دل گفته های دست نوشته

 



      «شهید مطهری «اسلام انقلابی» را خطری بزرگ در برابر «انقلاب اسلامی» می‌دانست ... و قائلان به «اسلام انقلابی» مطهری را به شهادت رساندند».1 این گزیده‌ای از سخنان رئیس جمهور محترم است که هفته پیش در مراسم بزرگداشت مقام معلم و شهید مطهری بیان نمود و توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد. اگرچه ممکن است این مطالب بهره‌ای از صحت داشته باشد ولی برداشت ناصواب و گزینشی از آن می‌تواند نتیجه‌ای را حاصل کند که نه‌تنها با اندیشه شهید مطهری تفاوت داشته باشد که با منظومه فکری حضرت امام خمینی(ره) نیز به صورت کامل تنافر داشته باشد و این مطلبی نیست که بتوان از آن به راحتی گذشت. چرا که طرح این موضوع در جلسه عمومی صورت گرفته و نه در محفل تخصصی. و اگر از ایرادی که مکررا همفکران رئیس جمهور فعلی از رئیس دولت قبلی مبنی بر طرح موضوعات علمی در میان عموم می‌گرفتند و بارها و بارها جناب روحانی خودشان به آن مرتکب شده‌اند بگذریم، از تحریف معنوی اندیشه روشن مطهری نمی‌توان گذشت هرچند که با سکوت انتشارات صدرا مواجه گردد.
       شاید پرداختن به این موضوع و امثال آن برکت دیگری نیز نظیر حکومتی دیدن آثار شهید مطهری از این پس داشته باشد به این معنا که نشر آثار استاد از انحصار یک فکر خاص خارج شود تا هم به انتشار سایر آثار استاد بعد از 37 سال کمک کند و هم اینکه تمهیدی اندیشیده شود که برای تصدی برخی مناصب در جمهوری اسلامی گذراندن دوره‌ای از آثار شهید مطهری ضروری شناخته شود. اگر به گفته حضرت امام تمام آثار شهید مطهری بدون استثناء مورد تأیید است و برای عالم و عامی سودمند و مفید، و اگر بنا به فرمایش حضرت آقا آثار شهید مطهری مبنای فکری انقلاب اسلامی است پس چرا برخی از مسئولین محترم از این ضرورت و برکت بی‌بهره باشند و حتی اگر تورقی به آثار ایشان داشته‌اند نتوانند از سطر و لفظ آن به روح و معنای آن برسند؟ شاید یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌هایی که رجال فرنگ‌دیده و مدعی به استاد مطهری و سایر متفکران انقلاب اسلامی روا می‌دارند آن باشد که برخی ترجمه افکار و آثار منسجم ایشان را در گزینه‌ها و گزاره‌های پریشان اندیشه غربی دنبال می‌کنند. درست مثل آنکه پیشرفت هند را به جای آنکه در خودکفایی و نگاه مسئولانه مسئولانش به توانمندی بومی فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تقویت هویت مستقل دینی و ملی ببینیم به آموزش زبان استعماری انگلیسی در مدارسش نسبت دهیم و بچسبانیم.
