دل گفته های دست نوشته

 


 
 
     فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ. سوره انبیاء(64)

     داستان ابراهیم خلیل علیه‌السلام است با مردم بت‌پرست. بتها را که شکست، مردم مطلع شدند و پرسیدند کی چنین کرده؟ او به بتهای شکسته و بت بزرگ‌اشاره کرد و با منظور گفت: بزرگشان؛ اگر می‌توانند پاسخ دهند از خودشان بپرسید. بعد از این کنایه، مردم به فکر فرو رفتند و از خود پرسیدند آنچه را ابراهیم از آنان پرسیده بود. بتی که توان سخن گفتن و اقدام و دفاع کردن ندارد چه خدایی است؟ ما غافل و ظالمیم که تاکنون بی‌جان را به جای خدا پرستیده‌ایم.

      فاطمیه فرصت مناسبی است برای مراجعه به خود و الگوها. باید ازنو نقشه را بخوانیم. ما کجاییم و راه کجا؟ درست است ائمه علیهم‌السلام هادی و چراغ راهند ولی فاطمه کانون نور و محبت تمام ناشدنی و صراط مستقیم است. راه روشن هدایت و الگوی کامل بندگی است. فاطمه بنده خدا و دختر خوب و همسر شایسته و مادر نمونه‌ای است که تا قیامت الگوی زنان و مردان عالم است و ما در این روزگاران، بیش از هر دوره‌ای به او محتاجیم. عطش بشر امروز برای نجات و جستن راهِ درست به اوج اضطرار رسیده و او را به پرسش از خود رسانده است. پرسشی که مردم ایران را به راه سعادت رهنمون نمود و کارشان را مثل کار ابراهیم بت شکن که درود خدا و خوبان بر او، موحدانه قرار داد.

      تلاطم مردم آمریکا جدای از هر تحلیل، شبیه سؤال بت‌پرستان است و إن شاءالله به پاسخ نجات بخش برسند. پرسشی که 42 سال پیش، مردم ایران را به هدایت رساند. قیام 19 دی 56 که نتیجه مبارزه امام خمینی و امت ایران بود، اولین ضربه تبر به بت پهلوی بود که در نهایت به فرارشاه در 26 دی 57 و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. تلاشی که برای یافتن حقیقت بود. باید پرده ظلمت فروافتد تا نور معرفت برسد. باید بت شکسته شود تا ناتوانی خدایان دروغین آشکار شود. همانگونه که انقلاب اسلامی نیز اولین ضربه به بت آمریکا شد. و استقامت 40 ساله مردم قهرمان ایران، پایه‌های بت قطور کدخدا را سست کرد و شهادت مظلومانه سردار مقتدر ایرانی، حاج قاسم سلیمانی، آنرا به تَرَک انداخت.

      تَرَکی که با اتفاقات مهم بعدی روزبه روز نمایان‌تر شد. ناتوانی در مهار کرونا، قتل فجیع فلوید و سیاه‌پوستان معترض، سرکوب وحشیانه مردم معترض، بت شکنی آمریکاییان با شکستن مجسمه و تندیس بزرگان برده‌داری و سرمایه‌داران و حتی کریستف کلمپ، انتخابات پرمسئله و اتفاقات مهم ششم ژانویه و اتفاقاتی که برای تحلیف وعده شده، همگی از چهره واقعی شیطان بزرگ پرده برداشته و از دوران پساآمریکا رونمایی می‌کند. تاریخ از این بت شکنی‌ها، بسیار به خود دیده و افول آمریکا قطعی است و رسیدن ریاست‌جمهوری آمریکای ابرقدرت به ترامپ نامتعادل و بایدنِ بی‌رمق، سرعت سقوط را بیشتر کرده است. مردم امروز، لذت دیدن غرق فرعون را خواهند چشید. تقلب و ترامپ و تقلای بایدن، بهانه است؛ ریشه آنجاست که کدخدا ادعای خدایی کرده و گروهی به جهل یا به ترس بت‌پرست شده‌اند. البته بدبخت‌تر از اینها کسانی هستند که به کدخدای محتضر امید بسته یا برای بت شکسته عزادارند.

