دل گفته های دست نوشته

 

 

 

     اگر به شما (در جنگ احد) آسيبى رسيد، دشمنان شما نيز (در بدر) شكست سخت خوردند همان‌گونه كه آنها مقاومت كردند شما نيز بايد مقاومت كنيد اين روزگار را به اختلاف احوال (گاه پیروزی و گاهی شكست) ميان خلايق مىگردانيم تا خدا مقام اهل ايمان را معلوم کند و از شما مؤمنان آن را كه ثابت در دين است گواه ديگران كند، و خداوند ستمكاران را دوست ندارد.(آیه 140 سوره آل‌عمران)

     چند آیه قبل و بعد از این کریمه در مورد جنگ بدر و احد است. همه سال‌های حیات پیامبر مکرم اسلام مهم است ولی روزگاری که ایشان در مدینه بودند مهم‌تر. چرا که تشکیل حکومت و تنیدگی سیاست و دیانت در اسلام، هنوز هم مورد تشکیک افراد نادان به تاریخ و مبانی اسلام است. از میان سال‌های حضور پیامبر اسلام در مدینه نیز به ‌نظر سال سوم و جنگ احد نیز بسیار مهم است. حضور گسترده و یک‌سومی ‌منافقان در سپاه اسلام، تقابل حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و ابوسفیان به‌ عنوان سران توحید و کفر در مقابل هم، پیروزی اولیه مسلمانان پس از حمله اول، سرپیچی مسلمانان از دستور و‌ ترک تنگه احد به طمع غنیمت، شکست مسلمانان در مرحله دوم جنگ، دستور مهم پیامبر برای جمع شدن رزمندگان و زخمی‌های احد برای تعقیب مشرکان و ممنوعیت حضور منافقان و مردان مانده در مدینه برای حضور در عملیات تعقیب، و پیروزی نهایی مسلمین در تاراندن کفار و خنثی نمودن توطئه منافقان و یهودیان مدینه از جمله نکات بسیار مهم احد است که این مختصر به یکی دو مورد آن که برای نخبگان حیاتی است می‌پردازد.

     پس از آنکه مسلمانان برای جنگ احد عازم شدند، حدود یک‌سوم از لشکریان که منافق بودند به بهانه‌ای ‌ترک اردو و به نوعی تحریم جهاد کرده و روحیه سپاه را نشانه رفتند. در مقابل، لشکر کفر به فرماندهی ابوسفیان و همسرش هند که هم از فرماندهان بود و هم به‌خاطر معروفه بودن، فردی تأثیرگذار و به نوعی سلبریتی آن زمان بود و برای جنگ روانی و با شعار انتقام همراه شده بود، صف‌آرایی کرده بودند. توقع این است که پس از پالایش سپاه اسلام از منافقان، استوارترین مؤمنین در کنار پیامبر مانده باشند ولی این‌گونه نبود. پیامبر اسلام، عده‌ای تیرانداز را در دهانه و تنگه احد به مأموریت گمارد و به آنها دستور داد که «هرگز» موقعیت خود را ‌ترک نکنند. پس از آنکه حضرت علی علیه‌السلام، اولین جنگجوی مشرکان را کُشت، مسلمانان به هیجان آمدند و با حمله به لشکریان ابوسفیان آنها را تاراندند. بسیاری از مبارزان تنگه احد به خیال پیروزی و به طمع غنیمت، دستور پیامبر را نادیده گرفته و موقعیت خود را به جای تثبیت،‌ ترک کردند.

      خالد که او نیز از فرماندهان کافران بود، بقایای لشکر را جمع کرد و با دور زدن تنگه از پشت به مسلمانان حمله کرد و مسلمانان به‌خاطر طمعکاری برخی، شکست خوردند و.... و تاریخ سرافکنده است که چنین بی‌پروا می‌گوید ولی وقتی درد همان درد است چاره چیست؟ باید گفت. مسلمانان به دامنه احد عقب‌نشینی کردند و نتیجه تمرد و طمع را به نظاره نشستند. دندان پیامبر شکسته و صورتش شکافته بود. پیکر حمزه را می‌دیدند که با خنجر کفر تکه‌تکه می‌شود و جگرش زیر دندان هندی که به فاحشگی شهره بود جویده می‌شد. مثل جگر مسلمانان پشیمان که با دیدن این صحنه‌ها پاره‌پاره می‌شد. داغ، سخت است و جانکاه. چیزی شبیه آنچه که زینب کبری سلام‌الله‌علیها در کربلا دید و نیز مردم ما با دیدن یک تصویر از دست قلم‌شده حاج قاسم کمی ‌از آن را چشیدند که آن تشییع بی‌نظیر را به راه انداختند ولی امان از دل زینبِ تنها. و خنده‌های ابوسفیان و هند و شمر و خولی و ‌ترامپ. چه شکنجه و شرمندگی برای متمردین تنگه از این بالاتر که پیامبر اسلام را غرق در خون و خسته و مضطرب برای حمزه می‌دیدند؟ پیروزیِ هدر رفته به کنار، با شهادت حمزه و هفتاد مسلمان چه کنند؟ دیگر چگونه می‌توان به‌صورت خورشیدواره رسول خدا نگاه کرد؟ عجیب نیست وقتی که بعدها قاتل حمزه مسلمان شد و توبه کرد، پیامبر توبه‌اش را پذیرفت ولی گفت فقط به جایی برو که نبینمت. خاطره إرباً إربا شدن پاک‌شدنی نیست.

