دل گفته های دست نوشته


 
 

 
    حدود هشت ماه از پیروزی «دولت مردمی» دکتر رئیسی می‌گذرد و در این مدت برخی اتفاقاتِ لَه یا علیه دولت، به فراوانی و سرعتی پیش آمد که در دولت‌های سابق به دلایل مختلف و به ویژه با توجه به شرایط دولت‌ها پیش نیامد و یا به صورت محدودی رخ داد. شیطنت دشمنان چیز جدید و عجیبی نیست ولی نکته مشکوک اینست که چرا پس از اتمام دولت قبلی، نوع مشکلات کشور به یکباره تغییر می‌کنند و آیا اساساً مشکلات به‌وجود آمده ارتباطی با دولت قبلی دارد؟ سخنی که حسن روحانی از رئیس‌جمهور فرانسه در مورد انصراف از حمله به ایران با روی کار آمدن دولت اعتدال گفته بود، چقدر قابل تعمیم است؟ مناقشه کشورهای شمال غرب ایران یا بی‌آبی زاینده‌رود چرا در ماه دوم و سوم دولت جدید دهن باز می‌کند؟ رتبه‌بندی معلم‌ها کی و توسط چه کسی مطرح شد و چرا دامن دولت نوپا را می‌گیرد؟ مسایل صنفی سایر کارکنان... و بسیاری سؤال دیگر که شاید فهمیدن پاسخ عمده آنها سخت نباشد.

   پیش از این دولتی که باید آن‌را دولت امید واقعی نامید، مردم گرفتار گروهی بودند که بیش از اقداماتشان، زخم زبانشان مردم را می‌آزرد و به جای کارکردن، تحقیر و توهین و تمسخر می‌کردند. بره‌کشان جاسوس‌ها و نفوذی‌ها بود. مردم از هرچه آزرده می‌شدند آنها به آن خو می‌کردند و از هرچه ‌گریزان می‌شدند آنها به آن می‌پرداختند. مردم از دروغ فراری بودند و شوربختانه گفته می‌شد. آنچه کار خودشان بود را با « باید باید» از دیگران مطالبه می‌کردند. به غیر از جعل واقعیات، تاریخ را هم تحریف می‌کردند. اگر پرسیده شود ماحصل و نتیجه حکومت هشت ساله اعتدالیون اصلاح‌طلب چه بود، بی‌شک گفته می‌شود برجام. و این همانست که رئیس ‌بانک مرکزی دولت روحانی آن‌را «تقریباً هیچ» نامید و چون عاقلانه پیش نرفته بود، آمریکا پس از اطمینان از عطش دولت برای نگهداری آن به هرقیمت، یکطرفه خارج شد و شد خسارت محض.

  قصد این وجیزه یادآوری خاطرات تلخ آن دوران نیست که خدای نخواسته مردم آزرده شوند ولی برای گفتن از مطالب مهم، نیاز است که کمی گذشته را مرور کنیم. اینکه گفته شد اگر جبهه تحریف شکست بخورد جبهه تحریم هم شکست خواهد خورد، سخن کلیدی است. همین امسال بود که گفته شد واکسن، سوهان قم نیست که زیاد باشد یا اگر FATF امضا نشود چه می‌شود و... ولی همه دیدیم که این‌گونه نبود و نیست. گویی در دولت قبلی به جای آنکه از منافع مردم دفاع شود، گروهی به دنبال تأمین منافع آمریکا و شرکای تجاری خود بودند. گاهی اراده دشمن در اقداماتشان دیده و از کلامشان بوی اجنبی استشمام می‌شد. مردم تهدید و قمپز رؤسای آمریکا را لاف در غریبی می‌دانستند و باور نمی‌کردند ولی وقتی وزیر خارجه وقت در بین دانشجویان جوان از یال و کوپال دشمن افسانه‌سرایی می‌کرد، چه می‌توان گفت؟

     امثال این نمونه‌ها بسیار است که تکدر می‌آورد و ناراحت می‌کند. در جریان انتخاباتی، نمایندگان طیف دولت وقت، گاهی به راحتی آب خوردن تقلبِ واقعیت می‌کردند. مدرک دکتری موجود که با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت و یا پیگیری مختصر در دانشگاه قابل دسترسی است را نادیده گرفتند و به دروغ، یک PHD را شش کلاسه خطاب کردند. این دروغ و تهمت و بی‌ادبی گویای شرایط تأسفبار حاکم بر کشور بود که تنها از یک طیف خاص برمی‌خاست. کمبود تعرفه در برخی شعب و حوزه‌ها و کارشکنی در جریان انتخابات و شیطنت‌های کودکانه در داخل و در خارج از کشور نیز جریان نفاق و ضدانقلاب، ته مانده خباثت‌های خود را هزینه کردند تا با فحش و کتک و تهدید نگذارند مردم در انتخابات شرکت کنند و حضور مردم را بشکنند و از تغییری که مورد خواست مردم بود جلوگیری کنند. در نهایت مردم در چنین وضعیتی دولت منتخب خود را که در قامت دکتر رئیسی می‌دیدند برگزیدند و به قدرت رساندند و در جایگاه خدمت نشاندند و توقعشان این بود و هست که وزرا و مدیران کل و جزء این دولت نیز مثل رئیس‌جمهور رئیسی، مؤمن، جهادی، شجاع و خستگی‌ناپذیر باشند و در یک کلام، یک دولتِ رئیسی از دکتر رئیسی خواستند نه اینکه ایشان تنها رئیس ‌دولتی باشند که وزرا و مدیرانش از سنخ او نباشند.
 