      حال اگر کمی بر این سخنان تأمل کنیم و این اظهار نظرها را فارغ از ترفند فرار از اقتصاد ناموفق و پاسخگویی‌های صد تا هزار روزه و یا سرمایه‌گذاری‌های انتخابات آتی ببینیم، باید بگوییم که کمی تعمق در آثار شهید مطهری ما را به این حقیقت انکارناپذیر می‌رساند که بیشتر دقت این شهید وقت‌شناس، صرف مبارزه با التقاط و برداشت‌های ناصواب از دین شد. زمانی مسلمانانی ارادتمند به سوسیالیسم و مارکسیسم پیدا شدند و همتشان را صرف تفسیرهای سوسیالیستی از اسلام کردند و هرچه را در اسلام می‌دیدند در کیسه مارکس و انگلس می‌ریختند که در این زمان شهید مطهری همت خود را بر تنقیح مناط اسلام از سوسیالیسم دید و با التقاط مبارزه کرد. زمانی دیگر گروهی، پان ایرانیسم را در مقابل اسلام علم کردند و به بهانه میهن‌پرستی درپی ایجاد دوهویتی میان مسلمانِ ایرانی شدند و پس از نگارش یکی دو کتاب و نیز ترجمه دستوری و اشتباه کتیبه کوروش توسط اشرف پهلوی، درصدد تقابل ایران و اسلام برآمدند که در اینجا نیز شهید مطهری با درک صحیح مقتضیات، از خدمات متقابل ایران و اسلام گفت.
       او علاوه بر اینها با التقاط و انحراف درون شیعیان نیز مبارزه‌ای جدی داشت و می‌دانست که التقاط در این حوزه و در میان دوستان نیز توسط دشمنان به راه افتاده لذا با حماسه حسینی در برابر جاعلان و آنان که نهضت سیدالشهدا را با انواع تحریف‌ها و تغییرها آمیخته و تفسیر نموده بودند قد علم کرد و اصرار ویژه‌ای بر شناساندن یزید و شمر زمان داشت چرا که می‌دانست معمولا اذهان گرفتار التقاط از درک و شناخت صحیح دوست از دشمن عاجزند و قادر به تشخیص مصلحت و مقتضیات نیستند. لذا می‌توان در مورد استاد گفت که او هم با التقاط به معنی آمیختن دوغ و دوشاب در حوزه فکر و اعتقاد به مبانی اسلام مبارزه نمود و هم با التقاط در حوزه تفکر شیعه و نیز مهم‌تر از آن پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، با التقاط در کمین نشسته برای انقلابیونی که کمتر فرصت تعمق در دین را یافته بودند، به مبارزه برخاست. اگرچه عمر این عالم ربانی در جمهوری اسلامی بسیار کوتاه بود ولی متن مصاحبه‌ها و نوشته‌های او در این ایام حکایت از فعالیت مجدانه او در برابر خطر کمین گرفته دارد.
     یقیناً در ایام انقلاب و تکثر ایسم‌ها و ایده‌ها، التقاط نیز در میان آنها که از میانه راه با انقلاب همراه شده بودند زیاد بود و از این میان گروهی بودند که از اسلام به جای آنکه تمامیت برنامه‌اش را بخواهند، تنها روح انقلابی‌اش را می‌خواستند و ظلم‌ستیزی‌اش را، و به دیگر سخن انقلاب را هدف می‌دانستند نه وسیله و به گفته شهید مطهری «اینها می‌گویند هر چه از اسلام که ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد، آن را قبول می‌کنیم و هر چه از اسلام که ما را از مسیر مبارزه دور کند را طرد می‌کنیم».2 هدفشان استقرار اسلام به تمام معنا نبود و تنها از اسلام ذوالفقار علی علیه‌السلام را می‌شناختند و خون به ناحق ریخته شده حسین علیه‌السلام را و در کنار آن چه بسا حکومت را برای پیامبر خدا هم نمی‌دانستند. اینها به قول قرآن نؤمن ببعض و نکفر ببعضند3 خودشان اسلام را تقسیم می‌کنند و قسمی از آن را قبول دارند و قسمت‌های دیگر را نه. امام قائد را، قائم بالسیف می‌دانند نه قاعد بالعلم و الحلم و در مقابل اینان گروهی دیگر هستند که از اسلام رحمانی سخن می‌گویند تا بتوانند با طرح این اسلام عقیم، دیگران را به اسلام خشن متهم کنند و ... که در نهایت همه این سخنان از یک قماشند.  