       انقلاب اسلامی مظلوم ما پس از سال‌ها دوباره به اهالی انقلاب رسید و مردم از میان هزاران دوز و دروغ و دغل، و توجیه و تبانی و تهمت، و همداستانی کفر و نفاق و انحراف و لیبرال‌ها، شعارهای اصیل انقلاب و صداقت انقلابی و اخلاق اسلامی را برگزیدند. گرمای طاقت‌سوز و قطعی برق امروز، تاوان تَکرار اعتماد به کسانی است که می‌گفتند با روحانی به جهنم می‌رویم ولی با فلانی به بهشت نمی‌رویم. و نیز آن کلام زشتی که فرق نروژ و سوئد را نمی‌داند و می‌گفت ایران، نیازی به انرژی هسته‌ای ندارد. و او در جنایت دروغگوها و آزار مردم شریک است. وضع امروز نتیجه اعتماد به کسانی است که عوام‌فریبانه، دغدغه مردم را به جای معاش و معاد، ورود زنان به ورزشگاه و پخش ربنا و کنسرت و رفع حصر و حضور زنان در استادیوم و مذاکره با کدخدا و... معرفی کردند و اکنون وقیحانه از دولت دکتر رئیسی حل مشکلات معیشتی و اقتصادی و ایجاد‌ اشتغال و ازدواج و مبارزه با رانت و فساد و کاهش قیمت ارز و طلا و خودرو می‌خواهند. خودشان هم چرخ سانتریفیوژ را شکستند و هم چرخ زندگی مردم را. مسکن پرمهر مردم را مزخرف دانستند و آلونک‌شان را به سخره گرفتند. شعارهای پریشان دادند و سبکسرانه رفتار کردند و ما نتیجه واقعی تدبیرشان را نجیبانه تحمل می‌کنیم.

      همه می‌دانند که مهندسی بودن انتخابات، مهملِ پریشان‌گوهاست چراکه نظام و مردم انقلابی، اگرچه حرفشان شنیده نشد ولی همین دولت یازده و دوازده که مسبب اصلی وضعیت امروز است را به‌عنوان منتخب مردم پذیرفتند و تحمل کردند. وضعیت کنونی افغانستان و استیصال حاکمان غربزده و وابسته آن، اوج و غایت ارمغانی است که لیبرال‌ها برای ایران می‌خواستند. درِ باغ سبز کدخدا که با لفاظی و حرافی می‌گفتند، همین سرزمین خسته و تفتیده و خشکیده و خونین افغان‌هاست. واقعیتی گویاتر از این به‌عنوان نتیجه تخیلات کدخداباوران متصور نیست. تفکری که معتقد بود آمریکا با فشار دادن یک دکمه ما را داغان می‌کند همان تفکری است که غنی و عبدالله را تحقیرشده به آمریکا برد و تسلیم‌شده برگرداند. غافل از اینکه همان کدخدا از فرط فرتوتی نمی‌تواند تنبان خود را بالا بکشد و بعد از دو هفته برای نجات زیرآوار مانده‌ها راهی به جز دفن آنها نیافت. مثل تدبیر غربگرایان برای کنترل بازار مرغ و نهاده با دفن کردن جوجه‌ها!

      حقیقتِ واقعیت‌یافته این است که دولت تدبیر و امید، زمین سوخته‌ای را تحویل دولت جدید می‌دهد که برای رساندن به حال اولش، پس از برنامه‌ریزی دقیق، نیاز به همت مضاعف و کار زیاد و تلاش فراوان همه مردم و به‌ویژه عناصر انقلابی و مدیران خدوم دارد. و در کنار همه اینها آرامش، عنصر مهمی ‌است که باید حفظ شود و هرگز نباید به آنها که غوغازیست هستند و به مرض «سادیسم سیاسی» عادت کرده‌اند اجازه به هم زدن آرامش مردم را داد. سادیسم، نوعی بیماری است که افراد از آزار دادن و اذیت کردن و رنج دیگران لذت می‌برند. مردم را عصبی می‌کنند و کیف می‌کنند. زجر می‌دهند و عشق می‌کنند. دروغ می‌گویند و می‌خندند. حرفی می‌زنند و همان را انکار می‌کنند. از اینکه مردم به مشکل و مخمصه بیفتند، احساس نشئگی و سرخوشی عارضشان می‌شود. می‌توان «سادیسم سیاسی» را بیشتر در میان سیاست‌زده‌های خودشیفته دید و در کنار انواع سادیسم‌های کلامی، استبدادی، انفجاری و... به‌عنوان گونه جدیدی از این بیماری معرفی نمود.

