گوش جهان برسد.

آنکه ‌هابیل را به ستم کشت تا جانشین پیامبر خدا را از میان بردارد، نمی‌دانست به کام دل نمی‌رسد و رسوای تاریخ و اولین ظالم و قاتل خواهد شد و جنگ باطل علیه حق را آغازیده است. آنها که در مقابل کاروان کم تعداد امام حسین ایستادند و اجازه حرکت به آنها ندادند، نمی‌دانستند در مقابل اراده خدا ایستاده و محکوم به فنا شدن شدند. و آنها که امام زمان خود را در کربلا به بدترین شیوه آزار داده و شکنجه کردند و به شهادت رساندند نمی‌دانستند که عاقبت و آخرتی دردناک برای خود رقم زده‌اند و عبرت تاریخ خواهند شد. اینها هم که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، با انواع توطئه و تهدید و تحریم و ترور و جنگ، مردم ایران را آزار داده و به شهادت رساندند، نمی‌دانستند «خدای متعال اراده کرده تا مردم ایران را به آرزوهای بزرگشان برساند» و وعده و اراده خدا محقق شدنی است حتی اگر مشرکان و کافران نخواهند.

و تو ‌ای حسینِ عزیزِ خدا، «ما را سَری است با تو که گر خلق روزگار/ دشمن شوند و سر برود هم بر آن سَریم» حساب عشق تو از دیگران جداست و به این خاطر است که از حافظ و مولوی و اقبال و سعدی برایت گفتم که سلاطین ادبیات‌اند و سخنانشان به عاشقی ما نزدیک‌تر است. گرچه کار مردم تو از عشق گذشته و امروزه باید به جای داستان مجنون از مردم گرسنه و گمنامی گفت که یک سال کار می‌کنند تا در اربعین به زائرانت لقمه برسانند و مردم پابرهنه‌ای که برای پاشویه زائران تو به آنها التماس می‌کنند. مجنون کجا چنین عشقی به خود دیده و در کدام داستان از اینها سخن گفته‌اند؟ داستان اربعین حکایت خون جاری سیدالشهداست که هرگز از جوشش نمی‌افتد و تزریق خون به پیکر اجتماعی است که با ایسم‌های بی‌ریشه، بی‌رمق شده است و اکنون هوای تازه تمدن نوین مهدوی را استشمام می‌کند. و آن روز بزرگ و آغاز باشکوه، آمدنی است. بعون الله و فضله.

سرمقاله روزنامه کیهان 1شهریور403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۶/۰۱ساعت 15  توسط محمدهادی صحرایی  | 

«إذا غاب سیدٌ مِنّا‌، قام منّا سیدٌ آخر. وقتی بزرگی از بین ما برود، بزرگی دیگر از ما قیام می‌کند.»

این سخن، ترجمان کلام امیرالمؤمنین است که به آن مؤمنیم و از بس آن را آزموده‌ایم که شکی در آن نیست. ما به برکت انقلاب اسلامی‌، شاهد معجزات بزرگ بوده و بیش از پیروان انبیا که درود خدا و خوبان نثارشان‌، دست خدا را در نجات خود دیده‌ایم که چگونه از میان امواج کوه پیکری که سر به کشتی می‌کوبند نجات یافته‌ایم. بارها در بن‌بست‌های تحمیلی، شکافته شدن دریای مصائب و عبور به سلامت را تجربه کرده و دشمنان غرقه در مشکلات را به تماشا نشسته‌ایم. بارها و بارها جوشیدن چشمه‌های فرصت از دل تهدیدها را نظاره‌گر بوده و به یقین رسیده‌ایم. ما مقلدان خمینی و خامنه‌ای با تمام وجود فهمیده‌ایم که گر نگهدار من آن است که من می‌دانم‌، می‌تواند یوسف را در میان بنی‌اسرائیل زنده نگه دارد.

«بارش سنگ ‌ای برادر کوهمان کرد» در مورد انقلاب اسلامی است که ما را آبدیده کرده و شکست‌ناپذیر. ما را رشد داد و سرهامان را به فلک سایید و دست‌مان را به آسمان رساند و چشم‌مان را به شگفتی‌های خلقت خیره کرد و زبانمان را به نطق با ملائک گشود. «آوینی» بیا برای دل‌های تنگ‌مان دوباره بگو که «ما يافتيم آنچه را كه ديگران نيافتند. ما همه افق‌هاي معنوي انسانيت را در شهدا تجربه كرديم، ما ايثار را ديديم كه چگونه تمثل مي‌يابد‌، عشق را هم‌، اميد را هم‌، شجاعت را هم‌، عزت را هم‌، ما ديديم كه چگونه كرامات انساني در عرصه مبارزه به فعليت مي رسند‌، ما فرشتگان را ديديم كه چه‌سان عروج و نزول دارند، ما عرش را ديديم، ما زمزمه جويبارهاي بهشت را شنيديم، از مائده‌هاي بهشتي تناول كرديم و بر سفره حضرت ابراهيم نشستيم‌، ما در ركاب امام حسين علیه‌السلام جنگيديم و بي‌وفايي كوفيان را جبران كرديم.»

شهید اسماعیل هنیه، رهبر جنبش حماس و یکی از اسوه‌های مقاومت فلسطین که میهمان مراسم تحلیف رئیس‌جمهور جدیدمان بود‌، در حادثه‌ای تروریستی در بامداد چهارشنبه گذشته به شهادت رسید و مردم منتظر و معطل این نشدند که آیا منافقین و داعش مسؤولیت این ترور را برعهده می‌گیرند یا صهیون‌ها. به سرعت در مورد این اتفاق تلخ و بی‌سابقه موضع گرفتند و پیش از روایت اولی که صورت نگرفت‌، لعن و نفرین خود را نصیب صهیون کردند. نیاز به هیچ تحلیلی نیست وقتی که شیوه نامردها را می‌شناسیم و تنها حیوانات آدمخواری که بوی خون آنها را ارضا می‌کند را می‌شناسیم و می‌دانیم که چرک و عفونت و جنایت‌، تنها مختص این غده سرطانی است.

خدا بر درجات خمینی کبیر بیفزاید که طبیب انسانیت بود و «غده سرطانی بودن اسرائیل» را زمانی که روشنفکران جهان‌، الفبا تمرین می‌کردند را یادآور شد؛ وقتی که بزرگان سیاست بر «قبر بی‌مُرده هولوکاست» ‌گریه می‌کردند و غربزده‌ها در داستان تخیلی هولوکاست غرق شده بودند و مردم جهان پای والت دیزنی و‌ هالیوود عمرشان را می‌گذراندند. البته نباید از زیرکی جلال آل‌احمد غافل شد که پس از سفرش به اسرائیل در سال 41‌، آن طرف سکه فاشیسم آنها را دید و گفت «رفتاری را که تا دیروز نازی‌ها با یهودی‌ها می‌کردند امروز یهود به کمک وجدان ناراحت اروپا و آمریکا با اعراب می‌کند.» یا شهید مطهری که بر خفتگان فریاد می‌زد شمر زمانه‌ات را و کسانی که تن مطهر پیامبر را در آن عالم به رنجه می‌اندازند بشناس.

چه مدرکی برای اثبات رژیم و جعلی بودن اسرائیل از این گویاتر که این جرثومه تباهی به هیچیک از تعهدات انسانی و قانونی و بین‌المللی پایبند نیست؟ بی‌پروا می‌کُشد و بی‌واهمه ترور می‌کند. چه کنیم که سازمان ملل و سازمان‌های حقوق بشری همگی از اقدام مؤثر علیه این غده سرطانی‌، اخته و عقیم‌اند. از این چرخه بیهوده و دور باطل، مسخره‌تر نیست که کشورها در سازمان ملل قطعنامه صادر کنند و آمریکا و انگلیس در شورای امنیت آن را وتو کنند. نفرین بر آن دموکراسی که آمریکا و فرانسه و انگلیس فریادش می‌زنند. اصل خفقان و سانسور و دیکتاتوری آنجاست و به برخی رفرمیست‌ها و همه غربزده‌های کم‌فهم‌، نشانی حکومت و فضای مجازی و جمهوری اسلامی می‌دهند و این ساده‌لوح‌ها را با این تخیل‌، پیر و فرسوده کردند و هیچ.

تفکر شرور صهیون از همان ابتدا با حقه و خونریزی و جنایت همزاد بود و به آزار، شکنجه و کشتن پیامبران و صالحان عادت داشت و حتی به یعقوب و یوسف که پدر و برادرشان بودند هم رحم نکردند. پیوسته به تحریف حقایق و ترویج تمام زمینه‌های فساد پرداخته و اکنون نیز به همین پیشه لعنتی مشغولند و هرگز اصلاح‌پذیر نبوده و نیستند. این تفکر شیطانی تا آنجا سرطانی است که شرط پذیرفته شدن توبه آنها پس از ارتداد و گوساله‌پرستی، طبق آیه 54 سوره بقره این‌گونه است که «خودتان را قتل عام کنید». با این وجود باز هم جنایت 9 ماهه اخیر اسرائیل در برابر تاریخ و80 سال اخیرشان، قابل مقایسه نیست. جهان به سخن امام رسید. غده سرطانی اسرائیل، کلافه‌کننده‌ترین بیماری تاریخ بشریت است و «باید از بین برود» و هیچ درمان دیگری برای آن باقی نمانده است غیر از داغ؛ که آخرُالدَواء، ألکِیّ. 1

باند تروریست صهیونی بدون توجه به مناسبات انسانی و قواعد حقوقی و با خیال راحت و اعلام رسمی و حمایت کامل آمریکا و انگلیس، ترور کرده و به این توحش افتخار می‌کند. آنچه خون آزادگان جهان را به جوش آورده و اسرائیل را منفور نموده و فلسطین را از مسأله اول جهان اسلام به مسأله اول جهان تبدیل کرده همین است که این سگ قلاده دریده صهیونیزم، برای بشریت خطرناک است و‌ هاری آن دامن همه را خواهد گرفت. ترور میهمان یک کشور با چه منطقی جز توحش آمریکای صهیونی، قابل توجیه است؟ چه کسی نمی‌داند ترور «فؤاد شکر» در بیروت و «اسماعیل هنیه» در تهران و یک روز پس از تحلیف رئیس‌جمهور ایران و یک هفته پس از سفر نتانیاهو به آمریکا و در هیاهوی المپیک فرانسه یعنی چه؟

اکنون همه عاقلان جهان باید فهمیده باشند که آمریکا و اسرائیل خواهان گسترش جنگ هستند و ارتزاق آنها با فروش سلاح و حیاتشان در نزاع و بقائشان با بوی خون و حکومتشان بر تفرقه‌افکنی و سیاستشان «پدرسوخته بازی» است. دراکولای خونخوار و زامبی‌های وحشی همین قوم جنایت‌پیشه‌ای هستند که بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل هم حاکمند. نمایش‌های افتتاحیه المپیک پاریس حیرت‌آور بود و سیطره تفکر شیطانی صهیونی بر ارکان قدرت این کشورها عجیب‌تر است. پیش از این گمان می‌شد که اسرائیل تنها فلسطین را اشغال کرده و قسمتی از خاک لبنان و سوریه و اردن و مصر را هم دزدیده است‌، ولی اکنون می‌توان دید که بر مناسبات حاکمیتی فرانسه و انگلیس و آمریکا هم سایه انداخته و حتی‌ پرستش گوساله سامری یا سرخ موی و کشتار را در افتتاحیه المپیک پاریس معرفی می‌کند.

آینده پژوهان جهان باید به‌شدت نگران آینده بشریت باشند که با وجود صهیونیزم و تفکر آن، هیچ کس نمی‌تواند زندگی انسانی با کرامت و آزادی و آزادگی داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت به برکت وجود امام راحل و امام حاضرش توانسته خود را با ویروس خطرناک صهیونیزم، قوی‌تر کند و به «توانایی تولید قدرت» و «توانایی تبدیل تهدید به فرصت» و «توانایی تمدن‌سازی» برسد‌، ولی دیر و دور نیست که جهان غافل امروز اگر مثل دانشگاهشان بیدار نشوند، در گرداب جهانخواری اسرائیل فروبلعیده خواهند شد و از آنان اثری در حد تمدن‌های آتن و آزتک و آشور و بابل خواهد ماند.

نقشه دقیق صهیونی در چینش زمان، مکان، چگونگی و اهداف ترور شهید فؤاد و شهید هنیه، زمینه تولید قدرت مضاعف ما را فراهم کرد و جهان دید که با این دامِ مناقشه‌ای، پیوند شیعه - سنی و عربی - ایرانی مستحکم‌تر شد و با «نمازِ رهبرِ شیعیان جهان بر پیکر رهبرِ حماس» صفحه جدیدی بر تمدن‌سازی ما افزود و جهانیان خواهند دید که روز خونخواهی میهمان عزیز ما برای اسرائیل، از روز مرگ فرعون و نمرود و 7 اکتبر و وعده صادق، سخت‌تر و عبرت‌آموزتر و طولانی‌تر و خوارکننده‌تر و دردناک‌تر خواهد بود و إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ.

سرمقاله روزنامه کیهان مورخ دوشنبه15مرداد403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۵/۱۵ساعت 0  توسط محمدهادی صحرایی  | 

کمتر از یک روز تا رقم خوردن آینده‌ای خوب و پرامید و پرتلاش و سبز و... یا خدای نخواسته آینده‌ای پر از نمی‌شود و نمی‌توانم و نمی‌گذارند و آمریکا شل نکرد و... فرصت باقی است. انتخابات ریاست جمهوری اخیر اگرچه برای هر ایرانی شاید حدود نیم ساعت معطلی در هوای گرم داشته باشد ولی پیامد و نتیجه آن می‌تواند فراتر از چهار و حتی ده‌ها سال باشد و حتی مثل برجام در برخی امور علمی و فناورانه ملت ما را تا قیامت از حقش محروم کند. دولت اصلاحات اعتدالی توانست این �کارویژه افراطی� را انجام دهد و تا ابد ایرانیان آینده را هم محروم و تحریم کند.

مشکل اینجاست که اگر در سال 92 و 96 دقت می‌شد، دهه 90 ما مثل زمین سوخته و بحرین، توسط لیبرال‌ها شوهر داده نمی‌شد. شاخص‌های رشد و اقتصاد ما بین صفرها دست به دست نمی‌شد. روزی هفتصد ایرانی به خاطر گروگانگیری واکسن کرونا برای برجام و پالرمو و fatf کشته نمی‌شدند. آب خوردن و ریزگرد هوا به تحریم‌ها گره زده نمی‌شد. گرد و خاک خوزستان �عذاب� نامیده نمی‌شد. گَله‌گَله جاسوس و جیسون رضائیان وارد ایران نمی‌شدند و در کنار برخی مسؤولین جاساز نمی‌شدند. قیمت ارز 9 برابر و 60 تن طلا هدر نمی‌شد. مردم برای گرفتن سبد کالا ساعت‌ها در صف‌، تحقیر نمی‌شدند. آینده ملت به قول شفاهی شیطان، بسته نمی‌شد. دستاورد دو دولت 11 و 12 با برجام � تقریباً هیچ� نمی‌شد. سرمایه اجتماعی با وعده‌های دروغ و متلک‌های آزاردهنده و مدیران �شیشلیک‌خور� و کارنابلد و دوتابعیتی‌ها و اختلاسگران به یغما نمی‌رفت. مردم با انتخابات قهر نمی‌کردند. سفره بیت‌المال، �سهم بابا� و مرتع چَرای برخی نزدیکان مقامات نمی‌شد. �فیش‌های نجومی� برای کارنابلدها و نالایق‌ها صادر نمی‌شد. �ژن‌های معیوب� برخی مدیران را به نام �ژن خوب� و آقازاده‌های دوتابعیتی روانه خارج نمی‌کردند و آن را �فرارمغزها� نمی‌نامیدند. میلیاردها تومان خرج گفت‌وگو برای گفت‌وگو نمی‌شد. دستاورد 8 سال مذاکره به جای لغو تحریم، گرفتن کاپ اخلاق خیالی نمی‌شد. 6 استان ما در تشنگی دست و پا نمی‌زد. وزیر خارجه ما در مقابل یک کشور بندانگشتی زانو نمی‌زد و تحقیرمان نمی‌کرد. طرف اروپایی، وزیر خارجه اعتدالی که در حال گفت‌وگو با آنها بود را با تحریم حتی یک باک سوخت هواپیما تحقیر و در اروپا زمینگیر نمی‌کرد. اگر در سال 92 و 96 دقت می‌شد، آقای ظریف، با ندانستن تفاوت �لغو با تعلیق� یا نخواندن برجام‌، ما را مضحکه وندی شرمن نمی‌کرد. الگوی کاری آنها برداشت وارونه �رحماء علی الکفارُ اشداء بینهم� نمی‌شد. با جمله �همه گزینه‌ها روی میز است� خواب خشک و راحت را از برخی غربزده‌ها و خودباخته‌ها نمی‌گرفتند. خودتحقیرها با دروغ یا بی‌خبری‌، دانشجویان ما را از انهدام تمام دستاوردهای نظامی ما با فشار دادن یک دکمه توسط آمریکا نمی‌ترساندند. 8 سال به نام �علی برکت‌الله�، برکت را از زندگی مردم نمی‌بردند. وزیر ما شخصیتی داشت که به مقام محلی �پفیوز� و به مردم محرومش �خودت بمال� نمی‌گفت. وزیری که به او ژنرال می‌گفتند ساخت پالایشگاه را �کثافتکاری� نمی‌نامید. وزیرِ میکروفون‌قاپ، به جای خجالت کشیدن از اینکه 6 سال خانه‌سازی نکرده آن را مزخرف نمی‌دانست و مردم را به مخمصه نمی‌انداخت. قوه مجریه به خط تولید پرونده‌های اقتصادی و امنیتی تبدیل نمی‌شد. دولت، در شب عید مبعث به جای عیدی، بنزین را سه برابر نمی‌کرد و رئیس‌جمهورِ متلک‌گو، زمانی که مردم عصبانی و دست به یقه هستند با پوزخند نمی‌گفت �من هم جمعه فهمیدم�. یا آن جمله را راست می‌گفت یا دروغ؛ و در هر دو حالت وای بر او. اگر او از بزرگ‌ترین جراحی اقتصادی خبر ندارد که واویلا و اگر خبر دارد و می‌گوید جمعه فهمیدم که.... سرمایه مردمی که به اعتماد حرف رئیس‌جمهور در بورس سرمایه‌گذاری کردند، پودر نمی‌شد. ارزش 45500 تومن یارانه مردم از 37 دلار به یک و نیم دلار کاهش نمی‌یافت. کشورهای منطقه که برای ما چندین برابر ارزش تجاری دارند، از معامله با ما مأیوس نمی‌شدند. در اطراف ما به خاطر ضعیف شدنمان، جنگ‌های بلندمدت و خطرناکی مثل عربستان و یمن و داعش و النصره در سوریه و عراق پیش نمی‌آمد. منتقدان با ادبیات چاله‌میدانی تخریب و توهین نمی‌شدند. مطالبات واقعی مردم از رفع فقر و فساد و تبعیض و تورم و بیکاری به امور دسته چندم و واهی ورود زنان به استادیوم و پخش ربنا و لغو کنسرت تنزل داده نمی‌شد. لذت اینترنت پرسرعت و امن از مردم و کاسبی آنها گرفته نمی‌شد و به وسیله‌ای برای تولید نگرانی و ناامنی خانواده‌ها تبدیل نمی‌شد. هر روزه مردم را با دوگانه‌های جعلی در مقابل هم قرار نمی‌دادند و جامعه را برای امور غیر مهم تقسیم نمی‌کردند.