     این همان التقاطی است که در میان برخی مسلمانان ارادتمند به مکاتب غیراسلامی یافت می‌شود و به بدنه مسلمانان انقلابی ربطی ندارد چرا که معمولا این انحراف و التقاط ماحصل همنشینی با سایرین است و خواندن اسلام با ترجمه غربی یا شرقی و آنان که آیات قرآن را با مکاتب بیگانه مقابله‌خوانی می‌کنند بیش از دیگران در خطر این انحرافند و انحراف اینها کمتر از معتقدین به پروتستانتیسم اسلامی، اسلام آمریکایی، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منهای روحانیت، روحانیت منهای اسلام، تشیع و تسنن انگلیسی، فرقان، سازمان مجاهدین خلق و ... نیست چراکه درد همه آنها یکی است؛ التقاط. و این التقاط همان چیزی است که مطهری و امثال او را به مسلخ کشاند و به شهادت رساند و اکنون نیز می‌تواند با برداشت انحرافی و التقاطی از دین خوبان را به قربانگاه ببرد و در انحراف تفاوتی بین آنها نیست هرچند که ممکن است در اقدام متفاوت باشند. لذا به نظر می‌رسد آن چیزی که بیش از همه دغدغه ذهنی استاد شهید بود، مبارزه با التقاطی بود که در لایه‌های افکار و افراد انقلابی نفوذ کرده و پنهان شده بود و هدف استاد زدودن انقلاب اسلامی و تفکر انقلابی از هرگونه برداشت انحرافی و غیراصیل حتی متصل به حوزه یا دانشگاه بود.
      علاوه بر اینها موضوعی که شاید اگر شهید مطهری مجال بیشتری می‌یافت به آن می‌پرداخت، توبه انقلابیون از انقلابی‌گری و تفکرات انقلابی بود. هرچند که در گوشه کنار برخی آثار استاد پرداختن به این نکته نیز دیده می‌شود ولی این اقدام به صورت مجموعه و یکجا وجود ندارد. انقلابیون پشیمان با توجیه عوض شدن شرایط و توضیحاتی که معمولاً و در نهایت حکایت از گرفتار شدنشان در چرب و شیرین دنیا و مشغول شدن به پست و مقام و مطامع دارد درپی تغییر گذشته خود برای سرمایه‌گذاری در آینده هستند وگرنه بازگشت از گذشته نیازی به تبلیغات رسانه‌ای و تریبون ندارد. به نظر می‌رسد آنچه که در سخنرانی رئیس جمهور مغفول واقع شده است، تمیز شرایط انقلابیون در حال گذار اول انقلاب با انقلابیون مستقر در نظام با ثبات امروز است. اگر آن روز امثال خسرو گلسرخی در دادگاه از «مولا علی» دم می‌زدند و در همان حال به کدخدای شرق ارادت داشتند و خود را انقلابی می‌دانستند ولی امروز این وفاداران اصیل اسلام نابند که خود را انقلابی می‌دانند و به کدخدای حیله‌گر غرب و امثال روباه پیر هم هیچ ارادتی ندارند. و این دو بیش از دو دنیا با هم تفاوت دارند و به قول سعدی باید گفت «گر تو قرآن بدین نمط خوانی  ببری رونق مسلمانی».

