دل گفته های دست نوشته

 

 



    در حقيقت، خدا حال هیچ قومى را تغيير نمى‏دهد مگر آنکه خودشان اراده کنند و بخواهند و تغییر را شروع کنند. (برگرفته از آیه 11 سوره رعد)

    کمتر از دو ماه است دولت جدید مستقر شده و بر مبنای میثاقش با مردم و عهدی که با آنها بسته سکان مدیریت را بر عهده گرفته است. میراثی به او رسیده که بدون تعارف و بی‌اغراق، بیشتر به زمین سوخته و میدان مین می‌ماند که مشکلات یکی یکی مثل مین‌های کاشته شده، گُل می‌کنند. تا پیش از دولت دکتر رئیسی می‌شد افتخار افتتاح پروژه‌ها در دولت‌های جدید را به دولت‌های قبلی نسبت داد، ولی در این دولت باید ریشه مشکلات پیش آمده را در دولت یازده و دوازده جست‌وجو کرد. کافی است کمی در شرایط دولت تحویل داده شده و تعهدات بر زمین مانده و ویرانه‌های به جا مانده تأمل کرد تا حقیقت مخوف و تأسف‌آور مشخص شود و دانست که باید وطن را دوباره ساخت. لرزه‌های هولناک خیانت بزرگ کرسنت، برجام، تعطیلی کارخانه‌ها و تخریب تولید، تعطیلی صنعت هسته‌ای، تخریب صنعت خانه‌سازی، کانال‌های حفرشده رانت و نفوذ و امثال این جنایاتی که کم نیستند و هر کدامشان به نوبه خود در وطن‌ستیزی غربزده‌های خودکم‌بین، کم‌نظیرند.

    کسانی که زبانشان بیش از کارشکنی و نابلدی‌شان زجرآور و خسارت بار بود. حرف‌های گنده می‌زدند و در کارهای کوچک می‌ماندند و ناخن بر اعصاب می‌کشیدند. ادای عالمانه داشتند و رفتار نابخردانه. خدا روزگارشان را برنگرداند که در عصبانیت مردم می‌خندیدند و بر زخمشان نمک می‌پاشیدند. مردم را فقیر کردند و خود را ‌اشرافی. این خوی کثیف تا آنجا به پایین سرایت کرده بود که پاداش 500 میلیونی را با صلوات تصویب می‌کردند. مردم را به صرفه‌جویی سفارش می‌کردند و زیر ساختمانشان ماینر کار می‌کرد. با این خلقیات عفن، ظاهربینان را دین‌گریز کردند. فراموش کردند که نوکرند و ولی نعمتان خود را لشکر قابلمه به دست نامیدند. به مدیران جهادی دیوانه گفتند و دروغ را نوشداروی تزویرشان کردند. مدعیان متکبری که بزرگ‌ترین دستاورد دو دولت اعتدالی اصلاحات را که برجام است نخوانده امضاء و بیست دقیقه‌ای مصوب کردند و کورکورانه از تعصب پیروی کردند و حرف عاقلان را نشنیدند یا با آن همه بلدم بلدم فرق تعلیق و لغو را نفهمیدند. اگر دو کارمند ساده بانک به جای این ژنرال‌ها می‌رفتند، از1+5 بیشتر ضمانت می‌گرفتند. مجلس شورای اسلامی نه دادگاه و نه پادگان است، منصب قانون‌گذاری و نظارت با چشمان باز است و ایکاش از یک معلم زبان انگلیسی مقطع راهنمایی خواسته می‌شد برجام را ترجمه کند و به مسئولین مربوط در مجلس و دولت بدهد تا منافع ملی قربانی کم‌سوادی نشود و سکه‌های پاداش و مدال‌های بی‌زبان و عناوین گنده صرف آدم‌های کوچک نگردد. خوب شد که روحانی و ظریف تحصیل کرده غرب بودند و به زبان انگلیسی آشنا، اگر نه چه می‌شد؟