     وضعیت نامطلوب اقتصادی و رنج مردم از بازار بی‌نظارت، قابل کتمان نیست همان‌گونه که می‌توان خسارت‌باری معاهده پاریس و تفکر بدوی و مشکوک «احداث نیروگاه به‌صرفه نیست» را با قطعی برق و تعطیلی کارخانه‌ها و صنایع دید. تلاش برای تحریک مردم و عصبی کردن آنها نیز رنج هشت‌ساله‌ای است که می‌بریم. وضعیت رها و بی‌صاحب فضای مجازی که محل آماج بی‌امان دشمن‌ها شده نیز تا حدی است که حتی آقای روحانی نیز چند روز پیش از دروغگویی در آن گلایه کرد. اینها قسمتی از مشکلات بسیاری است که میراث تفکر شوم لیبرال‌ها و غربزده‌های تنبل است که واگذارشان به خدا. باید به مسائل مهم‌تر پرداخت. چند آیه قبل از آیه ابتدایی، خداوند به مؤمنین وعده می‌دهد که اگر صبر و مقاومت در جهاد داشته باشید، هر آن، که مشرکان به شما هجوم آورند خدا شما را با پنج هزار فرشته یاری می‌کند. این وعده تنها برای جمعیت سیصد نفری مؤمنین بدر نیست. اگر ده‌ها میلیون ایرانی و غیرایرانی که دل در گرو انقلاب دارند، صبور و مقاوم و مجاهد باشند و برای اعتلای انقلاب اسلامی کمر ببندند، خدای قادر متعال برای امداد فوری و اینچنینی ناتوان نیست. اصل در وحدت کلمه است و اینکه ما بخواهیم. و صدالبته مثل اهالی تنگه احد طمع نکنیم.

     مردم عزیز و نجیب ایران با ناامیدی از امید جعلی، به امید واقعی رو کردند و به تغییر و اصلاح واقعی امیدوار شدند. جوانمردانه این است که هرکدام از مردم با هر نظر و سلیقه به این کاروان کمک کنند و دولت را با کار و تلاش برای حل مشکلات بزرگ کشور یاری دهند. در این میان مسئولین ارشد نظام و سایر قوا و به‌ویژه نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در صف اول هستند و باید با حفظ آرامش، رئیس‌جمهور منتخب را برای مدیریت وضعیت موجود که به زمین سوخته می‌ماند یاری دهند. طبق سخنان مقام معظم رهبری، باید هرجا که هستیم را مرکز جهان بدانیم و کارمان را به نحو احسن انجام دهیم. ایشان در دیدار غیرمستقیم و اخیر خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان را از تلاش برای رسیدن به منصب وزارت یا پست‌های اجرایی پرهیز دادند. خواسته‌ای که بی‌شک مخاطبان دیگری نیز دارد و باید مثل دستور ماندن در تنگه احد، جدی گرفته شود.

     اگر در گذشته زر و زور و تزویر فسادآور بود اکنون نفوذ نیز یکی دیگر از عامل‌هاست. باید با دقت و شدت از نتیجه انتخابات اخیر و امید جوانه‌زده مردم پاسداری کرد و این مهم را فهمید که نو کردن منصب‌ها در این موقعیت می‌تواند همان طمعی باشد که فاجعه آفرید و پیروزی را مبدل کرد. هرگونه رها کردن طمعکارانه و طلبکارانه موقعیت می‌تواند موجب اختلالی شود که آرامش و سازمان را به هم بزند و غیر از اجازه به نفوذی‌های دگردیس برای خلیدن به پای نظام، می‌تواند خدای نخواسته مردم را ناامید کند. ایراد ما به لیبرال‌های غربزده که مثل شاهان احمق می‌نشینند و مثل گرگ می‌درند و مثل قوم فاتح از سفره انقلاب برای خود و نزدیکان بی‌هنر لقمه می‌پیچند و به اندازه از کارافتاده‌ها هم کار نمی‌کنند و وضعیت امروزمان حاصل تخم دوزرده آنهاست همین است که مسئولیت طعمه نیست که به آن طمع کنید؛ عهدی است از جانب خدا بر عهده شما که باید به زودی به خدا و اهل محشر پاسخ دهید. باید نفس سرکش را مهار کرد و جای خود نشاند و نشست و با دقت و شدت به انجام وظایف پرداخت و دانست که کارها با اخلاص و صبر و استقامت و جهاد پیش می‌رود و برکت می‌گیرد نه با ویار میز و منصب و تقلای مقام.

 

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 22تیر 1400

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۴/۲۲ساعت 9  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

 

 

     مقام معظم رهبری در دیدار دکتر رئیسی به مناسبت هفته قوه قضائیه و سالگرد شهادت شهید بهشتی مظلوم، انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری را «حقاً و انصافاً و به معنای واقعی کلمه حماسه» دانسته و نامیدند. انتخاباتی که باتوجه به فضاسازی بی‌سابقه دشمنان و منافقان در داخل و خارج از کشور، نصاب تازه‌ای از تاب‌آوری مردم در برابر مشکلات، ناکارآمدی‌ها، دشمنی‌ها و تبلیغات مسموم را به اثبات رساند و تقویت اقتدار را برای نظام مقتدر جمهوری اسلامی رقم زد. سینه سپر کردن در مقابل تیرهای مرئی و نامرئی شیاطین انس و جنی که برای شکستن اقتدار انقلاب اسلامی بسیج شده بودند و شکست آن تیرهای مسموم حیله و حیرت، کار ساده‌ای نبود؛ دشوار بود و تنها از ملت بزرگ و مقاوم و بصیر ایران برمی‌آمد. آن هم در شرایطی که رسانه‌های فرانسه دلیل کم‌رغبتی بی‌سابقه مردم خود به انتخابات اخیرش را با توهین به شعور مردم و مخاطبانش، رفع قرنطینه و شام خوردن خانوادگی در بیرون خانه معرفی می‌کند.