      مسلمان انقلابی امروز یعنی آن کس که به تمام اسلام ناب معتقد است. به حضور امام ناظر عجل الله تعالی فرجه مطمئن است. به تمام منظومه فکری امام راحل انقلاب ارادت عملی دارد. به فصل الخطاب بودن اوامر امام حاضر انقلاب التزام عملی دارد. به اصل نه شرقی و نه غربی از بن دندان وفادار است. به شیطان بزرگ بودن آمریکا یقین دارد. به لطف خدا و اعتماد به نفس ملی ایمان دارد. به پیش‌روندگی و پیش‌برندگی انقلاب اسلامی متعهد است. بیش از همه خدمت می‌کند. دائما به دنبال سبک کردن گرده انقلاب است. از حاشیه‌سازی و حاشیه سازان و فرصت‌سوزی به دور است. به جای پاسخگویی آسمان ریسمان نمی‌کند و ... و اهل صداقت و سلامت است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. http://president.ir/fa/93375
2. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران 1368، ص 57.
3. «افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» سوره مبارک بقره آیه 85.

 

 

 

 

 

منتشر شده درص3 روزنامه کیهان مورخ95/2/20

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۵/۰۲/۲۰ساعت 0  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

     دو هفته پیش بود که در خبرها آمد، در جریان دیدار ظریف و جان‌کری وزرای خارجه ایران و آمریکا و در حالی که این دو در حال پیگیری چگونگی اجرای تعهدات برجام بودند، دیوان عالی آمریکا پرداخت حدود 2 میلیارد دلار به خانواده‌های قربانیان بمب‌گذاری سال 1983 از محل دارایی‌های مصادره شده ایران را تایید کرد. این حکم و در اصل جیب‌بری آشکار آمریکا اگرچه به قول آقای ظریف برای ایران قابل پذیرش نیست و احترام دستگاه قضای آمریکا را نزد ایشان از بین برد ولی قبل از آن برای مردم ایران نیز قابل پذیرش نیست که هر از گاهی دادگاه آمریکایی زیر بار فشار دولت یا کنگره و یا لابی‌های صهیونیستی این گونه علیه اقتدار و عزت ایران یاوه‌گویی و دست‌درازی کند. این همان خطری بود که بارها و بارها توسط مردم و نخبگان مطرح شد ولی متاسفانه دولت عصبانی با القابی نظیر بی‌سواد، لبوفروش، بی‌شناسنامه و ... که لایق دشمنان و دشمن‌دوستان است با آنان برخورد کرد و با وجود آنکه از استبداد رأی به خدا پناه می‌بردند، در نهایت منتقدان را به جهنم حواله کردند تا بری دیگر از این باغ را به مردم برسانند و نصاب تازه‌ای را در تاریخ حیات اصلاح‌طلبان و دولتمردان تدبیر و امید به ثبت برسانند.

       این اقدام آمریکا که بیشتر شبیه دزدی‌های فیلم‌های وسترن است، اصلاً دور از انتظار و تصور نبود و نیست چراکه شالوده حکومتی که اُسس علی الاستکبار و التزویر است، با لبخند و تدبیر، قابل تغییر نیست. یقیناً امید داشتن به وعده‌ها و واهمه از وعیدهای آن نیز نامعقول است چرا که آنها مزورند و متظاهر. دیروز در هیروشیما با بمب اتم جسم مردم را جزغاله کردند و امروز با دسته گل بر مزارشان رفتند و به روحشان ادای احترام کردند. آنها نه قول دارند و نه عهد و به قول قرآن که در رفتار شناسی سران کفر و عهدشکنی آنها می‌فرماید «إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُم‏»(1)، آنها قابل اعتماد نیستند. این دستوری به مسلمانان صدر اسلام است که زعیم و حاکمشان رسول‌الله است اگرچه پس از ایشان نیز بارها و بارها در تاریخ ائمه به اجبار ساده‌لوحان و خوش‌خیالان این قاعده قرآنی تجربه شد و نتیجه‌ای غیراز این قانون را دربر نداشت که سران کفر غیرقابل اعتمادند. مسلمانان ماجرای تلخ تحمیل حکمیت بر امیرالمؤمنین علی(ع) را در صفین به یاد دارند. آن زمانی که مالک اشتر تا فرو افکندن ستون خیمه کفر و پیروزی نهایی بر سپاه مکر و نیرنگ معاویه، بیش از دو سه ضربت شمشیر فاصله نداشت گروهی نفوذی و ساده‌لوح مذاکره را بر علی(ع) تحمیل کردند و پیروزی قطعی را به بهانه گفت‌وگو، با شکست عوض کردند.

