دل گفته های دست نوشته

 

 

 

جمهوری اسلامی ایران که به چهل سالگی و دوران تکامل خود نزدیک می شود، دیگر یوسف ناشناخته و غریب نیست و اکنون عزیز مصر جهان گشته. مرز کشورها و قلوب مستضعفین و مظلومین را یکی پس از دیگری پیموده و در دلها نشسته و بر اندیشه ها حاکم گردیده و مردم جهان، آمال خود را در چنین نظامی می جویند که نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد‏[1]. نظامی برآمده از عزم و اراده ای پولادین که عزت و شرافت خود را در استقلال و آزادی و در خنکای سایه دین تأمین می نماید و چشمش به خدای آسمانهاست نه به دستان کدخدای زمینگیر. اندیشمندان منصف نیز شروع بنای مدینه فاضله را در ورود به سرزمین اندیشه انقلاب اسلامی می پویند. مدینه فاضله ای که رهبرش انقلاب را از خود شروع کرد و به کشور رساند و اکنون به جهان رسیده است. انقلابی با زعامت امامانی حکیم و شجاع، در دورانی که کدخدایان شرق و غرب در گوشه ای، دین را افیون توده ها می دانستند و در گوشه ای دیگر او را در کلیسا زندانی کرده بودند، دین را با نام خدای یکتا زنده کرد و هیمنه فرعونیان شکست. رهبرش صدای خرد شدن استخوان کمونیسم را زودتر از همه شنید و وعده پامال کردن لیبرالیسم را به پابرهنگان داد.

 

این جمهوری اسلامی که 52 سال پیش نهالش توسط امام خمینی نهاده شد، اکنون دیگر تنها متعلق به ایران نیست، که جهانی شده و از مرزها فراتر رفته و الگوی کشورها شده، چه قدرتها بخواهند و چه نخواهند. و دنیا به سمت بیداری پیش رفته و از خواب گرانش برخاسته و دیگر سر تعظیمی به آستان فراعنه ندارد و کم هستند خواب زدگانی که هنوز در مقابل مستکبران دوزانو می نشینند و دل به دوز و دروغ کدخدا خوش کرده اند. کودکان این جهان هم دیگر دانسته اند که کماندوهای آمریکایی تنها در هالیوود قهرمانند و پیروز، چراکه در مقابل سرباز سپاه این انقلاب، دست بر سر و زانو زده و ناتوانند. جوانان این جهان فهمیده اند که دستهای بالا رفته و مستأصل آمریکا در تسخیر لانه جاسوسی، اتفاقی نبود و ایران آنرا عادتشان کرده است. مبارزان این جهان نیز فهمیده اند که دهان قدرتهای یاوه گو تنها مشت محکم می شناسد نه مذاکره. که مذاکره با اهل عقل و منطق به نتیجه می رسد و معقول است، نه آنکه مست است و خود را در آینه شیر دیده. بماند که گروهی سرگرمند و مشغله ای جز حرف برای خود نمی بینند.

 

اینها گوشه ای از پیام انقلاب اسلامی ایران است که به گوش و چشم مردمان جهان رسیده. انقلابی که رهبرش برای یک لحظه هم دست از مبارزه با استکبار جهانی نکشید و برای جنگیدن با آنها برای یک لحظه هم نادم و پشیمان نبود و تا آخر عمر مبارکش به دنبال رفع فتنه از عالم بود و نجات عالمیان از فتنه گران. اگر چه تازیانه کلامش را به رخ مستکبران می زد ولی دلش برای محرومان می تپید و اشکش برای مظلومان جاری بود و اگرچه بر دلها حکومت می کرد ولی خودش را صادقانه، خدمتگزار مردم می دانست. از دنیا برای خودش سهم و بهره ای نگرفت و احمد عزیزش را هم از نزدیک شدن به دنیا و مناصب و القاب ظاهری و فریبنده برحذر می داشت که می دانست سالوسان و منافقان دوره گرد بسیارند. مصلحت نظام را بر خود و نزدیکانش تشخیص و ترجیح می داد. از دنیا به کم قناعت می کرد و به سادگی می زیست تا مبادا با مرام پیغمبر و علی فاصله بگیرد. اگرچه مرجعی بلامنازع بود ولی خود را طلبه ای ساده می دانست و به اغراق دیگران وقعی نمی نهاد و وجهی نمی گذارد. دروغ می گویند و فریب می دهند، آنها که آن خمینی را با این زخارف دنیا تزیین می کنند و به سلیقه خود تعریف می کنند که در اصل حقیقت را تحریف می کنند.

 

خمینی خمینی بود و مرد خدا، چه بدخواهان و کژفهمان بخواهند و چه نخواهند و همانگونه که " إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه‏"[2]، نزدیکترین فرد به خمینی هم آنکسی است که پیرو اوست. او مبارز بود و شجاع. کلامش صریح بود و صحیح. انقلابی بود و تاآخر انقلابی ماند. شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت. اگرچه در جماران بود ولی با مردم بود و در میان حسینیه با مردم ماند. قدرتش از آن بود که عبد صالح خدا بود. مطیع امر مولا بود و مخالف امر دشمنان خدا. خدا محور بود و تکلیف مدار. مرد حق بود و حق می گفت. و می گفت که اگر روزی دشمنان از شما تعریف کردند بدانید که راه را اشتباه رفته اید. راه را می شناخت که با بزرگترینِ دشمنان خدا هرگز نساخت و می گفت که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. همین جمله ای که امروز در زبان خرد و کلان جهان رد و بدل می شود. بماند که هنوز برخی از تاریخ عقب ماندگان، از گفتنش وحشت دارند. اگر می گفت آمریکا شیطان بزرگ است همینطور بود و اگر می گفت انگلیس روباه پیر است همانطور. مردم به او اعتماد داشتند چرا که او نیز به مردم اعتقاد داشت و چشم امیدش به داخل کشور بود و به" ما می توانیم "معتقد بود.