مردم عزیز و فهمیده ایران؛ این بحر طویل و درد عمیقی که گفته شد، چند سطر از 8 سال آزگار بود که هنوز کابوس کسانی است که حافظه خود را به ریاکاری مسببین وضع نابسامانی که شهید رئیسی بسامان کرد، نباخته‌اند و محض رضای خدا به دنبال رأی به اصلح می‌گردند. امروز اگر بتوان بی‌برنامگی یک نامزد را پذیرفت، هرگز نمی‌توان از تجمع افراد مسئله‌داری که به عنوان مشاور و مباشر او را دوره کرده‌اند غافل شد. مگر می‌شود کسانی که بوی کباب شنیده و با ماچ و بغل به استقبال کسی می‌روند که خودشان او را به خاطر ضعف مدیریتی استیضاح کردند باور کرد؟ می‌شود به آنها که به چهره نورانی جمهوری اسلامی چنگ تقلب زده و مردم را فریفتند و امروز ساز تازه‌ای در انتخابات کوک کرده‌اند، باز هم اعتماد کرد؟ اگر وزیرتان کارآمد بود چرا استیضاحش کردید؟ و اگر ناکارآمد بود چرا برای ریاست جمهوری از او حمایت می‌کنید؟ گرچه هر کس، در حمایت مختار است ولی شما در این مورد مشکوکید.

و فرمود آزاده باشید. بین خود و خدا و در خلوت‌تان به این پرسش‌ها فکر کنید. اگر نامزد مقابل به اندازه نامزد جبهه اصلاحات اعتدالی، به جای ارائه برنامه قرآن و نهج‌البلاغه می‌خواند روزنامه‌ها و روشنفکرانتان در مورد تعهد و تخصص چه می‌گفتند؟ اگر دیگری، مثل نامزد شما از اعدام سخن می‌گفت چه می‌کردید؟ اگر کسی که فارسی صحیح را نمی‌دانست و نمی‌توانست خوب سخن بگوید به یکی از بزرگان اصلاحات و اعتدال چیزی رقیق‌تر از موی دماغ می‌گفت‌، با او و دودمانش چه می‌کردید؟ اگر مثلاً نامزد مورد حمایت شما در جبهه مقابل‌تان می‌بود، بی‌برنامگی او را چگونه رسانه‌ای می‌کردید؟ برای مردم جشنواره �کشف برنامه نامزد جریان مقابل� با جایزه فراوان نمی‌گذاشتید؟ پس از تحلیل این دو مناظره و شمارش تعداد استفاده از �این، تو، اینا میگن، می‌فهمی؟ و...� در مقابل �ایشان، شما، دوستان و مشاوران شما و... � و رفتارهای تمسخرآمیز و متلک‌ها و... نمی‌گفتید ادب مرد به ز دولت اوست؟

جدای از برخی مشاوران نامزد اصلاحات اعتدالی که عصبی یا پرتابگر اشیا یا شایعه‌ساز یا دروغگو هستند، سایرین هم به او برنامه قابل بیان و دفاع نداده‌اند. این‌همه تناقض و ابهام، خنده‌دار و نگران‌کننده نیست؟ برنامه ایشان در مورد بازار این است که دولت رها کند بازار خودش را جمع می‌کند. در مورد بورس: دولت دست در جیب مردم نکند. در مورد مسکن: هرچه قانون است انجام می‌دهم ولی ساخت یک میلیون مسکن در سال که در قانون آمده را نمی‌پذیرم و... و پاسخ‌های بداهه و واگذار کردن به آینده موهوم و نظر کارشناسانی که عملکرد گذشته و سخن امروز آنها را هم قبول ندارد.

این را می‌توان ارباب مغالطات نامید و مردم فهیم ایران و 60 درصد عزیزی که در انتخابات شرکت نکرده‌اید، برای جهش امروز و نجات آینده ایران از چاه‌ها و چاله‌هایی که در دهه نود �اربابان مغالطه و خرابکاری� برای کشور کندند که یکی از آنها برجام است؛ و برای رضای خدا در انتخابات شرکت کرده و به نامزدی رأی دهید که درگیر این مغالطات و گرفتار توهمات نباشد و در آینده هم پاسخگوی اقدامات خود و اطرافیانش باشد. بتواند حق ما را بگیرد و راه شهید رئیسی در احیای اقتصاد مقروض را ادامه دهد. کار رئیسی عزیز مثل کسی بود که ایران پس از حمله تاتار و مغول را تحویل او دهند و کار رئیس‌جمهور پس از رئیسی که باید شبیه‌ترین به او باشد این است که بتواند با برنامه علمی و عملی و کارنامه گویا و روشن، از زمین و زمینه‌های آماده شده بهترین برداشت را برای مردم داشته باشد و اطرافیانش دوستان و مریدان کدخدا نباشد. والسلام

روزنامه کیهان مورخ 14 تیر 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۴ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  | 

اگر در رسانه‌های معتبر جهانی بشنوید «یکی از اساتید برجسته دانشگاه در برنامه زنده مدعی شده با همکاری گروهی از کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که سنت زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلی، از نظر علمی برای توازن جمعیت جنسیتی جامعه مفید و قابل دفاع بوده و هست و پیشنهادش برای جامعه امروز جهانی و کشورهایی که با ناترازی جنسیتی مواجه‌اند، زنده به گور کردن جنس بیشتر است» نظر شما چیست؟

حال اگر در رسانه معتبر دیگری بشنوید « دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند طبق روایت جلد اول تاریخ ویل دورانت که می‌گوید: عادت انسان خواری در برخی کشورهای اروپایی که در سده یازده میلادی رایج بوده و در قصابی‌ها گوشت انسان را در کنار گوشت سایر حیوانات می‌فروخته اند؛ به دلیل فقر فکری و مالی و فرهنگ پایین انسانی نبوده و درپس این اقدام آنها، خدمت به سایر مردم و نوعی مبارزه با کمبود غذا و فقر بوده و توصیه آنها به مردم امروز جهان برای از بین بردن فقر، کشتن فقیرها و تقسیم عادلانه گوشت آنها بین مردم است» باز هم نظر شما چیست؟

حال اگر بشنوید و ببینید «یکی از نامزدهای ریاست جمهوری به همراه تیم کارشناسی خود به این نتیجه رسیده‌اند که مردم ایران پس از دیدن رئیس‌جمهور جهادی و باهوش و شهید پرافتخارشان، که توانسته خزانه و سیلوی خالی را پرکند و اعتبار و آبروی بین‌المللی ایران را احیاء و ویرانه‌ها را بسازد و...‌، باید به یازده سال قبل بازگشت و مذاکره چند ساله‌ای که خودشان گفتند نتیجه‌اش«تقریباً هیچ» بوده را احیاء کرد» چه می‌کنید؟ البته که دو مثال ابتدائی تخیل بوده و تاکنون کسی جرأت چنین بلاهتی را نیافته ولی شوربختانه مثال اخیر، واقعی است و پس از تجربه تلخ برجام و پس از حیاء جمهوری اسلامی و محاکمه نکردن مسببان وضع وحشتناک دهه 90 برخی از همان‌ها چنین سخنی گفته‌اند.

انتخابات زودهنگام ما به خاطر فقدان جبران‌ناپذیر رئیسی عزیز، فرصتی دوباره شد برای مرور تاریخ دهه سخت 90 و گویی قسمت این است که هرگز این دهه و تخریبچی‌های ماهر آن فراموش نشوند و مردم، پیوسته نام تحقیرکنندگان تاریخی خود را به یاد داشته باشند و کسانی که با دوستان جفا کردند و با دشمنان رقابت در تخریب ایران. خودشان گفتند «یکی از سران اروپایی به رئیس‌جمهور ما گفت که علیه ایران اجماعی برای جنگ ایجاد شده بود که با آمدن شما آن حمله منتفی شد». می‌خندید و می‌گفت و معنی‌اش را نمی‌فهمید. و خدا از آنها چگونه خواهد گذشت وقتی دروغ‌های مکرر گفته و می‌گویند. «لغو بالمره» تحریم‌ها یادتان هست؟ «تصویب بیست دقیقه‌ای آن در مجلس» چطور؟ سخنرانی به زبان انگلیسی آقای سیف در خارج از کشور که فارغ از هرگونه فشار، به طرف‌های غربی گفت دستاوردهای ما از این قرارداد«تقریباً هیچ» است را به یاد دارید؟

فریادهای در دفاع از برجام در مجلس و تأکید چندین باره مقامات ارشد دولت وقت مبنی براینکه تحریم‌ها « لغو می‌شوند نه تعلیق» و اینکه در متن برجام« تعلیق» نیامده و ... و اعترافی که پس از چندسال گفتند «آن را نخوانده بودیم» را چگونه فراموش کنیم؟ جوانان عزیز! کتاب«بدون هراس» وندی شرمن را نه برای خریدن که برای خواندن به شما پیشنهاد می‌کنم تا بدانید آنها که بر سر مردم و منتقدان خود فریاد می‌زدند چگونه با اشک وندی شرمن یهودی و مسؤول مذاکره‌کننده مقابل، که معتقد بود«فریبکاری در دی ان‌ای ایرانیان است»از سخن خود کوتاه آمدند؟ ما مردم‌، فراموشکار شده‌ایم یا مرتکبین برجام و مسببین دهه سیاه 90، دسته گلهای خود را از یاد برده‌اند؟ کسانی که آینده و امور مهم کشور خود را به «قول شفاهی یا امضاء کری» گره زدند و پس از پاره شدن و خروج آمریکا از برجام و آلوده شدنش به آب دهان نجس مسؤول آمریکایی هیچ اقدامی جز تغافل انجام ندادند، اصلاً برای چه مذاکره می‌کردند؟

عطش و حسرت «مذاکره» را با دوستانتان امتحان می‌کردید نه با مصالح کشور و آینده مردم ایران. شعار شیک ولی غیرعقلانی« بازی برد برد» در اصل «آرزوی پیروزی برای دشمن» است و کدام عاقلی پیروزی دشمن خود را که در اصل شکست خودش است آرزو می‌کند؟ مذاکره بی‌سود و خسران بار‌، افتخار دارد یا شرمندگی؟‌ ای کاش دست کم تپه‌ای فتح کرده یا جوی آبی پای درختی می‌کشیدید تا ده‌ها سکه‌ای که در دوره «خرید گوشت باکارت ملی» و «پی نوشت فرمودند: همه موجودی خزانه بر اساس درخواست‌های جنابعالی تخلیه شده است. موجودی وجود ندارد»، به یکدیگر جایزه دادید، بهانه‌ای داشت. برجامی که «نخوانده امضاء کردید» و ندانستن تفاوت«تعلیق با لغو»، متلک دشمن شد تا در رسانه به شما بگوید «در فهم زبان انگلیسی ضعیف بودید» و آن را به حساب«قابلیت زبان انگلیسی»گذاشتند.

شما ضعیفید و چقدر با دیدنتان یاد برخی شخصیت‌های تاریخ می‌افتیم. به کشورتان رحم کنید و دست کم، تدبیر موفق هم میهنان خود را به حساب «شل کردن» بایدن نگذارید. بگذارید ما و مردم جهان‌، آنچه وندی شِرمن در کتاب بدون هراس و مصاحبه‌هایش درباره شما و دوستانتان گفت را فراموش کنیم. شما اگر می‌توانستید فروش نفت را در همان حدود شش ماهی که بایدن در دوره شما سرکار آمد افزایش می‌دادید. شما نتوانستید پول فروش گاز خود را هم بگیرید. نتوانستید حتی در حین مذاکره برای هواپیمای خودتان از دوستان و شرکای اروپایی خود سوخت بگیرید. همانها که با عشق با آنها قدم زدید، خودتان را هم در آمریکا تحریم کردند و شأن ایران را تاجایی پایین آوردید که حتی جیبوتی هم ما را تحریم کرد. شما نتوانستید طلب ایران از انگلیس در قرارداد دهه 50 را بگیرید. شما نتوانستید پول بلوکه ما را از کُره بگیرید. نتوانستید لوح‌های گلی تخت جمشید از دانشگاه شیکاگو را پس بگیرید. حتی با زانو زدن در مقابل امیر کویت هم نتوانستید پیکر شهدای منای ما را تحویل بگیرید. نتوانستید در بازار شانگهای و بریکس که هرکدام 40درصد بازار جهان را در اختیار دارند جا باز کنید و عضو دائم‌تان نکردند. شما نتوانستید از گوشه تنگ و انزوایی که آمریکا و چندکشور اروپایی برایتان فراهم کرده بود‌، قدمی جلو بیایید. نتوانستید با همسایگانمان که چندبرابر بازار اروپا را دارند رابطه برقرار کنید. نتوانستید در وزارت خودتان مستقل باشید. نتوانستید در چارچوب قانون رفتار کنید و اعتراف کردید که از خطوط قرمز گذر کردید. حتی در تیم چند نفره مذاکره‌کننده خودتان هم جاسوس دشمن و خائن به کشور داشتید. شما از هوای تنفس مردم تا آب خوردنشان و تا واکسنی که جانشان را نجات می‌داد، در گرو مذاکرات بی‌ثمرتان گذاشتید. شما می‌خواستید مناسبات ایران را غیر از برجامی که نتیجه اش«تقریباً هیچ» بود، به پالرمو و FATFهم بفروشید. شما از توان کشور خود و دشمنانتان بی‌خبر بوده و هستید. شما در برجام 2 و 3 می‌خواستید باز هم دستان مردم ایران را ببندید. با چه تدبیری آینده و مصالح کشور خود را به قول شفاهی دشمن گره زدید؟ شما در قبال ترور فخری زاده، دانشمند ارشد کشور و سردار سلیمانی، فرمانده ارشد میدانی ما بی‌اقدام بودید. شما در سانتریفیوژهایی که محصول فکر و عمل دانشمندان هسته‌ای ما بود بتن کردید. قرارداد هسته‌ای برجام را یکجا و یکجانبه عمل کردید. ضمانت برجام را هم در حد بنگاهدارهای مسکن و خودرو بلد نبودید تنظیم کنید یا نخواستید؟ خوشبینانه می‌گویم که شما ضعیفید ضعیف. و نمی‌توانید این واقعیت را پشت فریادها پنهان کنید. شما در قواره و قامت نماینده ملت بزرگ ایران و تاریخش نبوده و نیستید. و قوانین دیپلماسی تنها دکمه سرآستین و باز و بسته کردن دکمه کت نیست. و زندگی شرافتمندانه، زندگانی بین دوگانه‌های جعلی و سخنان دوپهلو و بی‌وطن‌های دوتابعیتی نیست. اگر دوران شما ادامه داشت باید برای تنبیه اسرائیل و حامیانش در وعده صادق، به جای پرتاب موشک و پهپاد برای آنها خودکار پرت می‌کردیم. شما در دانشگاه، دانشجویان ایران را به دروغ یا بی‌خبری از آمریکا ترسانده و قدرت ملی ایران را تحقیر کردید و موضع آمریکا پس از وعده صادق و خیابان های امروزش شما را رسوای عالم کرد. خودتان بگویید اگر این سابقه هشت ساله شما را همتایتان در آمریکا داشت، کنگره و مردم آنجا با او چگونه برخورد می‌کردند؟ از این سخن‌ها و دردها و کارنامه مردود شما بسیار است که بماند در محکمه الهی.

تمام این قطعه بلند، گوشه‌ای از اقدامات هشت ساله شما بود که شهید امیرعبداللهیان در مدت باشکوه سه ساله شهید رئیسی، بدون ادا و اطوار و ادعا‌، بسامان و خرابکاری شما را اصلاح و عقبگردتان را جبران نمود و دیپلماسی مقتدرانه به جای ملتمسانه به راه انداخت و تا ابد محکی شد برای وزیر خارجه در تراز مردم شریف ایران که دیگرانی با حقه و هوار و استنادات اشتباهی و خنده‌های زورکی نتوانند دوستی‌های پنهانی با دشمن و خطاها و کوتاهی‌ها و کارنابلدی‌ها و زبان ندانی‌های خود را توجیه کنند. دوستان را نشکنند و دشمنان مردم را بزک نکنند. بایدن اگر می‌توانست بفهمد چه خدمتی به او کرده‌اید، ازخوشی، پیوسته و ممتد مزاجش خوب می‌شد و اسکیزوفرنی را فراموش می‌کرد. طبق تاریخ مختصری که گفته شد رأی دادن به شما و همفکرانتان و هرکس که بیخبرانه یا خودباخته و با صدای بلند، حسرت جاده‌های ترکیه را می‌خورد و فکر ناپخته و توهین‌آمیز آوردن مشاور خارجی دارد و هنوز هم مثل دهه 90، کشور را در بند شما می‌بیند و می‌خواهد آن را آزاد کند و کسانی که از میکروفون قاپی به پرتاب میکروفون رسیده‌اند و... ارتجاع است.

روزنامه کیهان 4 تیرماه 1403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۴/۱۱ساعت 17  توسط محمدهادی صحرایی  | 

از روزی که خبر شهادت آیت‌الله رئیسی اعلام شد و مردم را در بهت و بغض و بی‌تابی فرو برد تاکنون، شاید آنچه بیش از نحوه شهادت و پیدا شدن پیکر مطهر شهید رئیسی و همراهانش، مردم را متأثر کرد، مظلومیت او با وجود مفید و پربرکت بودنش است. برخی وجودشان برای مردم و جامعه برکت و آرامش و آسایش است و مرگشان هم پربرکت‌تر و مایه تولید قدرت برای نظام و همبستگی بیشتر مردم و آبروی کشور می‌شوند و برخی دیگر هم صِرف وجودشان برای مردم و میهن و آینده کشور، آفت و اذیت اضطراب و خسران است و مرگشان هم مایه فتنه و بدبختی و تشنج جامعه و آبروریزی. تفاوت این دو نوع شخصیت متضاد که نمونه‌های آنها را تجربه کرده‌ایم‌، به ویژگی‌های فردی و محیط رشد فکری و تربیت شخصیتی آنها برمی‌گردد و نیز میزان ایمان و اعتقاد و رابطه آنها با خدا و اینکه به زندگی چگونه می‌نگرند.