    همین گروه نفوذی- که در طول تاریخ گاهی از ساده لوحان انتخاب می‌شوند و گاهی از مرعوبین و گاهی نیز همچون آنان که دلال تحریم بودند و دشمنان را توصیه به تحریم می‌کردند، دلال مذاکره‌اند- در نسخه‌ای به روز شده‌تر از زمان امام علی، در سپاه امام مجتبی(ع)، برای بار دوم جان ناقابل معاویه را نجات دادند و صلح را بر خلیفه رسول‌الله تحمیل کردند و در نهایت معاویه صلح با امام حسن را پاره پاره کرد و زیرپا نهاد. همین سیاست نفوذ همان سیاستی است که شیعیان و جنگجویان کوفی که عزم یاری حضرت سیدالشهداء داشتند را با شایعه «رسیدن سپاه تا بن دندان مسلح شام به نزدیکی کوفه» زمینگیر کرد و سید و سالار شهیدان را در کربلای پربلا، همچون پدر و برادرش تنها گذارد. و تاریخ پر است از این تکرار مکرراتهای ملال‌آوری که ملالت کردن گذشتگان را در پی دارد و جز از بین بردن فرصتهای پیروزی و مهیا نمودن زمینه‌های شکست، عایدی برای احدی جز دشمن و دلالان نداشته و ندارد و تجربه‌ای است که بارها تکرار شده و به گفته حافظ شیرین سخن «من جرب المجرب حلت به الندامه»(2) در روزگار ما بی‌شک معاویه و یزید آمریکاست و دار و دسته مستکبرش. و اگر علما در مورد معاویه گفته‌اند که مراتب و درجاتی از شیطان بوده است، معمار کبیر انقلاب بارها گفت که آمریکا شیطان بزرگ است و رهبر حکیم و حاضر انقلاب نیز ده‌ها بار بر دشمن بودن آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن آن تأکید نمود و عاقلان می‌دانند که وقتی خداوند می‌فرماید « إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا (3)« یعنی شیطان دشمن است و باید آن را دشمن دانست. اگرچه هر کسی که شیطنت می‌کند و در راه هدایت اخلال می‌کند و بندگان خداوند را می‌فریبد و می‌آزارد کاری شیطانی می‌کند ولی امروزه نه تنها آمریکا تمام این خباثتها را به بدترین شکل انجام می‌دهد و استکبار می‌ورزد که اضافه بر اینها علیه آنها که الله را خدای خود دانسته‌اند، جبهه تشکیل داده و سپاه مجهز نموده و در معرکه‌ای آشکار و نابرابر به مصاف حق و حقیقت آمده است و از آنجا که در مقابل مستکبر باید متکبر بود و سر خم نکرد، امام خمینی(ره) فرمودند که سازش با ابرقدرتها ظلم به بشر است.

    اگر در دو سه سال اخیر که دولت محترم اصرار بر مذاکره با آمریکا نمود و بدون هیچ محدودیت زمانی، با سران این کشور وارد مذاکره شد و از گپ وگفت تلفنی و دیدارهای میان راهروی گرفته تا گفت و خندهای دلبرانه و نشستهای مکرر و قدم زدنهای در هوای آزاد همه را آزمود، و کسانی با ذوق‌زدگی چهره عفریت شیطان را به زحمت بزک کردند و تیتر و عکس گذاردند که مشکلاتمان حل شد و روزگار بر وفق مراد شد، اکنون باید پرسید که در این سه سال چه دادید و چه گرفتید که گذشتگان به دست نیاورده بودند؟ یا با صرف این همه هزینه مادی و معنوی که هزینه آمد و رفت و مذاکره برجام و رفع سوء تفاهم با شیطان کردید و از برجام دو و سه و ... سخن گفتید چه تجربه جدیدی بر تجربیاتمان افزودید؟ آیا اوبامای سال87 که به خاطر ایستادگی دولت و ملت ایران، از سوابق سیاه کشورش در کودتای 28مرداد عذرخواهی کرد، در این دولت که او را فردی مؤدب و باهوش می‌دانند، از او اقدام مثبتی دیده شده است؟ آیا آمریکا تحریمهای بی‌سابقه و شدیدی که در سال 88 و به خاطر برگرداندن مردم از رأیشان و به خاطر شیطنت و توصیه فتنه‌گران، بر مردم تحمیل نمود را برطرف نمود؟