      انقلاب اسلامی دخترانی دارد که انصافاً خانم و به تمام معنا آقازاده‌اند. خود را فدایی ملت می‌دانند و برای نجات مردم خود و بلندی نام بانوی ایرانی داوطلب خطر می‌شوند. اگرچه به تلاش پدر و دانشمندان ایمان دارند ولی در مقابل پمپاژ لجن و دروغ رسانه‌های مرجف و مرتجعِ سامری مسلک، به معجزه موسی معتقدند و تن به آزمایشی می‌دهند که مثل مؤمنین پشت نیل، ایمان محکم می‌خواهد و پای استوار. مثل مادران و همسران و دختران شهدا. از سفره انقلاب برای خود، داوطلب خطر شدن و زحمت و تلاش شرافتمندانه و حجاب فاطمی را برگزیده و نماد واقعی و شفاف و شریفِ بانوی ایرانی شده‌اند. جای حکیم توس خالی که نام آنان را در شاهنامه افتخارات ایران بیاورد، و نه از افسانه‌های کهن که از واقعیات موجود در انقلاب اسلامی برای آیندگان، قصه‌ها گوید.

      کسانی هم هستند که آقازاده نه، بچه رئیس‌اند. به معنای نامحترمش. بی‌هنر و بی‌حیا و عار؛ حراف و علافی که نان از عمل خویش نمی‌خورند. منتظر شکار پدر می‌نشینند تا بهره‌ای ببرند. گاهی برای اوقات فراغتشان هم، از بیت‌المال لقمه دزدیده و گاهی برای لطمه به منافع ملی با دشمنان تبانی کرده‌اند. در فتنه‌ها بنزین روی آتش ریخته و خوش رقصی برای اجنبی را کار سیاسی می‌دانند. عمدتاً دچار سندروم « ژن برتر» هستند و «مفتخوری» را «استعداد» و حقه‌بازی را زرنگی می‌دانند. حاشیه سازهای بی‌متن و همیشه مدعی، که برای کار نکرده و هنر نداشته، تقدیر و پاداش می‌خواهند. اگر نام باباشان نبود، گرسنه می‌مانند و.... حتی گفتن و نوشتن از اینها هم ملال‌آور و کلافه‌کننده است. رفتار و گفتار و اصلاً بودنشان برای کشور و مردم هزینه است. یکی در اغتشاش پول پخش می‌کند و دیگری در سالگرد پدرش عزادار شکست ترامپ قمارباز می‌شود که زانو بر گلوی مردمش گذاشته و چنگال بر گلوی مردم دنیا. جرثومه خبیثی که حتی اوباما و بایدن هم از تعفنش بیزارند.

       از عدم تعادل روحی یا کم خردی است مهم نیست، مهم اینست که رسانه‌های کذاب ضدانقلاب، بدون درنظر گرفتن وضعیت روحی و سطح فهم و درک افراد، با دیدن چنین افراد مهملی، گمان می‌کنند بز گرفته‌اند. آنها هرکسی را که در تقابل منافع ایران بدانند چهره می‌کنند. از شخصیت «جگر» در کلاه قرمزی تا هرکه حرف خاص و مخالف منافع بزند. در داخل هم کسانی هستند که خود را - با جیره و مواجب یا بی‌آن- مأمور تأمین منافع دشمن و نفس دادن به او کرده‌اند. برای آنها موضوع، مهم نیست؛ کینه‌ای که از انقلاب اسلامی مردم ایران دارند و ارضاء خودکم بینی مهم است. جوانان وطن، برای دفاع از مردم، موشک می‌سازند و اینها دنیای آینده را دنیای گفت‌وگو می‌دانند؛ ایران، عین‌الاسد را می‌کوبد و اینها از خشونت می‌نالند؛ حتی اردشیر زاهدی حاج قاسم را تقدیس می‌کند و اینها نفهمانه یاوه می‌گویند؛ افتخارات را نمی‌بینند و تنها روی زخم و عفونت می‌نشینند و خدا به داد مردم برسد در تحمل کردنشان.