      تحریم انتخابات توسط دشمنان لدود و منافقان عنود و انحرافیون کنود و فتنه‌گران لجوج؛ تشکیک در سلامت انتخابات توسط شارلاتان‌ها و حقه‌بازها، تحقیر شرکت‌کنندگان توسط رسانه‌های منافقینی که خاطره آخرین انتخاب‌شان برگزیدن مرگ یا مردن است و رسانه‌های مرتجع سعودی و وهابی که آخرین تصویرشان از انتخابات به دارالندوه و تصمیم اجدادشان برای کشتن پیامبر مکرم اسلام برمی‌گردد و رسانه‌های کذاب و وقیح غربی که هیچ از غرب نمی‌بینند و نمی‌گویند و کینه ایران چشم‌شان را پر و خیره کرده است همگی جنگ احزاب رسانه‌ای تدارک دیده‌ای بودند که تا توانستند در تنور دروغ و ناامیدی دمیدند و آنچه عایدشان شد، همین است که جهانیان با حیرت دیدند. البته باید از جهانیانِ بینا، حساب غربزده‌هایی که از هر موضوع بی‌ربط و باربط برای خودتحقیری استفاده می‌کنند و سال‌هاست که نجات چند جوجه اردک افتاده در فاضلاب توسط آتش‌نشانان اروپایی را به مردم خود طعنه می‌زنند؛ و حساب سلبریتی‌هایی که با تظاهر به «چو ایران نباشد تن من مباد»، گوهر خود را با خرمهره غرب عوض می‌کنند؛ یا لیبرال‌هایی که عموسام را بابای خود می‌دانند؛ جایزه‌بگیران نوبل، دیده‌بانان حقوق بشر، سازمان‌های خبرنگاران بدون مرز و رسانه‌های آزاد و... را جدا کرد.

      فضیحت ناتوانی دولت کانادا در مدیریت بحران‌های گور و گرمازدگی و کنترل آتش، عبرت‌آموز است. کانادا از همان کشورهایی است که برخی برای زاییدن در آنجا پا بر سر و کول مردم خود می‌گذارند و اکنون اگر خودباختگی و وابستگی یا خجالت بگذارد می‌توانند ببینند که نسل‌کشی هزاران کودک بومی ‌و بی‌گناه مدرسه‌ای، چگونه حیثیت آنها و غرب را به چالش کشیده است. صریح‌تر از این رسوایی و صحیح‌تر از این تعریف خوی مستکبران هست؟ سؤالی که رمیدگان از میهن و رهیدگان از اصالت باید از خود بپرسند این است؛ آنکه فرزندان و دانش‌آموزان مردم اصیل خود را چنین گستاخانه و بی‌رحمانه و بی‌خبر می‌کشد چگونه و به چه دلیل و انگیزه‌ای اتباع کشورهای دیگر را پناه می‌دهد و احترام می‌کند؟ و چه منظوری دارد؟ شاید خانواده کودکانی که امروزه استخوان‌شان بی‌نام و نشان از گورها بیرون می‌آید هم، با وعده و سخنان اربابان کلیسای آن زمان فریب خورده بودند که دیدار با فرزندان‌شان به قیامت افتاد.

      سیاست شیطانی استکبار است که زمانی نسل می‌کُشد و زمانی به بردگی می‌کِشد. و زمانی مثل اکنون، افکار را به بندگی می‌کِشد. تحصیل و‌ اشتغال و دیگر بهانه‌ها توجیهی است تا به بند کشیده‌شدگان بتوانند برای رهایی از سؤالات بی‌جواب خود و دیگران با آنها سرپوش و سرپناه بسازند. اگر واقعیت غرب برخلاف آنچه خودباختگان گفته و می‌گویند همین است که می‌بینیم هرگز زندگی در آنجا به یک‌روز دوری از وطن و خاک مادری نمی‌ارزد. آتش‌سوزی هرساله کالیفرنیا و جزغاله شدن آدم‌ها، گرمای طاقت‌فرسا، سقوط برج و عملیات ناموفق نجات دوهفته‌ای و در نهایت، راضی شدن به مردن 150 نفر، ‌تراکم رقت‌بار خیابان‌خواب‌ها و رئیس‌جمهور فرتوت آمریکا که به زور سخن می‌گوید، ملکه جنایتکار و تمامیت‌خواه انگلیس که از هرگونه مالیات و مؤاخذه و مطالبه معاف است، سرکوب چندین ساله شنبه‌های اعتراضی پاریس و انتخابات 32 درصدی فرانسه و... اگر به اندازه یک‌هزارم‌شان در ایران بود چه می‌شد؟

