دل گفته های دست نوشته

 

 

 

    عید نیمه‌ی شعبان، روز شکوفایی آرزوهای همه‌ی بشریّت در طول تاریخ است، که امیدواریم إن‌شاءالله خدای متعال آن روز فرج و ظهور را به ما نشان بدهد و هر چه زودتر إن‌شاءالله اتّفاق بیفتد.[1]

    نیمه شعبان جدای از عید بزرگ شیعیان و مراسم ویژه مذهبی و جایگاه خاص آن در اندیشه اسلام ناب و نقطه امید و رهایی مستضعفین، یک مَفصَل تاریخی است. دوره انتقال کامل شیعیان از دوره سخت به دوره سخت تر. انتقال از دوره حضور و ظهور امام در میان مردم و دیدن او توسط همه، به دوره حضور ناشناس در میان مردم و امتیاز دیدار و گفتار با امام برای بندگان خاص خدا. انتقال از دوره نعمت به دوره محرومیت. و این محرومیت آنچنان ادامه خواهد داشت تا قاطبه مردم به اضطرارشان به امام، پی برده و جانانه و جانفشان در اطاعت او کوشا شوند. دوره ای که باید مردم از سؤالات و درخواستهای کودکانه به مطالبات بالغانه برسند. گذر از سؤالاتی نظیر « به من بگو چند مو در صورت من است» به سؤالاتی نظیر ملزومات عدالت چیست؟ آیین حکمرانی، سبک زندگی و ... .

     می توان گفت بعد از شهادت امام بی کفن در کربلا که تنها معصوم شهید در معرکه است، شیوه تربیتی شیعیان توسط امامان وارد مرحله جدیدی شد. در این مرحله مؤمنان باید کم کم بتوانند در شرایط سخت خفقان، انزوا و متصلب غاصبان، از هدایت امامان بهره مند شوند و رشد کنند و با رسیدن به بلوغ فکری به سمت بصیرت مورد نیاز حرکت کنند. تفاوت اصلی رسالت پیامبر اعظم با سایر پیامبران در جاوید و جهانی بودن آنست که با ارسال دعوتنامه به اسلام برای ابرقدرتهای جهان آن روز، نشان از « رسالت جهانی » دین خاتم الانبیاء علیهم السلام است. این دین کامل باید بتواند فراتر از برادر و وزیر و حواری، توسط شبکه منظم و منسجم ایجاد شده امامان در حدود 200 سال، ادامه یابد و ترویج و تشریح شود و با مَفصَل تاریخی نیمه شعبان به دوران امامی متصل شود که حضورش در اجتماع برای همگان دیدنی و حس کردنی نیست.

     شیعیان به میزان عقل و عدل و ایمانشان از امام بهره مندند و شیعه از دوران تصریح و تبیین توسط امامان به دوره شکوفایی اندیشه و عالمانی رسیده اند که با نورافکن بصیرت و بصیرت افزایی می توانند امامشان را بشناسند و اطاعت کنند و امت را راهبری و شرایط را برای ایجاد حکومت مستضعفینِ مستفیض شده فراهم کنند. عالمانی که در هدایت امت، با ورع و اجتهاد، کمک کار امام عصرشان شده و برای اقامه حاکمیت خدا با امام خود، قیام به قسط کرده اند. تدبیر امور با امام است و تبیین عوام با علماء. کار امام، مقابله با فراعنه است و نجات جهان. و کار علماء امت جهاد تبیین است و یارگیری و امت سازی برای امام. و دام شیطان برای بزرگان، مشغول کردن آنها به کارهای کوچک است. ‏  

     انقلاب اسلامی در طول حیات خود نشان داده که روز به روز خود را برای کارهای بزرگ و برداشتن موانع بزرگتر، بیشتر آماده کرده است. از 58 سال پیش که غریبانه شعارش را در تاریکی تصلب پهلوی فریاد زد و موحدان را به شعارهای فطری و ابدی خود جلب و جذب کرد و همراه گرفت، تا وقتی که رژیم پوسیده شاهنشاهی را از هم پاشاند و دست خود را مستقیم به یقه شیطان بزرگ رساند تا امروزی که به جهان پساآمریکا می اندیشد، نشان داده به اندازه تمام تاریخ، ندای توحید را فریاد زده و نه از جنگ سخت و سنگین ترسیده و نه با جنگ نرم و فتنه ها تردید کرده است. همزمان هماورد طاغوت ها و ظالمان بوده و هم با فقر و فساد جنگیده است. هم دفع اشرار کرده است و هم رفع جهل و نادانی و بی سوادی و ویرانی. نه از تبیین راه و اهداف برای مردم خود کوتاه آمده و نه از بیدار کردن جهانیان و ایجاد عمق راهبری جذاب برای ملتها کوتاهی کرده است.

     راه طی شده بیش از آنست که بتوان گفت و با گذر از آمارها می توان با دیدن پیامدها به حقانیت و مؤثر بودن انقلاب اسلامی پی برد. نگاه به حال و روز دنیا و نگاه به وضعیت خود، گویای موفقیت دوران جمهوری اسلامی است. صدای صاف و رسای انقلاب اسلامی موفقیت است و صدای دشمنانش شکست. محصول جمهوری اسلامی تولید انسانهای شایسته ای است که خونشان خون مردم جهان را به خروش می آورد و محصول امپریالیسم داعش و سعودی است که با بوی خون و گوشت انسانهای بی گناه زنده اند. مظلومیت 8 ساله مردم یمن و کشتار 81 نفر در یک روز و خفقان تمام نهادهای حقوق بشری و سازمان مللی و رسانه های مدعی آزادی بیان، گویای عفونت اندیشه غربی است که به وابستگانش هم سرایت کرده و آشکار شده است. چاه تعفن، آنجا گشوده شد که سازمان ملل اعتراف کرد «به خاطر پول سعودی از کودک کشی آنها چشم و دهان می بندیم». لعنت بر این بی انصافی.