    کاش به جای وقت‌گذرانی در استندآپ استوری و تعریف داستان لوس جنگ پرتقالی برای دانشجویان، یک دور برجام را مرور می‌کرد تا امروز شرمنده کوتاهی‌اش نباشد. مردم حق دارند به این قماش و آنها که متعصبانه و نخوانده برجام را تأیید کردند و توئیت زدند بدبین و بی‌اعتماد باشند. امروز مردم ما تاوان آن خنده‌ها و این تعصب جاهلانه را می‌دهند. با سلامت مردم بازی کردند و گفتند واکسن، سوهان قم نیست... ولی مردم دیدند که با یک تلفن، از سوهان قم هم بیشتر شد فقط کمی عرضه و غیرت می‌خواست. علت نپیوستن ایران به شانگهای و کمبود واکسن و... هم fatf نبود، خواست دشمنان بود که نفوذی‌ها باید تأمین می‌کردند. در جامعه تفرقه کردند و دشمنان را متحد. چنان در نابودی کشور و قحطی اقتصاد تلاش کردند که دشمنان با دیدن آنها از حمله، جنگ، بی‌آبرویی و هزینه اضافی منصرف شدند. و مردم ما این دوره سخت و عجیب را با چنین موجودات پریشانی سپری کردند و با رأی دادن به صداقت انقلابی به جای تزویر لیبرالی، راه را عوض کردند و امروز می‌بینند که بارقه‌های امید جان گرفته است.

    مسؤولی جمعه بیدار شد و فهمید که غفلتش کشور را به آتش کشیده و با خنده، خشم مردم را تمسخر کرد، ولی امروز رئیس‌جمهوری لایق، جمعه‌ها را هم از تعطیلی درآورده و سفر استانی می‌رود و بی‌احترامی به مردم حتی به اندازه حرکت تند ماشینش را نمی‌پذیرد. بماند که فکر فلج برخی که در حمایت از نااهلان، کارنامه سیاه دارند و جز حقه چیزی را هضم نمی‌کنند، با سیاسی کاری نامیدن این اقدامات می‌خواهند فضله به شیر اندازند. فراموش کرده‌اند زمانی برای بعضی مسؤولین که دچار یکجانشینی حاد شده بودند، زخم بستر متصور بود ولی امروز باید دعا نمود که رئیسی محترم در حضور بی‌محابا بین جمعیت‌ها به کرونا مبتلا نشود. زمانی، همت یک مدیر، شکم و خوردن شیشلیک بود و به فکرش خطور نمی‌کرد مردم هم در روز جمعه نیز نیاز به غذا و خرید مرغ دارند.

    اینها که گفته شد هرگز به معنی خیال راحت و ترک نظارت و نقد بر دولت کنونی نیست و پایان هر شروع خوبی را باید بعد از تداوم و مراقبت، به خدا سپرد ولی از سوی دیگر نیز نباید موهبت خدا پس از اراده مردم برای تغییر را فراموش کرد. و هیچگاه نباید از موریانه‌های نفوذی و موش‌هایی که نقب می‌زنند و لانه می‌کنند غافل شد که به فرموده مولوی «موش تا انبار ما حفره زدست وز فنش انبار ما ویران شدست» و نباید غافل شد از شیطانی که در کمین است و ما را از جایی که نمی‌بینیم می‌بیند؛ و از طمع و ولعی که به اسم خدمت و احساس وظیفه در بین برادران، برای کسب میز و موقعیت، تظاهر می‌کند. فرصت کم است و کار بسیار و خدمت تنها در مسؤولیت اداری نیست، مسؤولیت مردمی، بیشتر است و مردمند که با حمایت و نظارت بر مسؤولین و تمکین به قانون و مصلحت کشور می‌توانند مسؤولین را به کار مؤثر و مفید وادارند.

