دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید / رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه / کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم / نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه / گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم / نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه / به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری" / به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه" / کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد / اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه / دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد / زمین کارزار ما تل آویو است، تهران نه!
از حضرت رضا سلام الله علیه شنیدن و گفتن و نوشتن مثل سایر اهل بیت علیهم السلام، تکلیفی است که لذتش بیش از توفیق آنست. و از جمله معدوداتی در عالم است که فایده اش به شنونده و گوینده و نویسنده می رسد و جدای از امید داشتن به صله و پاداش و خواهش داشتن از این بزرگان، حکایت از این حضرات، شخصیت را رشد و محبت را صیقل می دهد و عقل و تدبیر را ورزیده و زلف عشق را شانه می کند. چه کیمیایی از این بالاتر؟ در روزگار ما داشتن همین موارد آرزوست و خواهان و عاشق سینه چاک بسیار دارد. و نیز کسانی که نابرده رنج دنبال گنج می گردند و تکامل شخصیت خود را غیر از آنجا که باید جستجو می کنند و همین نیاز و بی خبری مایه طمع شیادان شده و بینوایان را اغوا می کنند. اصلاً رهزنان عقل و عشق به نام رشد و شکوفایی شخصیت، گم گشتگان جویای نام و نشان را بیچاره می کنند و به قهقرا می برند.
ریا آنجا شکل می گیرد که پرهیزگاری ارزشمند است و حقه آنجا درست می شود که حقیقت، شرف دارد و جعل آنجا رواج می یابد که اصیل، اصالت دارد. در جامعه ای که ارزش کفر و ایمان یکسان است هرگز نفاقی به وجود نمی آید. و در جایی که خوب و بد تفاوت نمی کند، بدها چرا باید خود را به خوب ها تشبیه و به چه انگیزه ای تظاهر کنند؟ اصلاً آنکه متاعش ارزشمند و قابل عرضه نیست، طمع دزد و رشک حسود را هم بر نمی انگیزاند و دشمن در کمین هم ندارد. جنس و نشان تجاری مرغوب را کپی می زنند نه بنجل را. اینکه طعنه می زنند چرا جامعه دینی تا این اندازه مشکل و دشمن دارد پاسخ این است که متاع قیمتی اینجا زیاد است و خواهان دارد و اخلاق، محور است که در کنار درستکاران، سوداگران هم می آیند و تدلیس می کنند و دشمنانی گرد می آیند تا به خورشید خاک بیافشانند.
پس دشمنانِ خوبی، یا ریاکاران و منافقان و سوداگران اند یا کسانی که موجودیت ناپاک خود را در خطر می بینند و چون میکروب، حیاتشان در عفونت و ناپاکی است و معلوم است که دشمن پاکی اند. آنکه از هرزگی امرار معاش می کند کجا قاعده و قانون را گردن می نهد؟ و آنکه آلوده است چگونه رونق بازار طهارت را طاقت می آورد؟ آنکه ظالم است، عدالت را می پذیرد؟ یا آنکه دزد است، پلیس و نگهبان را دوست می دارد؟ قابیل، هابیلِ برگزیده را تحمل می کند؟ و از این قبیل بسیار است ولی باید دانست که این مبارزه بدی علیه خوبی همیشه به این واضحی نیست. نفاق و ریا و تظاهر راهی است که دشمنان هرگز از آن غافل نمی شوند و آموخته اند که در مواجهه اغفال کننده باید ریاکارانه به عشق و انسان دوستی و زیبایی روی آورند.