     از رسانه های دروغگو و خبیث «مجاهدین با خلق» یا هرزه ای که پول اجنبی می گیرد تا روسری از سر دختران وطنش بردارد یا کسیکه سفارت خانه های اجنبی را معبد و محرم خود کرده یا آنکه به طمع زاییدن و کارت اقامت و دوتابعیتی و آینده سیاسی و ...، شرف و وطن و هموطن و ایران و آبرو می فروشد، توقعی نیست؛ جوانمردان عالم! شما به داد عالم برسید. شما داد مظلومین را بشنوید و رسانه باشید. شما چهره نفاق و دورو و دروغین غرب و غربزده ها را نمایان تر کنید. فوریت جهاد تبیین برای اینست که غرب در حال غرق، با دست و پا زدنش همه جا را عفونی می کند. غفلت از آزمایشگاه های بیوشیمی و بیولوژیکی آمریکا در اوکراین به همان اندازه مشؤوم است که غافل شدن از سبعیت سعودی و حیله گری رسانه ها برای پرت کردن حواس مردم از واقعیات.       

     «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»[2] حرف شیطان است که به وسیله‌ی رسانه‌های امروز انجام می شود و هر دروغی را با تزیین و توجیه، و هر حرف غلطی را پیوسته به اعماق ذهنیّات جامعه می رسانند و اغواء می کنند تا بتوانند مردم را از ایمان و امید و اعتماد به نفس منصرف و آنها را مأیوس کنند. هدف، اغوای توده‌های مردم به وسیله‌ی اغوای خواصی است و کسانی که عنوان و امکان و احیاناً سوادی دارند. منظور امیرالمؤمنین که درود خدا و خوبان نثارش باد وقتی فرمود « خدا را خدا را در جهاد با اموال و جانها و زبانهایتان در راه خدا» همین جهاد روشنگری و تبیینی است که وظیفه ما برای آگاه سازی مردم و ضرورت زمینه سازی برای ظهور است. اینکه فرمودند: یکی از سنگین‌ترین جنگهای نرم تاریخ کشور ما امروز در جریان است و ابزارشان تهدید، تطمیع دائمی و مزدورپروری و حرام خوار کردن با لطایف‌الحیل و ... است برای اینست که قدرت ما مضاعف و افزون شده و دشمنان تمام توانشان را به میدان آورده تا ذهنیّات را خراب کنند.

     امروز به خواست خدا در اقتدار نظامی و ثبات سیاسی به مرحله قابل قبولی رسیده و اقتصاد ویران شده در حال مرمت و شکوفایی و إن شاءالله خبرهای خوب، در راه است. باید همت کرد و به مردم انگیزه داد و اجازه شیطنت به مرجفین نداد. دانستن این نکته ضروری است که هر تلاشی در راستای ناامید کردن مردم و به هم زدن تمرکز دولت، خیانتی نابخشودنی و مورد نظر دشمنان است. تعدد فتنه ها گویای تدارک آنها در به هم زدن آرامش کشور و آسایش مردم و تمرکز دولت در حل مشکلات است. اگرچه سرعت بیشتر دولت در استفاده از مدیران صالح و کنار زدن مسببین وضعیت موجود می تواند از ایجاد فتنه های آتی جلوگیری و به انجام خدمات بیشتر کمک کند ولی از این نکته نباید غافل شد که با توجه به انبوه مشکلات و نابسامانی های میراث لیبرال ها، کارهای دولت فعلی در بسیاری زمینه ها قابل توجه و تشکر است.

      نقشه راهی که وظیفه ما پیگیری و دنبال کردن آن است، حکمرانی اسلامی است که از بن و بنیاد با حکمرانی‌های رایج جهان متفاوت است. نه شبیه سلطنت و نه ریاست‌جمهوری‌ و نه فرماندهی و نه کودتاگری است. مورد خاصّی، متّکی به مبانی معنوی، مردمی، دینی‌ و اعتقادی بودن و اَشرافی، مسرف، ظالم و مظلوم نبودن است. باید با تدبیر و انگیزه و عقل، در شناساندن راه پیشرفت و تعالی مادّی ملّت از بیراهه‌ها و کج‌راهه‌ها کوشا بود و دانست اگر جهاد تبیین به درستی صورت گیرد، می توان مانده راه را با موفقیت و پیروزی ادامه داد و زمینه را برای تحقق حکومت قطعی و واقعی مستضعفین فراهم نمود و دوران درخشان و پیشرفته و متعالی و مهدوی را به مردمان جهان هدیه داد و شهد عدالت واقعی و ابدی را در کامشان ریخت. بعون الله وفضله.