       اینها در حقارت و پستی با بی‌وطنان معاند شریک‌اند. شیاطین رانده شده‌ای که کارشان حقه و حرفه‌شان حیله‌گری است. سر راه می‌نشینند و دین می‌خرند و جهنم می‌فروشند. خودشان غریق‌اند و دنبال غرقه کردن دیگران‌اند. توسری خوردگان خیابان‌های لندن و پاریس که روسری هم میهن خود می‌دزدند. پول می‌دهند تا دخترکانی، حیا و حجاب خود را سرِگذرها بر سرِچوب کنند و در اصل به سرمایه و دارایی نایاب خود چوب حراج بزنند. غافل از اینکه این راه را زنان غربی صد سال پیش شروع کرده و در حال بازگشت از آن بن‌بست‌اند. پول می‌گیرند تا دروغ بگویند وفریب ببافند. تلفات روزانه مردم انگلیس از ویروس جهش یافته با واکسن انگلیسی را ندیده و علیه واکسن ایرانی سخن می‌پراکنند. تسخیر پارلمان و قتل معترضان و کشتی طوفان‌زده آمریکا را نمی‌بینند و برای دموکراسی در ایران نسخه می‌پیچند.
البته که اینها در ایران هم دنباله‌هایی دارند که بدتر از کرونای انگلیسی‌اند. نادان و لجباز و نفوذی. از کسانی واکسن خواسته‌اند که خودشان را دشمن ما معرفی می‌کنند و اصلاً خودشان در کنترل کرونا مانده و کیسه زباله به کادر درمانشان پوشانده و خدمات را از سالمند و سیاه برداشته‌اند؛ قتل عام 9 میلیون ایرانی و ابوغریب و گوانتانامو از جنایاتشان است؛ اینها صدام را هارِ این محله کردند. بیماران بی‌گناه ما را مثل بچه‌های فلسطینی به ایدز و زنان گواتمالایی را به سفلیس مبتلا کردند؛ 290 مسافر ایرباس را اینها شهید کردند، داروی سندروم پروانه‌ای را تحریم کرده و کودکان مبتلا را در آغوش مادرانشان معصومانه می‌کشند مثل صدها هزار کودک یمنی که 5 سال است مظلومانه شهید می‌شوند؛ هزاران کودک را در قفس نگهداری می‌کنند و... و غافلین و خائنین ایکاش یکبار مثل بت‌پرستان زمان ابراهیم از خودشان سؤال کنند، آمریکا و انگلیس و فرانسه برای مرده هاشان واکسن خیرات کرده‌اند؟ خیانت به خاک و خودی تا کی؟

      «فقط یک احمق به دشمنش اجازه می‌دهد تا بچه‌اش را تعلیم دهد» جمله جالبی است، منسوب به مالکوم ایکس، که وصف حال مسببین خفت زده 2030 است و شامل کسانیکه سلامت مردم خود را به دشمن می‌سپارند هم هست. ولی بدتر. چراکه اینها حاضر نیستند واکسن‌های آمریکایی و انگلیسی را خود و آقازاده‌هاشان بزنند ولی برای مردم‌ اشک تمساح می‌ریزند تا پول دلالی بگیرند و سرسپردگی‌شان به دشمن را ثابت کنند و در طرح نابودی نسل ایرانی بکوشند. شک نباید کرد که فروش واکسن، می‌تواند اقتصاد به گِل نشسته آمریکا و انگلیس و فرانسه را سرِپا کند. خدا به اقدامات قاطع قوه قضا برکت دهد تا شر کاسبان تحریم و واکسن و مایحتاج مردم را بکند و ملت نفس بکشد. تدبیر حکیمانه ممنوعیت خرید واکسن از دشمنان و واکنش عجیب رسانه‌های غربی و تکاپو برای دور زدن این ممنوعیت توسط شرکتهای خاص، نشان از ضربه‌ای مثل موشکباران عین‌الاسد دارد که با نقطه زنی توانسته طرح دشمنان خبیث و نفوذی‌های کثیف برای تحقیر ایرانی با مورد آزمایش قرار گرفتن، تحدید نسل شیعه و تأمین منبع مالی دشمنان را متلاشی کند. الحمدلله.

 

 

 

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 29 دیماه 99





 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۹/۱۰/۲۹ساعت 12  توسط محمدهادی صحرایی  | 





      ما نَنْسَخْ مِنْ آيَهًٍْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير

     خدای متعال با انقلاب اسلامی بر مؤمنین منت هدایت مجدد نهاد و بر مستضعفین نعمتِ فضیلت و برتری بخشید. این دو موهبت را به مردمی سپرد که لایق راهبری سایرین هستند و به خاطر همت بلند و جهاد بزرگی که کرده‌اند، اراده بر این قرار داده که آنها را به آرزوهای بزرگشان برساند. غلتاندن بندگانِ خوب در میان مشکلات در واقع سابیدن عقیق و فیروزه است برای قیمتی‌تر و نمایان‌تر شدن. آنچه قرار است نگین انگشتری باشد و بر دست وصیِّ خاتم عجَّل و سَهّل الله فرجه بدرخشد باید چون نگین سلیمانی، فاخر و نمایان باشد. ارادت بزرگان و اهل فهم و معنا به مردم ایران، شریف‌تر از آن است که با دید تنگ قومی و نژادی به انحراف برود. واقعیت این است که مردم ایران به خاطر سبقه حکمت و سینه گشاده از حلم و عطشی که به علم و دانایی داشته و دارند، دلسوز هدایت و سعادت خود و جهان بوده و هستند و شجاعتشان مزید بر این امتیازات است وگرنه از اسلام عرضه شده، نابش را نمی‌پذیرفتند یا مغول را مسلمان نمی‌کردند و شاه دست نشانده پهلوی را که عزت می‌فروخت از خاکشان بیرون نمی‌کردند.