      در رسانه‌های غربی، طول کشیدن معقول مهار آتش و ویرانی پلاسکو به‌خاطر طول شیلنگ آتش‌نشانان جمهوری اسلامی است. در گرمی ‌هوا، انقلاب اسلامی مقصر است. اگر مردم در انتخابات، فریب تَکرارگوها و سلبریتی‌ها را بخورند و وضعیت این بشود که هست، مقصر انقلابیون هستند. اگر یک مجری تلویزیون که قبلاً توسط رسانه‌های معاند ‌ترور شخصیت شده، بمیرد آنکه مقصر است رسانه ملی است. اگر جاسوس و محارب و مفسدفی‌الارض و قمه‌کش در دادگاه به اعدام محکوم شوند، مقصر قوه قضائیه است. اگر مقامات بی‌ادب آمریکا برجام را پاره و به تُف آلوده کردند به‌خاطر بی‌عرضگی لیبرال‌ها و کارنابلدی مدعیان نیست، حاج قاسم باید از میدان برمی‌گشت و کفتاران داعش و النصره را نمی‌تاراند. اگر تحریم‌های غربی در این هشت سال چندبرابر شد و پای خوش‌رقصان کدخدا پیچ‌خورد و نفوذی‌ها در وفای به عهدشان به دشمن ناکام ماندند، به‌خاطر ساخت پالایشگاه ستارگان و واکسن توسط سپاه و بنیاد برکت بود. اگر بی‌تدبیری و بی‌برنامگی برق مردم را در فصل گرما بریده‌بریده کرده به‌خاطر امضای کورکورانه قراردادهای خفت‌بار نیست، مردم ایران مقصرند که در تابستان گرم‌شان می‌شود. دیوار حاشا و بی‌حیایی غرب و غربزده‌ها بلند و دیوار مردم نجیب و انقلابی و صبور و مظلوم ایران، کوتاه است.

      ایران امن و آباد و آرام و آزاد و مقتدر که ششمین کشور سازنده واکسن و ششمین قدرت موشکی و... است از نظر بی‌انصاف‌های پرخور و مفتخور و مالیات‌گریز، مرکز نفرین‌شده دنیاست و کانادا و آمریکا و فرانسه‌ای که از در و دیوارش شر و شرارت می‌ریزد قبله است. ای‌کاش غربزده‌ها و سلبریتی‌ها و سمن‌های ما هم به غیر از ادا و اطوار و لهجه، کمی ‌از خویشتن‌داری سلبریتی‌های غربی تقلید و یا دست‌کم به آن تظاهر می‌کردند. کدام فعال حقوق بشری کانادا برای کودکان مظلوم و گمنام کشته شده شمع افروخت؟ کدام سلبریتی آمریکایی بر خرابه ساختمان فلوریدا مویه کرد و جیغ کشید؟ کدام روشنفکر ایالتی، دولت آمریکا را برای آتش‌سوزی‌های هرساله کالیفرنیا مقصر می‌داند؟ کدام رسانه‌ها به‌خاطر گرمازدگی و مرگ هزار کانادایی فقیر، پویش و کمپین اتاق امن و خنک بزنید و کمپ بسازید و وای از گرما مُردیم و... راه می‌اندازد؟

      امپراتوری رسانه‌ای یعنی همین که حتی هیچ‌کس مدعی ناکارآمدی سیستم اطفای حریق در آمریکا و فرانسه و کانادا نمی‌شود. هیچ‌کس از ملکه خبیث انگلیس و پاپ و واتیکان نمی‌پرسد هزاران کودک بومی‌ و بی‌گناه کانادایی به کدامین گناه کشته‌ شدند؟ هیچ‌کس در یقه آمریکا و کشورهای صنعتی که تخریب‌کنندگان اصلی محیط‌ زیست و لایه ازن و متهمان گرم شدن زمین هستند، دست نمی‌پیچاند. برای رسانه‌های غربی و رسانه‌های غربزده ایرانی، ایران با غیرایران چه تفاوتی دارد؟ پس از انتخابات ایران رئیس‌جمهور مستقر با منتخب دیدار می‌کند ولی رسانه‌ها آن‌گونه که قبلاًً تخریب کردند، اکنون تمجید نمی‌کنند. در آمریکا هم انتخابات برگزار شد و بعد از کلی پرده‌دری و لیچاربازی، اوباما گفت «اگر ‌ترامپ کاخ سفید را‌ ترک نکند با کمک نیروی دریایی او را بیرون می‌اندازیم». شهر را پادگان نظامی‌کردند تا قدرت جابه‌جا شود و باز هم کسی به این بی‌فرهنگی و آشفتگی و از نظامی‌گری خرده نگرفت و کسی از «فروپاشی اجتماعی» خبر نداد. در جهان امروز ما شاید آنچه بیش از همه غریب است حقیقت است. از حقیقت پنهان است اگر این همه کتمان داریم.

       جهان ناآرام امروز از درد تاریخی و طولانی خود حکایت می‌کند و از زخم‌های کهنه‌ای که ظالمان و ستمگران بر پیکرش زده‌اند به خود می‌پیچد و اگرچه منتظر اتفاقی بزرگ است و در حال متمرکز کردن مردم به نقطه نجات، ولی نباید از وظیفه اصلی خود غافل بود. انتخابات امن و آرام ایران و رغبت مردم به شعارهای صحیح و اصیل انقلاب اسلامی، اگرچه إن‌شاءالله برای ایران پرخیر و برکت است ولی همت همه گروه‌ها و مردم و هرکس که به فکر اسلامی بودن و آبادی و آزادی ایران است باید بر این باشد که با اتحاد و وحدت کلمه‌ای که وصیت امام راحل و توصیه امام حاضرمان است و با آرامش بتوانیم جبران مافات و تعمیر خسارات سال‌های اخیر و پیشرفت امور کرده و با تولید قدرت، تهدیدها را به فرصت‌های ناب تبدیل کنیم. اولین قدم برای تغییر را شورای نگهبان با استواری بر قانون انجام داد و مردم تکلیف را مشخص کردند و حرکت به سمت صلاح و صداقت و آبادانی را انتخاب کردند. دکتر رئیسی نیز در چند اقدام اخیر خود نشان داد که می‌خواهد و می‌تواند ناامیدی 8 ساله را به امید جوشان تبدیل کند و موتور گام دوم انقلاب را در دولت و دستگاه‌ها روشن کند.