از سوی دیگر، برای آنکه بین دوغ و دوشاب، فرقی نمی گذارد نمی توان سخن از کیفیت گفت. آنکه مرده شور است، شاه و گدا نمی شناسد و آنکه قوت غالب و عشق حاکمش علف و یونجه است، توصیف طعم کباب، بیهوده است و ... و با آنکه مزدور دشمن و مسح شده شیطان است، نمی توان سخن از وطن و ریشه و شرافت و طهارت گفت. و در آنهاکه «مُلِئَت بطونُهم مِن الحرام» حتی سخن سیدالشهداء هم اثر نمی کند. آنکه با بدی آمیخت را غیر از خدا کسی نمی تواند به راه آورد. و آنرا که پول و وعده سفارت خانه های اجنبی فریفت را نمی توان سر به راه کرد. مولوی در دفترچهارمش داستان آنکه به خاطر شغلش به بوی بد عادت داشته و در بازار عطاران از رایحه عطر و گلاب، بیهوش شده را حکایت می کند و می گوید آنکه با بدی عجین شده، خوبی را برنمی تابد و برای به هوش آوردنش باز باید او را در معرض همان تعفن و گندی که عادت داشته قرار دهند چراکه داروی مغز پلید، سرگین سگ است.
اینها که مرور شد بخش بزرگ مشکلات جامعه ای دینی است که به متاع ارزشمندش، هم دشمنان و هم منافقان طمع کرده و از سوی دیگر، عده ای نمی توانند توضیح و تفاوت ها را بفهمند.
در سالروز ولادت ولی نعمت ما ایرانیان که حضرت رضاست گاهی باید او را توصیف نمود و عشق بر محبت مردم افزود و گاهی باید از او دفع شر اشرار و کینه کینه توزان کرد تا کسی گمان نکند می شود به روی خورشید چنگ کشید. درباره قرآن و پیامبر اعظم و سایر ائمه و مقدسین هم همین است و کمترین وظیفه جان نثاران عاشقِ پاکی، همین دفاع روشنگرانه است. شیوه تبیین ما در مقابل شیوه توهین آنهاست و خودباوری ما در دفاع اینگونه ای از ارزش ها به خاطر اطمینان ما به راه حقی است که می پیماییم. شاید به نظر، شایسته می بود که دفاع از ساحت حضرت رضا و پیامبر در همان زمان جسارت صورت می گرفت ولی باید دانست که در جنگ رسانه ای که دشمن تله می گذارد، بهترین راه خویشتن داری و پاسخ به موقع است.
باید شیرینی سرود فاخر و دشمن کوب « سلام فرمانده » با اجراهای متعدد و حماسه سازش در شهرهای مختلف، در ذائقه ها می ماند و بماند. باید مراسمات 14 خرداد و 15 خرداد نیز به نحو احسن انجام می شد و امت با رهبر راحلشان بیشتر آشنا می شدند و برای رهبر حاضرشان، ذوق و شوق می کردند و بکنند. و از آن سو باید دشمن طرح تله گذاری اش برای تأثیرگذاری بر مناسبات ملی و مذهبی ایرانِ پاک، عقیم بماند تا سرفرصت پاسخ جسارت هاشان داده شود. اگر به آتش انداختن ابراهیم می توانست نمرود را از مرگ با پشه برهاند، آتش زدن قرآن هم می تواند غرب در منجلاب را نجات دهد. توهین به پیامبر اگر افاقه می کرد و جبهه کفر را تقویت، ابوسفیان مجبور به اسلام آوردن نمی شد و ابولهب و زنش هیزم کش جهنم نمی شدند. و جسارت به ائمه اگر جواب می داد، یزید بن معاویه را خوراک سگ نمی کرد.
همه اینها که گفته شد واقعیت تاریخی است و تفاوت ما با دشمنان در اینست که ما مبنای منطقی و انسانی داریم و مبنای آنها رسیدن به جنگلی منظم است که زوردارِ ظالمِ پیروز، حاکم است و سایرین محکوم. جنگها و کشمکش های بی وقفه جهان غرب از جنگهای صلیبی به بعد گویای همین نکته نیست؟ اخلاق، به همان اندازه حداقلی که معتقدند، ابزار فریب مردم است برای حکمرانی. مبنای این را نیز می توان می توان در کتاب «شهریار» ماکیاولی و مقدمه کتاب «موج سوم دموکراسی» هانتیگتون و پروتکل های صهیون مشاهده کرد. غرب اگر متاعی غیر از سکس و خشونت داشت، حال و روزش به امروز نمی رسید و عقلای آنجا اگر جرأت داشتند، « عنکبوت مقدس» و96 ساله کاخ باکینگهام را خلع می کردند تا به غیر از 7 کشور مستعمره، بقیه جهان هم از تار بریتانیا رها شوند. آن علمی که به تولید پروتئین خوراکی از فضولات انسانی ختم شود یا به بمب اتمی که نسل و حرث را با هم می سوزاند یا آنچه که هنوز نتوانسته کرونا را مداوا کند هم ارزانی خودشان.