مفید یا مضر بودن افراد را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف بررسی کرد ولی آنچه به این وجیزه برمی‌گردد این است که ما در جامعه با این‌گونه شخصیت‌ها برخورد کرده و هرکدام از این دسته که در اجتماع رشد کرده یا بزرگ شده‌اند و مسؤولیتی برعهده گرفته‌اند، با عملکرد خود، اهمیت، ضرورت و حتی اضطراب ما به انتخاب شایسته را یادآور شده‌اند. آنکه فرمود «مردم، بیش از پدرانشان به فرمانروایانشان شبیه‌اند» یا اینکه « هرگاه فرومایه‌ای رئیس شود، فرزانگان را ذلیل می‌کند» و به عکس؛ یا وقتی فرمود«‌مردم، به شیوه و روش فرمانروایانشان هستند» و... همگی بر اهمیت این نکته تأکید می‌کند که مهم است کی رئیس و مسؤول امور و مدیر باشد؟ و چقدر اهمیت دارد بدانیم انتخاب ما به چه میزان در تعالی یا تنزل امروز و آینده جامعه مؤثر خواهد بود و ما در قبال این بالا و پایین و پیش و پس رفتن، مسؤولیم.

تا پیش از شهید رئیسی، شهید رجائی، مسؤول و رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی بود. جدای از محاسن و سجایای اخلاقی شهیدرجائی که خدایش رفعت دهد، مدت کوتاه حدود 30 روزه ریاست جمهوری او تصویر روشنی از یک تلاش مداوم و پاک را به ما آموخت، اما کوتاهی دوران ریاست جمهوری آن شهید، مانع از آن شد که آموزه تمام‌نمایی از مدیریت در شرایط پرفراز و نشیبی مثل امروزمان را ارائه دهد. نظام مسائل کشورمان در آن زمان با نظام مسائل امروز متفاوت است. اکنون دچار پیچیدگی‌هایی هستیم که آن زمان این‌گونه نبود. شهید رئیسی با حدود 1000 روز تجربه ریاست جمهوری در شرایط سخت دوران پسا اعتدالیون اصلاح‌طلب و کرونا و نظام پیچیده جهان امروز، نشان داد می‌توان او را تراز جدید مسؤول و ریاست جمهوری قرار داد. مرور اجمالی آنچه شهید رئیسی تحویل گرفت و آنچه تحویل داد، گویای عظمت کاری است که انجام شده و ماندگار گردیده و قابل دفاع است.

خزانه خالی؛ سیلوی ته کشیده؛ کسری بودجه 540 همتی؛رانت ارز جهانگیری4200تومنی؛ بدهی‌های کلان به بانک و اوراق مشارکت و بورس؛ 10 برابر شدن قیمت ارزی که حتی در زمان جنگ هشت ساله‌، پنج برابر شده بود؛ بالارفتن افسانه‌ای نقدینگی؛ کارخانه‌های تعطیل؛ عقب افتادگی 8 ساله در ساخت مسکن؛ ضعیف شدن اعتماد عمومی و نحیف شدن سرمایه‌های اجتماعی؛ تلفات روزانه 700نفری کرونا و متلک «واکسن سوهان قم نیست»؛ وابسته کردن واکسن کرونا بهFATF و پالرمو و برجام؛ کاخ‌نشینی و افتتاح‌های کارتابلی یا تلویزیونی پروژه‌های مهم و مورد نیاز مردم؛ بحران آب در 6 استان؛ بی‌خبری رئیس دولت از افزایش قیمت بنزین؛ «کثافتکاری» نامیدن ساخت پالایشگاه؛ تعریف جدید از خط قرمز «برادر به جای قانون»؛ پرونده‌های متعدد فساد مالی و سیاسی و جاسوسی نزدیکان دولتی‌ها؛ تقویت موج ناامیدی و قهر مردم از انتخابات با اخلاق و رفتار دولتمردان؛ رواج اشرافیگری با روی کار آوردن مدیران تنبل و عشق سفر خارجی و قشم و کیش در بحران‌های ملی؛ آمدن مدیرانی در سطح اخلاقیِ میکروفون قاپ یا «خودت بمال» یا «پفیوز» به جای مدیران پاسخگو و مؤدب؛ انجماد سیاست خارجی با تمرکز 8 ساله بر برجام و نتیجه «تقریباً هیچ» آن؛ وابسته کردن آب خوردن و امور روزمره مردم به چرخه بیهوده «مذاکره برای مذاکره»؛ تحقیر نظام آموزشی کشور با2030؛ نفوذ جریانی و سندروم دوتابعیتی‌ها؛ بی‌اعتنایی به عقل سلیم و علم روز و بتن کردن قلب سانتریفیوژ؛ اغراق در توانمندی دشمن و تخریب اعتماد به نفس دانشجویان آینده‌ساز دانشگاه «با فشردن یک دکمه»؛ واسپاری امور مهم کشور به قول شفاهی دشمن در حماسه «قدم زدن با گرگ»!؛ گره کور زدن آینده کشور با قراردادهای استعماری و تحمیلی و یکطرفه مثل برجام و معاهده پاریس؛ امضاء قرارداد خوانده نشده؛ نفهمیدن تفاوت لغت تعلیق با لغو توسط ژنرال‌های مدعیِ زبان بلدی؛ مشغول کردن مردم و تنزل دادن مطالبات واقعی مثل رفع بیکاری و تورم و... با مطالب واهی ورود به استادیوم و کنسرت و...؛ رواج توهین به مردم و تحقیر منتقدان؛ هرج ومرج و بی‌برنامگی اقتصادی تا حد تأسیس قرارگاه مرغ و دریافت گوشت با کارت ملی و صف‌های آنچنانی؛ پایین کشیدن ‌پرستیژ بین‌المللی با دیپلماسی التماسی و زانو زدنی و سوخت ندادن به هواپیمای وزیر؛ پایین آمدن اعتبار خارجی تا تحریم شدن حتی توسط جیبوتی؛ بی‌هویتی فرهنگی با پیشنهاد به رسمیت شناختن تن‌فروشی یا عقیم کردن زنان نامنظم اجتماعی؛ اصرار مسؤولین دولت بر دوقطبی کردن اجتماع و ایجاد اختلاف‌های ساختگی در جامعه و رو در رو قرار دادن مردم؛ نظریه‌پردازی مسؤولینی که مأموریتشان فقط خدمتگزاری و تمرکز بر کارکردن است؛ رساندن ارزش یارانه مردم از 37 دلار به یک و نیم دلار؛ تلنبار شدن پول‌های بلوکه شده ایران حتی در کشورهای دوست؛ کاهش فروش نفت به حدود سیصدهزار بشکه در روز و... و دهه نودی که سوخته شد.

این گفته‌ها تجربه تلخ و دردناک و سیاهی است از دوره‌ای که خیلی از آن فاصله نگرفته‌ایم و ما مردم توانستیم در خرداد 1400 تجربه جدید و امیدوار‌کننده‌ای را برای نظام خلق کنیم. حماسه‌ای که با انتخاب دکتر رئیسی‌، مشکلات را یکی پس از دیگری رفع کرد و ریل‌گذاری صحیح انجام شد و از دل ناکامی‌ها و بحران‌ها، آرامش به جامعه پمپاژ گردید و مسائل حاد و آزاردهنده به سرعت به سمت بهبودی رفت. هرچند که زمین مین‌گذاری شده و پر از حفره‌ای که از دو سال آخر دولت دهم و به ویژه دولت یازده و دوازده به آیت‌الله رئیسی تحویل داده شد به این زودی مهیا نمی‌شود. مردم، با دکتر رئیسی، آسوده بودند وقتی می‌دیدند او شنبه تا جمعه خود را به هم دوخته تا مشکلات را مرتفع کند. عمامه خاکی او، خاطرات تلخ بازدیدهای سوار بر شاسی خارجی از کارخانه‌ها و رفتن باکفش روی فرش زلزله زده‌ها را از یاد برد. همین تلاش بی‌وقفه حتی اگر به رفع مشکل هم نینجامید‌، مولد آرامش مردم بود. اینکه می‌دیدند رئیسی باید خودش پیگیر پروژه‌ها باشد و مطمئن شود که مشکلات حل شده‌، آرام می‌شدند.

می‌شد شهید رئیسی افتتاح آخرین پروژه را ویدیویی یا کارتابلی انجام دهد و به معاون یا مدیرکلی بسپارد و به گزارشی اکتفا کند و خود زنده بماند‌، ولی مهم است که خودش از زبان مردم بشنود که «آب خوش از گلویشان پایین رفته؟» مثل همان موقع که پرسید «ناهار خورده‌اید؟» تا خیالش راحت شود. او مدیر میدانی است و مثل فرماندهان شجاع باید همیشه در میدان باشد. گوشه‌نشینی و عافیت‌اندیشی کار ترسوها و تنبل‌ها و نابلدهاست. او خود را سربازی نامید که باید مشکلات را بدون وقفه حل کند. با همین روحیه توانست 9هزار کارخانه تعطیل شده را که یکی از آنها هپکو و یکی ارج و یکی هفت تپه بود را راه‌اندازی کند. پرکردن خزانه و سیلو و مثبت کردن تمام منفی‌هایی که گفته شد و ده‌ها دیگر که گفته نشد و تولید قدرت و ثروت و اقتدار و افتخار برای نظام و آبرو بخشیدن دوباره به کشور و تولید اعتبار برای ایران تا جایی که در یک چهارم جمعیت جهان برای شهادت او اعلام عزای عمومی کردند و این در جهان برای شخصیتی سیاسی بی‌سابقه است. شهادت او پربرکت بود و تشییع 12 میلیونی او تمام بافته‌های چند ساله دشمن یا دوستان کم دان که می‌گفتند «مردم به نظام بی‌اعتمادند» و «فروپاشی اجتماعی» صورت گرفته و «مردم از انقلاب رو برگردانده‌اند» و... همه را نقش برآب کرد.

رئیسی نصاب و معیاری تازه شد و دوره او یکی از پربارترین دوره‌های تاریخ ما شد. اگرچه استراتژی دشمن از «حمله به نقطه ضعف، به حمله به نقطه قوت» تغییر کرد و رئیسی که باسوادترین رئیس‌جمهور تاریخ ایران در دو مرکز حوزه و دانشگاه بود را کم‌سواد نامیدند و اقدامات بی‌نظیر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی او را کم جلوه دادند و سیدمحرومان را «آیت‌الله اعدام» نامیدند‌، ولی خدا چیز دیگری برای او خواست. همین نامردی را هم درحق وزیرخارجه شاخص ما که بازوی پرتوان خارجی دکتر رئیسی بود‌، کردند و شخصیت ممتاز، ستودنی، واقع بین« پرکار، فعال، باابتکار و مذاکره‌کننده قوی و باهوش و پایبند به مبانی و اصول» امیرعبداللهیان را نیز با متلک «زبان بلد نیست» تحقیر کردند. غافل از اینکه کارهای به جا مانده امیرعبداللهیان و دیپلماسی فکورانه او غیر از خارج کردن ایران از انزوای آمریکا و چندکشور اروپایی و عضویت در شانگهای و بریکس و تأمین واکسن و تدارک عملیات بزرگ وعده صادق و بازپس‌گیری عمده طلب‌های تلنبار شده ما حتی از زمان پهلوی و قرارداد‌ تانک چیفتن و... تعریف جدیدی از وزیر خارجه در تراز انقلاب اسلامی و در شأن مردم ارائه کرد.

دوره هزار روزه رئیسی تراز جدید ریاست جمهور ایران را تا جایی بالا برد که همه آیندگان را می‌توان با او سنجید و مقایسه کرد. دانشمند و صبور و عاقل و آگاه و جهادی و خستگی‌ناپذیر و مؤدب و انقلابی و دشمن شناس و مردمی و زیرک و مؤمن و صریح و شجاع و مبتکر و مخلص و پربرکت و مفید و آرامش‌بخش و... و در یک کلام، سرباز بودنش، او را تا ابد در خاطرات خوش مردم نشاند. انتخابات پیش‌رو برای مردمی که به جای افسردگی پس از مصیبت فقدان خدمتگزاران خود‌، حماسه تشییع باشکوه را انتخاب کردند‌، بسیار حیاتی و مهم است. باید کسی را انتخاب کرد که به رئیسی شهید، نزدیک‌تر باشد و کسی که بتواند کارهای نیمه‌تمام او را تمام و دهان مردم را شیرین کند. مردم ایران شایسته بهترین‌هایند چراکه نجیبانه و حکیمانه و صبورانه و جوانمردانه و مؤمنانه و آگاهانه انقلابشان را به وجود آوردند و گسترش دادند و برایش هزینه کردند. خدایشان برکت دهد که تاریخ جهان را به مسیر صحیحش برگرداندند.

اکنون که تنور انتخابات در حال گرم شدن است باید مراقب بود طهارت و نزاکتی که رئیسی به رقابت‌های انتخاباتی بخشید‌، پاس داشته شود و به جای متلک و دروغ و فریب و تخریب و توهین به رقیب‌، باید نامزدها از خود و برنامه‌های خود بگویند و خدا را همیشه در ذهن داشته و بدانند که مردم هنوز صدای رئیسی را در گوش دارند و یاد خوشش را در خاطر می‌گذرانند. و مردم نیز ملتفت باشند که حماسه انتخابات، مکمل حماسه تشییع کاروان شهدای خدمت است و دو راه پیش روست. یا می‌توان با حضور مؤثر و باشکوه و انتخاب آگاهانه، حماسه رئیسی را ادامه داد و به قله رسید یا خدای نخواسته به دوران پر از اضطراب و توهین و رکود و رخوت گذشته بازگشت و حاشا که چنین شود.
و هنوز سخن ادامه دارد.

سرمقاله کیهان مورخ29خرداد403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۳/۳۰ساعت 20  توسط محمدهادی صحرایی  | 


«بسم الله الرّحمن الرّحیم این نامه پیام همدلی و همبستگی به شما جوانان عزیز دانشجوی ایالات متحده آمریکا است که در «طرف درست تاریخ» در حال ورق خوردن، ایستاده‌اید. وجدان بیدارتان شما را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزّه برانگیخته و اکنون بخشی از جبهه‌ مقاومت را تشکیل داده‌ و زیر فشارِ بی‌رحمانه‌ دولت‌تان که پس از نخستین کمک‌های انگلیس، بزرگ‌ترین حامی این رژیم غاصب صهیونیست است، مبارزه‌ای شرافتمندانه را آغاز کرده‌اید.

جبهه‌ بزرگ مقاومت، در نقطه‌ای دور و با همین ادراک و احساسات امروز شما، سال‌هاست مبارزه می‌کند و هدفش، توقّفِ ظلمِ آشکار و نسل‌کشیِ ده‌ها ساله‌ای است که شبکه‌ تروریست، بی‌رحم و آپارتاید «صهیونیست» بر ملّت فلسطین وارد ساخته و پس از تصرّف کشورشان، به آنها سخت‌ترین فشارها و شکنجه‌ها را تحمیل می‌کند. فلسطین، سرزمین مستقل، تاریخی و با ملّتی متشکّل از مسلمان، مسیحی و یهودی است. پس از جنگ جهانی، سرمایه‌داران صهیون با کمک انگلیس، هزاران تروریست را وارد این سرزمین کردند و آنها ده‌ها هزار نفر را کشتند یا به کشورهای همسایه راندند و در سرزمین غصب‌شده‌ فلسطین، دولتی به نام اسرائیل تشکیل دادند.

دولت آمریکا پشتیبانی‌های سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتّی با بی‌احتیاطی غیرقابل بخشش، راه تولید سلاح هسته‌ای را به روی او گشود و او را در این راه کمک کرد. رژیم صهیونیست از روز اوّل، بی‌اعتنا به همه‌ ارزش‌های وجدانی، انسانی و دینی، با سیاست «مشت آهنین» مردم بی‌دفاع فلسطین را با بی‌رحمی و ترور سرکوب کرد و «جبهه‌ مقاومت» از دل این فضای تاریک و یأس‌آلود سر برآورد و «جمهوری اسلامی ایران» آن را گسترش و توانایی داد. سردمداران صهیونیزم بین‌المللی که بیشترین بنگاه‌های رسانه‌ای متعلّق به آنها یا زیر نفوذ پول و رشوه‌ آنهاست، این مقاومتِ انسانی و شجاعانه را تروریسم معرّفی کردند! آیا دفاع از سرزمین در برابر جنایت‌های اشغالگران صهیونیست و یا کمک به این ملّت و تقویت بازوان او تروریسم و کمک به آن است؟

من با شما جوانان احساس همدردی می‌کنم و ایستادگی شما را ارج می‌نهم و به شما اطمینان می‌دهم که وضعیّت امروز و سرنوشت منطقه و تاریخ در حال تغییر است. در کشورهای دیگر هم دانشگاه‌ها و مردم به پا خاسته‌اند. همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثه‌ مهم و اثرگذاری است و می‌تواند در قبال شدّت عمل پلیسیِ دولت و فشارهایی که بر شما وارد می‌کنند، تا اندازه‌ای آرامش‌بخش باشد. توصیه می‌کنم با قرآن آشنا شوید. درس قرآن به همه‌ مردم، ایستادگی در راه حق و درباره‌ ارتباطات بشری «نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید است». جبهه‌ مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظایر آن به پیش می‌رود و به پیروزی خواهد رسید؛ بأذن الله.»

حدود 240 روز از «طوفان الأقصی» و تلاش مردم غزه برای نفس کشیدن می‌گذرد و در همین مدت، جهان بی‌نظیرترین جنایات بشری و نسل‌کشی را به چشم خود و در رسانه‌ها با کیفیت تمام، می‌بیند. اگر پس از جنگ جهانی اول و دوم کسی برای 75 میلیون کشته و صدها میلیون نفر نسل سوخته پس از آن سخنی نگفت و برای 9 میلیون ایرانی کشته شده با قحطی انگلیسی در همان زمان، مویه نکرد و... ولی امروز جنایات یک مشت کفتار صهیون با زن و کودک چادرنشین رفح و آوارگان غزه‌، جهان را به ستوه آورده است. این حد از جنایت و بی‌توجهی به حقوق بشر و احکام دادگاه و احساسات جهانی و اصول انسانی و ارزش‌های وجدانی توسط عده‌ای افراطی خون‌آشام و حامیانشان، چهره واقعی تفکر صهیونی و استکبار جهانی را برای همگان و به وضوح نشان می‌دهد.