      حفظ ادبیات انقلابی و اسلامی و وقار مسؤولانه در مناظرات، دعوت رقیبان انتخاباتی برای مشورت و راه‌اندازی سامانه معرفی مدیر از جمله کارهای ابتدایی است که امید مردم به اصلاح امور را افزایش داده و بارقه‌های شکوفایی ایران را روشن کرده است. هرچند که نگاه منطقی و واقع‌بینانه می‌گوید اگرچه با حمایت مردم و همت دولتمردان جدید می‌شود گام‌های بلند آبادی و اصلاح برداشت ولی هرگز نباید توقع معجزه داشت. واقعیت این است که آنچه دولت فعلی تحویل می‌دهد وضعیت تعریفی ندارد. معاهدات نیمه‌کاره، قراردادهای الزام‌آورِ خسارت‌بار، عقب‌ماندگی در برخی صنایع نظیر برق به‌خاطر امضای معاهده پاریس و توجیه عجیب به صرفه نبودن نیروگاه‌سازی، دلالی و بی‌سامانی مفرط در نظام توزیع مثل گوشت سفید و قرمز و تخم‌مرغ، رکود بازار سرمایه و بورس، سکون صنعت مسکن، بی‌انضباطی در بانک و مالیات و گمرک، پدیده شوم آقازادگی، ‌اشراف‌زدگی، فیش نجومی و قاچاق که متأسفانه در این مدت بین برخی مسؤولان و اطرافیان‌شان رایج شده، ‌ترمیم روابط اجتماعی و فرهنگ که با دروغ، تهمت، متلک، طمع و بداخلاقی آلوده شده و موارد دیگر این زمین سوخته که باید با توکل و کار و هوشیاری، از نو بسازیمش.

      گروهی از مسببین وضع موجود که تازه از خواب قطبی هشت ساله بیدار شده‌اند، برای انجام کارهایی که باید انجام می‌دادند و سال‌ها به‌خاطر آنها منتقدین را تمسخر و توهین می‌کردند، وقیحانه و سخیفانه و طلبکارانه از زمانبندی سخن می‌گویند. تازه فهمیده‌اند که دولت باید برای مسکن و‌ اشتغال و اقتصاد و مبارزه با فساد کاری بکند. غیر از این، شیطنت‌شان بالا بردن سطح توقعات است و آشوب در فضایی که بیش از هرچیزی به آرامش نیاز دارد. باید دانست که دگردیسان در این دوران نیز کار خود را خوب بلدند و باز هم می‌توانند نفوذ کنند و به غیر از تدلیس، با کارشکنی امید مردم را مخدوش کنند. تشکیل بانک اطلاعاتی مدیران خوب است ولی مهم‌تر از آن بررسی عادلانه و امانت‌دارانه کارنامه‌هاست. مبادا تبانی باندهای فاسد با چهره‌سازی، عناصر نامطلوب یا ناکارآمد را در میان مدیران خدوم جا بزنند. فصل نویی که در مدیریت کشور آغاز شده باید توسط همه دوستداران ایران و ایرانی پاس داشته و حمایت شود تا بتواند فصل‌های شکوفایی بیشتر و بهتر را به ارمغان بیاورد و ویرانی‌ها را آباد کند. بحوله و قوته.






منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 17 تیر 1400






.

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۴/۱۷ساعت 15  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

    

      تحرّکوا باسم الله إلی الأمام و اعلموا أنّه « وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه ». با نام خدا به پیش روید و حرکت کنید و بدانید که بی‌شک نصرت خدا نصیب کسانی است که او را یاری کنند.

      پرونده انتخابات 1400 با تمام اتفاقات خوب و بد و حواشی آن تقریباً بسته شد. نتایج اعلام‌شده همان بود که مردم به مرور و در این هشت سال اخیر حسرت آن را داشتند و گفتند و خواستند و نوشتند و به صندوق انداختند. انتخابات 1400 اگرچه در بسیاری موارد شبیه انتخابات‌های گذشته بود ولی در برخی موارد، ویژه بود. در همه انتخابات‌های 42 سال انقلاب اسلامی دشمنان با ناامید کردن مردم، تحریم، تخریب، توهین، اتهام تقلب یا انتخابات مهندسی‌شده، طراحی شعارهای انحرافی و موضوعات حاشیه‌ای به جای مسایل اصلی مردم، حمایت از سخنان زاویه‌دار برخی نامزدهای ضعیفی که در ناامید و عصبی کردن مردم توانمند باشند و... به انتخابات مردم ایران واکنش نشان داده‌اند. ولی در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری علاوه ‌بر اینها کارهای دیگری نیز انجام شد که در نوع خود منحصر به فرد بود.