     آیا متمرکز شدن عجیب و چندین ساله تمام کابینه برای رفع سوء تفاهمهای بی‌پایان آمریکا و نهایتا توافق کاغذی برجام برای رفع تحریمهایی که گفته می‌شود تنها 5 درصد بر اقتصاد ما اثرگذار است از سر تدبیر بود؟ و یا تحت فشار آنها که خواب آمریکا می‌دیدند؟ و یا کاسبان مذاکره و معامله؟ در این سه ماهه برجام چه گشایشی برای ایران حاصل شده که منتقدان دولت را به حسادت وادارد؟ و چه حسن نیتی از آمریکا ملاحظه شده که منتقدان را به سیاه‌نمایی برساند؟ چند سه ماه دیگر باید بگذرد که گشایش‌های مورد نظر دولت عیان گردد؟ آن تبریک گفتن‌های پی در پی دولتی‌ها به خود پس از برجام و توزیع مدال و نشان بین دوستان چرا اکنون به بایکوت و سانسور یکدیگر تبدیل شده؟ اگر به قیمت نفت نگاهی بیندازیم، به تحریمهای مکرر و جدید آمریکا، به مواضع عربستان و قطر و بحرین و ... و جیبوتی و در سخنرانی‌های کری که در دوره‌گردی‌های اطرافمان مطرح می‌کند بیندیشیم و اکنون به دستبرد و به تعبیر دقیق رئیس جمهور، به دزدی آشکار آمریکا از حساب ایران نگاه کنیم خواهیم دید که اگر برجام در این سه ماه برای ایران گشایشی نداشت ولی برای آمریکا از همان اول که دستور بتن کردن قلب رآکتور اراک صادر شد و چرخ سانتریفیوژها از چرخش افتاد گشایش‌های پی در پی حاصل شد.

     ای کاش به جای دستپاچگی در اجرای برجام نافرجام و سر از پا نشناختن برای جلب رضایت کدخدا، گوشی بدهکار برای حرف حق بود و لااقل مثل هزاران سال پیش معامله پایاپای صورت می‌گرفت نه آنکه مروارید نقد بدهند و آبنبات نسیه بستانند. اگر بستانند که این شیطان غیرقابل اعتماد است و ذات و نهاد گرگ را نمی‌توان عوض کرد و مهربان نمود و با آنکه اقتضای خلقتش دریدن است نمی‌توان پیوست. اکنون که دست کج کدخدا به ما دستبرد زده است چه تمهیدی در برجام برایش دیده شده است که جبران مافات کند و به همان اندازه به آمریکا ضربه بزند؟ مردمی که سالیان درازی است مرگ بر آمریکا را به عنوان شعار مکتبی پذیرفته‌اند و جنایات آمریکا را از کودتای 28 مرداد تا طبس و نوژه و جنگ تحمیلی و جنگ نفتکش‌ها و ناو وینسنس و ... به یاد سپرده‌اند چه اصراری بود که از این شیطان، فرشته نجات ساخت. مردمی که فلافل ایرانی را به چیپس و برگر مک دونالد ترجیح می‌دهند می‌توانند الگوی خوبی باشند برای آنان که به جای نگریستن به مشت پرگل خود، به مشت پوچ دیگران می‌نگرند.

1-سوره مبارکه توبه آیه 12. آنها عهد و قولی ندارند.

2- هر کس آزموده شده را بیازماید ملامتش رواست.

3- سوره مبارکه فاطر آیه 6. در حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما نیز او را دشمن گیرید... .

 

 

 

منتشر شده در ص 10 روزنامه کیهان مورخ 12 اردیبهشت 95

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۵/۰۲/۱۲ساعت 1  توسط محمدهادی صحرایی  |