درندگی حیرت‌آوری که رژیم صهیونی در این هشت ماه از خود نشان داده اذهان را ناخودآگاه به سمتی می‌برد که حق را به تمام دشمنان تاریخی و تخیلی صهیونیست‌ها بدهد. تفکری که در ابتدا یهودیان را قربانی خود کرده و سپس به سراغ جهان آمده است. اگر این میزان از خشونت و لجاجت و شرارت و سبعیت و خودپرستی و فریب در هر قومی باشد کافی است که مورد نفرت و نفرین همگان و مردم آن زمان قرار گیرد. قومی که تاکنون با فریب و دروغ و مظلوم‌نمایی، بی‌سابقه‌ترین جنایات را رقم زده است. در کجای جهان، اردوگاه چادرنشینان گرسنه و تشنه را با بمب‌های با تناژ بالا آتش می‌زنند؟ در کجای تاریخ، به یک تفکر شرور با مختصات رژیم صهیونی، سلاح و بمب پیشرفته می‌دهند؟

به یقین، در این جنایات هولناک رژیم اشغالگر صهیونی، آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و هر نامردی که به او کمک کند، شریک و برای جامعه بشری خطرناک است. نکته اول این است که صف‌بندی جهانیان به دو دسته مدافع و مخالف اسرائیل، در اصل آخرین لشگرکشی تاریخی می‌تواند باشد که ان‌شاءالله به ختم صهیونیزم خواهد انجامید. چرا که در یک طرف آن مستضعفین و آزادگان جهان با وجدان‌های پاک ایستاده و در سمت دیگر و درکنار صهیون‌ها، مستکبرین و ناپاکانی ایستاده‌اند که با آنان یا منافع مشترک دارند و یا ذات مشترک. وقتی دولت پلیسی آمریکا اجازه اظهارنظر در مورد صهیون را به دانشجوی خود نمی‌دهد و با بدترین و نامحترمانه‌ترین شیوه با اساتید دانشگاه برخورد می‌کند یعنی چه؟ و وقتی در کشورهایی که دولت‌شان حامی صهیونیزم هستند مردم را به جرم انزجار از جنایت، سرکوب می‌کنند چه معنایی جز آپارتاید و دیکتاتوری دارد؟

زنان استکهلم، اگر علیه حجاب می‌جنگیدند در رسانه‌های استکباری تقدیس می‌شدند و اکنون که برای غزه و رفح از گاز فلفل پلیس به خود می‌پیچند، بایکوت خبری می‌شوند. اگر یک بیمار روانی قرآن را آتش بزند یا نشریه دلقکی کاریکاتور موهن منتشر کند، حمایتش می‌کنند ولی اگر کسی شعار «زنده باد انسانیت» سر دهد، سرکوب می‌شود. مجسمه آزادی می‌سازند و در کنارش آزادگان را ذبح می‌کنند. از زن، زندگی و آزادی سخن می‌گویند و زنان را در خیابان‌ها روی آسفالت می‌کِشند. از حقوق بشر دم می‌زنند و آب و غذا و امنیت را از بشر می‌گیرند. از قانون مترقی می‌گویند و به قانون جنگل عمل می‌کنند. لاف دموکراسی می‌زنند و دیکتاتوری می‌کنند و... و تفکر استکبار جهانی، این‌گونه مفاهیم محترم را پامال کرده است و چه جنگ‌های فریبکارانه و ویرانگری که با همین شعارها به راه انداختند.

حدود 240 روز است که مردم فلسطین یا از گرسنگی و تشنگی و یا با بمب کشته می‌شوند و خون جهانیان می‌جوشد و تظاهرات و اعتراضات و... ولی صهیونیست‌ها همچنان خونخواری می‌کنند. نکته دوم اینکه در ماجرای هشت ماهه فلسطین مشخص شد که تاریخ انقضای مجامع و سازمان‌های فرسوده و عقیم بین‌المللی فرارسیده و جهان به اضطرار تشکیل نهادهای جدید، مقتدر و با ضمانت اجرای بالا نزدیک شده است. نکته سوم نیز می‌تواند این باشد که تاریخ جهان درحال ورق خوردن است و مهم است بدانیم در کدام طرف تاریخ ایستاده‌ایم. در سمتی که مستکبران صهیون صف بسته‌اند یا طرفی که مستضعفین محروم ایستاده‌اند؟ سمت ناپاک‌ها و نادرست‌ها یا طرف وجدان‌های پاک و جوانمردان؟

نامه رهبر انقلاب اسلامی به دانشجویان و دانشگاهیان آمریکا جدای از اینکه تبیین راه و تشریح مأموریت و دعوت به خیر و نجات است، پیام‌آور امید و انگیزه‌ای است که موتور پیش‌رونده و پیش‌برنده جنبش دانشجویی و عدالتخواهی در آمریکا و اروپا نیز می‌باشد. مردم جهان باید بشنوند و بدانند که تمدن آینده و بزرگ موعود بر پایه توحید و عدالت و کرامت انسانی است که مبنایش قرآن است و در آن شعار فطری و اصیل «نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید» در کنار صدها نظیر آن، زندگی زیبای بشر را خواهد ساخت. ما به آن قله خواهیم رسید و جهان بدون صهیونیزم و فساد و خشونت را تجربه خواهم کرد و مستضعفین جهان، از غرب آمریکا گرفته تا اروپا و آفریقا و شرق آسیا و هر جا که انسانی زندگی می‌کند، به حق خود و عدالت واقعی خواهد رسید و خاطره‌ صهیونیزم و نولیبرالیزم هم به کنار خاطره کرونا خواهد رفت. به فضل خدا و یاری او.

سرمقاله روزنامه کیهان مورخ13خرداد403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۳/۱۳ساعت 13  توسط محمدهادی صحرایی  | 

«مانَنْسَخْ مِنْ آيَهًْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير.» (هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را بفراموشانيم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟)1

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق‌تر را این‌گونه می‌فرماید که «ما عين يك آيت را به كلى از بين نمى‏بريم، و يا آنكه يادش را از دل‌هاى شما نمى‏بريم، مگر آنكه آيتى بهتر از آن و يا مثل آن مى‏آوريم. انبيای خدا و اوليایش، آيات او هستند چرا که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوى خدا دعوت مى‏كنند»

خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می‌کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می‌گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می‌نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می‌کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی‌دانیم و نمی‌توانیم خود را با تخیل‌ها و تفنن‌ها و تقلب‌های فرعون‌ها، قارون‌ها و سامری‌ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می‌شدیم و بنده ایسم‌ها و برده مکانیسم‌های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن. و یا مثل نسل‌های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ‌های هرزگَرد تمدن‌ها به امید تناسخ می‌مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و ‌هاج و واج و بی‌پناه. خسر الدنیا والآخره.

جان کلام و ختم آن این است که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش‌، آیت و نشانه‌ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد‌، ثلمه و لطمه و جای خالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می‌دهد. و ما این را در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده‌ایم و دیده‌ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به‌پا خاست و مجلس را گرم و دل‌ها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می‌رساند و راز تفاوت ما با آنها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می‌دانند این است که ما مردمان را «عیال الله» و خانواده خدا می‌دانیم و به هر چه از خداست، عاشقیم و علاقه‌مند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.

علامه طباطبایی راز می‌گوید که می‌فرماید اولیاءالله چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند‌، آیات اویند‌، و این‌، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیای خداست. عاطفه‌ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ» و «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»)2 هستند و ما با دیدن آنها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می‌افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی‌، ما را به یاد بهشتی می‌اندازد که از آن دور افتاده‌ایم و هر زیباروی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می‌اندازد و از این‌روست که سراغ خدا را از اولیاءالله می‌گیریم.

چند سالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می‌دیدند. در اینکه او آیت‌الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی‌القضات بود و خادم‌الرضا شکی نیست‌، ولی مردم او را به نام رئیسی می‌شناختند که سید محرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می‌دانست. بزرگ بود و کارهای بزرگ او بی‌مانند بود ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آنها خورد و قد کشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق3، بَر شدند.

ما مفتخریم که در دورانی نفس می‌کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه‌ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده‌اند و می‌کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیایش نخواهد بود. آنکه به مبدأ و معاد معتقد است می‌داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آنها که دهه شصت و سال 60 را به یاد دارند، خوب‌تر می‌دانند که اراده خدا به وسیله ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه‌های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این 62 سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده‌ایم که آتش و طوفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم‌، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.

آنکه دست ما را به آسمان رساند‌، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی‌شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی‌شکند. به ما آموزاند‌، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می‌زدیم و می‌زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمان‌های امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته‌ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو «اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم / اگر دل دلیل است، آورده‌ایم / اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم.»

در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و صدها هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه‌تکه شدند و یا در آتش سوختند و آنها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه‌ای از جان مایه گذاشتند و می‌گذارند. به خدای کعبه‌، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ‌، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه‌تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی‌وقفه، رئیس‌جمهورمان را برای خدمت‌رسانی انقلابی، بی‌منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست‌ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط 18 ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.

داستان ذوالقرنین را در قرآن بارها خوانده بودیم که برای کسانی که زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده‌اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد ولی یکشنبه گذشته‌، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرزنشینان سد کشید و زندگی‌شان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان‌های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کارها و پیگیری‌هایش راحت بود‌، هرگز به رفتنش فکر نمی‌کردیم. سیل کم‌نظیر جمعیت تشییع‌کننده او که تشییع امام راحل و آیت‌الله بهجت و حاج قاسم را یاد می‌آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است.

خدا با ولایت‌فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده‌اند. نعمت ولایت‌فقیه‌، ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می‌کنند و آرزو خواهند کرد که ‌ای کاش این روزگار پرفراز و نشیب را در میان این مردم می‌گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می‌کنند کاش طوفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می‌دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می‌کردند. ما در این نهضت 62 ساله‌، صدها بار غرق ده‌ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صدها بار به چشم خود دیده‌ایم که عصای حقیقی موسی، اژدهاهای مجازی سحره را بلعیده است و... و این امت خمینی و خامنه‌ای، چقدر آرامش‌بخش‌اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا.

به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی‌شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود‌، ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور «هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی‌آید». و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه‌های مفصل قبلی می‌توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آنها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیای خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می‌شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می‌ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همین‌گونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سیلوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد.

و تو ‌ای رئیسی عزیز که در پُرآماج‌ترین دوران انقلاب، عهده‌دار مسئولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم ولی راضی به خواست خداییم و به آیه «مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ» مؤمنیم. بغض می‌خوریم و اشک می‌ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمان‌ها می‌سپاریم و راهت را پرقدرت‌تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت «درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دل‌ها دست خداست و می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابان‌های شهرها و پیش چشم مردم جلوه می‌دهد. پیام‌های آقا و سخنان معاریف جهان و شعارهای مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای این است که شعارهای انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.

تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب‌های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می‌سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجائی دهه شصت را برای دهه‌های امروز به بعد، جدید و به‌‌روز‌رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می‌شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده‌تر می‌کند و شهادت، تزریق خون به پیکر اجتماع است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- سوره بقره، آیه 106.

2- نام برخی نهرهای بهشتی است که در آیه 15 سوره محمد صلی الله علیه وآله آمده است. «... نهرهايى است از آبى كه رنگ و بو و طعمش برنگشته؛ و جوي‌هايى از شيرى كه مزه‏اش دگرگون نشود؛ و رودهايى از نوشیدنی‌هایی كه براى نوشندگان لذّتى است؛ و جويبارهايى از عسل ناب و....»

3- ستاره‌ای در آسمان

سرمقاله روزنامه کیهان مورخ 6 خرداد 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ساعت 10  توسط محمدهادی صحرایی  | 

حدود 210 روز از جنگ اسرائیل و متحدانش علیه مردم غزه می گذرد. هفت ماهی که هر روزش به اندازه یکسال سخت و جانفرساست. و مردم جهان توانستند چهره عریان صهیونیزم و تمدن غرب را با چشم خود ببینند و با عقل خود بفهمند. دیدن و فهمیدنی که ده ها سال توسط رسانه های جهان استکبار به اسارت گرفته شده بود. می توان اولین دستاورد عملیات موفق طوفان الأقصی را در آزادسازی چشم و گوش و عقل انسان امروز از دست رسانه های افسونگر نولیبرال دانست و دید که چگونه دیده ها از سحر ساحران فرعون صهیونیست، آزاد شده و حتی اهل خانه فرعون هم در حال اسلام آوردن هستند. دستاورد دوم طوفان الأقصی و صبر بی نظیر مردم غزه هم مثل اولی، نصیب بشریت شد و بزکِ مظلومیت از چهره ستمگر صهیونیزم پاک شد.

مردم فلسطین، حدود هشتاد سال است که ذات شرور صهیون را فهمیده اند ولی مردم جهان نمی دانستند که موش کارتون تام و جری تا به این حد دندان تیز و خونریز و دل بی رحم دارد. نیاز بود که پرده تزویر و دروغ از پرده سینمای هالیوود و والت دیزنی و دیگر کمپانی ها و ماهواره ها و رسانه های صهیونی بیافتد و حقیقت واقعی دیده شود. مرور فیلم های معروف از تاریخ تأسیس اسرائیل به بعد نشان می دهد که این 210 روز اخیر توانسته حدود80 سال تلاش رسانه ای صهیونیزم جهانی را نقش بر آب کند. تلاشی که با آمیختن هنر و تکنولوژی و عشق توانسته بود از سامسون و دلیله و داوود شاه و ... تا فهرست شیندلر و پیانیست و تا همین سریالهای طولانی و نیابتی اخیر که در برخی کشورهای آسیایی ساختند، از دیو، دلبر بسازد.

سینمایی«سامسون و دلیله» می گفت فلسطینیان با فریب توانستند قدرت فرابشری سامسون، پهلوان نامی یهود را توسط دختری فلسطینی به نام دلیله از او بگیرند و او را در غزه زندانی و تحقیر کنند و پس از آنکه سامسون قدرتش را بازیافت، معبد فلسطینیان را بر آنها خراب کرد. افسانه ای 75 ساله مثل هولوکاست. ولی اکنون جهان می بیند که 210 روز است که اسرائیل و حامیانش از فرعون ها گرفته تا قارون ها و سامری ها و با تمام توان افسانه ای خود نتوانسته اند حتی یک اسیر اسرائیلی را بیابند و آزاد کنند و حتی نتوانسته اند از میراث نامشروع خود دفاع کنند و ذهن مردم جهان را مثل همین 80 سال اخیر فریب دهند. از سوی دیگر، مردم جهان تاکنون، یهودیان مهاجر به اسرائیل را قومی ستمدیده و مظلوم و قابل ترحم می دیدند و امروزه او را در قامت دیوانه مست مسلحی می بینند که بوی خون او را زنده نگه می دارد. این اگر مرگ دوران فریبکاری آنها و به آخر رسیدن قدرت سحر رسانه ای آنها نیست پس چیست؟

رسوایی و شکست 210 روزه اسرائیل آنقدر عمیق و عجیب است که حتی غول های رسانه ای نیز توانایی جبران آنرا دستکم تا سالهای متمادی نخواهند داشت. و اسرائیل در این شکست تاریخی و ماندگار، تنها نیست. دلیل پشتیبانی عجیب و ناموسی آمریکا و انگلیس و فرانسه و قارون های کم عقل هم به این دلیل است که شیشه عمر خود را به دست صهیونیزم داده و روی اسب بازنده شرط بسته بودند. حکایت امروز اسرائیل و حامیانش در جنگ علیه مردم غزه شبیه داستان عمربن عبدود در جنگ احزاب است. نه توان جنگیدن دارد و نه پاسخ قانع کننده ای برای بازگشت از میدان برای افکار عمومی. مردم جهان و به ویژه آمریکا از دولتمردان خود خواهند پرسید که چرا به معرکه ای که ربطی به شما نداشت رفتید و چرا اینهمه هزینه کردید و چرا نتیجه اش مثل خلیج خوکها و ویتنام و طبس و افغانستان و ... مملو از شکست شد؟

نسل امروز آمریکا اگرچه اسیر قلعه ای است که توسط سران «نواسرائیلی» اداره می شود ولی پس از جنبش وال استریت و اعتراضات به قتل جرج فلوید و تسخیر کنگره و ... و امروزه در اعتراضات گسترده دانشگاهی نشان داده که علاقه دارد از درون این قلعه مخوف با دنیا سخن بگوید. جنبش دانشجویی امروز آمریکا دستاورد سوم طوفان الأقصی است که به تمام، می توان گفت شروع ثمردهی خون شهدای مظلوم غزه است که به بیداری مردم آمریکا خواهد رسید و پلیس خشن آمریکا نمی تواند با ارعاب و وحشت، برای مدت طولانی این آتش افروخته را زیر پا پامال و پنهان کند.

پس از اعتراضات اقتصادی جنبش یک درصدی و اعتراضات به نابرابری های اجتماعی و تبعیض های نژادی در قتل جورج فلوید و اعتراضات سیاسی تسخیر کنگره، این اعتراضات به جامعه دانشگاهی و روشنفکری آمریکا رسیده و نسل های آینده می توانند آمریکا را با سؤالات چالشی و مبنایی مواجه کنند. کشور چهارصد ساله ای که مدعی مهد آزادی و قانون و حقوق و صلح است اگر بتواند آتش افروزی و فتنه انگیزی در بیش از 100 جنگ بزرگ و استفاده انحصاری از بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی و ... را توجیه کند، استقرار تک تیرانداز در صحن دانشگاه خود را چگونه توجیه می کند؟ مهد علم و دانش را می شود باور کرد یا لشگرکشی نظامی به دانشگاه را؟ شعار حقوق زن و حفظ آزادی او را باور کرد یا به زمین کوبیدن استاد زن، در حالی که فریاد می زند «من پروفسورم»؟ شعار آزادی بیان را باور کنند یا بازداشت 1700 دانشجو در 70 دانشگاه توسط پلیس خشن؟ احترام به دختران که شعار می دادند این بود که دختران را روی آسفالت دمر کنند و با زانو بکوبند و دستبند بزنند؟ وقتی پلیس نامتعادل آمریکای مدعی دموکراسی دهان مردم و دانشجو و استاد دانشگاه خودش را با مشت می کوبد، با مردم دیگر کشورها چه خواهد کرد؟

تفاوت بوته با درخت در ریشه دار بودن است.

دشمنان می فهمند و کتمان می کنند ولی ایکاش مدعیان ما و خودباختگان همین یک نکته را می دیدند و می فهمیدند. کشوری که چهارصد سال است با نابود کردن سه تمدن بزرگ، خود را بزرگ کرده با کشوری که وارث تمدن هفت هزارساله است فاصله ای به اندازه هزاران سال دارد. ما همین اکنون برخی اساتید دانشگاه داریم که اسلام و نظام را قبول ندارند و حتی از دشمن آشکاری مثل آمریکا و اسرائیل حمایت می کنند و با برخی از آنها رفاقت خانوادگی دارند و از نابودی کشور خود می گویند با این حال از بیت المال حقوق می گیرند و از تمام مواهب حتی بیشتر از سایر ایرانیان بهرمندند تا شاید اگر دانشی دارند به جامعه برسانند. ولی در جهان اینگونه نیست.