      مزمزه کردن تجربه اواخر ریاست‌جمهوری مرحوم رفسنجانی در تمدید سه‌باره ریاست‌جمهوری روحانی ولی این بار نه با توجیه کارآمدی و توانمندی، با زمزمه دوگانه‌های جعلی کرونا و سلامت، مشارکت پایین و ...، ثبت‌نام مجرمین و مخالفین نظام و قانون اساسی برای رد صلاحیت شدن و هزینه‌تراشی و معامله، همداستان شدن برخی سران فتنه و انحراف با مزدوران خارج‌نشین و منافقین و دشمنان خونی ایران در تحریم انتخابات، تهدید و ضرب و شتم وحشیانه ایرانیان خارج از کشور که قصد شرکت در انتخابات را داشتند، محروم کردن صدها هزار ایرانی خارج‌نشین از شرکت در انتخابات، اختلال عجیب سامانه رأی گیری در کشور، سخنان دوپهلوی برخی مسؤولین ارشد دولت حتی پای صندوق رأی و ارائه تحلیل غلط و معرفی اقدام قانونی شورای نگهبان در احراز صلاحیت‌ها به جای اعتراض مردم به ناکارآمدی دولت فعلی به عنوان علت بی‌رغبتی مردم و ... اقداماتی بود که تاکنون یا سابقه نداشته و یا تا به این اندازه نبوده است.

      از 115 سال پیش که مبارزات مردم ایران برای مشروطیت به ثمر رسید، ایران وارد مرحله‌ای از تجدد و تمدن شد که اگرچه به انحراف رفت و تا حدی دچار خودخوری گردید ولی آغاز ایجاد توقع نخبگانی و حتی مردمی شد. مردمی که آموخته بودند شاه سایه خداست، امروزه می‌بینند که نمایندگان آنها در مجلس - اگر بخواهند و بگذارند - می‌توانند برای شاه هم نسخه بپیچند. این حس شخصیت اگرچه برای مردم خوشایند بود ولی برای شاهان مستبد قاجاری و اربابان غربی که طعم تحقیر را در تحریم تنباکو چشیده بودند هرگز این‌گونه نبود. باید کاری می‌کردند و ریشه رشد مردم ایران را می‌خشکاندند. چه پادشاهی ناکارآمدتر از احمد قاجار و چه مهره‌ای نافذتر از اردشیر ریپورتر و چه حیله‌گری مکارتر از آیرونساید بریتانیایی و چه موقعی مناسب‌تر از بعد از جنگ جهانی اول و قحطی بی‌سابقه‌ای که نصف جمعیت ایران را به کام مرگ کشاند؟

     یکی از انگیزه‌های قحطی ساختگی انگلیسی و قتل‌عام 9 میلیون ایرانی را می‌توان بی‌رمق کردن بدنه اجتماعی و از بین بردن مقاومت ملی ایرانیان در برابر تغییرات عجیب و بی‌سابقه سیاسی و تغییر سلسله پادشاهی دانست که باید بدون هزینه جنگ و خونریزی و کودتای سنگین انجام می‌شد. سلسله قاجار که با مکر و مهارت آغامحمدخان قاجار تأسیس شده بود اکنون باید توسط فردی بی‌سواد و بی‌اصل و نسب منقرض شود که اگرچه گوشش در مشت انگلیس است ولی باید بتواند چکمه‌اش را بر گردن مردمش بفشارد. رضاخان نافرهیخته، حتی نشانی از ناصرالدین‌شاه و آغامحمدخان و لطفعلی خان و شاه عباس و نادرشاه و... نداشت. قزاقی ماکسیم‌چی، که از ویژگی‌هایش، ادبیات چارواداری و قلدری بود مأموریت اصلی‌اش عقیم کردن مشروطیت و مبارزه بی‌امان با عناصر مهم و مؤثر فرهنگی و ریشه‌های فرهنگ ایرانی بود.

     مقابله و مبارزه با جمهوری‌خواهی نوپا و نیم‌بندی که ایرانی‌ها تازه قصد شروع آن را داشتند شروع شد و بعد از آن، ریشه‌سوزی فرهنگ ایرانی اسلامی و پایه‌ریزی نسخه جدید انگلیسی برای فرهنگ ایران، بدون حضور عناصر اصیل فرهنگی، علماء و روشنفکران و به منظور عقیم کردن فکر و فرهنگ ایرانی از تولید هر نوع تفکر مولد و محرک پیشرفت و تمدن شدت گرفت. اجانب با رضا پهلوی قلدر، جنگ علیه جمهور ایران را رسماً آغاز کردند و هرگونه که توانستند او را تقویت کردند به گونه‌ای که او از ثروتمندترین مردان جهان شد و پس از پایان مأموریتش او را ذلیلانه از ایران بیرون کرده و پس از سرقت عمده اموالش او را به قعر تاریخ انداختند. پسرش که حتی از همان ویژگی‌های محدود و معدود پدر بی‌بهره بود را به جای او نشاندند تا پایه‌های بی‌فرهنگی و بی‌ریشگی را که بنا نهاده شده بود، با تزیین و تزویرش تقویت کند. مبارزه با جمهوریت در زمان محمدرضای پهلوی را می‌توان در تحقیر ایران و ایرانی و وکلا و نخست‌وزیرهای معرفی‌شده توسط سفارتخانه‌های غربی و کاپیتولاسیون و... و حضور ده‌ها هزار مستشار غربی در ایران دید.