 


[1] - مقام معظم رهبری 19اسفند1400

[2] - بخشی از آیه‌ی ۸۲ سوره‌ی ص «... همگى را جدّاً به بیراهه می برم »





منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 26 اسفند1400

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۲/۲۶ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

  

 

     شعبان المعظم، ماه بی‌شهادت و ماه اعیاد بزرگی است که هرکدامش پرچم هدایتی است که ره گم نشود. از میلاد سیدالشهداء و سیدالساجدین و قمر بنی‌هاشم تا میلاد منجی همیشه پیروز و ذخیره الهی برای نجات مردم و جهان، که تسهیل و تسریع در ظهورش را روز و ساعت شماری می‌کنیم و به آنچه نیاز تمدن عظیم و نوین اسلامی است، تجهیز می‌شویم. گرچه نَفَس جهان با ظلم ظالمین به شماره افتاده ولی به همان‌اندازه امید به مهدی آل محمد صلی الله علیهم زیاد شده و مردم مثل زمان بیعت با امیرالمؤمنین به حکومت عدل، عطشناک شده‌اند. با این تفاوت که امت آخرالزمانی، کارآزموده شده‌ و انقلابی‌های عصر خمینی و خامنه‌ای، امامشان را مثل نگین به میان گرفته به پیش می‌روند.

     در دوره‌ای که جهاد تبیین و روشنگری فریضه فوری و مثل نماز و روزه واجب است می‌توان گفت سکوت هر مسلمان خیانت است به انقلابی که یک قلم هزینه‌هایش، شهادت صدها هزار نفر در طول تاریخ 58 ساله است. محترم‌تر از جان معصومین که درود خدا برآنها باد، نیست ولی آنها نیز جز بقیه‌الله‌الاعظم که نفسش حیات ماست، برای برقراری حکومت خدا جانفشانی کردند و شهید شدند. حکومتی که فرصت آن‌را خدای متعال به‌عنوان نعمتی دردانه در اختیار ما نهاده و در آن تنفس می‌کنیم و چون ‌هاله معطری دور ایران پیچیده و از امنیت و آرامشش بهره‌مندیم، آرزوی دیرین انبیاء و اولیاء و شهدای تاریخ بوده و هست. شیطنت دشمنان، کینه و حسادتی است که ورخواهد افتاد و روزی آنان نیز اگر زنده باشند و هدایت نشوند، همچون اجنه و اشرار دوران سلیمان نبی، به تمدن عظیم مهدوی تمکین می‌کنند و منقاد می‌شوند.

    راه سخت را آمده‌ایم و به هیجان وصلت رسیده‌ایم. دورانی که داریم اگرچه رنج‌های منحصر به‌فرد دارد ولی پربهجت و مبارزه‌اش، آزمودنی است. گویی دعای «یالیتنی کنت معکم» را خدا مستجاب کرد و توفیق جهاد پیچیده را نصیبمان کرد. آزمون هرچه سخت‌تر، نتیجه‌اش شیرین‌تر و پاداشش بیشتر است. ذکاوتی می‌خواهد که در معرکه و مهلکه، فرمانده را گم نکنیم و بصیرت را از تیغمان نیندازیم و در مبارزه صبور و کوشا باشیم. گرگ دشمن را پوست کنده و به دُمش رسیده‌ایم. نفسش به شماره افتاده و جهان، پس از مژده شکسته شدن استخوان کمونیسم، خبر مرگ نئولیبرالیسم را از ایران شنیده و اعتماد کرده که غل و زنجیر از دست و پا باز می‌کند. مثل زمانی که رمق ابوسفیان گرفته شد و مکه بی‌جنگ، فتح شد. مسجدالاقصی که دیگر دور نیست.

     کار دشمن صهیون که مدعی جنگ شش روزه بود و داعیه حکومت و سروری جهان را داشت در مواجهه با انقلاب اسلامی به جایی رسیده که مثل عمروعاص در معرکه صفین و در مقابل ذوالفقار، لخت می‌شود تا جان برهاند. تکرار تاریخ، شعار نیست. تفکر غربی، رسیدن به هدف را با هر وسیله‌ای توجیه می‌کند و جدید نیست، ولی اینکه رسانه‌های صهیون برای تهدید ایران، فریاد به خودفروشی وابستگانشان بلند کنند عجیب است. نمی‌دانند با دست خالی نمی‌توانند عمر و آبروی رفته خود را با «خودکشی حیثیتی» برگردانند. اسرائیل از بین رفتنی است حتی با حمایت‌های هفتاد ساله رسانه‌های غربی که به گفته نماینده آن کشور اروپایی، مشابهش در این چند روز اخیر، از اوکراین شد و به تحریم علیه روسیه رسید.

    تاکنون برای تحمیق ساده‌لوحان گفته می‌شد دین و هنر و ورزش از سیاست جداست. ورزشکاران مسلمان حق ندارند حتی به صورت «خودجوش» از رقابت با ورزشکاران صهیون سر باز زنند یا مسابقه کاریکاتور هولوکاست برگزار نمایند یا رهبران دینی در سیاست وارد شوند و ... ولی امروزه می‌بینیم که یکی یکی پرده‌های تزویر مجامع مجری نورمالیزاسیون فرو می‌افتد و علنی و« سازمان یافته» تحریم می‌کنند. یک رهبر ارکستر به‌دلیل علاقه به پوتین برکنار و تهدید می‌شود که باید علیه روسیه موضع علنی بگیرد. بی‌شیطنت آمریکا این جنگ تمام خواهد شد و روسیاهی به صاحبان دوگانه‌های جعلی و رسانه‌های جنگی خواهد ماند. سمپات‌های غربزده و ولگردهای سیاسی نیز که عمری عفریت غرب را بزک کرده و ملت با فرهنگ خود را در مقابل «لمپنیسم» تحقیر می‌کنند باید پاسخگوی خیانت خود باشند.