در آمریکا که مادر همه شعارهای بی‌عمل است‌، حتی اعتراض یک استاد به نحوه برخورد پلیس با دانشجویش را برنمی‌تابند و در همان صحن دانشگاه به زمین می‌کوبند و دستبند و... با مسؤول گروه و رئیس دانشگاهی که اخراج می‌شود و... آیا باورکردنی است؟ پلیس سرتاپا مسلح آنجا، پاسخ دانشجوی معترضی که چادر زده و تنها با یک ماسک و تیشرت در آنجا نشسته را مثل جانیان مسلح و مست و قاتلان حرفه‌ای می‌دهد‌، ولی در ایران ما حتی دانشجویی که با تبلیغات رسانه‌های دروغگو اغفال شده و کوکتل‌مولوتف پرتاب یا فحاشی یا پلیس را زخمی کرده بود را با مماشات و عفو می‌بخشند و از دهه هفتاد تاکنون‌، معدودی کارشان به برخورد قضائی رسیده و هرجا پلیس محترم، اشتباهی مرتکب شده با خاطی برخورد شده است. این تفاوت نیست؟

دستاورد چهارم اعتراضات دانشگاهیان مظلوم آمریکا به جنایات اسرائیل و آمریکا در غزه این بود که نشان داد تلاش رسانه‌های وارونه‌نمای جهان سلطه همین است که جنبش دانشجویی و اصیل ایران را که ریشه‌ای هفتاد ساله و میهن‌دوستانه و ضداستکباری دارد‌، در حد غذاخوری مختلط و کشف حجاب و تاپ و رکابی تقلیل دهند و مبتذل کنند. همان‌گونه که مشخص شد تلاش‌شان برای دانشجویان و جوانان خودشان هم همین است که مشغول هوس و شهوت و غفلت شوند و در مورد مسایل اصلی و اصیل، نیندیشند. جای مرتضای آوینی و نادر طالب‌زاده خالی است و خدایشان رحمت کند که حقیقت آمریکا و رسانه‌هایش را خوب می‌شناختند و می‌گفتند.

وقتی رسانه‌های چند میلیون دلاری، به جای پرداختن به دستگیری 1700 دانشجوی 70 دانشگاه آمریکا به راهپیمایی یک نفره علیه حکم دادگاه ایرانی علیه یک مجرم می‌پردازند یعنی جبهه رسانه‌ای غرب با تمام توان به دنبال تطهیر جنایات استکبار از غزه تا دانشگاه‌های آمریکاست. گاهی با دروغ و گاهی با سکوت و گاهی با سوژه‌بافی مصنوعی. مقایسه اجمالی عملیات و جنگ جهانی رسانه‌ها در ضریب دادن و تحریک اغتشاشات سال 1401 ما با پوشش اعتراضات امروز آمریکا گویای یک بام و دوهوا و نفاق رسانه‌ها و مجامع حقوق بشری است که به فضل خدا و مجاهدت جوانان و جهادگران جهانی این عرصه‌، انحصار شیطانی رسانه‌ها شکسته خواهد شد و نوای پیروزی به جهانیان خواهد رسید. ان‌شاءالله

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 13اردیبهشت 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۲/۱۳ساعت 21  توسط محمدهادی صحرایی  | 

« و بارانی از سجّيل بر آنها باريديم، و باران هشدارداده‏شدگان، چه بد بارانی بود.» سوره نمل آیه 58

26 فروردین به یقین روز به یادماندنی و جزء ایّام الله است. مثل روز عین‌الأسد. در تاریخ خواهد ماند و آیندگان خواهند گفت‌، زلزله‌ای که موشه دایان از آن می‌ترسید‌، از 15 مهر 1402 اسرائیل را لرزاند ولی در ساعت صفر این روز آن را شخم زد و جهان را با طولانی‌ترین و گسترده‌ترین و بی‌نظیرترین حمله پهپادی و موشکی در مدت کم، و هجمه بی‌سابقه تکنولوژیکی به اسرائیل برای تأدیب و تنبیه متجاوز مواجه کرد. کار ویژه‌ای بود که مهم‌ترین بمب خبری جهان شد و گرچه اکنون هم می‌توان به آن پرداخت‌، ولی باید پس از مدتی که گَرد و دودها فرونشست‌، نتایجش را دید و آن را بهتر تحلیل و تشریح کرد تا بیشتر به عظمتش پی برد.

پس از گذشت 190 روز از عملیات طوفان‌الأقصی‌، برای جهانیان چهره خون آشام صهیونیزم و زامبی‌های آمریکایی و حامیان اروپایی اسرائیل نمایان شد و همه فهمیدند که انتهای تمدن نولیبرالی غرب، همان ابتدای قرون وسطای اروپاست و مردم با تکرار تجربه تاریخی مواجهند و این بار، اسرائیل، جای شرورهای قرون وسطی نشسته و با گستاخی می‌گوید و نشان می‌دهد که به هیچ قول و قرارداد انسانی و حقوقی پایبند نبوده و نیست و جهان را کلافه کرده است. بدتر از این غدّه سرطانی و زگیل زیرِچشم، حامیان او هستند که داعیه مدیریت جهانی دارند. ثابت شد، تمدن غربی که مدعی آن آمریکا و اروپا و محورش«انسان خدانشناس» غربی است، در پشت ظاهر شیک و تکنولوژیکی خود، همان خوی وحشی اجداد خود را دارند که در کلوسئوم، از بوی خون قربانیان و گلادیاتورها به وجد می‌آمدند.

برنامه نهائی تمدّن خداستیز غرب، رسیدن به همین «جنگل منظمی» است که در آن روی گرگ و کفتار و سگ وحشی را هم سفید کرده‌اند. ذوب کردن استخوان کودکان با حرارت 800 درجه بمب‌های فسفری؛ شکار کودکان گرسنه در صف غذا؛ باز کردن اکسیژن از دهان نوزادان نارسی که هیچ قدرت دفاعی ندارد و... تنها گوشه‌ای از تربیت این تمدن وحشی و موجوداتی است که قیافه‌ای شبیه انسان دارند و شاید داروین، نظریه خود را فقط برای اینها گفته بود و ما ندانسته او را نقد کردیم! نسل دروغگو و شیادی که با نهادهای حقوق بشر و زن و آزادی، انسانها و انسانیت را به بردگی و بندگی گرفته است. شعارهای اغتشاشات سال 1401 اینها را یادمان هست و فریز شدن رسانه‌های آنها در همان سال را می‌بینیم. کسی باور می‌کرد آنها که سالها با تمام توان فریاد می‌زدند «مشکل جمهوری اسلامی موی زنان است» خودشان بیش از ده سال است در مو، پیچ خورده‌اند؟

در این 190 روز جنگ اسرائیل و آمریکا و فرانسه و انگلیس علیه غزه، همه متوجه شدند که دنیای آینده زمانی دنیای گفت وگوی تمدنها و تعامل و گفت وگوست که تعریف طرف مقابل از انسان «انسان گرگ انسان» نباشد؛ صهیونیزم نباشد؛ آمریکا و اسرائیل و فرانسه نباشند؛ نهادهای دروغین حقوق زن و بشر و آزادی و کودک نباشند و... انسانهایی باشند که نقطه عزیمت مشترک با آنها «کرامت انسان» باشد و سخن آدمی را بفهمند. اکنون اسرائیل و حامیانش به کدام اصول و قول و قطعنامه و نهادهای حقوق بین‌الملل معتقدند و محترم می‌شمارند؟ اینها حتی به قانون جنگ هم محل نمی‌گذارند و کنسولگری و سفارتخانه را موشک می‌زنند. می‌شود با اینان گفت وگو کرد؟ یا می‌شود بیش از ده روز صبر کرد که شاید دبیرکل سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و کشورهای صلح دوست و سفیران صلح و... به غیر از اظهار تأسف و نگرانی و دعوت به خویشتنداری طرفین و حرف‌های لوس و لوکس و بی‌معنی، حرف جدیدی بزنند؟

اگر می‌خواستیم برای خیبر و خندق باز هم از نسخه حدیبیه استفاده کنیم یا در کربلا دنبال خیمه عمرسعد برای مذاکره بگردیم یا... یا به نسخه‌های لیبرالی و غربزده و آروغ‌های روشنفکری اکتفا کنیم و به بازی برد _ برد و الگوی ژاپن و آلمان بیندیشیم و در کنار موتور خاموش برجام، تعهدات را ورق بزنیم و... اکنون شاید تنها یک برگ از تاریخ جهان مال ما بود که ما را عبرت و نماد ساده‌لوحی می‌نامید. یا جزئی از ولایات داعش بودیم یا مستعمره بریتانیا و فرانسه و آمریکا و یا سیبل متحرک برای وحشی‌های صهیونیست یا مزرعه‌ای برای چریدن دشمنان. شوربختانه همین سیاست کم فهمانه‌، در تیتر برخی رسانه‌های رسوا دیده می‌شود که اگر نگوییم صفحات خود را هماهنگ با دشمنان می‌بندند باید بگوییم که خواه‌ناخواه لحن و بوی کلامشان شبیه تخیل‌، تصوّر و توقّع سلطه‌گران مستکبر از جهان و وطن فروشان است.

جلال آل احمد، شصت سال پیش در کتاب سفر به ولایت عزرائیل نوشت «تجربه چین و الجزایر و کوبا نشان داد که دست استعمار را فقط با تبر می‌توان برید نه با وعده و وعید و قول و قرار و اصول بشری و انسانی» و «شلاق حوادث، بیدار‌کننده‌تر از هر پند و موعظه است» و ما این حوادث کوبنده را به چشم می‌بینیم و می‌بینیم که غرقاب خون غزه را همان کسانی به وجود آورده‌اند که سالها برای فریب ما، از نجات اردک و گربه و جلوگیری از انقراض مارمولک‌های نادر، سریال‌های جذاب می‌ساختند. کسانی که آمریکا را قهرمان و منجی جهان معرفی می‌کردند‌، امروزه در نوشیدن خون کودکان غزه گیلاس به گیلاس بایدن و نتانیاهو و مکرون و بن سلمان و اردوغان و عبدالله دوم و چارلز می‌زنند و آنها که سینمایشان مملو از زنان زیباروست، زیبایی را از چهره زنان مظلوم جهان ربوده‌اند و آنها که مأمور تطهیر تمدن عفن غرب‌اند و کودکان رنگارنگ را به فرزندی می‌گیرند، در قبال کشتار کودکان غزه با سکوتشان به صهیون کمک می‌کنند.

إن‌شاءالله فلسطین نجات می‌یابد و غزه مثل خرمشهر ما توسط خدا آزاد می‌شود و ‌ای کاش بیمارستان معمدانی و شفا را مثل «پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه» موزه جنگ کنند تا آیندگان بدانند چه کسانی پناهگاه و بیمارستان‌ها را با آدم‌هایش شخم زدند و کودکان را به جای بوسیدن آتش می‌زدند و گُلها را به جای بوییدن می‌جویدند. بدانند که نمی‌شد با آنان مذاکره کرد و قرارداد بست و به قولشان مطمئن بود. بدانند باید قوی شد و به پاخاست و به خود جرأت داد و این نکته را دانست که «مبارزه هوشمندانه با دشمن قوی، انسان را قوی می‌کند» و «هزینه تسلیم و تمکین، به مراتب بیش از هزینه مقاومت و مبارزه است». باید به یاد آورد که نتیجه دعوت به گفت وگو از موضع ضعف«محور شرارت» شدن و قرارداد«تقریباً هیچ» است و نتیجه «مقاومت هوشمندانه» سکوت مرگبار دشمن پس از عین‌الأسد و 26 فروردین امسال است.

عملیات موفق «وعده صادق» در اصل تنبیه بی‌ادبان بود نه جنگ و انتقام. اسرائیل، نه کشور است و نه خاکی دارد و نه در قواره مقابله با ایران است که بخواهیم با او بجنگیم. توله‌ای است که به پا می‌پیچد. وعده صادق، غیر از آنکه مهمات در آستانه انقضاء را صرف کار خیر کرد، آزمایشی بود تا توان پدافندی اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه محک بخورد. نکته مهم‌تر اینکه ایران از تسلیحات چند نسل قبل خود استفاده کرد ولی اسرائیل و متحدانش، با تمام توان تکنولوژیکی خود به آن پاسخ دادند. آنچه رسانه‌های غربی از دهان سیاستمداران خود می‌گیرند و در بوق می‌کنند، مهم نیست. لاف غریبی برای فرار از رسوایی است و عرصه غزه گویاتر از ادعای آنهاست وقتی که اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه، 190 روز است نتوانستند یک اسیر را آزاد کنند یا تپه‌ای را فتح کنند، حرف رسانه‌هاشان ژاژخایی است.

عادتشان است پس از شکست بگویند غیر از چند نفر ضربه مغزی، تلفاتی نداشتیم؛ ساختمانهای خالی را زدند و چند موشک در خاک خودشان فرود آمد؛ تنها یک دختربچه زخمی شد و به بیمارستان منتقل شد[با بغض] و... ولی بعد نمی‌گویند تابوتهایی جاساز شده که شبانه به پایگاه‌های خود در کشورهای اطراف می‌برند و قبلاً به بهانه فوتی کرونایی خودشان دفن می‌کردند را این بار چگونه توجیه می‌کنند؟ باید سران خبیث صهیون بدانند که یهودیان ساکن اسرائیل، هنوز منتظر آزادی فرزندان اسیرشان هستند و اکنون هرگز مرگ عزیزان خود به خاطر مار و عقرب گزیدگی و فتق و واریکوسل را نمی‌پذیرند. آنها خواهند پرسید اگر حمله ایران ناموفق و گنبدآهنین موفق بوده، پس فرزندان و پدران ما کجا هستند و چرا شما این همه اضطراب دارید و نشست اضطراری می‌گذارید و... والله یَشهد إنهم لَکاذبون.

روزنامه کیهان مورخ 28فروردین 403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ساعت 9  توسط محمدهادی صحرایی  | 

بی گمان، يهوديان و مشرکان را دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت‏ ... مائده 82

شش ماه از عملیات موفق طوفان الاقصای حماس می گذرد. عملیاتی که توسط جوانان محروم، مستضعف، در تحریم ولی با ایمان و شجاع و جسور و باهوش، طراحی و اجرا و تا کنون مدیریت شده است. عملیاتی که توانست با سه عامل، طراحی بی نظیر، اجرای دقیق و مدیریت میدانی پس از عملیات؛ به یکی از افتخارات بی نظیر جبهه مقاومت در فلسطین، و الگویی ابدی برای سایر جوانانِ جهان جویای آزادی تبدیل شود. تحلیل این عملیات اگرچه نیاز به فرصت و وسعتی بیش از روزنامه دارد ولی یادآوری این نکته کافی است که با اطلاع از محدودیت های بی نظیر جوانان حماسی و چگونگی انجام عملیات و دستاوردهای بی نظیر این عملیات، طوفان الاقصی بیشتر به معجزه ای شبیه کشتن جالوت توسط داوود می ماند.

تصویر نمرود، فرمانده اسرائیلی اسیر شده با لباس زیر، و سربازانی که از درون تانک بیرون کشیده و چهاردست و پا روی زمین کشیده می شدند و خبر اسارت ده ها نظامی اسرائیلی و ... اولین پتک های رسانه ها بود که بر هفتاد و پنج سال تبختر و تفرعن اسرائیل کوبیده شد و مجسمه شکست ناپذیری آنرا ترکاند و سران اسرائیل را با سؤال بی جوابِ« آنهمه ادعا کجا رفت؟ » به کنج میدان کشاند. و پیروزی حماس و شکست اسرائیل تنها در اینجا نماند. آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان هم به همراه قارون های نفهم عربی و برخی سران مزوّر و منافق کشورهای همسایه، به کمک اسرائیل آمدند و بیش از 180 روز است که نتوانسته اند «هیچ پیروزی» در 365 کیلومتر مربع غزه کسب کنند یا حتی یکی از اسیرانشان را نجات دهند یا مقاومت مردم غزه را بشکنند و ... اینها اگر پیروزی جبهه مقاومت و شکست جبهه استکبار نیست، پس چیست؟

درست است که ذلت را با مثال لوس و بی معنی« تلفن پاناسونیک، روی میز رئیس جمهور آمریکاست» توجیه می کنند ولی آمریکا ژاپن را با دو بمب اتمی تسلیم و خلع سلاح و مستعمره خود کرد ولی امروز، شیاطین حامی اسرائیل، با چهار برابر آن بمبهای اتم و برای هر33 غزه ای، یک تن بمب هم نتوانستند مردم مظلوم غزه را تسلیم کنند. این اگر پیروزی جبهه مقاومت و شکست جبهه شیطان نیست پس چیست؟ خسارت بی سابقه صدها میلیارد دلاری اسرائیل در زمینه مالی و زیرساختی و شهری و ... و ازهم پاشیدن ساختار گردشگری و سرمایه گذاری و ... و کمک های آشکار و پنهان مالی و نظامی و فروش نفت و ... سران رذل همکار اسرائیل و ... و مدیریت جنگ توسط فرماندهان نظامی آمریکا و سربازان و تجهیزات کشورهای مستکبر اگر نشانه نابودی اسرائیل در برابر جوانان حماس نیست، پس چیست؟

حقیقت است که وقتی ارتش اسرائیل به جای جنگ با جوانان حماس و آزاد کردن اسیران خود، در خانه های رهاشده غزه دنبال کمد لباس می گردند و زنان و کودکان و نوزادان را می کشند و بر آن اصرار می کنند، نشانه ذلت و ابتذال و هرزگی و نشانه سقوط است. و وقتی امپراتوری رسانه صهیون از افسانه پهلوانی«سامسون و دلیله» به سربازان اسرائیلی می رسد که با لباس زیر زنانه عکس می گیرند یعنی در جبهه اسرائیل، نه جوانمردی هست و نه مردی برای جنگیدن. وقتی او و حامیانش در این شش ماه نتوانستند ازپسِ جوانان حماسی و «جیل الحاجزی» برآیند، حمله به کنسولگری ایران، نشان از توسل آنها به سیاست «مُردن باشکوه، به دست قهرمان» به جای «نفله شدن توسط جوانان محروم غزه» است.

واقعیت است که آنها ناکام و نگران؛ خود را به آب و آتش می زنند تا ایران را به جنگ مستقیم بکشانند چراکه به خوبی می دانند با توجه به متلاشی شدن ساختارهای اقتصادی، گردشگری، پرستیژخارجی، امنیت داخلی، نظامی و پاک شدن بزک چهره خونخوار صهیونیزم، و بی آبرو شدن پشتیبانانش؛ هلاکت «سگ پُف کرده» اسرائیل، به دست ایران برای آنها «مرگ باشکوه» است و مُردن به دست حماسی ها، استعارگران را تا ابد بی آبرو و مضحکه تاریخ می کند و این شکست مفتضحانه، دومینویی است که از لباس نمرود اسرائیلی به دشداشه های شُل قارون های بی غیرت و بی صفت خواهد رسید.

شایسته است به جای نقدهای احساسی رسانه داران و تعیین تکلیف های عاطفی برای مردان شجاع جنگی و سیاسی، سران کشور، با هوشیاری و دقت و ظرافت، هزینه مرگ اسرائیل و تقلاهای مذبوحانه و در حال جان کندنش را تا می توانند کاهش داده و اقدامات تلافی جویانه و ریشه ای و بنیان کن را در دستور کار قرار دهند. انتقام پشیمان کننده ای که سران غاصب را به غلط کردن بیاندازد. هرچند که امروزه برای جهانیان، آشکار شده که ارزش نتانیاهو و سایر سران کودک خوار اسرائیل در حدود همان گوساله سرخ مویی است که قصد قربانی کردنش را دارند و حیف آن زبان بسته. آنها هزاران سال است ظلم و ستم و سیاهی و تباهی را به بهانه افسانه هایی مرتکب شدند و امروزه به محاکمه و مجازاتشان نزدیک شده اند.