     دفاع مقدس مردم ایران اگرچه 8 ساله خوانده می‌شود ولی از عیان شدن نهضت مقدس امام راحل، از خرداد 42 تا امروز که شاخه‌های درخت تناور انقلاب اسلامی در جهان خوشه گرفته و ریشه‌هایش ابنیه شرک و نفاق و کاخ‌های ظلم و تزویر را سست کرده، 57 سال است که اعتلای «کلمه الله هی العیا» از فکر و زبان مقلدان خمینی و خامنه‌ای نیفتاده است. در این جبهه، پسر از پدر، جامه رزم به ارث برده. سرو و صنوبرهامان زمین افتادند ولی پرچم از دستانمان نیفتاده. اگر جوانمردی از بینمان به خون غلتید و تکه‌تکه شد، دلاورانی از میانمان برخاستند و تکبیر کشیدند و تیغ در کفرِ متراکم نهادند. کدام قوم قدیم و جامعه جدید است که چنین، جمجمه به خدا سپرده باشند و با جان و مال و اهل و عیال و عِرض و آرامش خود، به جهاد پرداخته و در میدان مانده باشند؟ کدام مردم سرافراز تاریخ، مثل انقلابیون ایران، سینه‌های صبورشان، آرامش گاه مظلومان عالم و دستان پرقدرتشان پناهگاه مستضعفین و پنجه‌های پُر زورشان در‌گریبان ظالمان پیچ خورده است؟

      آنچه سردار سفرکرده فرمود، حق است. «ما ملت امام حسینیم». این اصل و ختم کلام انقلابی است که با امامان راحل و حاضر خود، چون خورشید، عالم تابی می‌کند و نور هدایت در جهان افکنده و چراغ امید را در دلهای مؤمنین و مستضعفین افروخته است. هرآنکه حسینی شد، نشان کرده شد. مثل حاج قاسم که همچو زهرا سلام‌الله علیها در میان شعله غافلگیر شد و مثل سیدالشهداء إرباًإربا، و برای مردمان چراغ راه و نفس پاکیزه‌ای گردیدکه تا روز ظهور نماد اقتدار و مظلومیت شیعیان آخرالزمان ماند. و مردم قرنِ بیستم که قرن خمینی است، از این نفس‌های زکیه انقلاب اسلامی، کم ندیده‌اند که با رد خونشان راه حقیقت نمایانده‌اند. فریاد اینها که قلب تاریک آخرالزمان را شکافته، نوای «قولوا لا اله الا الله تفلحو» است که انسان اسیر معاصر را چنین به خروش آورده است. اضطراب جهان امروز، از نیاز بشر به دین نیست، از اضطرار به دین است. و دیندارانی که در دین استوارند، مقدسان عالمند. مجاهدان این نهضت 57 ساله سرمشق‌های زندگی شرافتمندانه هستند که برخی به فیض شهادت رسیده و بسیاری دیگر مجاهدانه و امیدوارانه دنبال به پیروزی رساندن اسلام و منتظر شهادتند. برای آنکه درخت اسلام ناب که متکفل سعادت انسان در دو دنیاست تا به این مرحله برسد و به انقلاب اسلامی بینجامد، کم هزینه نشده. چه بسیار انبیاء و اولیاء و عالمان و سردارانی که مجاهدانه جان و خون خود را نثار کرده و چه بسیار مؤمنانی که خون به دل شدند تا این امانت را به نسل‌های بعدی بسپارند.

     ادعای به حق و ثابت شده مؤمنین به نهضت امام خمینی نوّرالله قبره این است که انقلاب اسلامی، میثاق تمام پیامبران و اولیاء و صالحان و شهیدانی است که هرکدام وظیفه خود را انجام داده و امروزه این پرچم هدایت را به ماسپرده‌اند تا با آنچه می‌کنیم؟ اثبات حقانیت جمهوری اسلامی مثل توضیح نور خورشید است. مگر نمی‌توان دید چه کسانی در سایه این پرچم تجمع کرده و چه کسانی دشمن آن هستند؟ این انقلاب که مأمن خوبانِ دوران و گنج بی‌پایان است نیاز به قیمت گذاری دارد؟ برای آنکه ریگی به کفش ندارد، تشخیص تراکم خوب‌ها در انقلاب و تعفن بدها در جبهه ضدانقلاب سخت نیست. جدای از غبار فتنه منافقان، در این شفافیت حق و باطل جایی برای‌اشتباه نیست. ممکن است شتر جمل و فتنه‌اشعث و رنگ ریش‌اشعری کسانی را بفریبد ولی آنکه بین هابیل و قابیل فرق نمی‌گذارد تا به امروز هم که برسد بین حاج قاسم و ترامپ تفاوتی نمی‌بیند و حرجی بر آنکه دلی مرده دارد نیست.