     طبق تجربه، رکورددار جابه‌جایی مدیران و سرعت در این تغییر، هنوز متعلق به دولت‌های اصلاحات و اعتدال است که گاهی از تغییر به عنوان «حق دولت» تعبیر می‌کردند و نگفتند مبنای این حق و استحقاق از کجا آورده شده و چرا با جابه‌جایی رئیس ‌دولت از بالا تا پایین مدیران یا باید تغییر کنند و یا در صورت استثناء، طبق میل آنها شهادتین بگویند تا شاید بمانند؟ گفته نشد چرا باید یک سال از وقت چهار ساله دولت وقف تغییر مدیران شود و امور مردم متوقف آن باشد؟ و چرا ملاک سفارش‌شدگی، هم حزبی بودن و یا فعالیت در ستاد انتخاباتی باید جای نگاه کارشناسانه و کارآمدی در گزینش مدیران را بگیرد؟ این چرخه معیوب از کی بوجود آمد که به فعالیت در ستاد انتخاباتی به عنوان سکوی پرتاب و ارتقاء مدیریتی و کسب امتیاز نگریسته شد و عرصه‌های تکلیف و وظیفه، به شکل طعمه درآمد؟ چرا کسی به حرفه‌ای‌های این عرصه که مثل نخود آش در همه دولت‌ها ثابتند و به همه زبانهای مزوری استادند توجه نمی‌کند؟

    دولت سیزدهم از آفت مدیران اتوبوسی و عزل و نصب‌های فله‌ای مبراست و تاکنون آنچه نشان داده می‌شود متانت و اعتماد به نفسی است که دولت را چنان مسلط به امور نشان داده که می‌تواند با همه نیروها و همه افکار و افراد معتقد به اسلام و انقلاب اسلامی کار کند و از خدمات آنان مردم و کشور را بهره‌مند کند. این شیوه مدیریتی اگر بر این مبنا باشد، آرزوی دیرین مردم ایران است که اکنون محقق شده و پیش می‌رود. نگاهی که می‌تواند افراد را خارج از خرقه‌های سالوسی سیاسی و طمع کاری و ریاکاری و فریب‌کاری ببیند، محک بزند و در صورت موفقیت به کار بگیرد. علاوه‌بر این می‌تواند با تشکیل بانک اطلاعاتی قوی و کارآمد و حرفه‌ای از مدیران توانمند با هر فکر و فرهنگی، ریل غلط و پرهزینه قبلی را به مسیر صحیح آن بازگرداند و دولت‌های آینده را نیز به انجام کارحرفه‌ای مجبور کند. سندروم ویژه‌خواری، آقازادگی، بچه‌های ستاد، تعارض منافع و... وقتی حاصل می‌شود که تقوا و شایسته گزینی کنار رود.

     دولت دکتر رئیسی اگر چنین قصد و رویکرد از قبل تعریف شده و عامدانه‌ای دارد جای بسی خوشبختی و امیدواری است و ان‌شاءالله که در این کار موفقیت حاصل شود ولی اگر این تحول رخ نداده است، پس نگرانی مردم را باید حرمت گذاشت. شاید این نحوه مدیریت از نظر حرفه‌ای مطلوب باشد و وقار و متانت رئیس ‌دولت و هیأت تصمیم‌گیر را برساند ولی آفاتی دارد که هرگز نباید از آن غافل شد و آن را دست‌کم گرفت. طیف قبلی چنان مردم را به گیره بسته بودند که یادآوری خنده‌ها و تکیه‌کلام‌های آن زمان هم آرامش را به هم می‌زند و اکنون حق دارند نگران باشند و تسریع و جدیت در جابه‌جایی آنها که در به وجود آمدن وضع موجود دخیل بوده‌اند را مطالبه کنند. کندی جابه‌جایی‌ها اگر از روی برنامه نباشد، بی‌شک آفت است و «فی التأخیرآفات». عمر دولت که سریع‌تر از عمر آدم‌ها می‌گذرد منتظر استخاره و استمزاج و استعلام‌های طولانی مدت ما نمی‌ماند. چشم روی هم گذاشتیم و یک پنجم عمر دولت سیزدهم گذشت و مگر این مابقی تو دریابی.

   گاهی شنیده می‌شود که اگر دولت روحانی به دور سوم می‌رسید، حتماً تغییرات در دولت سومش بیش از تغییرات دولت فعلی بود و این خیلی بد است. مردم منتظر دیدن دولتی هستند که صدر تا ذیل آن همگی رنگ و بوی رئیسی، سید محرومان را داشته باشد نه مأمن و محل کسانی‌که به ‌اندازه یک محاسن گذاشتن و دو حرف درشت به قبلی‌ها زدن و ابراز ارادت دروغین، خودی می‌شوند و به یک میز و مقام یا ابقاء مدیریت خود، طمع می‌کنند. نگارنده مدعی است اگر در کنار موتور پیشران دولت که کارهای شگفت و شگرفی در این مدت کوتاه انجام داده است، موتور قدرتمند و مطمئنی در کشف استعدادها و رصد کارنامه مدیران فعلی، فعال بود، دستاوردهای دولت دکتر رئیسی بسی بیشتر از اکنون می‌شد و مردم امیدوارانه‌تر به کمک دولت می‌شتافتند. اینکه جدای از صحت و سقمش، گفته شود یکی از وزرا بعد از هشت ماه، هنوز با مدیران قبلی جلسه‌ای نگذاشته و سخنی از ماندن و رفتنشان نگفته و آنها را معلق بین زمین و هوا نگه داشته، هرگز پذیرفتنی نیست.
    این سخن دکتر رئیسی بسیار صحیح و متین است که «مسببان وضع موجود نباید بمانند» ولی چه کسی این نباید را باید اجرایی کند؟ مبادا برخی از مدیران قبلی با دست پس بزنند و با پا پیش بکشند و در خفا برای ماندن، به هرکسی که می‌شناسند متوسل به شفاعت شوند و در میان مردم بی‌میلی نشان دهند و از بی‌برنامگی دولت بگویند؟ این همه تعلل برای چیست؟ البته از حق نباید گذشت که برخی وزارتخانه عملکرد خوبی در این زمینه داشته‌اند که اتفاقاً بیشتر از دیگران هم مورد هجمه بوده‌اند. مرور مرام امام علی علیه‌السلام در چنین مواقعی چنان راه‌گشاست که حرفی باقی نمی‌گذارد. برخورد ایشان با یکی از عوامل حکومتی که جرمش در روزگار ما مع الأسف، حُسن قلمداد می‌شود چنان قاطع و براست که هر مؤمنی را تا انتهای تاریخ از ناراضی کردن امام، می‌ترساند.
        اگر امیرالمؤمنین حاضر می‌شود شریحِ حارث و اشعثِ قیس و عمربن ابی سلمه و ... را تا انتهای تاریخ در معرض دید و قضاوت مردم قرار دهد برخورد ما با کسانی که اعتماد مردم را به یغما بردند و نظام را با ناتوانی خود، ناکارآمد نشان دادند و دست‌های آلوده و بستگان وابسته به دشمن دارند و در هر فتنه‌ای ردی از خود گذاشته‌اند و نه از تخصص بهره‌ای دارند و نه تعهدی به دین و کشور دارند چگونه باید باشد؟ درست است که مسؤولین ارشدمان که تَرک موتور در میان مردم می‌گردند جای کسانی را گرفته‌اند که با کفش روی فرش مردم زلزله‌زده رفتند ولی این تواضع پیشه‌گان در استان‌ها هم دیده می‌شوند؟ دوره آنها که جمعه‌ها صدای تار خود را می‌شنیدند و بعد از چند سال از امضای برجام متوجه «Suspension» می‌شدند و... گذشت، باید فکری برای امروز کرد که مردم به شما و انقلابیون، امید بسته‌اند. و الهی ناامید نشوند. ان‌شاءالله.