نکته مهم دیگر که نباید از آن غافل شد، غفلت از شبکه نفوذی اقتصاد کشور است که اقتصاد را گروگان احقاق حق مردم کرده اند. گروهک خبیثی که همیشه در بزنگاه ها تیغ انتقام را به ترس از اقتصاد، آغشته و همراستای با دشمنان خارجی عمل می کند. چه کسی نمی داند حمله به کنسولی ایران و حباب سازی اقتصادی و جنایت در راسک و چابهار، کارِ تیمی اسرائیلیونی است که هدفشان کسب «پیروزی در جنگ های کوچک» با نقشه « ترور و ترساندن از عواقب اقتصادی انتقام» است؟ و مبارزه جدی، بی امان و بی رحمانه با این تیم خبیث، تنها راه برون رفت از مشکلات امنیتی و اقتصادی کشور است و نابودی اسرائیل، مقدمه موفقیتها و پیروزی های ما در زمینه اقتصاد و حتی در فرهنگ است.

نکته مهم دیگر اینست که به واقع نمی توان متناظر سرداران شهیدمان را در جبهه بزدل و رمیده دشمن یافت ولی می توان با فعال کردن هر زمینه ای که می تواند به تقویت جبهه مقاومت و کمک به مردم مظلوم و مقتدر و قحطی زده فلسطین کمک کند و نیز بررسی چگونگی ناامن شدن سفارتخانه ها و کنسولگری های رژیم صهیونی در سایر کشورها، و تقویت شبکه مستشاری در جبهه مقاومت، نفس شیطانِ اورشلیم را گرفت. طوفان الاقصی نشان داد که نقاط آسیب پذیر جبهه استکبار جهانی کجاهاست و چگونه می توان این جبهه پهن و دراز را در یک نقطه متمرکز کرد و فرسوده نمود. شکست میدانی و درماندگی نظامی رژیم صهیونی دلیل روی آوردن به جنگ های نامتعارف، خشن و انقماسی برای مغلوبه کردن میدان است و به گونه ای از چنگ زدن غریق، به گیاه و علف برای زنده ماندن می ماند.

اسرائیل در افکار عمومی جهان شکست خورده و جنایاتش، حتی افسانه ای که خودشان از هیتلر و هولوکاست ساخته اند را هم زیر سؤال برده و به اقدامات نازیسم حقانیت داده است. جلال آل احمد در کتاب سفر به ولایت عزرائیل درست می گوید که« صهیونیزم، خطرناک و پشت سکه نازیسم و فاشیسم است.» تمدن صهیونیِ غربی چگونه می تواند در چشم بشر نگاه کند وقتی تمام ابزارهایی که به نام حقوق بشر و زن و کودک و برای تأمین غذا و دارو و بهداشت ساخته، اخته و عقیم و صهیونی از آب درآمده است؟ آن تمدنی که با قهرمان سازی هالیودی و تخیل والت دیزنی و احلام بشردوستانه، افکار جهان را عطشناک و محتلم کرده بود، کارنامه اش در مقابل چشم جهان است و هرگز قابل دفاع نیست.

می توان سیاهی تاریخ و به ویژه قرون وسطی و جنگ صلیبی را در عملکرد شش ماهه «جنگ شیاطین علیه غزه» دید و آنچه باورناپذیر بود را باور کرد. فاصله شعار تا عمل و تبلیغ تا تجربه لیبرال دموکراسی غرب و افول تمدنی که بر شعار و فریب بنا نهاده شده بود را می شود دید و صدای خرد شدن استخوان خداستیزان شرق را اینبار و پس از اسرائیل، در غرب جهان شنید و به فضل الهی دور و دیر نیست که نمازمان را در مسجدالأقصی بخوانیم و خاطره ای خوش از مرگ صهیون، مثل از بین رفتن ویروس کرونا را تکرار کرد.

در این روزهای آخر ماه رمضان که دلها رقیق و اشکها بی اختیار و دستها به آسمان رسیده، شنیدن خبر شهادت مظلومانه سردارانمان خوشبخت ما در سوریه بهانه خوبی برای بی تابی است. خوش به حال آنان که در روز رستگاری مولا، رستگار شدند و رستند. آنها هم در زندگی و هم با شهادتشان دشمن را شکست داده و بی آبرو کردند. راه همان بود که رفتند و رمز بقا همان است که یافتند. راهپیمایی حیرت آور روز قدس امسال نشان داد که مسأله فلسطین، از مسأله اول جهان اسلام گذر کرده و مسأله اول بشریت شده است. از خدای محمد و مهدی می خواهیم که این آخرین روز قدس دوران غیبت باشد و جشن پیروزی را به زودی در مراسم تغییر نام اورشلیم به اصلش که دارالسلام است برگزار کنیم و روزی که امام خامنه ای مقتدر گفت، نزدیک است. إن شاءالله.

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 20 فروردین 1403

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۱/۲۱ساعت 5  توسط محمدهادی صحرایی  | 

روز قدس در بیانات امام خمینی 6


نامگذاری روز همبستگی مسلمانان

«من در طی سالیان دراز خطر اسراییل غاصب را گوشزد مسلمین نموده ام كه اكنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و كاشانه ایشان را بمباران می كند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت های اسلامی می خواهم كه برای كوتاه كردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می كنیم آخرین جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ایام قدر است و می تواند تعیین كننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند...» (پیام امام خمینی برای نامگذاری روز جهانی قدس، هفدهم مرداد 1358)

روز قدس، روزحكومت اسلامی

«روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حكومت اسلامی است. روزی است كه باید جمهوری اسلامی در سراسر كشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است كه باید به ابرقدرت ها فهماند كه دیگر آنها نمی‌توانند در ممالك اسلامی پیشروی كنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم می‌دانم، روزی است كه باید ما تمام قوای خودمان را مجهز كنیم و مسلمین از آن انزوایی كه آنها را كشانده بودند خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند.»(صحیفه امام، جلد 9، ص 278)

روز اجرای قوانین اسلام

« ...روز قدس روزی است كه باید به همه‌ ابرقدرت ها هشدار داد كه باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سر جای خود بنشینید... روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزی است كه اسلام را باید احیا كرد و احیا بكنیم و قوانین اسلام در ممالك اسلامی اجرا بشود. روز قدس روزی است كه باید به همه‌ ابرقدرت ها هشدار بدهیم كه اسلام دیگر تحت سیطره‌ شما،‌ به واسطه‌ عمال خبیث شما، واقع نخواهد شد، روز قدس، روز حیات اسلام است.» (صحیفه امام، جلد 9، ص277)

روز مقابله با ابرقدرت ها

«روز قدس یك روز جهانی است. روزی نیست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله‌ی مستضعفین با مستكبرین است...روزی است كه باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستكبرین و دماغ مستكبرین را به خاك بمالند. روزی است كه بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می‌دانند و عمل می‌كنند به آنچه باید بكنند. منافقین آنهایی كه با ابرقدرت ها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسراییل دوستی در این روز بی‌تفاوت هستند‌ یا ملت ها را نمی‌‌گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس روزی است كه باید سرنوشت ملت های مستضعف معلوم شود،‌ باید ملت های مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرین. »(صحیفه امام، جلد 9،ص 276)

تكیه مسلمانان به قدرت اسلام

«مستضعفان جهان باید قدرت اسلامی خود را بیابند و از عربده‌های شرق و غرب و وابستگان و تفاله‌های آنان نهراسند و با اعتماد به خداوند تعالی و اتكال به قدرت اسلام و ایمان بپاخیزند و دست جنایتكاران را از كشورهای خود كوتاه نمایند و آزادی قدس شریف و فلسطین را سرلوحه‌ برنامه‌ خود قرار دهند ....روز قدس را زنده نگه دارند. امید است با زنده نگه‌داشتن این روز، بی ‌تفاوتی ها زایل شود و غفلت ها مرتفع گردد.»(صحیفه امام، جلد 15، ص61)

روز ایستادگی در برابر مستكبران و جهانخواران

«مسلمین، از لبنان و قدس عزیز پشتیبانی نمایند. مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه‌ی مسلمین،‌ بلكه مستضعفین بدانند و از آن نقطه‌ حساس در مقابل مستكبرین و جهانخواران بایستند‌ و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند.»(صحیفه امام، جلد 15، ص 62)

روز قدس مقدمه ی تشكیل حزب مستضعفان

«روز قدس یك روز اسلامی است‌ و یك بسیج عمومی اسلامی است. من امیدوارم كه این امر مقدمه باشد از برای یك «حزب مستضعفین» در تمام دنیا.»(صحیفه امام، جلد9، ص 28)


روز قدس در بیانات مقام معظم رهبری

ملت ایران حامی فلسطین

«... روز قدس را گرامی بدارید و آن را بزرگ بشمارید. البته تبلیغات جهانی منعكس نمی‌كنند؛ نكنند. آن كسانی كه در زندانهای فلسطینی هستند، به ما گفته‌اند كه از شعار شما و حضور شما و مشت گره‌كرده‌ی شما - كه حاكی از نیت و عزم صادقانه‌ی شماست - احساس قوت و قدرت می‌كنند و ایستادگی می‌نمایند. آن كسی كه در پشت دیوارهای زندان فلسطینی است، باید احساس تنهایی نكند، تا بایستد. آن زن و مردی كه در كوچه‌ها و خیابانهای بیت‌المقدس و نوار غزه و شهرهای دیگر فلسطین اشغالی مورد تهاجم اراذل و اوباش صهیونیست است، باید احساس كند كه شما پشت سرش هستید، تا بتواند مقاومت كند...» (سخنان رهبری در خطبه‌های نمازجمعه،شانزدهم فروردین 1370)

حمایت از فلسطین نشان دهنده پیوند مردم با نظام جمهوري اسلامي

«... هر چیزي كه در كشور ما حاكي از حضور مردم است، دشمن در تبلیغات جهاني سعي مي‌كند آن را پوشیده بدارد. میلیون ها نفر در شهرهاي مختلف و در تهران، در مراسم روز قدس و در اجتماعات عظیم به مناسبت هاي مختلف اجتماع مي‌كنند؛ این ها را در تبلیغات شان منعكس نمي‌كنند؛ چون حاكي از پیوند مردم با نظام جمهوري اسلامي است؛ نمي‌خواهند این در دنیا مسجل بشود؛ نمي‌خواهند براي ذهن عمومي ملت ایران این باور به‌وجود بیاید؛ بلكه سعي مي‌كنند آنها را هرچه كوچكتر هم نشان بدهند. یك میلیون جمعیت را مي‌گویند دهها هزار نفر! در تبلیغات جهاني این‌طوري است! دیگر فكر هم نمي‌كنند كه حالا مردمي كه خودشان این اجتماع عظیم را دیده‌اند، درباره‌ي آنها چه قضاوتي خواهند كرد! تیري مي‌اندازند، شاید به هدف خورد...» (سخنان‌ رهبری در دیدار با فضلا، طلاب‌ و اقشار مختلف‌ مردم‌ قم‌، نوزدهم دی 1370)

ملت فلسطین در انتظار حمایت جهان

«...از باب این‌كه مساله‌ي قدس مهم است و از این باب كه امروز متاسفانه صهیونیست ها در وارد آوردن فشار مضاعف به فلسطینی ها حمایت مي‌شوند و با توجه به این‌كه بسیاري از كساني كه شعار فلسطین را مي‌دادند، در بین راه، این ملت مظلوم را وا گذاشتند و امروز، مبارزین فلسطیني و ملت مظلوم فلسطین، نیاز به حمایت جهاني و دلگرمي از سوي برادران مسلمان خودشان دارند، من به مردم عزیزمان و همین‌طور به همه‌ي ملت هاي مسلمان توصیه مي‌كنم كه ان‌شاءاللَّه این روز را از گذشته گرمتر و پرشورتر برگزار كنند. این، به مبارزه و اصلاح امور فلسطینی ها كمك خواهد كرد. اصلاح امور فلسطینی ها به این است كه ان‌شااللَّه مردم فلسطین كه صاحبان خانه‌شان هستند حق خودشان را به دست آورند...» (گفت و گو‌ي رهبری با صدا و سیما درباره‌ي روز جهاني قدس، بیست و هفتم اسفند 1371)

اهمیت اتحاد مسلمان ها در دفاع از فلسطین

«... متحدا محكوم كنند، متحداً مؤاخذه كنند، متحداً قضایا را نسبت به مساله‌ي فلسطین تعقیب كنند و متحداً امنیت صاحبان فلسطین را در خانه خودشان تأمین و تضمین كنند. چنانچه این كار از طرف مسلمان ها انجام نگیرد، خود آن مردم مظلوم، انجام خواهند داد. اگر دولت هاي اسلامي نتوانند از آن ملت مظلوم كه در خانه‌ي خودش غریب است، دفاع جهاني كنند، تا آنها بتوانند لااقل در خانه خودشان امنیّت داشته باشند، خود فلسطینی ها كاري خواهند كرد كه در خانه‌ي خودشان امنیت به وجود آورند. این كار را خواهند كرد و این به بركت اسلام، عملي است...» (سخنان‌ رهبری در دیدار كارگزاران نظام در عید فطر، بیست و دوم اسفند 1372)

حمایت جهانیان از فتواي امام خمینی

«... این‌كه مي‌بینید ملت هاي مسلمان در آسیا و اروپا و آفریقا به نفع انقلاب اسلامي سخن مي‌گویند؛ از یك فتواي امام، آن طور حمایت مي‌كنند؛ از انقلاب اسلامي، از روز فلسطین روز قدس؛ جمعه‌ي آخر ماه رمضان و دیگر مناسبت ها آن طور استقبال مي‌كنند و درباره‌اش شعار مي‌دهند، همه حاكي از عمق استراتژیك جمهوري اسلامي است، كه دشمنان، این را هم نمي‌توانند ببینند...»(سخنان‌ رهبری در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران، چهاردهم بهمن 1373)

ایستادگی در برابر دشمن

«... در روز بیست و دوم بهمن ماه و روز قدسِ این ماه رمضان، مردم ایران با همه وجود و با همه شور و شوق و انگیزه و شجاعت و غیرت و ایمانی كه دنیا در این ملت سراغ دارد، بار دیگر نشان دادند كه ایستاده اند... شما امسال، روز قدس و شاید روز بیست و دوم بهمن را از سال های قبل هم پرشورتر گرفتید. این، نشانِ آگاهی ملت ایران است. معلوم است ملت ایران می داند كه امسال حضورش در صحنه، به خاطر وضع نابسامان مسلمانان و تجاوز طلبی روزافزون دشمنان اسلام، لازمتر است... ملت های دیگر، باید از ملت ما یاد بگیرند. دولت ها هم باید قدر این نعمت عظیم را كه نعمت اسلام و ملت های اسلامی است بدانند...» (سخنان‌ رهبری در خطبه هاي نماز عید فطر، یكم اسفند 1374)


ملت ایران یكپارچه در دفاع از فلسطین

«...پیش بینی ها از قبل از انقلاب این بود كه چون در مجموعه ملت ایران، اقوام مختلف حضور دارند و زبان هاي مختلف رایج است، پس، زمینه اختلاف زیاد است؛ اما خلافش ثابت شد و همه دیدند كه ملت ما یك ملت متّحد و متّفق است. شما ببینید در مراسم گوناگون و در صحنه هایي كه جاي ابراز عقیده نسبت به یك مساله سیاسي است مثل مراسمِ «روز قدس» كه پریروز برگزار شد و شما ملاحظه كردید كه چه غوغایي در سراسر ایران، چه در شرق و غرب و چه در مركز بود ملت یكپارچه ما چگونه وحدت خود را به نمایش مي گذارند! اقوام مختلف، در هر جا كه هستند فارسشان، تركشان، كردشان، عربشان، بلوچشان و تركمنشان همه یكسان حركت مي كنند، یك شعار مي دهند و یك حرف را مي زنند. این همه، نشانگر وحدتي عجیب و بزرگ است...» (سخنان‌ رهبری در دیدار كارگزاران نظام، به مناسبت عید سعید فطر، بیست و یكم بهمن 1375)

ایرانیان سرمشق حمایت از فلسطین

« ... ان شاءالله جمعه آینده كه جمعه آخر ماه رمضان است مردم ایران به عنوان متولیان روز قدس، باید كاری كنند كه برای دیگر ملت ها سرمشق شود؛ چون هر سال ملت های دیگر در گوشه و كنار، حتّی در خود اروپا و جاهای دیگر، به تبع شما روز قدس را گرامی می دارند. شما باید روز به روز این پرچم را سرافرازتر و این كانون درخشندگی و نور را درخشانتر كنید، تا عده بیشتری بتوانند استفاده كنند...» (سخنان‌ رهبری در خطبه هاي نماز جمعه تهران، بیست و ششم دی 1376)

روز قدس؛ مشت محكمی به دهان دشمن

«... روز قدس، از روزهای بسیار مهم و تعیین كننده است. سالهای متمادی است كه سعی می شود مسأله قدس فراموش شود. روز قدس، درست تیری است به قلب این توطئه؛ حركتی است برای خنثی كردن این توطئه خباثت‌آمیزی كه استكبار و صهیونیسم و طرفداران و همكارانشان دست به یكی كرده‌اند تا به‌كلّی مسأله فلسطین را به دست فراموشی بسپارند. روز قدس را بزرگ بدارید. این روز، مخصوص ملت ایران هم نیست؛ در خیلی از نقاط عالم، مردم مؤمن و پرشور، با محدودیتهایی كه در كشورهای خود دارند - چون حكومتها خیلی جاها اجازه نمیدهند - روز قدس را گرامی میدارند - به هر حال جمعیتهایی كه میتوانند این كار را می­كنند - إن‌شاءاللَّه امیدواریم امسال هم در مقابل توطئه‌های ناجوانمردانه‌ای كه علیه ملت فلسطین شده است، روز قدس بتواند مشت محكمی به دهان دشمنان ملت فلسطین و دشمنان دنیای اسلام بزند...» (سخنان رهبری در خطبه‌های نمازجمعه، هجدهم دی 1377)

قدس؛ حافظ نام فلسطین

«... امروز ملت ایران كاری كه میتواند بكند - كه از همه كارها هم مهمتر است، تظاهرات - مثل همین تظاهرات امروز- است. این كار بسیار مهمّی است. از هدفهای اینها این است كه نام فلسطین را به دست فراموشی بسپارند. كاری كنند كه اصلاً فراموش شود كه چنین چیزی وجود داشت؛ اما شما نمی گذارید؛ روز قدس نمی گذارد؛ امام بزرگوار ما با تدبیر خودش نگذاشت. این كار بزرگی بود...»( سخنان رهبری در خطبه‌‌های نمازجمعه دهم دی 1378)


روشنگری موضع ایران با كمال قدرت و وضوح

«... در راهپیمایي روز قدس ملت ایران در مقابل همه جنجال­هاي تبلیغاتي دشمنان، موضع خود را با كمال قدرت و وضوح و بدون هیچ ابهامي نشان داد، بنابراین راهپیمایي روز قدس، امسال از لحاظ مضمون سیاسي پرمضمون تر و پرمعناتر و براي دشمنان، ناراحت كننده­تر و خشم برانگیزاننده­تر بود» (سخنان رهبری در دیدار هزاران تن از مردم انقلابي و متدین قم، نوزدهم دی 1378)