    جنگ اگرچه نامطلوب ولی پر از درس و عبرت است. به ویژه جنگ اوکراین برای کسانی که جنگ بوسنی را ندیدند و اجازه خواندن در کتب درسی به آنها داده نشد و فقط حرف‌های شیک و بی‌معنی شنیدند و اجازه فهمیدن به آنها داده نشد. جوانان ببینند و بدانند برخی از روشنفکران و فعالان رسانه‌ای، با ظرفیت پایین ادراکی و اعتماد به نفس بالا تا همین چند سال پیش، خواسته دشمنان را با این لهجه می‌گفتند که «وقتی آب و باد و انرژی‌های فسیلی هست، نیازی به انرژی هسته‌ای نداریم». بدبختانه این تخیل، به‌جای تعقل، بر دولت‌های یازده و دوازده حاکم بود و اگر تدبیر بزرگان و عقلای نظام در کنترل این نوبرانه‌ها نبود در صورت تهدید جدی و جنگ و تخریب زیرساخت‌ها، وضعیتی به‌مراتب بدتر از اوکراین داشتیم. باید ‌تانک‌هایمان را جلو آفتاب می‌گذاشتیم تا شارژ شوند؛ اژدرها را به آب می‌انداختیم تا با موج به سمت دشمن بروند؛ گلوله‌ها را با دست به سمت دشمن پرت می‌کردیم و به جای اینترنت باید با قلم و دوات برای هم نامه می‌نوشتیم.

    اگر عدالت در حق این آشفته‌ها اجرا شود باید پیش از افشاء دروغ و تشویش اذهان عمومی و خیانت‌های دیگر، آنها را به‌خاطر اتلاف وقت مردم با خرافات و مزخرفات و احلام، محاکمه کنند. مشکل ما به‌غیر از دشمنان مقابل، کسانی‌اند که با توان تحلیلی رقیق خود، در رسانه‌ها بوق دشمن شده و هر بلاهتی را که دشمن از گفتنش حیا می‌کند می‌توان از قلم و زبان آنها خواند و شنید. از دروغ تقلب که جشن مردم را در انتخابات 88 با فتنه آتش زدند و کشور را هشت ماه به چاله افکندند تا دوگانه جعلی« جنگ و صلح » که هشت سال، مردم را به چاه بی‌تدبیرها‌ انداختند و تا امروزی که در خرابه‌های اوکراین، دنبال جمع کردن آبرو برای کدخدا و صهیون می‌گردند. دوازده سال پیش رئیس ‌رژیم صهیونی آنها را سربازان خود نامید و اینها انکار نکردند و امروز با اقدامات خود، آن را اثبات می‌کنند.

    تعجب ندارد، مقتضای دنیای مجازی و جنگ رسانه‌ای که دنیای غرب به راه‌انداخته سربازانی است که بدون لمس سلاح جنگی، به جنگ افکار عمومی می‌روند. خیال واهی در این معرکه، جست‌وجو برای رسانه بی‌موضع و نظر است که تنها، دوربین‌های مدار بسته این‌گونه‌اند. اگر در زمان «گوبلز»، رسانه‌های محدود آن زمان به دنبال دروغ بزرگ بودند تا همپای ارتش بجنگند، امروز رسانه‌های جنگی با دوگانه ‌سازی‌های جعلی، آتش تهیه می‌ریزند و تخریب می‌کنند و نیروهای نظامی تصرف می‌کنند. موشکباران دروغ، تشکیک در باورها و شل کردن اراده‌ها با رسانه‌ها، و کوفتن و سوختن با نظامیان است. و رسانه‌ها قدرتمندتر از ابزارهای جنگی‌اند چراکه جنگ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و روانی را می‌توانند به نتیجه برسانند و هزینه‌ها را کمتر از آنچه به ذهن آید پایین بیاورند.

    کمدینی بدون تجربه سیاسی و مدیریتی چون صهیونیست بود و غربگرا، با حمایت رسانه‌های جهان سلطه و غربزده‌ها توانست رئیس‌جمهور اوکراین شود تا در بدبختی امروز کشورش و قطعنامه‌های ضدمسلمانان و ضدایرانی سهیم باشد. رسانه‌ها می‌توانند بی‌سوادها، بی‌تجربه‌ها و حتی جوکرها را به دولت برسانند و با همدستی، تصویر با «لباس نظامی» او را تقدیس کنند. می‌توانند پیاده نظام دشمن باشند و جنگ نیابتی کنند. دوگانه بسازند. ده‌ها پاکستانی، تکه‌پاره و صدها هزار کودک یمنی از گرسنگی و بیماری تلف می‌شوند و هفتاد سال، فلسطینیان را خانه خراب و داروی کودکان پروانه‌ای را تحریم می‌کنند و ... هیچکدام دیده نمی‌شوند. نه ورزش متجاوزین تحریم و نه تجاوزگران تعقیب می‌شوند. به عکس؛ هرکس از مظلومان حمایت کند یا علاقه قلبی به آنها داشته باشد تروریست نامیده و طرد می‌شود. دین و ورزش و هنر تا وقتی از سیاست جداست که پای یک صهیون در میان نباشد وگرنه تحریم ورزش، هنر، خدمات اینترنت، محصولات شرکت‌های بزرگ، تحدید سوئیفت، حملات بی‌رحمانه رسانه‌ای، سونامی دروغ‌های بزرگ و لشکر سلبریتی‌ها و... برای تنبیه تدارک می‌شوند تا بتوانند رمق بگیرند و روحیه بشکنند تا شاید بتوانند حمله نظامی‌کنند که نمی‌توانند. رسانه‌های اینچنینی پوشش خیانتکاران‌اند. آنها که کمدینی را شیر کردند و به معرکه آوردند و رها کردند و خود را در جنگ سختش به زحمت نمی‌اندازند و اکنون به دنبال جانشین برایش می‌گردند. و رسانه‌ها مأمور فراموشاندن این نامردی‌اند. حرف غلط آنست که انقلاب فرزندخوار است و حرف درست این است که استکبار، توله‌های خود را می‌خورد. مثل رضا و محمدرضای پهلوی، و صدام و قذافی و مبارک و... و زلنسکی.