 

 

 

 

 

منتشر شده در ستون یادداشت روزنامه کیهان مورخ 28 بهمن1400

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۱/۲۸ساعت 15  توسط محمدهادی صحرایی  | 


(یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری)
 
این روزها، انتشار یک فایل صوتی از مکالمه فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با یکی از مسئولان دیگر سپاه در فضای مجازی و برخی از نشریات، دست به دست می‌شود و برخی از مدعیان اصلاحات با استناد به این فایل صوتی علیه سپاه یقه چاک می‌کنند! در این خصوص گفتنی‌هایی هست.
۱- این فایل صوتی دو سال قبل منتشر شده و پاسخ روشنگرانه‌ای هم دریافت کرده بود و اکنون پس از دو سال بار دیگر و این بار از سوی رادیو آمریکا باز نشر شده و علاوه‌بر شماری از مدعیان اصلاحات، تقریباً تمامی رسانه‌های غربی و عبری و عربی برای مقابله با سپاه به آن پرداخته و هنوز هم این هجوم همه‌جانبه ادامه دارد. چرا؟ بخوانید!
۲- در این فایل صوتی طرف مکالمه سردار جعفری (فرمانده سابق سپاه) گزارشی از یک سوءاستفاده و فساد مالی که در یکی از شرکت‌های پوششی سپاه اتفاق افتاده بود را به فرمانده سپاه ارائه می‌کند. تا اینجای ماجرا بسیار طبیعی است و گزارش فساد مالی به فرمانده سپاه نه فقط ناپسند و مذموم نیست، بلکه اقدامی پسندیده و حاکی از مسئولیت‌شناسی طرفین مکالمه نیز هست.
۳- سردار جعفری، فرمانده وقت سپاه بعد از استماع گزارش و اطمینان از صحت آن بلافاصله، دستور عزل شریفی - شخص سوءاستفاده‌کننده- را صادر کرده و او را به دستگاه قضایی معرفی می‌کند. تا اینجای قضیه نیز به وضوح از مسئولیت‌پذیری فرمانده سپاه و دغدغه قابل تقدیر وی نسبت به بخش‌های تحت مسئولیت خود حکایت می‌کند. آیا غیر از این است؟
۴- دستگاه قضایی شخص سوءاستفاده‌کننده را تحت پیگرد قضایی قرار داده و حکم جلب او را صادر می‌کند. این نکته نیز نشانه سلامت دستگاه قضا و جدیت در پیگرد مفسدان اقتصادی است و صد‌البته افتخار‌آمیز نیز هست.
۵- متهم بعد از اطلاع از ماجرا، و قبل از بازداشت به خارج از کشور می‌گریزد که در این بخش از ماجرا، دکتر قالیباف که متهم یاد شده معاون وی در شهرداری تهران بوده است، به اقدام هوشمندانه‌ای دست می‌زند و با لطایف‌الحیل معاون سابق و سوءاستفاده‌کننده خود را از خارج کشور به ایران منتقل کرده و برای محاکمه و مجازات به دستگاه قضا تحویل می‌دهد. تا اینجای ماجرا نیز به وضوح از پاکدستی، مسئولیت‌شناسی و تعهد فرماندهان و مسئولان سپاه حکایت می‌کند.
۶- متهم در دستگاه قضایی محاکمه می‌شود و علاوه‌بر حبس، استرداد اموال به غارت برده نیز از جمله محکومیت‌های اوست که هم‌اکنون زندانی است و بخشی از اموال هم از او بازپس گرفته شده است.
فرمانده وقت سپاه، مدیران ذیربط و آقای قالیباف باید در مقابل فساد اقتصادی مورد اشاره چه اقدامی انجام می‌دادند که نداده‌اند؟! شریفی نیز مانند سایر مفسدان اقتصادی دست به فساد زده و از سوی سپاه عزل و معرفی و بازداشت شده. عزل و تحویل وی به دستگاه قضا و بازگرداندن او از خارج کشور نشانه سلامت و پاکدستی سپاه است یا‌...
از رسانه‌های آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی و نوکران عربی آنها انتظاری نیست آنها باید هم داستان را وارونه جلوه دهند و از این ماجرا علیه سپاه پاسداران که آرزوهای استکباری و حاکمیت‌های دست‌نشانده و مزدور آنها را برباد داده و می‌دهد انتقام بگیرند، ولی برخی از مدعیان اصلاحات با چه انگیزه‌ای در این شیپور فریب می‌دمند؟! و چه کینه‌ای از سپاه دارند؟! بخوانید!
۷- در بخشی از مکالمه یاد شده سخن از شهید بزرگوار، سپهبد قاسم سلیمانی نیز به میان آمده و به این مسئله اشاره شده است که قرار بوده سپاه قدس هم از سود شرکت یاد شده سهمی داشته باشد. کجای این ماجرا ناپسند و پلشت است؟! و چنانچه شرکت مورد اشاره با فساد اقتصادی یکی از اعضاء رو‌به‌رو نشده و درآمدی کسب کرده بود و حاج قاسم عزیز و بزرگوار ما سهمی برای سپاه قدس دریافت می‌کرد، آن را در چه راهی هزینه می‌کرد؟ آیا نجات زن و مرد و کودک این مرز و بوم از چنگال تکفیری‌های وحشی جرم بود؟ و کسانی که ناجوانمردانه این ماجرا را وارونه جلوه می‌دهند به اسارت زنان و دختران خود به دست داعش و فروش آنها به عنوان کنیز! راضی بوده و هستند؟! و آیا حتی از تصور آن نیز پشتشان نمی‌لرزد؟! کجای مکالمه یاد شده از
- خدای نخواسته- سوءاستفاده شهید سلیمانی حتی به ایماء و اشاره نیز سخنی به میان آمده است؟! صداقت که پیشکش، به قول برادر عزیزم سید‌نظام‌الدین موسوی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، کاش به جای قربان‌صدقه رفتن برای «جو بایدن» یک «جو» و فقط یک جو غیرت داشتید!
۸- این وجیزه به درازا کشید ولی در این میان نکته‌ای را نمی‌توان نا‌نوشته رها کرد و آن، اینکه ادعای مقابله با فساد برخی از مدعیان اصلاحات قبل از آنکه تعجب‌آور باشد، خنده‌دار است. ظاهراً خودشان را به فراموشی زده‌اند و اصرار دارند به یاد نیاورند که دوستان و هم‌حزبی‌های آنها بالاترین رکورد فسادهای کلان اقتصادی را دارند. پرونده فساد کرسنت، صندوق ذخیره فرهنگیان، شرکت قطعه و خودرو‌ساز کروز که اخیراً در دادگاه معلوم شد بخشی از اموال غارت‌کرده خود را به ستاد انتخاباتی مدعیان اصلاحات می‌داده، فساد کلان رشت الکتریک، شرکت نفتی توتال فرانسه، برادر فلان مسئول بلند پایه مدعی اصلاحات و برادر آن دیگری و...
قصه پُر ماجرای غربگرا‌های مدعی اصلاحات و کوچه
باز کردن آنها برای دشمنان ملت، سر دراز دارد که...