فلسطینیان در طلب حق مسلم خود

«... مساله‌ي مهمِ این دوران، مساله‌ي فلسطین است كه انتفاضه‌ي بزرگ فلسطین و بیت‌المقدّس همچنان ادامه دارد. كساني كه گمان مي‌كردند مي‌توانند با اِعمال زور و فشار، ملت فلسطین را از مطالبه‌ي حقِ‌ّ مسلّمِ خودش منصرف كنند، اشتباه كرده بودند؛ نتوانستند و نخواهند توانست ملت فلسطین را از ادامه‌ي این راه برگردانند. ممكن است با سركوب و فشار و ارعاب، چند صباحي این نسل را به سكوت تحمیلي و اجباري وادار كنند؛ اما این خوابِ خوشِ بي‌تعبیري است كه صهیونیست ها گمان كرده‌اند خواهند توانست از این پس به‌راحتي بر سرزمین غصب‌شده‌ي فلسطین حكومت كنند... امسال در همه‌ي دنیاي اسلام، روز قدس با كیفیت ویژه‌اي برگزار شد؛ همچنان كه پیش‌بیني مي‌شد این‌طور بشود و این به خاطر حقّانیت فریاد مظلومانه‌ي ملت فلسطین است... آن مردم مظلوم و مقهور و محاصره‌شده به وسیله‌ي سنگدل‌ترین و سبع‌خوترینِ دشمنان، احتیاج به كمك دارند. هم ملت ما، هم دولت ما، هم ملت ها و دولت هاي مسلمانِ دیگر وظیفه دارند تا آن‌جا كه مي‌توانند، به این ملت مظلوم كمك كنند. این یك وظیفه‌ي دیني و انساني و خردمندانه است كه عقل به آن حكم مي‌كند و یك وظیفه‌ي تاریخي است كه تاریخ درباره‌ي آن قضاوت خواهد كرد...» (سخنان رهبری در خطبه هاي نماز عید سعید فطر، هفتم دی 1379)

خشم مسلمانان از رژیم صهیونیستی و حامیانش

«... امسال روز قدس، ملت های مسلمان باید نشان دهند كه نسبت به رژیم صهیونیستی و حامیانش خشمگینند و هر كس در این زمینه بی تفاوت باشد و هر سیاستی كه در آن جهت باشد، با او خشمگینند و خشمگین برخورد خواهند كرد...» (سخنان رهبری در خطبه هاي نماز، شانزدهم آذر 1380)

دفاع مقتدرانه از ملت مظلوم فلسطین

«...روز جهاني قدس مظهر اراده عمومي ملت هاي مسلمان براي مقابله با آمریكا و اسراییل است و ملت بزرگ، مومن و متحد ایران در روز قدس امسال پیشتازي و عظمت اراده ملي خود را در این عرصه نیز ثابت كرد و با دفاع مقتدرانه و آگاهانه از ملت مظلوم فلسطین تنفر عمیق خود را از صهیونیست ها... نشان داد و ایران و جمهوري اسلامي را در جهان سرافراز كرد...» (سخنان رهبری در خطبه هاي نماز عید سعید فطر، پنجم آذر 1382)

استكبار متاثر از راهپیمایی روز قدس

« ... راهپیمایی عظیم و پُرشكوه مردم در روز قدس، حركت نمادین عظیمی بود كه یقیناً در عرصه ی سیاست عالم و در مقابله با استكبار، تأثیرات عمیقی را باقی گذاشته است و خواهد گذاشت. آنچه كام رمضانیان را در همه ی دنیای اسلام، بخصوص امسال، تلخ كرد، حوادث فاجعه آمیز فلسطین و عراق بود؛ اینها قطعه های تن دنیای اسلامند...» (سخنان رهبری در خطبه هاي نماز عید سعید فطر، بیست و چهارم آبان 1383)

قدس روز فریاد مسلمانان علیه ظلم

«... روز قدس در پیش است؛ روز فریاد امت اسلامي علیه ظلم و عدوان پنجاه ساله ي دشمنان امت اسلامي است. روز قدس را باید همه ي امت اسلام و همه ي ملت هاي اسلامي گرامي بدارند و شما مردم عزیز ایران نیز مثل هر سال، به توفیق الهي این روز را گرامي خواهید داشت...» (سخنان رهبری در خطبه هاي نماز جمعه ی تهران، بیست و یكم مهر 1385)

حضور در راهپیمایی دلگرم كننده ی مردم فلسطین

«...دشمنان اسلام برای فراموش شدن مساله فلسطین در افكار عمومی جهان تلاش فراوان می كنند اما راهپیمایی ملت ها در روز جهانی قدس این توطئه بزرگ را خنثی می كند و به ملت مظلوم و تنهای فلسطین امید و دلگرمی می دهد... فلسطینی ها... با وجود همه فشارها محكم ایستاده اند و می دانند كه فلسطین را ملت فلسطین باید نجات دهد و حمایت امت اسلامی از آنها این استقامت و پایداری را افزایش می دهد...»(سخنان رهبری در خطبه هاي نماز عید سعید فطر، بیست و یكم مهر 1386)

فلسطین مساله اساسی جهان اسلام

« ...آنچه كه در عرصه ي منطقه ي ما امروز مساله ي اساسي است، باز همان مساله ي قدیميِ فلسطین است. مساله ي فلسطین، بسیار مساله ي اساسي و مهمي است. رژیم اشغالگر و غاصب شدت عمل را علیه فلسطیني ها زیاد كرده است و این واكنش آنها به ضعف هاي دروني خودشان و به شكست هاي پي در پيِ خودشان است. نتوانستند آن هیمنه اي را كه بدروغ از خودشان ساخته بودند، حفظ كنند؛ آن رعبي كه در دل ملت هاي عرب انداخته بودند، با مجاهدت مجاهدان فداكار؛ لبناني و فلسطیني، حالا شكست، فشار را بر مردم فلسطین وارد می كنند. حكومت موجود در غزه، امروز یك حكومت قانوني است؛ حكومت حماس یك حكومت قانوني است. همه ي دنیا باید این حكومتي را كه با آرا مردم از طریق انتخابات به وجود آمده است، بپذیرند...(سخنان رهبری در خطبه‌های نماز جمعه تهران، بیست و نهم شهریور 1387)

قدس روزی برای تمام دنیا

« این حركت عظیم در دنیای اسلام روز به روز جا افتاده‌تر شده است و گسترش بیشتری پیدا كرده است. امسال دنیای اسلام شاهد تظاهرات بخشهایی از اغلب ملتهای مسلمان بود؛ از شرق دنیای اسلام یعنی از اندونزی، تا غرب دنیای اسلام یعنی آفریقا و نیجریه. در كشورهای مسلمان هرجا به آحاد مردم اجازه داده شد كه بتوانند نیت و اراده‌ی خود را در روز قدس نشان دهند، مجموعه‌هایی از مردم آمدند و نشان دادند كه نسبت به مسأله‌ی قدس چه احساساتی دارند. حتّی مسلمانانی كه در اروپا زندگی می­كردند، اقلیتهائی كه زیر فشارهای عصبیت دولتها و مؤسسات اروپائی قرار دارند، آنها هم روز قدس را گرامی داشتند. این نشانه‌ی این است كه مساله‌ی فلسطین علیرغم آنچه كه غاصبان فلسطین و حامیان آنها می خواستند، روز به روز در دنیای اسلام زنده‌تر می­شود...» (سخنان رهبری اقامه نماز عید سعید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب دهم10 مهر 1387)


جمهوری اسلامی، پرچمدار حمایت از فلسطین

« ...دستگاه استكبار و خود صهیونیست های خبیث معترفند، معتقدند و ناراحتند از اینكه جمهوری اسلامی پرچم فلسطین را برافراشته است و نمیگذارد كه با سازشكاری هائی كه میخواهند انجام بدهند، مساله‌‌‌‌‌ی فلسطین را از دور خارج كنند. روز قدس، روز زنده كردن این یاد و این نام است. امسال هم به توفیق الهی، به هدایت الهی، ملت عظیم ما در تهران و در همه‌‌‌‌‌ی شهرستانها روز قدس را گرامی خواهند داشت، راهپیمائی خواهند كرد. در كشورهای دیگر هم بسیاری از مسلمانان در روز قدس از ملت ایران تبعیت می­كنند...» ( سخنان رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران بیستم شهریور 1388)

روز قدس، صف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی حق علیه باطل

«...چقدر سعی كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند در طول این سالها كه روز قدس را كه نماد صف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی حق در مقابل باطل است، تضعیف كنند. روز قدس نشان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی صف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی حق و باطل، صف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی عدل در مقابل ظلم است. روز قدس فقط روز فلسطین نیست؛ روز امت اسلامی است. روز فریاد رسای مسلمانان علیه سرطان كشنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی صهیونیزم است كه به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دست متجاوز اشغالگران، مداخله كنندگان، قدرتهای استكباری به جان امت اسلامی افتاده است. روز قدس چیز كوچكی نیست. روز قدس یك روز جهانی است...» (سخنان رهبری در خطبه‌های نماز عید سعید فطر، بیست و نهم شهریور 1388)

مقاومت ملت فلسطین در گرو ایمان و توكل به پروردگار

«...دشمن صهیونیست و طرف های دیگر با وارد آوردن فشارهای سنگین و مختلف به مردم غزه و ساحل غربی، در تلاشند آنها را از مقاومت رو گردان كنند و به گزینه تسلیم سوق دهند اما ملت فلسطین با روحیه مضاعف و امیدواری بیشتر، مطمئن باشد كه حركت عظیم آنان، حتما به نتیجه خواهد رسید. استحكام و پیشرفت نمایان جبهه مقاومت، نتیجه «وارد كردن عنصر معنویت به مبارزه» و ایمان و توكل بر خداوند است بنابراین باید روحیه دینی و ایمان حقیقی را در ملت فلسطین عمیق تر كرد و «توكل، امید، حسن ظن به تحقق وعده های پروردگار صادق» را افزایش داد...» (سخنان رهبری در دیدار رهبران گروه های مبارز فلسطینی، هشتم اسفند 1388)

ایران حامی فلسطین

«...ملت ما بیدار است؛ ملت ما متحد است؛ ملت ما مسایل جهاني را با علاقه و دلسوزي دنبال می كند؛ به مسایل دنیاي اسلام مي‌پردازد؛ درباره‌ي آنها موضع می گیرد، كه یك نمونه‌ي از آن، همین راهپیمایي عظیم روز قدس است كه در سرتاسر كشور در همه‌ي شهرها، در بسیاري از روستاها حتي مردم اجتماع كردند، راه افتادند، شعار دادند به نفع برادران مسلمانشان كه هرگز آنها را نه دیده‌اند و نه از نزدیك مي‌شناسند؛ لكن مساله‌ي آنها را مساله‌ي خودشان به حساب مي‌آورند. این به بركت ایمان است؛ به بركت بیداري اسلامي است و این، آن راهي است كه امام بزرگوار ما كه رحمت و رضوان خدا بر او باد پیش پاي ما گذاشت و ما این راه را طي می كنیم و تهدیدها و مخالفت ها و خصومت ها و غرض‌ورزي‌ها و نانجیبانه عمل‌كردن‌هایي كه انسان مشاهده می كند در بخش هاي مختلف آن جبهه‌ي گسترده، نخواهد توانست این ملت را از این راه باز بدارد...» (سخنان رهبری در دیدار مسوولان نظام‌ و سفرای كشورهای اسلامی، نوزدهم شهریور 1389)

روز فریاد حق خواهی

«...روز قدس یك روز بین المللی اسلامی و روز بزرگ و مهمی است كه ملت ایران و دیگر ملت های مسلمان، حرف حقی را كه استكبار حداقل شصت سال برای خاموش كردن آن سرمایه گذاری كرده بود، فریاد می كنند. تشكیل نظام جمهوری اسلامی در ایران و اعلام روز قدس و تبدیل سفارت رژیم صهیونیستی در تهران به سفارت فلسطین، حركت تهاجمی بود كه در مقابل توطئه شصت ساله استعمار برای محو فلسطین از نقش جغرافیای جهان، ایستاد. روز قدس پشتوانه امنیت كشور نیز است و هر ایرانی كه روز قدس به خیابان می آید، در واقع به امنیت كشور و ملت و حفظ دستاوردهای انقلاب كمك كرده است. به لطف خداوند امسال نیز روز قدس در كشور و در كشورهای اسلامی با عظمت تر برگزار خواهد شد...»(سخنان رهبری در جمع استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه ها، دوم شهریور 1390)

فلسطین؛ محفوظ از ترفندهای دشمن

«...امروز مساله‌ي فلسطین به بركت بیداري اسلامي، بار دیگر به یك مساله‌ي اصلي دنیاي اسلام تبدیل شده است؛ نباید بگذارید این برجستگي و این امتیاز از بین برود و زیر توطئه‌ها و ترفندهاي دشمنان مسلمانها و دشمنان امت اسلامي پنهان بماند. مساله‌ي فلسطین یك مساله‌ي اصلي است. در طول زمان، ملتها دولتهاي خودشان را با موضع گیري آنها در قضیه‌ي فلسطین محك می زدند. البته فشار استبداد و استكبار و اختناق و زور نمی گذاشته است كه خواسته‌ي ملت ها آشكار شود. امسال در قضایاي روز قدس و راهپیمایي ملتهاي منطقه، به كوري چشم صهیونیستها، ملتها توانستند حرف دل خودشان را در این قضیه بزنند و ان‌شاءاللّه روزبه‌روز بیشتر و گرمتر خواهد شد...»(سخنان رهبری در دیدار مسوولان نظام و سفرای كشورهای اسلامی به مناسبت روز عید سعید فطر، بیست و نهم مرداد 1391)

تشكر از ملت ایران برای حضور در راهپیمایی

«...امیدواریم خداي متعال عبادات شما را قبول كند و رحمت و تفضل خود را بر ملت ایران سرازیر و مرحمت فرماید و اجر فراواني به خاطر تلاش هایي كه در این ماه انجام دادید، به شما بدهد. یكي از تلاش هاي بزرگ این ماه، راهپیمایي روز قدس بود كه حقیقتاً با هیچ زباني نمی توان اهمیت كار شما را توصیف كرد؛ كه در هواي گرم، با زبان روزه، در این خیابانها، در سرتاسر كشور، حركت كردید براي اینكه ایستادگي ملت ایران را درباره‌ي این مساله‌ي مهم جهان اسلام و تاریخ اسلام اثبات كنید. ملت زنده یعني این. لازم است با همه‌ي وجود و از اعماق دل، از این همت ملت ایران تشكر كنیم ...» (سخنان رهبری در خطبه‌های نماز عید سعید فطر، هجدهم مرداد 1392)

ایران، حامی مظلومان

«... إن‌شاءالله در روز قدس هم دنیا خروش عظیم ملت ایران را خواهد دید؛ ملت ایران ان‌شاءالله در روز قدس نشان خواهد داد كه چقدر انگیزه نسبت به فلسطین [در ایران‌‌] موج میزند...»(سخنان رهبری در دیدار دانشجویان، یكم مرداد 1393)

مسجد الأقصی اولویت دنیای اسلام

«... من قلباً متأسّفم ما [یعني‌] دنیاي اسلام - كه باید همه‌ي نیروي خودمان را صرف كنیم براي مقابله‌ي با توطئه‌ي رژیم صهیونیستي و این حركتي كه علیه قدس شریف و مسجدالاقصي انجام دادند كه همه‌ي دنیاي اسلام را بایستي به حركت در بیاورد - امروز ناچاریم به گرفتاري‌هایي كه استكبار در درون دنیاي اسلام به‌وجود آورده مشغول بشویم؛ چاره‌اي نیست. در واقع پرداختن به مسئله‌ي تكفیر، چیزي است كه بر علماي دنیاي اسلام و زبدگان و فرزانگان دنیاي اسلام تحمیل شده است؛ این را دشمن به‌صورت مشكل دست‌ساز وارد دنیاي اسلام كرده است و ناچاریم به آن بپردازیم، لكن مسئله‌ي اصلي، مسأله‌ي رژیم صهیونیستي است؛ مسئله‌ي اصلي، مسئله‌ي قدس است؛ مسئله‌ي اصلي، مسئله‌ي قبله‌ي اوّل مسلمین، مسجدالاقصي است؛ اینها مسائل اصلي است...» (بیانات در دیدار شركت‌كنندگان در كنگره‌ي جهاني‌ جریانهاي افراطي و تكفیري از دیدگاه علماي اسلام، چهارم آذر 1393)

حضور فعال جوانان در راهپیمایی روز قدس

«... یكی از بزرگ‌ترین فرصتهای ما همراهی مردم ما و جوانهای ما با نظام و هدفهای نظام و امام بزرگوار است. من به شما برادران و خواهران عزیز توجّه میدهم كه نگاه كنید در این راهپیمایی‌های روز قدس یا بیست‌ودوّم بهمن، عمده جوانها هستند...» (سخنان رهبری در حرم مطهر رضوی یكم فروردین 1394)

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۱/۱۳ساعت 1  توسط محمدهادی صحرایی  | 


روزهای آغازین ماه مبارک رمضان است و چند روزی است که به مهمانی کریمانه خدا وارد شده‌ایم. سخن قدیمی‌ها درست است که گفته‌اند خدا کریم است. حال اگر این خدای کریم بخواهد کریمانه مهمان کند وه که چه می‌شود! مهمانی خدای کریم با مهمانی بندگان بخیل فرق می‌کند. رسم بزرگان کجا و عادت بندگان کجا! در مهمانی خدا به جای غذا و آب، نور می‌خورند و سرور می‌نوشند. بی‌سرزنش، گناه و خطا می‌پوشند و طهارت می‌بخشند و آبرو می‌دهند. آرامش و عافیت می‌جویند و عشق‌بازی می‌کنند. ذکر می‌گویند و مست حقیقت می‌شوند و سرخوش از حیات طیبه‌اند. آنقدر خوش که سحر بیدارند و آنقدر مست که با جوع و عطش می‌سازند. این قلندرصفتانند که از صبح ازل تا به ابد، باعث رونق میخانه و نورانیت محرابند.

مهمانی کریمانه یعنی همه دعوتند و کسی از قلم نمی‌افتد. هر کس که بخواهد و آن کس که گوشی برای شنیدن و قلبی برای عاشقی برای خود گذاشته و عقلی در سر دارد، می‌آید. مهمانی کریمانه یعنی هرچه در خانه است بر خوانِ گسترده نهاده شده است. یعنی در آنجا نه به ظاهر مهمان می‌نگرند و نه لقمه می‌شمارند. در مهمانی کریمانه هر کس، هر کسی که می‌شناسد را می‌تواند با خود بیاورد، خانواده که جای خود دارد. می‌توانی آذوقه و اندوخته یک سال را از این سفره برداری و هر کس، پیش‌تر و بیشتر از دیگران از این سفره بهره برگیرد به جای روی تُرُش، پیش صاحب سفره عزیزتر است و هر کس بر رونق و شلوغی این سفره بیفزاید، مقرب‌تر و گرامی‌تر است. این بزم بی‌نظیر و سالانه، شبانه‌روزی است و هر موقع که بیایی، صاحب خانه به انتظار تو و کنار تو و مشتاق کلام توست. خدا را بر این بزم بی‌نظیر شُکر.