      امام خمینی که درود خدا و خوبان نثارش باد، اگرچه مرد دین و احیاکننده اسلام در دوران معاصر بود ولی نباید از این مهم غافل شد که یکی از بزرگ‌ترین خدماتش به ایران و ایرانی، رساندن آنها به جمهوریت و سپردن امانت بزرگ جمهوری بی‌نظیر اسلامی به مردم ایران بود. او آرزوی مردم ایران را محقق کرد و گوهری به آنها سپرد که دیگران آرزویش را داشتند و برخی نیز شعارش را می‌دادند. ادعای ثابت‌شده انقلاب اسلامی در عرصه جمهوریت، برگزاری 35 انتخابات واقعی در مدت 42 سال است که حقاً بی‌نظیر و افتخارآفرین است. نه با حکومت‌های بدوی آل‌سعود و آل نهیان و آل خلیفه و آل‌های بی‌عقلانیتی که فرق صندوق میوه با صندوق رأی را نمی‌دانند و نه با رژیم آمریکا که کمتر را با رأی دادگاه برتر می‌کند و مردم آنجا به خاطر مهندسی شده بودن انتخابات، باید بین وبا و طاعون یکی را انتخاب کنند، بلکه مدعیان دموکراسی نیز با ما قابل مقایسه نیستند. بالاتریم و مدعی، و یک سر و گردن که نه، یک قد و اندام بلندتریم.

     انتخابات ایران آزاد است و در انقلاب اسلامی هر جریان مدعیِ مورد رغبت مردم سکان مدیریت جامعه را در دست گرفته است. خدا و تاریخ و مردم، گواهند. آنها که کم‌رغبتی مردم نتیجه تَکرار توصیه گمراه‌کننده آنها و ناکارآمدی دولت متبوعشان است، نشانی غلط ندهند و مهمل نگویند. حیا کنند. نمی‌شود تورم 50 درصدی و چند صد درصدی برخی اقلام را به گردن شورای نگهبان انداخت. یا ناتوانی هفت‌ساله در به نتیجه رساندن یک قرارداد را بر عهده انقلابیون گذاشت. یا بنزین را یا بورس را یا مرغ و تخم مرغ را یا سکه و دلار را یا فیش نجومی را و ... نباید بی‌تدبیری را پای تحریم گذاشت. قوم حرّافِ مسؤولیت‌گریزی که هرگز ‌اشتباهات خود را نمی‌پذیرند، آموخته‌اند که تا می‌توانند دیگران را مقصر بنمایانند و تا می‌توانند انکارِ واضحات کنند. کار را به جایی رسانده‌اند که اگر بگویند ماست سفید است، مردم شک می‌کنند و دوباره به ماست نگاه می‌کنند. پرداختن و شنیدن و دیدن آنها کلافه‌کننده شده و حوصله را از ملت گرفته و مردم، نصف پیروزی در انتخابات را ندیدن آنها در تلویزیون و صفحات نشریات و رفتن و هرگز نیامدن آنها می‌دانند.

     مردم در انتخابات 1400 متعهدانه رفتار کردند و ایرانیان خارج از کشور جهاد کردند. رفتن پای صندوقی که در محاصره سگان هار منافق و سلطنت‌طلبِ است سخت است. مسؤولین کانادایی و انگلیسی و دیگران که ایرانیان را از حق رأیشان محروم کردند، در مبارزه با جمهوریت شکست خوردند و روسیاه شدند. آنها که در داخل با تأخیر چندساعته شیطنت کردند و با بی‌تدبیری 142 هزار صندوق را 2 ساعت معطل کردند، هم خود را خوار کردند و هم باید خود را برای این اسراف بیت‌المال و اتلاف حق‌الناس و آمار بالای باطله‌ها آماده محاکمه الهی کنند. پیروز انتخابات 1400 مردم بزرگ ایران هستند که از هفت خوان رستمی که بی‌تدبیرها و بدخواهان برایشان فراهم کردند گذشتند و با حضورشان انقلاب اسلامی را تقویت کردند. همه دانستند که آمار باید بیش از اینها می‌بود.

     دشمنان و بدخواهان با شعار جمهوریت به جنگ جمهور آمدند و به فضل خدا شکست خوردند و میزان آراء اگرچه می‌توانست شیرین‌تر از این باشد ولی همین نیز در حدود رأی رؤسای جمهور نهم و یازدهم است و با خواست مردم در ریشه‌کنی ظلم و فساد و تبعیض و رانت و ناکارآمدی. پیام مهم رهبری و تشکر از مردم و شورای نگهبانی که در این مدت مورد هجمه و سوءبرداشت‌ها شده بود از نکات مهم دیگر این انتخابات بود و از همه مهم‌تر، از سلام و درود مستقیم آقا به « حضرت ولی‌الله‌ الاعظم ارواحنا فداه که صاحب اصلی این کشور و این نظام است » نیز نباید غافل شد. و إن شاءالله این حضور مردم بی‌نظیر ایران و تکمیل جشن‌های دهه کرامت و میلاد امام رضای رئوف و انتخاب دکتر رئیسی به عنوان رئیس‌جمهور ایران، مقدمه گشایش‌ها و رفع گرفتاری‌های مردم ایران و منطقه و مقاومت و شروع بازسازی وطن و پس از دستور حرکت به پیش، قدم بلند گام دوم انقلاب اسلامی باشد بعون الله و فضله.






منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 5 تیر 1400






.

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۴/۰۵ساعت 6  توسط محمدهادی صحرایی  |