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۱/۲۵ساعت 10  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

 

 

      كسانى كه پيام‌هاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‏كند.  سوره احزاب / 39

      جمهوری اسلامی ایران، وارد چهل و چهار سالگی شد. چهل و چهار سالی که به گفتن هم ساده نیست چه رسد به گذر کردن در روز به روز آن. ساده نیست 43 سال جنگیدن و جهاد با هر کژی و ناراستی. تاریخ این نظام را مگر می‌شود گفت و شنفت و نوشت؟ هرگز. آنکه گفت احساس سوختن به تماشا نمی‌شود، آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم، دیدن را هم کافی ندانست چه رسد به گفت و شنفت و نوشتن. در مورد انقلاب اسلامی که از ایران 42 و با امامت امام خمینی شروع شد هم همین‌گونه است. آنکه هر روز انقلاب اسلامی را خود تجربه کرده اگرچه بهتر از هرکسی می‌داند از کجا به کجا رسیده است ولی باز هم او تنها به‌اندازه سهم خود می‌داند نه سایرین. مردم! می‌دانید از کجا به کجا رسیده ایم؟ گویی روح خدا در کالبد ما مردگان دمیده شد که از قومی ستمکش و محروم و مستضعف که ارزش یک آشپز آمریکایی از شاه ما بیشتر بود به چنان جایگاهی رسیدیم که ارزش کفش یکی از سردارانمان بالاتر از سر رئیس‌جمهور آمریکا شد. 

       و این مسیر و مراحل دشوار را هرگز بی‌همرهی خضر نمی‌توانستیم تا به اینجا طی کنیم. عزت و اقتداری امروزی که در اختیار هر ایرانی است خون بها و خون دل 58 ساله ده‌ها میلیون ایرانی است که اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم نادیده اش بگیریم. نفس خمینی چنان گیرا بود که قوم متفرق و متفرد ایرانی را به وحدت کلمه و در آخر به کلمه واحد الله رساند و همین که امروز می‌بینیم. چنان جمع ما را از تحریم تنباکو و آغاز مشروطه به بعد آشفته کردند که توانستند مشروطه را به انحراف ببرند و نصف کشور را بکشند و رضاشاه بی‌سواد را پادشاه کنند و... و مردم جز تمکین چه کردند؟ اگر مبارزات محدود علما و همراهی بی‌نظیر مردم هم نبود نظر لطف خدا جلب نمی‌شد و مورد عنایت قرار نمی‌گرفتیم و بر سرنوشت خود حاکم نمی‌شدیم. و اگر این نمی‌شد تاکنون، دنباله و تفاله‌های بی‌پشت و نسب پهلوی از سرزمین بزرگ ایران، جز تهران همه را شوهر داده و به اسرائیل و انگلیس و آمریکا بخشیده بودند. 