منتشر شده در ستون یادداشت روزنامه کیهان مورخ 17 اسفند1400

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۲/۱۷ساعت 1  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

 

 

     ... آنها دل‌هايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوش‌هايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند ... آنها همان غافل‏ماندگانند. (بخشی از آیه 179سوره اعراف)

     گرچه دنیا عرصه تاخت‌وتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعی‌گویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار می‌شود و درس و عبرت را با هم به اهلش می‌دهد. انگار در حال گذار از داستان‌های مکتوب به داستان‌ها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیده‌ایم و به‌جای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستان‌های عبرت‌آموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که می‌توان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاه‌تر از آنچه که داستان‌های تاریخ می‌گویند، دید. مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.

     شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهم‌تر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بی‌عِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند وگرنه کافران و مشرکان و بت‌پرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت می‌ساختند و خود را بنده آن می‌کردند و آن را می‌پرستیدند. ناتوانایی را لمس می‌کردند ولی باور نمی‌کردند. گویند مردی از بنی‌امیه در بستر مرگ می‌گریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که این‌گریه برای چیست؟ اگر از مرگ می‌ترسی از آن‌گریزی نیست. او گفت‌گریه‌ام از این است که می‌ترسم پس از مرگم مردم « عزّی»1 را نپرستند.2

    مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شده‌اند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش می‌نامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما می‌خواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگی‌اند و اسلام را به خشونت متهم می‌کنند . نژادپرست‌تر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی می‌طلبند. افراطی را از نام آنها گرفته‌اند و اینها به دیگران نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، بدترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات و نسل‌کشی‌ها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد می‌گویند. هنوز یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم‌ها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی می‌خندند. توحش را باید در فیلم«دار و دسته‌های نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت می‌دهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابن‌سینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره می‌زدند.3

     اینها که گفته شد به‌خاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، به‌خاطر اثبات جهالت و حقارت غرب‌پرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه می‌دانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگ‌ها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگ‌افروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرت‌آور « وردن » با هم کردند، نمونه‌های کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است. همان‌گونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار می‌کنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه 18 هزار جمجمه‌ای پاریس افتخار می‌کند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم می‌سازد. باز هم حرفی هست؟ 

     گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقت‌گیر، بی‌ثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی می‌توان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدم‌های غلط غربزده و غرب‌پرست و رسانه‌ای‌های خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربی‌ها نباشد ولی بی‌شک منطق شان مطابق آنهاست. با چین دشمن‌اند نه به این دلیل که تاکنون هیچ رابطه استعماری با ما نداشته بلکه به‌خاطر اینکه رقیب آمریکاست. با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده. برای ملکه غنج و ضعف می‌روند نه به این دلیل که 9 میلیون ایرانی را در قحطی هلاک کرد، به این دلیل که نمکش را خورده‌اند. رؤسای آمریکا را مثل پدر دوست دارند نه برای شیرین‌کاری‌های « طولانی و بلند و نادیده ناگرفتنی» بایدن و امثالش، به‌خاطر آنکه از آنجا نان می‌خورند. بعد منتقدان خود را متعصب می‌دانند. 

     گاو سعودی را نمی‌بینند که کودکان یمنی را زیر پا، پاره پاره می‌کند همان گونه که جنایت ناو وینسنس را به یاد ندارند و زرده و سردشت وحلبچه را نمی‌شناسند . از صبرا و شتیلا و نبل و الزهرا و کشتار اسپایکر و دختران مدرسه سیدالشهداء افغانستان و مسلمانان میانمار و شیخ زکزاکی و ... و هزاران هزار واقعه تلخ بی‌خبرند و برایشان مهم نیست. مهم کدخدا و ملکه است و کسانی که دور سفره آنهایند. از نظر آنها برخی جنایات خوب است و برخی بد. معیارهای دوگانه‌ای دارند بدتر از فیفا. برای ورزشکاری که روی پیراهنش « سلام برحسین » نوشته باشد، ورزش از سیاست جداست ولی اگر روی نمایشگر استادیوم به روسیه بد بگویند و اوکراین را ناز کنند، انسانیت است . بیماری این بی‌وطنان بی‌ریشه که برخی از آنها خود را بی‌ناموس و بی‌غیرت معرفی کرده بودند این است که از مرض داشتن لذت می‌برند. 