     تشییع 45 میلیونی حاج قاسم سلیمانی در ایران که حقاً اقیانوس حیرت بود و سالگرد اعجاب انگیزش در عراق که انصافاً رستاخیز مقاومت بود ثابت کرد، مردم چه می‌خواهند و چگونه مسؤولی را تراز انقلاب اسلامی می‌دانند. رفراندومی برای عزت انقلابی و مقاومت اسلامی از این بالاتر؟ الگویی برای مسؤولین از این شفاف‌تر؟ معیاری برای سنجش صداقت از این عینی‌تر؟ ترازی برای مدیر مردمی از این علمی‌تر؟ محکی برای تعیین عیار و ارزش آدمی از این عیان تر؟ مکتبی برای نجات از وضعیت موجود از این براق‌تر؟ افتخاری برای جبهه انقلاب اسلامی از این بالاتر؟ و شکستی برای اهل فرقه و فتنه و نفاق از این سهمگین‌تر؟

     تاریخ گواهی خواهد داد که حاج قاسم، هم خودش خدمت کرد و قدرت ملی، منطقه‌ای و مکتبی تولید کرد و هم خونش. ولی هستند کسانی که هم خودشان خیانت کرده و می‌کنند و هم اطرافیانشان. حاج قاسم مردمش را آسوده خاطر کرد و دیگران عصبی می‌کنند. او به مردم آرامش داد و دیگران تلاطم می‌کنند. تفاوت است بین خادم و خائن. بین آن کس که مردمش را مفتخر می‌کند و آنکه مردمش را مستضعف. بین آن کس که دست دشمن را در عیان می‌بندد و آن که مردمش را با قراردادها و قرارهای پنهانی دست بسته به دشمن می‌سپارد. بین کسی که دشمن را عقب می‌راند و آنکه دشمن را به میهن، نفوذ می‌دهد. نمی‌شود ذلیل بود و مدعی. نمی‌پذیرند، کاخ نشینی و دعا برای فقیر. نمی‌شود بی‌طهارت مالی ادعای انقلابی کرد. نمی‌شود اجنبی را به جای خودی گذارد و باغیرت بود. نمی‌شود به کشور اجنبی تعهد تابعیت داد و ادعای شرافت کرد. نمی‌شود در کنترل قیمت تخم مرغ درمانده ماند و از کمبود اختیارات و از رفراندوم گفت.

     امروز، جمهوری اسلامی مهد بزرگان شده است. در همین دیماه که در مناسبات انقلابی خود را به ماه بهمن رسانده، حرفهاست. سالگرد حماسه 9 دی، سالگرد حاج قاسم، سالگرد شهدای هویزه و دانشجویان شهید، چهلم شهید فخری‌زاده، سالگرد شروع هفت سال دفاع مقدس فرهنگی و مبارزه با کشف حجاب رضاخانی، سالگرد شهید نواب و یارانش و مناسبت تلخی که با رحلت علامه انقلاب رقم خورد و داغ رفتن مصباح انقلاب و مرد میدان اندیشه بر دلها نشست. اگر حاج قاسم خطر را از مرزهای انقلاب اسلامی و منطقه مقاومت دور کرد، علامه مصباح، خطر را از مرزهای عقیدتی اسلام ناب دور کرد. حاج قاسم مجاهد جنگ سخت بود و علامه انقلاب، مجاهد جنگ نرم و اندیشه‌ها. حاج قاسم امنیت خاطر را به مردم هدیه کرد و علامه مصباح امنیت اعتقادات را. خدا این بزرگان انقلاب را با بزرگان اسلام محشور کند و راهشان را پر رهرو.