       اینکه رسانه‌های دشمن خیال می‌کنند در مقایسه آماری جمهوری اسلامی با دوره طاغوت، به انقلابیون بدل می‌زنند و می‌گویند « اگر پهلوی هم تا امروز مانده بود همین پیشرفت را داشتیم » یا از جهالت است یا از نادانی و یا از نافهمی. آن زمان که محمدرضای پهلوی می‌گفت ما به دروازه‌های تمدن رسیده ایم در شرایطی بودیم که پزشکی ما از هند و پاکستان و سریلانکا و کشورهایی که بعضاً هنوز هم در این عرصه دیدنی نشده‌اند، هم عقب‌تر بودیم. نه در پزشکی تخصصی؛ پهلوی از این کشورها به اسم دکتر عمومی، آمپول‌زن و بخیه کن‌هایی وارد می‌کرد که حتی زحمت یادگرفتن زبان ایرانی را هم به خود نداده بودند و مردم بیچاره با ادابازی به آنها‌ تفهیم می‌کردند که دردشان چیست. از این خفت بالاتر؟ جاهل و نادان و نافهم نامیدن رسانه‌هایی که دنبال طهارت دادن به پهلوی هستند، توهین نیست واقعیت امر و حق مطلب آنهاست. 

      برخی رسانه‌ها اگرچه از این راه نان می‌خورند ولی خود را به هر قاذوری آلوده می‌کنند تا جمهوری اسلامی را ناکارآمد نشان دهند. خود محمدرضای پهلوی می‌گفت که ما تورم چندصددرصدی داریم و مثلاً در گندم 320 درصد تورم وجود دارد و... و اینها معتقدند که �اعلیحضرت همایونی غلط کرد، ما زمان شاه تورم نداشتیم و 13سال قیمت کبریت یک قِران بود�. ولیعهد می‌پذیرد که پدرش دیکتاتوری کرده ولی برخی به همان � غلط کرد� معتقدند. وارونگی دیگر اینجاست که رسانه‌های ایران‌ستیزِ انگلیس و آمریکا و برخی مشتریهای آنها معتقدند که سیاست نگاه به شرق ایران خیانت به آرمان‌های انقلاب 57 مردم است و یا سفرهای استانی رئیس‌جمهور باعث اتلاف بیت‌المال است و... و با این سطح شعورِ پریشان گو، به ایران خرده می‌گیرند. 43 سال است که از مرگ قریب‌الوقوع انقلاب اسلامی می‌گویند و نمی‌گویند اگر این انقلاب در حال مرگ است چرا آنها جان می‌کَنند و یکی یکی آرزو به گور، می‌شوند؟ این‌همه هزینه در این 43 سال برای اسقاط نظامی که می‌گویند در حال مرگ است، دلیل دیگری از بی‌خردی آنها نیست؟ حماقت نیست دشمنانمان برای دیدن جام جهانی فوتبال، از مردم خود پول بگیرند و برای ما مجانی شبکه ماهواره‌ای شبانه‌روزی تأسیس کنند؟

      یکی از عرصه‌های مبارزه 43 ساله جمهوری اسلامی، جنگ تمام عیار رسانه‌های جهان سلطه است با انقلاب اسلامی. این فشار اگرچه از ابتدای جمهوری اسلامی بود ولی اکنون؛ پس از ناامیدی ازجنگ سخت دهه شصت و جنگ نرم و هجمه فرهنگی دهه هفتاد و کودتای فتنه و انحراف دهه هشتاد و جنگ نیابتی نفوذیهای دهه نود، تمام همت سران استکبار بر جنگ رسانه‌ای و شناختی علیه انقلاب اسلامی متمرکز شده و این عرصه را جبهه کرده و لشگرش را اردو زده است. جنگ احد و احزاب را باهم تدارک دیده‌اند. اختلافاتشان را کنار زده و برنابودی ما متحد شده‌اند. زنان را به میدان آورده و شیاطینشان در غفلت از تنگه احد طمع کرده و امواج سهمگین دروغ، تحریف و تحقیر را علیه انقلاب مظلوم اسلامی به راه‌ انداخته‌اند. غیر از قارون‌های منطقه و غول‌های رسانه‌ای نظیر مرداک و توئیتر و اینستا و تلگرام و... از سلبریتی‌های مالیات‌گریز و بیسواد و پیرزن و پیرمردهای منافق و سعودی‌های بدوی هم غافل نشده و هرچه داشته و هرکه دارند را به میدان آورده‌اند تا شاید در این عرصه کاری کنند. 

      جنگ روایت‌ها که به وسیله جعل و قلب واقعیت و با هدف شکستن اراده‌هاست، جدی است. و جهاد تبیین و روشنگری هرکه دل در گرو انقلاب اسلامی و ایران و این آب و خاک دارد واجب و هر کوتاهی نابخشودنی است. باید با جهاد تبیین به جنگ دروغگوها رفت. آنکه شکست خفت بار از ویتنام و فرار شرم آور از افغانستان را حماسه ‌سازی می‌کند، می‌خواهد شاه سفاک و جلاد و همیشه پابه فرار را وطن دوست معرفی کند. به این نیز اکتفا نمی‌کند. هرتفکر محترم انسانی اسلامی را مورد هجوم نامردانه قرار می‌دهد. قتلی در یکی از شهرهای ما رخ می‌دهد؛ به جای بررسی علمی و منطقی، فریاد فاحشه‌های فرهنگی و سیاسی علیه غیرت و ناموس، بلند می‌شود. شکی نیست، آنکه مدعی است ناموس و غیرت نمی‌شناسد، کشتار روزانه و تجاوز به عنف و زنده خواری و باندهای تجارت انسان و اعضای انسان و قتل خاشقچی و گورهای دسته جمعی کودکان سرخپوست کانادا و آمریکا و انگلیس را نبیند و در جست‌وجوی مو در ماستِ ملت مظلوم ایران باشد. 