     دنبال افتخارات مردم ایران‌اند تا تحقیرش کنند. به دنبال حق‌اند تا تکذیبش کنند. به دنبال حقیقتند تا در آن ‌تردید کنند. به‌دنبال واقعیت‌اند تا لجن‌پراکنند. و در یک کلام دنبال سطل شیر می‌گردند. در مورد کسانی که بعد نجات نفتکش ایرانی از دست دزدان آمریکایی یا توقیف ناو ملکه در گوشه خلیج فارس توسط سپاه می‌گویند «که چه؟» جز « أفی قلوبهم مرضٌ » چه می‌توان پرسید؟ یا برای کسی که به متلک از نبود «حرم در اوکراین» می‌نویسد جز دعا برای طلب شرف و ادب و عقل، برایش از خدا چه می‌توان خواست؟ دیدن مستقیم جنگ روسیه و اوکراین، نیازی به ماهواره همسایه ندارد، گوش و چشم و عقلی می‌خواهد که به کار آید و حیایی که با یادآوری خیانت گذشته شرمگین شد. اینها به جای عبرت و فریاد بلند «غلط کردم» عادت به اتهام‌زنی دارند. 

     یادشان رفته در فتنه سبز 88، قصد اُکراینیزه کردن ایران را داشتند و تحریم‌های فلج‌کننده کاتسا و آیسا، دسته گل آنهاست. یادشان رفته سیاست‌شان را بر جوک «دنیای آینده دنیای موشک‌ها نیست» پایه‌ریزی کردند یا با بتن‌ریزی در راکتورها قصد تحویل دست بسته مردم خود به کدخدا را داشتند. یادشان رفته با برجام مردم خود را تحقیر کردند و با حمایت و اجرای 2030 قصد ‌تربیت دانش‌آموزان ایرانی برای سربازی آمریکا و انگلیس داشتند. و آب خوردن مردم را به تحریم وابستند و به قول شفاهی کری امید بستند و با FATF و سوئیفت به‌دنبال قفل زدن به اقتصاد بودند و ... کلید همه این قفل‌ها را به کدخدای نادرستی سپردند که غوغاساز و غوغازیست است و اکنون واهمه افول کدخدا و مرگ معبود خود دارند.

     و اکنون که روسیه پس از اسقاط گلوبال هاوک، ناو انگلیسی و موشکباران عین‌الأسد، جرأت نه گفتن به ناتو و در سینه آمریکا رفتن را پیدا کرده و پس از ایران در حال اثبات مرگ کدخدا به عالم است، برخی زبونان سفله به‌دنبال عقده‌گشایی و لجن‌پراکنی‌اند و به جای شماتت بایدن نامتعادل و نفرین به ناتو و دعوت روسیه به خویشتن‌داری و کمک به مردم آواره، به‌دنبال انتقام از ایران و انقلابند. گویی ایران به روسیه سلاح فروخته یا اوکراین را ما خلع سلاح کرده‌ایم. اصل ماجرا را نفهمیده و طبق آیه ابتدایی، از فهم صحیح عاجزند و خود را به هرنکبت و خفتی می‌آلایند تا حق نان و نمک کدخدا و ملکه را بجا آرند و حواس مردم را از این واقعیت پرت کنند که الگوی آنها در بی‌ارتش و سپاه کردن ایران، آلمان و ژاپن بود و در خلع سلاح و وابسته کردن ما، اوکراین. اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند که «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللهُ وَاللهُ خَيرُ الماكِرينَ» یعنی چه؟ یعنی فهمیده شود انقلاب اسلامی در شکست ابهت آمریکا الگو شده است.

 

 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- نام یکی از بت‌های اعراب جاهلی

2- تاریخ اسلام، آیت‌الله سبحانی، ص14

3- تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد 1، ص11

 

 

 

 

 

 

منتشر شده در ستون یادداشت روزنامه کیهان مورخ 12اسفند1400

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۲/۱۳ساعت 16  توسط محمدهادی صحرایی  | 

 

    

      كسانیکه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و امربه معروف و نهی از منکر می کنند و فرجام همه كارها از آنِ خداست. سوره حج آیه41

     گفتمان اگرچه گاهی به جای گفتگو مورد استفاده قرار می گیرد ولی معنی آن فراتر از آنست. گفتمان را می توان به ادبیات غالب یا حاکم بر یک جامعه تعریف نمود که توانسته اندیشه ها، رویکردها و اقدامات را به خود مشغول و در گفته ها و شنفته های مردم، برای خود جا باز کند و حیات و ماندگاری آن باتوجه به قدرت موضوع یا قدرت گفتمان ساز، وابستگی جدی تر دارد. در این باره می توان بیش از این گفت که به همین مقدار بسنده می کنیم و به متن می پردازیم.

      انقلاب اسلامی ایران که به فضل خدا و همت مردم 43 ساله شده است را می توان نمونه موفقی از قدرت گفتمان ساز اسلام نابی معرفی نمود که در نظریه ولایت فقیه حضرت امام خمینی که رحمت خدا بر او باد، مطرح شده است. نظریه ای که به خاطر قدرت و بنیه خوبی که دارد توانسته 43 سال حاکمیت خود را در حوزه تحقق و اجرا نیز به همگان نشان و الگوی درخشان حکمرانی اسلامی را ارائه دهد. نظریه ای که توانسته حدود شصت سال در معرض نگاه و نقد اندیشمندان موافق و مخالف قرار گیرد و خارج از هرگونه نگاه جانبدارانه موفق شده بی لرزش و لغزش، راه خود را بدون عدول از مبانی و خیانت به پیروان که در مکاتب دیگر به عنوان « فرزند خواری انقلاب ها » معروف است، بپیماید. نباید فراموش نمود که در دوره ای به سر می بریم که بازار ایسم های رهایی بخش و تئوری های پرطمطراق و مکاتب مدعی که با پمپاژ دائمی پول، قدرت و مشروع سازی علمی تقویت می شوند، گرم بوده و هست و هر نظر و ایده ای را یارای ماندن و مقابله با این سیطره نیست.