   در این مدت که از عمر دولت جدید می‌گذرد مردم بعد از سال‌ها اخلاق اسلامی را از مسؤولین ارشد اجرایی می‌بینند. انقلابیون اصیل وقتی به دولت می‌رسند، تحلیف و تنفیذ نکرده، کار را شروع می‌کنند و در همان شب اول، به محل کار خود می‌روند. وقت گرانمایه حق‌الناس را با عقده‌گشایی‌های کودکانه از گذشتگان هدر نمی‌دهند. اگرچه عمر خدمت به سرعت می‌گذرد ولی صبر خدا روشنگر تدلیس‌ها و تلبیس‌هاست. نمی‌شود به سادگی از تجربه گرانقیمت مردم و نظام در هشت سال گذشته گذشت. شناخت صحیح ‌اشتباه‌ها قسمتی از پیروزی‌های آینده است. ممکن است مثل بسیاری از کشورها با محاکمه و مجازات خائنین به اعتماد مردم و نظام بتوان تا حدی جگر مردم را خنک کرد هرچند آب رفته ناید به جوی، ولی فعلاً یکی از مجازات‌ها بی‌محلی و انزوا با مسؤولیت ندادن است. به جای آن می‌توان با وضع قوانین خوب و دقت در اجرای آن راه رخنه نامحرمان و نااهلان را بست و سرمایه صدها سال مبارزه را به کارنابلدان نسپرد. مردم فردا باید آنچه را مردم امروز دیده‌اند بدانند که نفوذی‌ها و اصحاب نمی‌توانیم، کشور را به چه روزی انداختند. همه دیدند با شروع شکست جبهه تحریف و تسلیم، جبهه تحریم هم درحال فروریختن است. عجیب آنکه جبهه استکبار هم دچار شقاق و شکاف شده و سرعت اتفاقات جهان ما را از سرعت گرفتن اخراج و فرار مفتضحانه کدخدا از منطقه غافل کرده و رئیس‌جمهور فرتوت و ناتوان آمریکا راه گم کرده است. مملکت ملکه که نخست‌وزیر ژولیده‌اش می‌خواست هم زمان حسن روحانی را با ترامپ داخل استخر بیندازد، یک ماه است دنبال راننده کامیون می‌گردد و مردمش به خاطر چند لیتر بنزین چشم و چانه همدیگر را چال می‌کنند. حزب صدراعظم سقوط کرده و فرانسه از آمریکا رکب خورده است. اسرائیل درخود پیچیده و حاکمان سعودی و امارات کابوس می‌بینند که آمریکا طلاقشان داده و ... .

     در این میان نظامیان ایران ماه‌ها با کشتی اقیانوس گردی و کسب تجربه می‌کنند. آزادانه و شجاعانه و هرمقدار که بخواهیم به لبنان سوخت می‌فروشیم. گوش متوهمان فراموشکار و گنده‌گو را می‌پیچانیم و با مانور «فاتحان خیبر» روان رژیم صهیونی را پریشان می‌کنیم. درخواست مذاکره سعودی را بررسی و افغانستان را به دقت رصد می‌کنیم. دولتمان برای تجارمان بازار 3 میلیارد نفری شانگهای را باز می‌کند. با تأمین میلیونی واکسن، رکورد واکسیناسیون هفتگی را در جهان شکسته‌ایم، همان‌گونه که قیمت مرغ و سیمان و گچ و آهن و فولاد و ... شکسته شد. خدمات درمان‌نازایی و ناباروری جزء تعهدات بیمه‌ای شد. با ممنوعیت واردات لوازم خانگی از کره جنوبی، بازار مردم ایران به مردم بازگشت و فریاد تظلم کارگران و تولیدکنندگان از کره جنوبی و کاسبان انحصار پاسخ مثبت گرفت. کالاهای رسوب کرده در گمرک آزاد شد و صدها بمب اقتصادی کارگذاشته شده توسط نفوذی‌های لیبرال، در راه مردم خنثی شد و سدهای راه پیشرفت کشور یکی‌یکی شکسته می‌شود. این در حالی است که هنوز بسیاری از مسؤولین اصلی دولت قبلی سرکار هستند و سنت زشت مدیران اتوبوسی در این دولت برچیده و مشخص شد که آب پاک و زلال باید از سرچشمه بجوشد و لبریز شود و این آغاز راه است و توکل بر خدا.



منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 18 مهر 1400

 

 

 


https://splus.ir/joingroup/aVhtZNc28kAqzxFHpXGP5Jei

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۷/۱۸ساعت 9  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

 


    

     حکایت حضرت آدم ابوالبشر که درود خدا بر او، عجیب است. آن زمان که از بهشت برزخی اخراج شد غصه‌اش آغاز و حالش پریشان گردید. شاید دلتنگی ما آدمیان از سفر و غربت نیز از این میراث پدری باشد. به هنگام سفر دلتنگ و در غربت و تنهایی دلگیریم. آدم، در حسرت بهشت مویه می‌کرد و از سلب توفیقش پریشان بود.‌ گریه می‌کرد و بی‌تابی. غصه می‌خورد و بی‌صبری امانش را بریده بود. شاید اگر خدا توبه‌اش را نمی‌پذیرفت جانش را از دست داده بود. اینکه مولوی فرمود بشنو از نی چون شکایت می‌کند / از جدایی‌ها حکایت می‌کند، به خاطر اینست که سوز ناله سوزناک نی، حال حکایت دل آدم است که از نیستان و آدمستان جدایش کرده‌اند و از نفیرش ناله‌ها بلند شده است. یک عمر پشیمانی که نه فقط نصیب آدم ابوالبشر شد و همه ما را نیز متأثر کرد و به زحمت انداخت به خاطر غفلتی بود که عارض شد و تاوانش این شد که شد و هست.

     منظور حافظ که فرمود مرید پیر مغانم زِ من مرنج‌ای شیخ / چراکه وعده تو کردی و او به جا آورد، چه مقابله ادبی در مورد حضرت آدم و امیرالمؤمنین که درود خدا بر آنها باشد و چه مقابله ادبی ابراهیم خلیل با سیدالشهداء که سلام خدا برآنها، مهم واقعیتی است که بی‌نیاز از توضیح و خود، توضیح دلدادگی ما به حضرت سیدالشهداء است. آدم ابوالبشر را یک غفلت به حسرت و اندوه جانکاه رساند و تا آخر عمرش پریشان کرد و شیعیانِ حسین را عشق، زبانزد عالم کرده است. عشقی که بی‌شک ریشه در حماسه ماندگار عاشورای اباعبدالله دارد. حرارتی که در نام و یاد و مرام و داستان و عشق حسین است دنیایی نیست. از عالم بالاست. در این عالم، خاک سرد است و آدمی فراموشکار و غصه‌ها ناپایدار. ولی خاک تفتیده کربلا داغ و یاد او فراموش ناشدنی است. اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند به همین معنی است که رازش با منطق دنیایی، فهمیدنی نیست.

      عشق را به محبت شدید معنی کرده‌اند و حال آنکه عشق به حسین فراتر از اینهاست. محبتی که از حسین در دل عاشقانش موج می‌زند و از شدت زیبایی، هر زیبایی را از چشم عاشقانش انداخته فرق دارد. اگر این محبت دنیایی بود باید تا هنگام مرگ با ما بود ولی چنان جاویدان است که حتی بهشتیان هم پریشان اویند و از بهشت غافلند. آنها چون حسین را در آستانه بهشت می‌بینند چنان متحیر و مجذوبش می‌شوند که باید از بهت نجاتشان داد تا به بهشت وارد شوند. توضیح و شرحِ عشق جاویدان و شور جوشان و شعور ملکوتی که حسین در قلوب و عقول انداخته سهل و ممتنع است. نمی‌توان با کلمات فهماند و در مخیله‌ای تصور کرد و در مغزی گنجاند. باید چشید و چشاند و فهمید و فهماند. دست کودک عقل ما که کوتاه است. به بزرگانمان نگاه می‌کنیم که چگونه بی‌تاب اویند و در مصیبتش چه می‌کنند. اینکه اماممان زنده بودن اسلام را از محرم و صفر می‌داند حکمتی دارد که از سال 42 تاکنون با گوشت و پوست و استخوان خود به حقیقتش پی برده‌ایم.