     چگونه می‌توان ساکت نشست و « انسانیت سوزی » این حیوانات را دید؟ در همین دهه فجر امسال چقدر دروغ ساختند و به جان افکار مردمان‌انداختند؟ و چه بی‌رحمانه به جان واقعیات تاریخ افتادند؟ در چهار روز اول سال نو میلادی امسال، در آمریکا 400 نفر در خشونت با اسلحه کشته شدند و زنان پلیس بیش از تهدید و تعدّی جانیان، باید مراقب همکاران خود باشند تا به آنها تجاوز به عنف نکنند. در کشورهایی که هنوز به حرمت انسان قائلند برای مناظرات رؤسای جمهور آمریکا محدودیت سنی می‌گذارند تا خانواده‌ها از کارنامه حاکمان فاسد مطلع نشوند و... و شبیه اینها که گفته شد بسیار است که تکدّر خاطر می‌آورد ولی رسانه‌های آنها و برخی سلبریتی‌های ما وقیحانه مطالبه حرمت انسانی را از ما مسلمانها دارند. در حادثه قتل افسر نیروی انتظامی لال می‌شوند و با قتلی دیگر، به جای چاره‌اندیشی عاقلانه و پیگیری تعقیب و مجازات باند تجارت انسان و تقبیح بی‌وفایی، هرچه لایق خودشان است را به ایرانیان اصیل و مسلمانان شریف حواله می‌کنند. أُفٍّ لَكُمْ وَ لِماتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ(۱)

      در جبهه جهاد تبیین باید در روشنگری عمار بود و در شجاعت حمزه. واقعیات را با صدای بلند و رسا گفت و از زوزه‌های دروغین تبهکاران نهراسید. امروز، استثنایی است و اثبات خدمات و دستاوردهای انقلاب اسلامی نفی ماعدا می‌کند. شاهی که 50 سال پیش، شش برابر امروزمان نفت می‌فروخت ولی نتوانست قوت غالب مردمش را زمانی که یک سوم جمعیت امروز بود، از نان و آش دوغ و اشکنه، به مرغ و گوشت ارتقا بدهد یا نالایق بوده یا ناتوان. ولی ما این کار را کردیم و سفره مردم چندین برابر بزرگ‌تر شد. دروغ ثبات قیمت 13 ساله خودکار اگر راست می‌بود، اتفاقاً نشانه فقر و بی‌سوادی و بی‌نیازی جمعیت بزرگ مردم گرسنه آن‌روز به علم و دانش است و برای کشوری که روزانه شش میلیون بشکه نفت می‌فروشد افتخار نیست. افتخار، دستاوردهای انقلاب اسلامی است که با توجه به مقابله 43  ساله دشمنان نظیر ترور رهبران اصلی و محوری انقلاب، جنگ تحمیلی، تحریم‌های بی‌سابقه‌، نفوذ جاسوسها و دوتابعیتی‌ها، تمرکز همه قدرت‌ها در جنگ شناختی و... شگفت انگیز و بی‌نظیر بوده و هرگز قابل مقایسه با هیچ کشور و هیچ دوره‌ای از تاریخ نیست. این پیشرفتها قهری و طبیعی نبودند و حاصل مجاهدت نسل‌های انقلاب اسلامی است.

       مقایسه طاغوت و هر کشور دیگری با جمهوری اسلامی با لحاظ شرایط، مقایسه‌ای اشتباه است. شرایط بحرانی و بدی که برایمان پیش آوردند منحصر به ما بوده. هرکدام از اموری که گفته شد به تنهایی می‌تواند کشورهای بزرگ را متلاشی کند که امپراتوری عثمانی و اتحاد جماهیر شوروی نمونه معاصر آنهاست که تنها با یک یا دو مورد از موارد گفته شده متلاشی شدند. با این تعریف، مقایسه کشورهای بندانگشتی با ما هم به تبع، تقریباً هیچ است. آنچه مهم است انجام وظیفه روشنگری و روایتگری صحیح است که برعهده ماست و با تأکیدهای مکرر رهبری در همین پنج ماه اخیر برای هر مسلمانی تکلیف شرعی شده و نباید از آن غافل شد. این رسالت خداست که بر عهده ما گذارده شده و باید با توکل به او و استناد به حقایق و دلگرمی به پیروزی، این جبهه بزرگ را نیز به عرصه پیروزی‌های انقلاب اسلامی افزود. و خدا ما را سربازان جهادِ عظیمِ این روزگار که «جهاد تبیین» است، قرار بدهد. إن شاءالله. 

____________________

1-  اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى‏پرستيد. مگر نمى‏انديشيد؟ سوره انبیا، آیه 67

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 24 بهمن 1400

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۱/۲۵ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

     (اگر ما با آمریکا ارتباط برقرار کنیم و کشورهای اروپایی رو بزنیم کنار، مستقیم بریم، برگ برنده آقای رئیسی بایدنه. بایدن رو تونستید راضی کنید [نامفهوم]. ‌ترامپ برگرده، بلایی به سرکشور ما خواهد آورد که خواهید دید چه خواهد شد. کما اینکه الان شده. این اقتصاد. این بورس. این ارز ...) این متن پیاده شده از سخنرانی یک سناتور آمریکایی یا صهیونیست افراطی یا تحلیلگر شبکه سعودی یا متن مریم قجری یا توصیه سوروس یا متن ویراستی و انتخاباتی «دیدن دَم کدخدا»، یا‌ ترجمان به‌هم ریخته از افسانه فشار یک دکمه و داغان شدن همه ما و یا «مردم‌ترسانیِ» فردی از «الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَه» و یا یکی از عوامل یزید که مردم کوفه را از لشکر خیالی شام که هیچ‌وقت به مدینه نرسید می‌ترساند و... نیست. فرمایش یکی از بچه‌های اصلاح‌طلب خودمان است که چند روز پیش انجام شده و خواسته که ما مردم ایران از بایدن با شاهکارهای منحصر به فردِ «طولانی و بلندمدتش که نادیده گرفتنش غیرممکن بود» بترسیم. لحن و التهاب این فرد هرگز به شوخی و سوابقش به پریشان‌گویی نمی‌ماند ولی این حرف چنان آشفته و مضطرب است که غیراز این دو را نمی‌توان برداشت کرد.