      بی‌شک جای این بزرگان خالی است و رفتن هرکدامشان، لطمه و صدمه. اینها سرمایه بودند و سرمایه ماندند و خدا به خون شهیدان و قلم علماء برکت داده و زوال از آنان برداشته که این غصه‌ها هلاکمان نمی‌کند. حسین علم‌الهدی و حاج قاسم و فخری زاده و مصباح یزدی اگرچه از میان ما رفتند و ما از آنان محرومیم ولی هرکدامشان خورشیدی شده‌اند که از بام آسمان به عالم می‌تابند و هرکدامشان آیاتی بودند که امید است خدا با بزرگانی دیگر، بر دردمان مرهمی بگذارد و به راهمان امیدوارتر کند. هدف اینان از حسین علم‌الهدی تا مصباح یزدی، اعتلای «کلمه‌الله» بود که بر پرچم مقدس ایران نقش بسته است. و ما ماندگان با خدای خود عهد بسته‌ایم که دشمنانش را پا بمالیم و دو قدم مانده به صبح ظهور را در رکاب ولی امرمان پیش رویم و بغض گلوگیر را با دیدن مولای همیشه پیروزمان باز کنیم. پس رفیق عزیز! غصه بماند تا بعد. راه ما را می‌خواند و خدا این را می‌خواهد که امانتش را به صاحبش برسانیم وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏ باشد. إن شاءالله.








منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 18 دی 99








 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۹/۱۰/۱۸ساعت 10  توسط محمدهادی صحرایی  | 

      پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌‏اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‌اى كه آن را مى‏‌پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‌‏ات داخل كن. سوره نمل آیه 19‏

       چهل و دو سال است که خورشید انقلاب اسلامی پرتوافشان است و آنها را که خدا بخواهد، در هر گوشه تاریخ و جغرافیا به خدا و عدالت هدایت کرده و می‌کند. چه کسی گمان می‌کرد پیرمردی از قم با سربازانی در گهواره بتواند بعد از 15 سال، پادشاهی دست‌نشانده ابرقدرت‌ها را براندازد؟ چه کسی باور می‌کرد ژاندارم منطقه با ده‌ها هزار مستشار غارتگر، از ایران اخراج شوند؟ یا مردم ناامید و تحقیر شده ایران بتوانند زبانزد جهانیان و الگوی جهان شوند؟ کشوری که شاهش از یک آشپز آمریکایی کمتر بود به جایی رسید که ارزش کفش سردارش از سر رئیس‌جمهور آمریکا بالاتر شد. و کشوری که روزی سران استکبار آن زمان در نشست تهران، بدون اعتنا و خبر به شاهش می‌آمدند و می‌رفتند، به جایی رسید که رئیس‌جمهور آمریکا در حسرت یک تماس تلفنی از جانب مقاماتش بماند و دلیل شکست انتخاباتی خود را «ایران» بداند.

       اقتدار امروز حاصل اندیشه‌ای است که معتقد است باید چنان قوی و بزرگ شد که دست آرزوی دشمنان هم به ما نرسد چراکه در جهان امروز چاره‌ای جز اقتدار نداریم و دنیای فردا دنیای مقتدرهاست. بی‌شک‌ترسوهای پوچ اندیش واگرا عرصه‌ای برای حیات شرافتمندانه ندارند. ملت ایران با مقاومت و استقامت خود ثابت کرده برای همین عزت، اقتدار و آزادگی که متبلور در انقلاب اسلامی است هزینه می‌دهد و با هرچه و هرکس که آن‌را تضعیف کند همان می‌کند که با شاه و صدام و فتنه‌گران کرد. مطالبه به حق مردم از دولتمردان خود نیز مراقبت از اصول انقلاب است. وقتی می‌توان مقتدر بود چرا منفعل؟ وقتی می‌توان عزیز بود چرا ذلیل؟ وقتی می‌توان مستقل بود چرا وابسته؟ در برابر دشمن دزد و آدمکش و عهدشکن چرا اعتماد؟ و وقتی سگ زرد برادر شغال است چرا امید بستن به بایدن و فرانسه و آلمان و انگلیس؟ و وقتی شجاعت، تعقل، تفکر، تدیّن و کارآمدی حاج قاسم، در رفراندم مقاومت تشییع جنازه او خواست ایران است چرا این‌چنین؟

      سال 88 مردم ایران به اندیشه‌ای رأی دادند که در آن زمان، همخوان‌ترین نسخه مدیریتی به شعارهای انقلابی بود. انتخاباتی که با حضور بیش از 80 درصدی مردم نصاب بی‌نظیر مشارکت عمومی در جهان شد و حیرت جهانیان و حسادت بدخواهان و خباثت دشمنان را برانگیخت. از کشورهای پادشاهی منطقه که مردمش رنگ رأی را ندیده‌اند تا آمریکایی که بازنده را برنده می‌کند و رئیس‌جمهورش انتخاباتشان را فاسدترین می‌داند و نامزدهای انتخاباتی با ادبیات چارواداری و قمارخانه باهم مناظره می‌کنند و تا فرانسه‌ای که مشارکت حداقلی را هم غنیمت می‌دانند و تا انگلیسی که تنها چاکران ملکه را به منصب می‌رسانند تا فتنه‌گرانی که تاب و تحمل شادی و پیروزی مردم را نداشتند و از خنده مردم متنفر بودند، همگی متفق شدند تا جشن بزرگ و ملی مردم ایران را خراب کنند و کردند. 