     زمانیکه دنیا بین دو ابرقدرت شرق و غرب که مولد دو تفکر کمونیستی و لیبرالیستی بودند تقسیم شده بود، نظریه ولایت فقیه چنان با قدرت پا به عرصه نهاد که به گفته اندیشمندان جبهه دشمن، زلزله ای نگران کننده در ساختار و ارکان ابرقدرتها به وجود آورد. کسی گمان نمی کرد با توجه به طراحی و برنامه ریزی منسجم و منظمی که بریتانیا پس از کشف قدرت مرجعیت در تحریم تنباکو و تدارک مشروطیت، برای منزوی کردن روحانیت و فقه شیعه انجام داده بود، مرجعیت شیعی بتواند چنین توفنده و دانش بنیان، قرن بیستم را رستاخیز دین کند. بریتانیا که در آن زمان نماد استکبار جهانی بود دریافت که جایگاه نهاد روحانیت و فقه پویای شیعه عامل اصلی حیات و تحرک مردم است و قدرت اقناع و اجماع مردم را به دست دارد. لذا با ایجاد انحراف در مشروطیت، اعدام شهید شیخ فضل الله نوری، تدارک قحطی بزرگ برای نسل کشی شیعیان و بی رمق کردن روحانیت، روی کار آوردن رضاشاه با مأموریت فرهنگ و سنت ستیزی و نیز ساختارسازی غربی پسند و ... خواست خیال خود را برای همیشه از این جوانب راحت کند.

     عظمت قیام امام خمینی با توجه به این زمینه سازی های مرتب و منظم و دقیق بریتانیا و بعداً آمریکا مشخص می شود که چگونه فریادش از این خاکستر برخاست و شعله تنوره کشید. دشمن فکر همه چیز را کرده بود جز اینکه شیعه با جهاد زنده است و انعطافش در تنوع جهادها حیرت آور است. آنگونه نیست که جهاد کبیر را رها کند و نافهمانه از دشمنان تبعیت کند یا بدون جهاد اکبر به جهاد اصغر بپردازد. چون تربیت شده علی بن ابیطالب است، بصیرتش را بر تیغه شمشیر حمل می کند. هر عرصه ای که نیاز سعادت دنیا و عقبای اوست را مجاهدانه و عالمانه و بر مبنای فطرت پیگیر است. علم باشد علم؛ اقتصاد باشد اقتصاد؛ فرهنگ باشد فرهنگ؛ نظامی باشد نظامی و ... . با منطقی ساده و روان با این مفاهیم که « خدا برتر از همه چیز است»، « نه ظلم کن و نه ظلم را بپذیر»، « کنار مظلوم باش و در مقابل ظالم». شعارهایی فطری که انقلاب اسلامی بر آن بنا شد، ساده و دلنواز و همه فهم است و نیاز به امامی دارد که آنرا تعریف کند و جهادگرانی که آنرا تبیین و امتی که آنرا تمکین کنند.

     این گفتمان شربتی است که در ذائقه همه مؤمنین و مستضعفین و آزادگان و جوانمردان شیرین آمده و به کام. به همین دلیل است که با توجه به 43 سال کینه توزی و کینه ورزی دشمنان و قدرت فراتصور رسانه ای آنها، دست برتر از آن ایران است. نه در ابزار رسانه ای، بلکه چون از حجت و منطق برتر برخوردار است هر روزه مورد رغبت بیش از پیش جهانیان قرار می گیرد و پی درپی درحال تولید مثل و نسل است. شاهد این ادعا دو چیز است: اول، اذعان جبهه مخالف و دشمن به شکست و ناکامی خود و دوم، تلاش بی وقفه، متمرکز و متنوع آنان. سؤال اینست اگر آنگونه که دشمنان و بدخواهان و نافهمان می گویند، گفتمان انقلاب اسلامی ضعیف و در حال افول و انقراض است چرا 43 سال، دشمنان خود را به هربدنامی آلوده و اینهمه هزینه می کنند؟ با این حجم و هیمنه، مقابله و مقاتله برای از بین بردن انقلابی که در حال اسقاط است عقلایی است؟

     خسارت ها و ریزش ها اگرچه ناراحت کننده است ولی نباید از برکات و رویش ها و موفقیت ها غافل شد. شیوه ما منطق، صداقت و طهارت است و در مقابل، دشمنان ما تزویر، تزیین، تهدید و تحریم را در برنامه دارند. طرف مقابل ما از هرشیوه ای که بتواند برای رسیدن به هدفش استفاده می کند ولی ما اینگونه نمی توانیم. شیوه علوی کجا و شیوه ماکیاولی که یکی از اضلاع تفکر غربی است کجا؟ امام راحل ما با همین شیوه محدود شده با اخلاق اسلامی خبر مرگ ابرقدرت شرق را اعلام کرد و همگان صدای خرد شدن استخوان مارکسیسم را شنیدند. امام حاضر نیز از افول آمریکا خبر داد و مردم شکستن کشتی تایتانیک را نظاره گرند و از 19 سال باقیمانده برای مرگ و محو صهیونیزم طبق وعده سال94 غافل نیستند.