بی‌دلیل نیست که به خاطر خدای کریم و مهمانی کریمانه‌اش، خودِ ماه رمضان را کریم و ماه را ماه کریمان نامیده‌اند که با نام و یاد امیرالمؤمنین که پدر امت و امام حسن مجتبی که کریم اهل بیت و خدیجه کبری که ملیکه عرب است عجین شده است. سلام خدا و خوبان و ما نثارشان. و اگر نبود این ماه مبارک رمضان، چگونه می‌توانستیم در میان تکرار روزها و ماه‌های تکراری و روزمرگی تقویم و تاریخ، فکری به حال ابدیت خود کنیم؟ بدون دوخت و دوز و ترمیم و جبران، با جیب سوراخ و انبان پاره و خرج زیاد زندگی این دنیا، چگونه بی‌سرمایه به مقصد ابدی می‌رسیدیم؟ و کجا خستگی را از تن و روحمان می‌زدودیم؟ و کی نفس تازه می‌کردیم و جراحت عصیان و گناه را مداوا و امراض راه را معالجه می‌کردیم؟ مگر می‌شد بی‌تزاحم شیاطین به حقیقت پی برد؟ در این ماه که شیاطین جن در بند و زنجیرند، می‌توان زلف عقل را ‌شانه کرد و دستِ مهر بر سر عاطفه کشید و موی احساس را مرتب کرد و از انسانیت دلجویی نمود و آینه عشق را از غبار غم زدود و یوسف گمگشته فضائل را به کنعان وجودمان بازآورد و به خانه رونق داد.

ولی‌ ای کاش شیاطین انس هم در غل و زنجیر می‌شدند. حدود 165 روز است که غزه غرق خون است. در آنجا قحط آب و همه دل‌ها کباب است. غزه، عرصه نبرد کفر و ایمان است و به این دلیل است که شیاطین انسی چنین به هیجان و غلیان آمده‌اند. آن زن عرب درست می‌گفت. اگر مسئله زنان غزه حجاب بود، اکنون سازمان‌های مدافع حقوق زن و برندگان صلح نوبل و سران آمریکا و... مثل توهّم سال گذشته آنها از ایران، به خط می‌شدند و با آنان همدردی می‌کردند و ماهواره‌ها تا ماه‌ها برای آنها برنامه رایگان می‌ساختند و مویه می‌کردند و در کنگره‌هاشان گیس می‌بریدند. اگر دغدغه مردان غزه همجنس‌بازی بود سلبریتی‌های غربی و ستارگان سینمایی و فعالان حقوق بشری و... صف می‌کشیدند و برخی مقامات آلوده آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام حمایت می‌کردند و کِشتی کِشتی به غزه کارناوال راه انداخته و جهان را با رنگین‌کمان به یغما برده خفه می‌کردند. اگر درد کودکان غزه تغییر جنسیت بود، سازمان ملل و والت دیزنی و ‌هالیوود و جمعیت‌های دفاع از حقوق و آزادی‌های کودکان‌ گریه‌کنان به دنبال کارشان بودند ولی چه می‌شود که در غزه جنگ کفر و ایمان است و کفر، طرفداران زیاد دارد و ایمان یتیم و در پناه خداست. گرچه دارد ایمان نفس می‌گیرد.

در ایران عزیز و آبادمان، عید را پیش‌رو داریم و ماه مبارک رمضان را در حالی سپری می‌کنیم که گرچه مشکلات اقتصادی هست ولی همه با همیم و دل‌هامان به هم گرم است و تا جایی که بدانیم و بتوانیم نمی‌گذاریم هموطنی تنها و گرسنه بماند. خانه‌هامان امن و جمع‌مان جمع و دل‌هامان خرّم است و ازقضا همین خوشی مردم است که دشمنان را دیوانه می‌کند و هر دم به فکر ایجاد مشکل و معضل و دودستگی است. از فتنه سال گذشته که نقشه‌های شوم دشمنان برای همه عیان شد همه دانستند که قصدشان، ترویج کینه و نفرت و رودررو قرار دادن مردم با هم است و دائم به دنبال تازه کردن کینه‌ها و پیگیر دامن زدن به اختلافات است.

دشمنان به دنبال فرسوده کردن توان کشور است تا بتواند به تجزیه ایران عزیز بپردازد و تجربه امپراتوری عثمانی و شوروی را تکرار کند. حاشا و هرگز چنین شود. اما در غزه روزگار به گونه دیگری است. به گفته جلال آل احمد در سفرنامه «سفر به ولایت عزرائیل» فلسطین «تکه آخر استخوان پاره‌های ولایت عثمانی» است که اکنون سگ ‌هار صهیونیزم به دندانش می‌کشد. مردمی که در اصالت تاریخی هزاران ساله‌اند، در چنگ حکومتی بی‌اصل و نسب و جعلی به تمام معنا شکنجه می‌شوند. جلال می‌گفت که «‌اگر راستش را بخواهیم مسیحیت حجابی از اسرائیل میان خود و عالم اسلام کشیده تا خطر اصلی را نبینیم» و ما اکنون خطر اصلی را که همان کشورهای به‌وجود آورنده اسرائیل هستند را می‌بینیم. امروزه همه می‌دانیم که اگر حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان نبود، مردم فلسطین سرزمین خود را در همان 15 مهرماه یا 7 اکتبر از مهاجران صهیون پس گرفته و به حق خود رسیده بودند.

قحطی ساختگی این 1+4 جنایتکار جنگی، خیلی به قحطی 107 سال پیش ما ایرانیان شبیه است که در آن انگلیس نصف جمعیت ما را کُشت. در گزارش‌های همان زمان هم آمده که مردم ما برای زنده ماندن راهی جز خوردن گیاه و علف نداشتند. گزارش‌های عجیب و تکان‌دهنده‌ای که آرزو می‌کنیم همه دروغ باشد ولی نیست. امروزه در غزه جاری است بعلاوه جنگ سختی که علیه مردم گرسنه و بی‌پناه آنجا در جریان است. در تاریخ خواهند نوشت که چهار ابرقدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی جهان به کمک اسرائیل آمدند و با بمب‌های 2000 پوندی و فسفری800 درجه و... ماه‌ها مردم گرسنه‌ای که نه آب و غذایی داشتند و نه دارویی برای درمان و حتی داروی بیهوشی برای جراحی شدن و... را بمباران کردند‌، ولی نتوانستند مقاومت آنها را بشکنند و شکستی به‌مراتب بدتر از ویتنام و نابودی‌ای بدتر از غرق فرعون و تایتانیک نصیب آنها شد و خودشان را منقرض کرد.

خدای مردم غزه همان خدای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد است که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان. خدایی که دینش را که همان اسلام است با توجه به دشمنان کوچک و بزرگ و مصایب بی‌نظیرشان حفظ کرد و به ما رساند. خدایی که این یهودیان را حریص‌ترین حریصان، نسبت به زندگی در دنیا نامید، همان خدایی است که باز آنها را سرسخت‌ترین دشمنان اهل ایمان معرفی کرده است و همین خدا به موسی و ‌هارون فرمود که «مترسيد، من همراه شمايم، می‏شنوم و می‏بينم‏‏» و چون خدا می‌بیند و می‌داند و منتقم عادل است، خیالمان از این بابت راحت است که اجر مظلومین و ظلم مستکبرین گُم نمی‌شود ولی دل‌هامان ناآرام و بی‌تاب غزه است که مردمی که در این ماه ضیافت مظلومانه روزه می‌گیرند و معصومانه شهید می‌شوند.

برادر و خواهر عزیز غزه‌ای، ‌ای کاش همسفره ما بودی و لقمه خود را با تو نصف می‌کردیم. گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم. در همین روزها که مستکبرین عالم، بیمارستان معمدانی و شفا و... را «بمبارستان» کرده‌اند سالروز حمله شیمیایی به حلبچه است و حمله موشکی به پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه که مملو از مردمانی بود که در پناهگاه رفته بودند و در همان جا به شهادت رسیدند. ما هم مثل شما زجر جنگ کشیده و طعم اشک را چشیده‌ایم. هنوز هم پیکر هزاران شهیدمان از میدان برنگشته و هنوز هم درگیر جنگیم. به فضل خدا امید داریم و به پیروزی مظلومین امیدواریم و موسای ما در هنگامه مواجهه ما با دریای مشکلات گفت که «خدا با ماست و هدایت‌مان می‌کند.»

روزنامه کیهان مورخ 27 اسفند 1402

+ نوشته شده در  ۱۴۰۳/۰۱/۱۳ساعت 1  توسط محمدهادی صحرایی  | 

قالُوا إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ ... .[1]

ماه شعبان را به ماه نشاط و شادی می شناسیم. ماه بی وفات و شهادت. ماه بی غصه و غم. ماه پرمهر و محبت. ماه پر نعمت و رحمت. ماهی که نسیم رحمتش جانبخش و روح افزاست. ماهی که در شرافتش همین بس که دروازه ماه خداست. و ماه موالید شریفی که هرکدامشان تاریخ ساز و منجی انسان اند. و ماه مهدی موعودی که خدا او را ذخیره خود و مرد همیشه پیروز بشریت قرار داده و دل محرومان را به او امیدوار و دل مردم را به او خوشنود کرده است. وه که چه دورانی است روزگار او برای دوستانش و چه لذتبخش است زندگی با او برای انسان هایی که تمام حجم قفس را گشته و اکنون می خواهند که به آسمان سری بزنند. خدا روزگارش را برساند و دیدار او را نصیب کند و ما را از مصلحان منتظری قرار دهد که زمینه ظهور آن مصلح کل و آن ولایت عظمی را محقق می کنند.

ماه شعبان ماه شناخت از نو مهدی امت است و خدا در ظهورش تسهیل و تعجیل کند که تنها او می تواند این عالم مبتلا و ملتهب را آرام کند. ماه شناخت عمیق او و انقلاب جهانی اوست تا بتوان خود را با نظم نوین مهدوی سازگار نمود. اینکه گفته می شود شعار نیست؛ شعائر قیام و انقلاب و اصلاح گری است. آن موعودی که تمام ادیان الهی و فرقه های برآمده از فطرتی که به خاطر فقر فکری و فرهنگی راه را گم کرده و عنادی با حقیقت ندارند، همان مهدی است که خدا زمین ظلم گرفته و بنده اسیر ظالمین را با عدالتش آزاد می کند و هرگز فقط متعلق به شیعه نیست. آنها که آن باران بهاری و آفتاب حیاتبخش و هوای تازه و آزاد را منحصر در تشیع می کنند، یا غافلند یا دشمنانی اند که می خواهند عداوت خود را کم هزینه و متعرضان و معترضان خود را کمتر کنند.

عاقلی که به آفریدگار احد و فطرت واحد و معاد معتقد است می داند که ظهور منجی حتمی است. صبح روشن آمدنی و بهار دلها رسیدنی است. منتقم مظلومان و پناه ترسیدگان و امان بی پناهان و پدر محرومان و یاور مستضعفان و مونس غریبان و امید گرفتاران و شادی افسردگان و معشوق عاشقان و ضامن بینوایان و آرامش بی قراران و پایان سختی ها و حلّال مشکل ها و داعی إلی الله و هادی گمراهان و ناجی غریقان و ویران کننده کاخ کافران و ستمگران و گَردن شکن گردنکشان و حجت خدا بر بندگان و امام مؤمنین و آقای متقین و برپا کننده حق و عدالت و داد و احیا کننده اصول فراموش شده یا به انحراف رفته دین و رونق زمین و برکت آسمان و صاحب زمان و وارث انبیاء و مهدی فاطمه که سلام خدا و خوبان برآنها خواهد آمد.

نمی شود به مهدی معتقد بود و منتظر نبود. نمی شود منتظر بود و آماده نبود. نمی شود آماده بود و قیام به عدل نکرد. و نمی شود قیام به عدل کرد و نایب امام عدل را نشناخت. امام عدل، مشخص و نایبش در میان ماست. از داستان غمبار و عبرت آموز کربلا فهمیده ایم که تا آمدن سیدالشهداء به کوفه، ولیِّ امر مطلق، مسلم بن عقیل بود و امروز هم تا آمدن امام غایبمان، ولیِّ فقیهمان مشخص است. آنکه هرپرچم برافراشته قبل از ظهور را گمراه می خواند و هر قیام قبل از آنرا باطل می داند و به آنچه نفهمیده استناد می کند، کتاب را سروته گرفته که نمی فهمد. و نمی فهمد که بی عملی و بی اقدامی و نشستن، حربه شیطان بود که فقیهان و خواصِ نامه نویس و بی وفای کوفه را از یاری سیدالشهداء منصرف کرد و خانه نشین نمود و حسین را به گوال قتلگاه کشاند و ما را بیچاره کرد.

مهدی، خواهد آمد و ما از خمینی کبیر و خامنه ای عزیز، آموخته ایم که انقلاب اسلامی را نه تنها مقدمه و مطلع، که جزئی از ظهور بدانیم. طبق برهان صدیقین هم که باشد، نمی توان چیزی جز این برای انقلاب اسلامی در نظر گرفت همانگونه که با تحلیل تجربیات و تحرکات و تدارکات 45 سال گذشته دشمنان هم نمی توان چیزی جز این برداشت کرد که این انقلاب اسلامی، طلیعه ظهور و اتفاقات مهمی است که مدیریتش فراتر از اراده و اداره زمینی هاست. کسیکه تاریخ انقلاب اسلامی را بداند، می داند که اگر نظر آسمان و اراده آسمانی ها بر این انقلاب نبود، هرگز این انقلاب پیروز نمی شد و در همان روز اول پیروزی، توسط دشمنان بلعیده می شد و هرگز به اینجا نمی رسید که چالش روزانه شیاطین و کابوس شبانه آنها باشد.

45 ساله شدن انقلاب اسلامی در این مشکلات تو در تو، بیشتر به افسانه می ماند تا واقعیت. و واقعیت حقیقی که باورش دشمنان را دیوانه کرده رشد و پیشرفت شگرف و شگفت انقلاب اسلامی در این مدت است. ما نه تنها تاب آوردیم، که پیشرفت هم کردیم و در این پیشرفت، تکثیر شدیم و الگو شدیم و چنان بزرگ شدیم که سطح درگیر ما با دشمنان چنان زیاد شده که موجودیت خود را در خطر می بینند. زیاد و زیادتر شدن دشمنی آنان با ما به خاطر بیشتر شدن سطح اصطکاک ما با آنهاست. اگر ما ضعیف و کوچک و نادیدنی و از بین رفتنی بودیم، تمرکز و توجه بی اندازه آنها بر ما توجیه نداشت. خدا احمد متوسلیان را به ما برگرداند و ایکاش اکنون در کنارش بودیم و می دید که امروزه دشمنانمان هر گوشه جهان را که نگاه می کنند «لا إله إلا الله» را می بینند و پرچم افراشته ایران که شعار تمام انبیاء است.

«لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون‏» و شرح آن در لابلای کتابها و اندیشه امام، امروز به آزادگان جهان رسیده و پیام آزادگی و شجاعت را می توان در یمن و لبنان و غزه دید. روی دیگر سکه جنایات بی نظیر صهیونیزم و پشتیبان هایش، مظلومیت بی نظیر مردم غزه و جوانان حماس است که مرگ شرافتمند را برتر از زندگی ذلت بار می داند. و این پیام سیدالشهداء را انقلاب اسلامی از اعماق 1384سال پیش به گوش مردمان مظلوم امروز رسانده است. و این بیداری تنها متعلق به مسلمین نیست. جرأت گرفتن مردم جهان در مخالفت با استکبار جهانی و بی تابی آنها در دفاع از مظلوم را در کدام عرصه تاریخ می توان دید؟ و چه انگیزه ای آنها را به مطالعه قرآن فراخوانده است؟ هرچند که فراعنه صهیونیزم بین المللی و استکبار جهانی که رمقشان را جمهوری اسلامی به مرور کشیده، به یکباره از بین می روند و مستضعفین، یکباره وارث زمین می شوند ولی نباید از قله ای که به آن نزدیک شده ایم و موفقیت ها غافل شد.

اینها که گفته شد، رسم جان نثاری بود/ وز هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است. یادت به خیر حافظ شیرین سخنان تا که بخوانی بر ما/ شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان/ مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت/ گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان/ دامن دوست به دست آر و زدشمن بگسل/ مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان. خوش به حال شاعرانی که می گویند: ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد/ تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد. یا آنکه گفت: ای دل بشارت می‌دهم خوش روزگاری می‌رسد/ یا درد و غم طی می‌شود یا شهریاری می‌رسد/ ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر/ گردی به پا شد در افق، گویی سواری می‌رسد.

آقاجان! مثل یوسف که برادران ستمکارش را شناخت ولی برادرانش او را نشناختند؛ ما را تو می شناسی ولی ما مثل تو نیستیم. این یک حقیقت است که اصلاً شبیه نیست/ رفتار ما به رسم مسلمانی شما/ با این همه بد بودن ما باز هم ببین/ دارد از دوری تان سینه ما می سوزد و دل ما که برای ظهور شما شور می زند. وین چه صبری است که به افشردن جان می ماند؟ شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای، یار کنعانی ما! مسند مصر آن تو شد/ وقت آنست که بدرود کنی زندان را/ عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند/ عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری. مولای غریب! شب عید است و نباید سخنی غیر از شور و شعف و شوق به تو گفت ولی چه می شود که دلتنگی مجال شادی نمی دهد. هم دلتنگ توییم و هم از مصایب به ستوه آمده ایم.

فرمودند: زمین را پر از عدل می کنی همانگونه که از ستم پر شده است؛ و چقدر این زمین پر ستم، طاقت فرساست. دیدن ستمی که امروز به مردم غزه می شود هر آزاده ای را بی تاب می کند. سالار سرداران و امیر دلاوران! میلادت مبارک و پرسرور باد که چراغ امیدواری در دل افسردگان روشن کرده و جهان را به تو متوجه کرده است. بی تاب توییم و مجاهدان شریفمان، ایستاده و مهیا شده برای یاری تو اند. کار، زخمی شده و جراحی غده سرطانی را جوانان جهادی شروع کرده اند، منتظریم تا ازاله شرک صهیون و کفر استکبار و نجات مستضعفین و محرومین را با تو جشن بگیریم. بیا که بی صبریم و مشتاق آن روز بهشتی هستیم که مؤمنین به هم می گویند: نيايش آنان در آنجا سبحانك اللّهم و درودشان در آنجا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: الحمد للَّه رب العالمين.[2]


[1] - گفتند: مگر تو يوسفى؟ گفت: من يوسفم و ... سوره یوسف آیه 90

[2] - سوره یونس آیه 10

سرمقاله روزنامه کیهان مورخ 5اسفند 402

+ نوشته شده در  ۱۴۰۲/۱۲/۰۹ساعت 12  توسط محمدهادی صحرایی  | 

مطالب قدیمی‌تر