      ادبیات ‌‌ترامپ در نپذیرفتن نتیجه انتخابات که برای مردم جهان نامفهوم و نامعقول است بسیار شبیه آن چیزی است که مردم ایران بعد از انتخابات 88 از برخی مدعیان مردمسالاری و اصلاحات دیدند. اعلام «برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آراء بسیار زیاد اینجانب هستم» و قبل از اتمام شمارش به اولین نطق ‌‌ترامپ بعد از برگزاری انتخابات می‌مانَد. هرچند ‌‌ترامپ، در کنار این ادعا از قانون و شکایت و دادگاه و استناد به مدارک سخن گفت ولی سران فتنه، به قانون و نصیحت بزرگان وقعی ننهاده و بی‌سند و مدرک و بدون هردلیل معقول، تنها رمز فتنه که «تقلب» بود را فریاد زدند. برای زنده‌ها مجلس ختم گرفتند و با وقاحت در آن شرکت کردند. آتش به منزل و مغازه و مسجد و تکیه زدند و باعث مرگ بی‌گناهان شدند، با ساختارشکنی، نشانی انبار و آغل به گرگ‌ها دادند، با لجبازی و قانون‌شکنی کشور را تا آستانه سقوط رساندند. اوباما را که «نامه فدایت شوم» فرستاده بود چنان گستاخ کردند که ایران را به حمله اتمی‌ تهدید کرد و به غیر از تشدید و تمدید تحریم‌های گذشته، تحریم‌های به گفته خودش، کمرشکن و فلج‌کننده جدیدی علیه ایران اِعمال کرد.

      استدلال سران فتنه برای به هم زدن جشن مردم و آشوب و اغتشاش، تئوری عروس تُرک و داماد لُر بود و دستور «اگر تقلب کردند بریزید تو خیابونا». تفاوت دیگر ‌‌ترامپ با سران فتنه در این بود که «هم حزبی‌های ‌‌ترامپ ادعای وی مبنی بر تقلب و اعلام زودهنگام پیروزی در انتخابات را مصداق دیکتاتوری نامیدند اما اصلاح‌طلبان در سال ۸۸ از اقدام دیکتاتوری و مستبدانه میرحسین موسوی و کروبی حمایت کردند» و سرکشی را تا آنجا کشاندند که نتانیاهو آنها را سرمایه اسرائیل نامید و شیمون پرز آنها را نماینده خود در مبارزه با ایران دانست و چه خفتی از این سخیف‌تر که دشمن، کسانی را سرباز خود در مبارزه با کشورشان بداند و ناکسان سکوت کنند. ملاقات‌های مخفی با بنیادهای مختلف جاسوس و آشوب و افرادی مثل سوروس و کمک گرفتن از شاه سعودی و ... . برای به آتش کشیدن میهن، منظومه فکری فتنه‌گران بود که به سیاه چاله‌ای رسید که تاریخ با سرافکندگی از آن یاد خواهد کرد.

     تفاوت زیاد است ولی تفاوت دردناک دیگر آنجاست که برخی مدعیان و مدافعان فتنه‌گران، شخصیت خائن و خبیثی چون زمِ معدوم را شهید می‌نامند و در فرانسه‌ای هستند که هم به نبی خاتم توهین شد و هم رئیس کشورش بر آن جسارت پافشرد و یک‌سال است مردمش را می‌کشد و چشم درمی‌آورد و از سنگ صدا درآمده ولی از امثال شیخ بدعاقبت صدایی در دفاع از نبی مهربانمان درنیامده است. اگر قرار بود حقانیت افراد با دوستان و محبینشان سنجیده شود، عاقلانِ با شرف بگویند انقلابی که دوستانش مؤمنین و مظلومین و آزادگان جهان‌اند و شهدایش چون امامزادگان شریفند و.. .، حق است یا فتنه‌گرانی که دوستانشان نتانیاهو و پرز و شاه سعودی و اوباما و ‌‌ترامپ و ملکه و رقاص و فراری و دزد و حقه باز و.. . و شیوخی است که تیر در چشم خود را نمی‌بینند و می‌خواهند مو را از ماست بکشند؟  