     اشتباه است گمان کنیم در نبرد صفین اگر مالک ‌اشتر، بی‌توجه به تهدید ‌اشعث و سران بریده از علی علیه‌السلام، آن چند ضربه معدود و آخرین شمشیر را می‌زد و معاویه را می‌کشت و بعد به نزد امیرالمؤمنین می‌آمد؛ و یا امیرالمؤمنین، ‌اشعث و همراهان شمشیرکشیده‌اش را مشغول می‌کرد تا مالک، کار معاویه را یکسره کند و برگردد یا...، تاریخ عوض می‌شد و علی و حسن و حسین علیهم‌السلام به شهادت نمی‌رسیدند و اسلام، عالمگیر می‌شد و نسل فتنه برمی‌افتاد و... . مشکل اصلی معاویه بود و نبود. همان‌گونه که آمریکا هم مسئله اصلی هست و هم نیست. به این معنی که معاویه و نماد امروزینش آمریکا، مشکل و مسئله اصلی است ولی بدون کمک مرجفون نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. و قبل از مقابله با معاویه و آمریکا باید فکری به حال ‌اشعث‌ها و جهل جولانگر در میان برخی از خواص کرد. تا وقتی اینها باشند می‌توان از هنر سامری، گوساله ساخت و از امثال معاویه، درکات شیطانی. و می‌توان از آمریکای در حال افول و زوال، غول بی‌شاخ و دمی ساخت که خود آمریکا را به خنده و تمسخر این بلاهت انداخت. اثبات افول و زوال آمریکا چنان روشن و واضح است که با یک جست‌وجوی علمی در مقالات و آمارها و تحلیل جریانات و پیگیری اتفاقات و تصمیمات سران آمریکا و دیدن بی‌تعصب حال و روز این ببر پوشالی می‌توان به آن پی برد ولی آنچه قابل تأسف و تأثر است فاصله معنادار و نگران‌کننده تحلیل غربزده‌ها و کرخیده‌های سیاسی از واقعیات عینی است و آه و حسرت به عمری که به این قماش اعتماد شد و فرصت خدمتی که از مردم و جامعه گرفته شد.

      فاصله ما از حاکمیت تفکر غربزده، وابسته،‌ ترسیده و لیبرالیزه به اندازه هفت ماه است و مردم هنوز طعم تلخ تحریف واقعیات و تخریب فرصت‌ها را می‌توانند مرور کنند. برجام، که نماد رستگاری کدخداپرستان در آیین لیبرالی بود را همه می‌بینیم که با کشور چه کرده است. وضع اقتصاد و دیدن آنها که روزیِ خود را در مخزن زباله‌ها می‌جویند یا مرور و مقایسه شاخص‌های پیشرفت قبل از سال 92 با بعد از حمله لیبرال‌ها و حال‌وروز سفره بی‌رمق مردم و ... همه نمرات کارنامه رفوزه تفکر اعتدالیون اصلاح‌طلبی است که زلف خود را چنان به دُم کدخدا گره زدند و آب مردم را در خانه یزید به گرو گذاشتند که هنوز مردم، با دیدن کلید به یاد دروغ می‌افتند و فهمیده‌اند کلید همه گناهان دروغ است، دروغ. این که جریان لیبرال‌های اصلاح‌طلب چرا از بایدن، با مزاج سرد و نفّاخش خوف دارند و خود را مأمور‌ترساندن مردم از او و امثال او کرده‌اند به خود، خلوت و گذشته‌شان مربوط است ولی به‌نظر می‌رسد کسانی که با «تَکرار» فریب، مردم را به این روز انداختند، بهتر است برای تتمه آبروی جریان خود چاره‌ای بیندیشند و با عذرخواهیِ با صدای بلند از مردم و نظام و جبران اشتباهاتشان، از تحلیل‌های پراشتباه دست بردارند و به دامن عقل و اعتقاد سلیم برگردند. چه از این بدتر که تحلیل برخی، پیوست اجرایی سیاست‌های دشمنان خونی ملت ایران باشد؟ و چه از این بدتر که دشمنان، آنها را به مثابه بوق خود بنگرند؟ و چه از این بدتر که دشمنان بفهمند با یک نشست و برخاست یا قدم زدن یا ناهار یا وعده پنهانی می‌توانند از کسی یک میسیونر سیاسی بسازند؟ و چه از این بدتر که تاریخ نام کسی را در کنار ساده‌لوحان یا آقاخان نوری‌ها بگذارد؟ و چه از این بدتر که رژیم سرتا پا خبث صهیون، کسی یا جریانی را سرباز نیابتی خود بداند؟ و چه از این بدتر که کسی نفهمد معنی «می‌خواستیم به ایران حمله کنیم ولی چون شما آمدید منصرف شدیم» یعنی چه؟