بازار برده فروشان خود را به نام جشنواره های هنر و فیلم و تئاتر نامگذاری کرده اند تا بردگان زیباتر و کاری تری به دست آورند وگرنه کالاهای هنری خود که بر مبنای توسعه و تقویت استکبار و غارت تولید کرده اند را هرگز متوقف در جشنواره ها نمی کنند. این «جشن پاره ها» جایی است که بی هنرانِ خودکم بین، باید هرآنچه می توانند بگویند و انجام دهند و بپوشند تا دیده شوند. دیده شدن به هرقیمت. افراد شکست خورده و ورشکسته باید به فرهنگ و کشور و باورها و اعتقادات مردم خود توهین کنند و لباس سنت خود را در آورند و آنچه نامفهوم و بی هویت است بپوشند و از آنها تقلید بی حیایی کنند و حرف های گنده سیاسی که معنی اش را نمی فهمند بزنند و ... تا دیده شوند و اقامت بگیرند. حاشا به شهرتی که با این خودفروشی به دست آید و افسوس به سرمایه هایی که حراج می کنند وگرنه به ساحت فرهنگ ایران اسلامی که خدشه نمی افتد. إن شاءالله
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ22خرداد401
آنگونه كه شايسته است در راهش جهاد كنيد. او شما را برگزيد و در دين مشقت و تنگنايى براى شما قرار نداد، اين همان كيش پدرتان ابراهيم است، او پيش از اين شما را مسلمان ناميد تا پيامبر گواهتان باشد و شما گواه بر مردم... به خدا توسل جوييد كه او مولى و سرپرست شماست- چه مولاى خوب و چه ياور شايسته اى. سوره حج آیه 78
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است / یوسفی رفته است آری وضع کنعان روشن است / تکسواران تیز میتازند در صحرا هنوز / از تلاطم باز ننشسته است این دریا هنوز / آتشی پیداست آن سوی بیابانها هنوز / باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز / این شبستان کهن با نور ایمان روشن است ... کی به اندک بادی اقیانوس لرزان میشود / کوه کی با یک خراش ساده ویران میشود / عاشق رفتن کی از رفتن پشیمان میشود / کی میان ابرهای تیره پنهان میشود / آسمان ما که با خون شهیدان روشن است... .
جهاد، هر کوشش و تلاش ویژهای است که در میدان مبارزه و در مقابل دشمن انجام شود. میدان مبارزه گاهی اقتصاد است و گاهی فرهنگ یا سیاست یا ... و گاهی نظامی است. در همه این زمینهها اگر آن تلاش ویژه با هدف تقرب و با اخلاص صورت گیرد پیروزی را به همراه دارد. انقلاب اسلامی که افق و حیات ویژه و طیبه را بر روی مردمان معاصرش گشود از همان ابتدا بنایش را بر مجاهده گذاشت. خدا امام راحلمان را غرق در نور کند که این راه نورانی سعادتمندانه را باز نمود و راه بهشت را برایمان هموار کرد. قاعدهاش بندگی خدا و شعارش «ربناالله» و آزادی از هرگونه بردگی بود و آزادگی از هر نوع کاری که با روح متعالی انسان ناسازگار است. ترس، بیتفاوتی، دنیاپرستی، طمع، تکبر و... و هرچه که روح آزاده انسان را آزرده میکند در اندیشه او نبود و انقلاب اسلامی را بر امثال این معارف بنیان نهاد.