     آیه ای که در مطلع این نوشته می درخشد، پس از آیه « وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُه» آمده و قبل از این نیز خدا کسانیکه تنها جرمشان خداخواهی است و مورد ستم و آزار قرار گرفته اند را دلجویی می کند و وعده حمایت و به آنها اذن قتال می دهد و ... . لذت خواندن این آیات را نباید از دست داد. جان کلام، گفتمانی است که خدای متعال بیان می کند. بندگان خدا چونکه قدرت یابند، مظاهر عبودیت که نماز و عدالت اقتصادی که زکات است و مسؤولیت اجتماعی که امر به نیکی و نهی از بدی است را به پا می دارند و گفتمان غالب می کنند. انقلاب اسلامی ما اگرچه در بخشهای وسیعی موفق بوده ولی متأسفانه در این گفتمان قرآنی غفلت شد و عقب افتادیم. دلایلش را باید در فرصت های دیگر گفت ولی مهمترینش بی اهتمامی دولتها به این مهم بوده و هست. گرچه رمز موفقیت انقلاب اسلامی، وحدت کلمه « الله اکبر» بود ولی این گفتمان نشد. عدالت اقتصادی و امربه معروف و نهی از منکر هم همینگونه بر زمین ماند و دولتی جوانمردانه زیربار آن نرفت و این شد که شده.

     اگرچه کارهای زمین مانده بسیار و دولت جدید روز و شب را به هم دوخته که جبران مافات کند ولی این نکته بسیار حیاتی است که باید پیگیری مجدانه شود. ضروری است تحقیق و تفحصی از نهادها و سازمان های مختلف صورت گیرد و اهتمام آنها به این گفتمان خدا را خارج از گزارش های به درد نخور، پیگیر شود. اضطراری است برنامه های کلان و طرح های بزرگ با این امور مهم همسو شوند. دستگاه های فرهنگ ساز ما در این زمینه ضعف مفرط دارند. مثلاً جشنواره فیلم و تئاتر و موسیقی فجر که برای گفتمان سازی فرهنگ انقلاب اسلامی راه اندازی شده چقدر از این گفتمان بهره مندند؟ و چرا در اختیار کسانی قرار داده شده اند که فهم صحیحی از گفتمان انقلاب اسلامی نداشته و حتی ارادت و ادبی به فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی هم ندارند و معمولاً نقش ضدگفتمانی دارند؟ چرا هرساله از این تریبون برای تحقیر و توهین به فرهنگ و آیین کشور استفاده می شود و مسؤولین اگر متعهد باشند، جز عذرخواهی های رقیق و وعده های خیالی برای اصلاح، کار دیدنی نمی کنند؟ مردم در این عرصه موفق تر از مسؤولینی هستند که برای این امور حقوق و جایگاه اجتماعی می گیرند.

     جشنواره فیلم فجر امسال اگرچه ارث لیبرالهاست ولی در سال بعد هرگز نباید چنین باشد. کسانیکه فرهنگ ملی را پامال می کنند لیاقت حضور در ارکان هیچ اتفاق مهمی که با پول بیت المال برپا می شود را ندارند. مسؤولینی که به دنبال علت بی رغبتی مردم به سینما می گردند، دلیلش را در سخنان حاشیه ساز همین امسال جستجو کنند. طبق کدام عقل، کسانیکه در زندگی زناشویی خود موفق نبوده و بارها شکست خورده اند و افسردگی خود را زیر رنگ و لعاب و خنده های زورکی پنهان می کنند باید الگوی مردم شوند؟ چرا باید کسانیکه بیشترین توهین را به فرهنگ و معتقدات مردم می کنند، بهره مندتر از دیگران باشند؟ با دست و دهان به رسانه ملی و سینما و فرهنگ ایران اسلامی، توهین می کنند و با پاپیش می کشند و چرا باز هم به آنها داده می شود؟ کدام عقلی می پذیرد کسانیکه سوادشان از معمول جامعه کمتر است در امور مهمی مثل حجاب و عفاف و حلال زادگی دهن به غلط بجنبانند؟ چرا مدعیانی که معمولاً با التماس و ... به این عرصه وارد می شوند و با غفلت رسانه ملی و پول مردم و مالیات های نداده خود به شهرت می رسند، حق اظهار نظر در مورد همه چیز را به خود بدهند و دیگران را با حرف غلط و ترجمه ای « دیگران را قضاوت نکنیم » از اظهار نظر در مورد خود منع می کنند؟

     یکی از کارهای مهم دکتر رئیسی که نشان داده اهل تدبیر و قاطعیت است، باید فعال کردن وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و مطالبه تحرک بیشتر و عمیقتر از این وزارتخانه کلیدی و رهایی از این رخوت و فرسودگی و موریانه ها باشد. نیز یادآوری وظیفه ذاتی این وزارتخانه و دانشگاه های صداوسیما، سوره و دانشکده های هنر است به گونه ایکه بتوانند به سرعت و دقت به رسالتهای عظیم خود که گفتمان سازی فرهنگی انقلاب اسلامی است برسند و خود را به تراز فرهنگ مردم بزرگ و انقلابی ایران اسلامی برسانند. و این حقیقت و واقعیت مهم را برافرازند که سه سنت پسندیده و مهم ایرانیان اصیل که به تأیید اسلام رسیده، حجاب، عفاف و پاکدامنی زنان بوده و ابنیه تاریخی پارسه و طاقبستان و امثال اینها محل علم اندوزی و عبرت آموزی است نه ادا و اطوار روشنفکری و ناسیونالیستی بی سوادانه. و هرکس غیر از این مدعی شود یا ایرانی نیست و یا نادانی است که جایش در رسانه و تریبون رسمی نیست. و خدا ما را عالم به وظایف و عامل به تکالیفمان قرار دهد. إن شاءالله.

 

 

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 30بهمن 1400

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۱۲/۰۳ساعت 8  توسط محمدهادی صحرایی  |