      امروز دنیا فهمیده که حقیقت عشق حسین، اصلی و اصیل است. که اگر او نبود از اسلام چیزی جز یهودیت و مسیحیت امروزی و از این دو نیز چیزی باقی نمانده بود. او رسالت انبیاء عظام که سلام و درود خدا بر آنها را به اتمام رساند و اگر نبود اثری از مسجد و کلیسا و کنشت نمانده بود. اگر او نبود فضایل نیز مرده بودند. یکتاپرستی، زیبایی دوستی، مردم خواهی، خانواده محوری، شجاعت، شهامت، ادب، جوانمردی، آزادگی، عزت نفس و... تنها گوشه‌ای از غرقه‌هایی است که کشتی نجات حسین قبل از نجات انسانها نجاتشان داده است. اینکه نمی‌شود دنیای بدون حسین را دنیای آدمیان و انسانیت تصور کرد، تخیل و تعصب نیست، واقعیتی است فطری که بر مبنای عقل و منطق بنا شده. دنیایی که در آن ظالمان هرچه می‌توانند بکنند و مظلومان کاری نکنند، جنگلی است به مراتب بدتر از جنگل حیواناتی که به اندازه می‌خورند و بیش از نیازشان شکار نمی‌کنند و به غریزه و طبیعتشان پایبندند.

      دنیایی که تمدن غربی با تظاهر تمدنی و تبلیغات و ترسیمات رسانه‌ای برای مردم می‌نمایاند تنها جنگل منظمی است که ساکنینش روی دوپا زندگی می‌کنند. تفکری که جسم و روح انسانها را به بردگی می‌کشد و با جسم‌ها تجارت می‌کند و روح‌ها را رها کرده و انسانها پل‌های رسیدن به اهداف سرمایه‌داران و سیاستمداران هستند، انسان را پیچ و مهره‌ای می‌بیند که باید نظام سلطه را بسازد یا نظامات انسانی را ویران کند. پوچ در پوچ. اعتراف تاریخی بایدن که در میان اخبار جنگ گم شد این بود که روزانه 18 کهنه سرباز آمریکایی خودکشی می‌کنند. روزانه، 18 سرباز. آمریکایی که بهشت غربزدگان و قبله لیبرال هاست اینگونه غرق در پوچی است. مؤسساتی دروغگو، کشورهای شاد و افسرده را رتبه بندی می‌کردند و نسخه می‌پیچیدند، تا زود است غربزده‌هایی که فریب خوردند باید توبه کنند و از تحقیر مردمِ خود عذر بخواهند.

      دنیای بی‌معنویتِ اصیل، همین است که جهان در آن غوطه‌ور است. کرونا اگرچه بلای منحوسی است ولی شاهد مثال تفکری است که انسان را حیوان ناطق می‌داند و هیچ اصالتی برای روح و رشد و معنویت او قائل نیست. تنها تفکری که بر مبنای انسان گرگ انسان است پایه‌ریزی شده، به رؤسای کشورهای ثروتمند اجازه دزدی محموله‌های بهداشتی یکدیگر را می‌دهد. این تفکر خودخواهانه و متکبرانه است که تبانی را به جای تعهد پیش می‌گیرد. چه شاهدی گویاتر از غائله قرارداد « اوکوس » بین کشورهای ثروتمند و مدعی تمدن؟ جنگلی که گفته می‌شود همین است. نخوری خورده می‌شوی. نکشی کشته می‌شوی. دروغ نگویی و عهد نشکنی به ثروت نمی‌رسی. صداقت پیشه کنی به قدرت نمی‌رسی. و ... . بدبخت کسانیکه دل به چنین گرگ‌هایی داده و روسیاه آنها که امور کشور خود را با چنین کدخدای حقیری بسته بودند و به توافق‌نامه با این حیوانات ناطق دل خوش کرده بودند.