انقلاب اسلامی، امپریالیسم را استکبار نامید چرا که خبث این استکبار از آن امپریالیسم گویاتر است و در آن تبعیت از تعریف مکاتب تکبعدی نیست. امام نشان داد که آبادی دنیا و آخرت را با هم میخواهد و تعریفش از آبادی پیشرفت بود نه توسعه. مبانیاش الهی، حکیمانه و نورانی بود نه جاهلانه و کور و سردرگم. حتی در انتخاب واژگان و مفهومسازی هم به فرهنگ اصیل و اسلام ناب پایبند بود. پیشرفت را انتخاب کردیم نه توسعه را. در مقابل اسلام پهلوی، سعودی، اخوانی، لیبرالی، متحجر، مرفه بیدرد و در یک کلام، در مقابل اسلام آمریکایی و آمریکاپسند، اسلام ناب را از گنجینه درآورد و عرضه کرد و ختم کلام را گفت. دلیل این مفهومسازی و ایجاد ارزش افزوده به معانی لغات، غیر از دمیدن روح خودباوری و استقلال نظر و چینش خشتهای تفکر تمدنی در کالبد بیرمق و تشنه اندیشه، دستور قرآن بود که به مؤمنین فرمود به جای «راعنا»، «انظرنا» بگویید.
انقلاب اسلامی امثال این معارف و مفاهیم نو ولی ریشه دار را چنان تبیین و تشریح نمود که مؤمنینش را سرآمد روزگاران و تاریخ نمود. تولید ثروتی که کوثری است نه تکاثری. یعنی حلال و طیب و جوانمردانه نه حرام و ربوی و نامردانه. ثروتی که از جنس تذکار باشد طاهر است و آن ثروتی که غفلت زا باشد فاسد است. پیشرفت در اندیشه انقلابی ما با عدالت همراه و تولید قدرتش بر مبنای دادگری است. انقلاب اسلامی اقتداری میخواهد که بر مبنای «لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ» باشد، نه ستمگری و نه ستم پذیری. برادر بزرگتری که پدرانه در کنار همه مؤمنین و مستضعفین است و شریک غم همه ستمدیدگان. ستون استواری که تکیهگاه خستگان از ایسمهای مشوه و رنگارنگ است و سایهای که خنکایش روح انسانیت را تمدید قوا میکند و تنها چشمه جوشانی که میتواند عطش سوزان اندیشه را سیراب کند.
این مختصر که گفته شد برای این است که بدانیم برای چه ما را میکشند. ما پاکی را انتخاب کردیم و پاکی همیشه دشمنانی خبیث و کثیف و عفن دارد. عدالت میخواهیم و این خوشایند ستمگران نیست. اقتصاد «أُسِّس علی التقوی» خواستیم و این با نظام نزول خوار جهانی سازگار نیست. آزادی را خواستیم و این با منافع بردهفروشان حرفهای تقابل دارد. ما به خدا میخوانیم و آنها مردم را به پرستش شیطان اجبار میکنند. حال و روز دنیای مصیبت زده امروز عاقبت بهشت شدادی است که روشنفکران غربزده و میسیونرها و نفوذیهای سمپات تصویرش میکردند. بهشتی که به دهکدهای رسید که از انسانیت تنها قیافهاش را برای فریب ساده دلان گذاشتهاند. سگ هار و پاچهگیر صهیون، حاکی از ویرانی ده و نادرستی کدخدایش است که هرکه را با او نباشد علیه خود میداند و شایسته کشته شدن. منطق، منطق فرعونی.
در نبرد مقدس انقلاب اسلامی با ناراستی و نادرستی، آنچه امروزه بیش از همه در معرض هجوم و دشمنی است، امید مردم و بازوان قدرت افزای نظام آنهاست. در مبارزه گاهی به نقطه ضعف حمله میکنند و گاهی نقطه قوت را هدف میگیرند. نقطه ضعفها زمانی مورد هجوم قرار میگیرند که قصد و توان از بین بردن در میان داشته باشد. وقتی به مرزهای یک کشور و یا ساختارهای اقتصاد و فرهنگ حمله میشود که به تسلط و سیطره و از بین بردن امیدواری باشد ولی زمانی به نقاط قوت حمله میشود که قصد، کشتن روحیه و تخریب امید باشد و این را میتوان نشانه ناامیدی مهاجم از برتری و براندازی معنی نمود که به منظور گرفتن سرعت و القای ناکارآمدی انجام میشود. حمله نوع دوم وقتی به ترور دولتی رسید غیر از اینها که گفته شد به معنی نزدیکی اضمحلال و نابودی مهاجم است. این تحلیل کوتاه بهویژه در مورد رژیم صهیونی، اعتبار ویژه دارد.