 

 انقلاب را که با مردم شروع کرد از جوانانشان فرماندهانی درست کرد که جنگ را با آن همه عظمت مدیریت کردند و هنوز ابتکاراتشان در دانشگاه های جنگی جهان تدریس می شود. مدیرانی از جنس همین مردم که کشور را ساختند و هسته اتم شکافتند و به علم در ثریا دست یافتند. بماند که هنوز برخی خواب آلودگان چشمشان به مدیران و مدیریت خارجی است و از واماندگی، توانمندی ایرانیان را تمسخر می کنند. مهم اینست که مردم می توانند. همانها که توانستند انقلاب اسلامی ایران را 37 سال با چنگ و دندان از میان تمام مشکلات و آتش و خون بیرون بکشند و سالم نگه دارند. شهید دادند و استوارتر شدند. تحریم شدند و پیشرفته تر شدند و امروز در شرایطی سالگرد انقلابشان را جشن می گیرند و به استقبال انتخابات می روند که ایران چون گلستان ابراهیم در میان آتش نمرودیان است و ایران امروز است که جزیره ثبات و امن است و انقلابش، آرزو و مطالبه مستضعفان جهان که انقلابی می خواهند مثل انقلاب ایران که سربلند و آزادشان کند. آنان نظامی می خواهند که بتواند چون نظام اسلامی ایران که قریب چهل سال است می گوید و می خواهد و عمل می کند که نه شرقی و نه غربی، بتواند تمام قدرتها را به نفس نفس بیندازد و مسأله اول ابرقدرتها باشد و هیچ ابرقدرتی نتواند آنرا نادیده بگیرد و یا از نفس بیندازد.

 

آنها می بینند که ایران قریب چهل سال است که پنجه در پنجه آمریکا گره زده و سینه به سینه با او می جنگد و در این زورآزمایی نابرابر، لرزش پا و صدای شیطان بزرگ را به چشم و گوش مردمان نشان داده و رسانده است. بماند که گروهی هنوز عادتِ پیشینه دارند که از استخوانهای گرگ مرده هم می ترسند. نمی دانند که این قدرت ایمان ایران است که ابهت قدرتهای شیطانی را شکسته و محبتش در دل ستمدیدگان نشسته است. اگر نبود این انقلاب اسلامی که مردان و زنان این آب و خاک به ثمر رساندند، کجا جبهه مقاومتی از آفریقا تا آسیا کشیده می شد؟ کجا پای حزب الله لبنان بر سینه صهیون کوبیده وگلویش فشرده می شد؟ کجا 10 میلیون نفر در نیجریه به همت زکزاکی شیعه می شد؟ کجا نمر در سرزمین حجاز و در برابر شرک سعودی - وهابی قد علم می کرد و سر می داد؟ کجا شیخ علی سلمان در برابر آل خلیفه شعار حق می داد؟ و کجا حوثی های یمن، غرور غرب و ائتلاف مرتجعان عرب را در مقاومت یازده ماهه، به باد می داد؟ وکجا فلسطین و لبنان گنبد آهنین اسرائیل را با موشکهای ارزان قیمت به باد فنا می داد؟ و این ادامه دارد تا به بیداری تمام جهان بینجامد و فتنه از عالم رخت بربندد.

 

و راه انقلاب اسلامی یک طرفه است و به صبح روشن ظهور می رسد و آنکه باید برگردد دشمن روبروست. این انقلاب اکنون به پیچهای فنی و تاریخی خود رسیده است که به جز مهارت سرکاروان، بصیرت و تقوا و پیروی کاروان را می خواهد و مردم یافته اند که در این راه انقلابی که خمینی آنرا آغاز کرده و خلف صالحش هموار کرده، دیگر توقفی نیست و ناکثین و مارقین و قاسطین را توفیقی نیست که به فتنه ای دیگر دل ببندند. آنها این را می دانند و بزرگان هم باید بدانند که منحرف شدن از این راه، همان سقوط است و در تاریخ کم نبودند بزرگان و مدعیانی که در انتخاب اشتباه کردند و سقوط کردند و به جای ستیغ قله ها، نامشان بر قعر دره ها ماند. و تنها می توان بر جنازه آنانکه چون زبیر، از صراط علی راه کج کردند و سر سوا کردند، چون علی گریست و به راه ادامه داد که این فتوحات زفیض سحر است و صبح ظهور نزدیک و منتظران بی تاب و امام غایب منتظر ماست.

 

 

 



[1] - برگرفته از قسمتی از آیه 279 سوره بقره که می فرماید: « لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» به معنی: نه ظلم می کنید و نه ظلم می بینید

[2]  - در حقيقت، نزديكترين مردم به ابراهيم، همان كسانى هستند كه او را پيروى كرده‏اند (سوره ال عمران آیه68)

 

 

 

 

 منتشر شده در روزنامه کیهان94/11/12

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ساعت 11  توسط محمدهادی صحرایی  |