     یکی از خواص اسلام نابی که با سیدالشهداء شناخته می‌شود اینست که جهان گرفتار چنین حیواناتی نشود و امثال یزید بر امور جهان حاکم نشوند. بی‌شک اگر یزید مجال بیشتری برای زندگی می‌داشت همین می‌کرد که سران مستکبر آمریکا و انگلیس و اسرائیل و ملکه می‌کنند. بلای امروز جهان هم در همان 1400 سال پیش اتفاق می‌افتاد و ثروت حرام و قدرت نامشروع و حیله‌های صهیون نیز دنیا را بلعیده بود. با امام حسین است که جامعه زنده مانده و انسان نابود نشده است. آرمان‌ها و حماسه قیام اوست که پی درپی جامعه را نو می‌کند و به زلف اندیشه‌ها و عاطفه‌ها شانه می‌کشد. جامعه حسینی نامیراست چراکه مرگ در سکون و سکوت است و قیام عاشورا مملو از حرکت و تلاش و ارتقاء و آزادی‌خواهی. نوجوانی که شهادت در راه آرمان‌های انسانی را شیرین‌تر از عسل می‌داند ثمره تربیت چنین مکتبی است.

     زندگی در دنیایی که نوجوانانش همچون « علی لندی»اند زیباتر است یا زندگی در دنیایی که نوجوانانش با اسلحه گرم سینه معلم و همکلاسی خود را به آتش می‌کشند؟ اصلاً می‌توان کار علی لندی را به زبان تمدن غرب ترجمه کرد؟ آنها از این حماسه غرورآفرین چیزی می‌فهمند؟ و مردمان بی‌نوایشان چه گمان می‌کنند؟ نفرین بر هنری که نتواند حماسه علی را به جهان برساند و نفرین بر عقل و قلبی که علاقه به غرب نگذارد زبان به مدح مردم مظلوم ایران بگردد. علی لندی به تنهایی از تمام سلبریتی‌های غربزده اهل ادا و اطوار و قهرمانان هالیوودی آنها برتر است و تمام دنیای ماتم زده و متلاطم آنها به گَرد پای دنیای آرام و آرامش بخش او نمی‌رسد. جوانمردی، مردم دوستی، شجاعت، جسارت، بی‌ادعایی و صفا را باید در امثال علی جست که قهرمان ملی و نخبه ایرانی و ترجمان دهه هشتادی از قاسم بن‌الحسن عاشورای 61 قمری است.

     جهانی که محرم و صفر می‌سازد دنیایی است که کودکانش زود بزرگ می‌شوند و مسؤولیت می‌پذیرند. جهانی که ارزش‌ها محور و آرمان‌ها ستون‌اند و تعریف انسان، حیوان ناطق نیست، حیِّ متأله است. موجود زنده‌ای که خدایی و خداخواه و خداطلب است. زندگی‌اش حساب و کتاب دارد و به اصولی معتقد است که جهان را زیبنده زندگی انسان می‌کند. خدا حاکم است و صداقت استوار و از خودگذشتگی مرام مردم. جامعه‌ای که ساکنانش شهروند نیستند، اعضای یک پیکرند که سعادت و شقاوتشان به هم مربوط و مرتبط است و همه باید در رشد و سلامت این پیکر بکوشند. دلسوزانه و مسؤولانه امر به معروف و نهی از منکر کنند. نه ظلم کنند و نه ظلم بپذیرند. در کنار آزادی، ادب هست و در مقابل هر حقی، تکلیفی وجود دارد. مردم لقمه خود را کوچک می‌کنند تا به دیگران هم برسد. مسؤولان جمعه‌ها هم نمی‌خوابند و برای حل مشکلات، در مزرعه و کوچه و سیاه چادرها به خدمت مردم می‌رسند تا مبادا حقی ضایع شده باشد و... و هرآنچه از سعادت که رهبران انقلاب اسلامی برای تمدن بزرگ ترسیم کرده‌اند در آن جامعه هست.

     از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است اگرچه حال روز زیارت نرفته‌ها خوش نیست و احساس سوختن به تماشا نمی‌شود و باید آتش گرفت تا که بدانی چه می‌کشند. سخن شیخ همین است اگر می‌دانی، اربعین است در آن کوش که زائر باشی / که بسی دل برود باز و تو در گل باشی. و ما تا نفس هست با اوییم و هرگز عَلَم او زمین نمی‌ماند. صلی الله علی الباکین علی الحسین علیه‌السلام.

 

 

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 4مهر 1400




https://splus.ir/joingroup/aVhtZNc28kAqzxFHpXGP5Jei

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۷/۰۴ساعت 14  توسط محمدهادی صحرایی  |