      اگر حضور مردم در 9دی نبود شاید زمین سوخته یا عاقبتی مثل عراق و سوریه پیش روی کشور بود. گرامیداشت 9 دی تنها، کار نمادین و بزرگداشت رشادت مردم فهیم ایران نیست بلکه بیان حقایقی رسواگر است که امروزه‌گریبان مردم را گرفته و معیشت و رفاه را به آتش کشیده و خنده مردم را گرو کشیده است. عبرت تاریخی و تجربه 9دی این است که مردم عزیز این نکته را بیشتر بدانند که تدبیر فتنه‌گران برای کشور یا آتش آشوب است و یا ذلت تسلیم؛ که دو روی یک سکه‌اند. قصه مفصل بماند تا بعد ولی به همین اندازه می‌توان گفت همان تفکری که شهد را در کام مردم زهر کرد و با دروغ و حذف جمهوریت، قصد باجگیری از نظام را داشت، امروز به دنبال تسلیم مردم به دشمن است. جریان فتنه‌ای که در 9 دی سرکوب شد، متأسفانه چندسالی است که پس از دروغ «یا جنگ یا مذاکره» در برخی مناصب نفوذ کرده و با گروگان گرفتن معیشت و سلامت مردم و بازهم دروغ، و ایجاد دو دستگی در جامعه، به دنبال انتقام از مردم و به پیروزی رساندن دشمن و باز هم باجگیری از نظام در تأیید fatf و ایجاد رابطه با آمریکا از راه مذاکره است.

     فعال شدن دو جبهه تسلیم در جهان اسلام برای اجرای طرح عقیم «صلح خاورمیانه» و در نهایت شکستن اقتدار مردم ایران و از بین بردن عزت و شرافت مسلمین، در اصل در امتداد شکست دشمنان در 9 دی 88 است. گروهی در جهان عرب دنبال به صلح رساندن کشورشان با اسرائیل‌اند و گروهی در ایران به دنبال به صلح رساندن مردمشان با آمریکایی هستند که هنوز دست و دندان از خون ایرانی نشسته. خیانتی که برخی سران خائن عرب در مراوده با رژیم غاصب صهیون می‌کنند، مثل جنایتی است که گروهی در مذاکره و وابسته کردن کشور به شیطان بزرگ می‌کنند. وگرنه fatf چه ارتباطی به واکسن دارد؟ رفراندوم چه ربطی به معیشت مردم دارد؟ رفتن ‌‌ترامپ، چه ارتباطی با مرغ و تخم مرغ و آمدن بایدن چه ربطی به پوشک دارد؟ رفع تحریم‌ها یک چیز است و بی‌عرضگی چیز دیگر. وابسته کردن آب خوردن به تحریم جسارت به ملتی بود که بر گنج نشسته. ارتباط اصلی شرایط امروز با بی‌تدبیری دوتابعیتی‌های نفوذی و مدعیانی است که جز تسلیم کردن میهن و منافع ایران به دشمن و تکمیل فتنه ناکام 88 و عصبی کردن مردم، مأموریتی ندارند. 

      اگر سال 88 تقلب رمز فتنه بود، چندسالی است توهین به منتقدان و مردم، مذاکره و برجام، تحریم و تحریف، رمز فرار از مسؤولیت و بی‌عملی است. البته مقایسه برای مردم سخت نیست. قسمتی از بدنه انقلاب اسلامی، بازوی مردم را با قدرت موشک‌های فرامدرن قوی کرده و کشور را در تکنولوژی‌های برتر به مرزهای دانش جهان رسانده و پزشکی ایران را زبانزد عالمان کرده و شانه زیر بار مردم گرفته است و... و قسمتی از بدنه مدیریتی غیرانقلابی، نالایق، مرفه، جامانده در برجام و منتظر آمریکا و اروپا، از بنزین، بحران می‌سازد و از گوجه و خیار، مسأله‌ای که باید برایش ستاد تشکیل داد و باز هم معتقد به عبور از رکود و رسیدن به رونق اقتصادی است. واقعیت این است از 9 دی 88 تا دی‌ماه 99 که دشمنان گرفتار شنبه‌های اعتراضی یا کرونای انگلیسی یا زمستان داغ آمریکایی شده‌اند، شمارش معکوس برای مرگ شیاطین و شرکایشان سریع‌تر شده و دیر نباشد که جهان، روزگاران صلح و آرامش و عافیت را ببیند و مردم ایران شکر نعمتی که خدا به آنها و پدران و مادرانشان داده را به جا آورند. إن‌شاءالله.

 

 

 

 

 

 منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 10 دی

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۹/۱۰/۱۰ساعت 6  توسط محمدهادی صحرایی  |