این تحلیل را باید ضمن شناخت رژیم اشغالگر قدس و اسرائیل غاصب مرور کرد. رژیمی که پیروز جنگ شش روزه است و داعیه حکومت نیل تا فرات و حکومت جهانی و به بردگی گرفتن جهان و ... را داشت و صاحب بزرگترین کارتلهای تجاری و سرمایهداران افسانهای و شبکههای ارتباطی و رسانههای فراپیشرفته جمعی و ماهوارهای و ... است و در هر علمی که بتواند ابزار تسلطش را فراهم کند موفق است و سران بسیاری از کشورهای قدرتمند و ثروتمند جهان را در کنترل خود دارد و حرفهای گنده میزند و ... کارش به جایی رسیده که مثل 42 سال پیش سازمان مجاهدین خلق و کومله و دموکرات، در کوچههای شهر، مردان بیمحافظ و خدمه را ترور میکند. خفت از این بالاتر هست؟ فرعون و قارونی را باید تصور کرد که چاقوکش و گدا شدهاند. ذلتی از این پستتر هست؟
اگر شهرمان امن نبود که باید نخبگان را به خودروهای ضدگلوله و سلاح تجهیز میکردیم و لشکرهایی برای مراقبت از آنها میگماردیم و مثل آمریکا و اسرائیل و سایر بزدلان، در مکانهای گم و نامعلومی مثل صحرای نوادا و زیرزمینهای تلآویو و اردوگاههای بدون نام و شرکتهای پوششی در کشورهای دیگر و... ساکن میکردیم. کشتن دانشمندان و پاسداران پراید سوار بدون محافظ در کوچه و محله اگر هنر بود، منافقین دهه شصتی که اکنون با قرص اعصاب و روان زندهاند هنرمندتر بودند هرچند که برخلاف صهیونی ها، صاحب تشکیلات اطلاعاتی و نفوذیهای قوی نبودند که بتوانند فرق سیگار فروش و واکسی را از حزباللهی تمیز بدهند یا مثل اسرائیل صاحب امپراتوری رسانهای جادوگر نبودند که بتوانند حقارت خود را رنگ شجاعت بزنند و مرگ خود را دور بنمایانند.
جنایت اسرائیل در این ترور و امثال آن اگرچه حکایت از «ژن نادرستی» و خوی شرور و جنایت پیشه آنها دارد ولی هرگز از دسترس انتقام آشکار، شجاعانه، آگاهانه و از قبل اعلام شده جبهه مقاومت دور نیست. آخر خندههای زورکی آنها، اشکهای واقعی است و نتیجه گندهگوییشان فریاد «غلط کردیم» آنهاست. تلاش مذبوحانه از این نظر ضربالمثل شده که حیوان در حال ذبح، به خیال گریز از مهلکه دست و پا میزند و نمیداند که چند دقیقه بعد از این تقلا پوستش را سالم میکنند و زیر پا میاندازند. شهید سعید ما، حسن صیادخدایی به آرزویی که در پیاش بود رسید و شاید نمیدانست بهشتی که با جهادش طلب میکرد را در نه محل کار و اداره و نه در جبهه دمشق بلکه به در خانهاش میآورند و به او هدیه میکنند. خدایش بیامرزد و «جهاد همهجانبه» او و عاقبت شیرین و سرافرازانه و «حق جهاد» او را نصیبمان کند که آخر خیابان مجاهدین اسلام به شهادت میرسد. إنشاءالله
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ خرداد401