     دفاع از کدخدا به هر قیمتی حتی به قیمت بی‌آبرویی، اگر نجات بخش بود، برای محمدرضای پهلوی و صدام و مبارک و امثالهم افاقه می‌کرد. آمریکای آن زمان که کرک و پَر داشت از شاه ایران که در تمکین به او شهره بود به اندازه یکی از اتباعِ به درد نخور خود حمایت نکرد، چگونه امروز که از چاله ‌ترامپ به چاه بایدن افتاده از بی‌وطن‌ها حمایت می‌کند؟ اگر دروغگویان قبلی به‌خاطر تحریف واقعیات دین و تاریخ، محاکمه می‌شدند نوبت به این بی‌نوایان از خواب پریده نمی‌رسید. مردم، تازه از شکست جبهه تحریف در سطح دولت راحت شده و فهمیده‌اند که اگر آدمِ عرضه‌دار، رئیس‌جمهور باشد، واکسن کرونا می‌تواند از سوهان قم هم بیشتر شود و عضو دائمی شانگهای شدن و فروش نفت و... هیچ ارتباطی به FATF ندارد و سایه جنگ هم توهم خوابزده‌های حقه‌باز بود. اکنون سؤال اینست که اگر عقل هست چرا عده‌ای عبرت نمی‌گیرند و باز دنبال دوقطبی کردن جامعه و ‌ترساندن مردمند؟ مردم هنوز با یادآوری فساد ارز ترجیحی و نجومی‌بگیران و برادر فلان مقام سابق و دختر فلان مسئول اسبق، به اهل و ایادیِ باعث و بانی آن نفرین بوق‌دار می‌فرستند؛ اینها کشان‌کشان خود را کجا می‌کشانند؟

     کسانی‌که خود را کاربلد مذاکره و استاد دیپلماسی می‌دانستند، نتیجه سال‌ها هدردادِ بیت‌المال را به برجامی رساندند که از بس غیرعاقلانه و غیرکارشناسی بود که یک طرف به‌راحتی به آن تف کرد و از آن خارج شد و اینها جز حرف مفت و بازی با کلمات نتوانستند قدمی مؤثر از قدم بردارند و بعدها با بی‌شرمی اعتراف کردند که تکرار چهارباره «Suspension» را نخوانده بودند. ژنرال‌های سربازی نرفته! بی‌شک، امروز که در آستانه ورود به چهل‌وچهارمین سال انقلاب اسلامی هستیم، آمریکای امروز تشنه‌تر از همیشه برای مذاکره با ماست و برای نجات از شرایط قبل از مرگ خود نیاز به حتی کمترین نوع مذاکره با ایران دارد. از سوی دیگر ایران که از دوره انفعال، گذشته و اوج تحریم‌ها را پشت‌سر گذاشته و راه و جای خود را پیدا کرده و دریچه‌های امید و شکوفایی حقیقی را یکی یکی به روی خود می‌گشاید چه نیازی به مذاکره مستقیم با آمریکا و همصحبتی با شیطان دارد؟ بازار پهناور 3 میلیارد نفری پیمان شانگهای و فرصت تجاریِ بکر و تشنه همسایگان کجا و بازار مکاره و هزار بدبختی غرب کجا؟ شرق و همسایگان خودمان، فرصتی بی‌نظیر و سفره‌ای بیکران است که مردانِ مصمم تاریخ سازِ با اراده و باهوش می‌طلبد. وقتی می‌توان با کمترین قیمت و خطرپذیری، بازار با ثبات و بی‌فضول و بی‌دردسر و نقد و نزدیک داشت، چرا تجارت پرخطر و نسیه و نامطمئن و راه دور را به خود تحمیل کنیم؟ برجام شد شد، نشد هم نمی‌تواند بیش از آنچه در دولت قبلی ضرر رسانده ضرر برساند. اگر بایدن و کرونا نتوانند آمریکا را از پا بیندازند، گسست اجتماعی، فقر، خشونت، انحطاط فرهنگی، تبعیض و تعارضِ جدی مدعیان قدرت توانسته شاخصه‌های قدرت را یکی یکی از آمریکا بستاند و او را به سمت تبدیل شدن به «کشوری بزرگ و پرمشکل» بکشاند که دیگر ابرقدرت نیست. باید فکری برای جهان پساآمریکا کرد و بیش از این معطل برجام و مذاکره با این «از رده خارج» نماند. هجمه رسانه‌ای غرب و غربزده‌ها و دروغ‌های شرق‌هراسانه آنها، تلاش دلالان است نه حرف کارشناسان.

      نکته جالب و سرنخ کشف حقیقت اینجاست که در صف معترضان به سفر مسکو، در کنار برخی غربزده‌های وطنی، انگلیسی که پنجاه سال است پول و سود قرارداد ‌تانک را بدهکار است، آمریکایی که دشمن و مضرّ شماره یک ملت و منافع ایران است، منافقینی که روی هر سفاک و شیاد و وطن‌فروشی را در تاریخ سفید کرده‌اند، سعودی که مدل قتل «خاشقجی خاشقجی» کردن منتقدان را در تاریخ تبهکاران، به نام خود ثبت کرده، رژیم صهیون که روزانه استخوان کودکان فلسطینی را به دندان می‌کشد و هر اراذل و اوباشی که مورد نفرت ‌و اشمئزاز بشریت است وجود دارند. ملقمه‌ای از بدان روزگار که همدیگر را در دشمنی با ایران پیدا کرده‌اند. اینکه انگلیس و اسرائیل برای نقض استقلال ایران و سعودی برای عزت ایرانی دلشوره بزنند از شوخی‌هایی است که حتی ملکه را هم به خنده می‌اندازد. مشکل غربزده‌ها که اعتبار جهانی ایران را مخدوش کردند، آدامس پوتین نیست، کسادی دکان دونبش صرافی و دلالی آنها و موفقیت سفر مسکوست. به فضل خدا اگر نگاه هوشمندانه و عاقبت‌اندیش به شرق و بازارهای نزدیک، اجرایی شود و دولت، باوجود شیطنت دشمنان و تحریک‌کنندگانِ غوغازیستِ کنارزده شده، بتواند تمرکز خود را بر حل مشکلات موجود حفظ کند، به زودی مردم طعم خدمت واقعی و انتخاب حقیقی را خواهند چشید و چهل‌وچهارمین سال انقلاب اسلامی، آغاز دوران رونق ایران خواهد شد. ان‌شاءالله.

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 11بهمن 1400

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۱/۱۰ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  |