دوستان عزیز وبلاگ سلام
مدتی است که فرصت نکردم وبلاگ را به روز کنم ولی امروز اتفاقی افتاد که حیفم میاد ننویسم و شمارو هم نخندانم .
روزنامه ی اعتماد ملی را که می شناسید . همان روزنامه ای که می گویند تیم فوق العاده ی حرفه ای داره و این تیم فوق العاده حرفه ای ژورنالیست که برای مرد هوش و حافظه ی ایران یعنی کروبی (صاحب امتیاز اعتماد ملی ) قلم می زنند و این روزنامه ی فوق العاده که خودشان می گویند دست همه ی مردم یک اعتمادملی است توانست کمتر از یک درصد آراء مردم را کسب کند و از بین چهار کاندیدا رتبه ی پنجم را برای کروبی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری به ارمغان بیاورد در یک گاف یا سوتی یا هرچی توبگی ُ امروز عباس سلیمی مجری برنامه های قرآنی را با سلیمی نمین روزنامه نگار اشتباه گرفت و در خبر صفحه ی اول خودش آنچنان باولع و عجله به شکایت سلیمی از یک خواننده به نام محسن نامجو ومحکومیت نامجو پرداخته که نگو ونپرس . غافل از اینکه این دو تا دونفرند نه یک نفر .
بقیه ی مطلب را در نشانی زیر و از خود روزنامه بخوانید تا بدانيد برخي چگونه جاهلانه و احمقانه و بدون در نظر گرفتن خدا به سياست بازي مشغولند و همينطوريست كه همه چيز را زير سؤال مي برند .
گروه هنر، مجيد رئوفي: عباس سليمينمين امسال با دو موضوع كاملا متفاوت به اخبار يك رسانهها راه يافته است؛ اولي كشمكش دامنهدارش با مديريت دانشگاه آزاد و ديگري ماجراي شكايتش از محسن نامجو. هرچند فعاليت سليمي در زمينه موضوع اول همچنان با شدت و حدت ادامه دارد، به نظر ميرسيد كه ماجراي شكايت او از محسن نامجو با عذرخواهي رسمي اين خواننده فعلا غربتنشين منتفي شده است اما خود سليمي روز گذشته در گفت و گو با خبرگزاري ايكنا درباره نتيجه اين شكايت نشان ميدهد كه از پيگيري اين ماجرا هم مثل جدالش با عبدالله جاسبي خسته نشده است:« بعد از طي مراحل حقوقي، دادگاه رسيدگي به جرم محسن نامجو؛ خوانندهاي كه مبادرت به خواندن تمسخرآميز آيات قرآن كريم به صورت موزيكال كرده بود، در 17 خرداد ماه سال جاري در شعبه 1083 دادگاه عمومي شهر تهران تشكيل شد. اگرچه بر اساس اطلاعيههاي مندرج در جرايد كثيرالانتشار و به نحو مقتضي مراتب ضرورت حضور محسن نامجو در دادگاه اعلام شده بود، ولي او در دادگاه حضور نيافت و لايحه و دفاعيهاي نيز به دادگاه ارائه نكرد. بر اساس مقررات مندرج در قانون آيين دادرسي كيفري، دادگاه بعد از استماع اظهارات اينجانب و ارائه مستندات مجرمانه متعلق به محسن نامجو و دريافت توضيحات كتبي مفصل پس از چند روز مبادرت به صدور راي كرد و در 19 خرداد ماه سال جاري و قبل از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، نامبرده را به اتهام توهين به مقدسات، اجراي تمسخرآميز آيات قرآن كريم و بيحرمتي نسبت به كتاب مقدس مسلمانان جهان به پنج سال حبس تعزيري محكوم كرد كه رونوشت راي صادره نيز در 13 تير ماه به بنده ابلاغ شد.» تاكيد سليمي بر صدور اين حكم، پيش از برگزاري انتخابات نشان ميدهد كه او تمايلي ندارد اين مساله را با حمايت نامجو از كانديداتوري ميرحسين موسوي و سپس حضورش در تجمعات اعتراضآميز ايرانيان خارج از كشور پيوند بزند. محسن نامجو در گرماگرم رقابتهاي انتخاباتي در بيانيهاي در حمايت از ميرحسين موسوي نوشته بود: «به اعتقاد من هر دو کانديداي اصلاحطلبان يعني آقاي مهندسموسوي و آقاي مهدي کروبي، تواناييهاي بالقوهاي براي تغيير و اصلاح کشور را دارند اما با توجه به اينکه آقاي مهندس موسوي و همسرشان خانم دکتر زهرا رهنورد، خود از اهالي فرهنگ وهنر هستند و آثار هنري و سوابقشان درعرصه فرهنگ وهنر مبين گرايشات نوانديشانه وتحولخواهانه است، به همين دليل من به آقاي موسوي رأي ميدهم.» |
|||
|
|||
به نظر بنده همانگونه كه در دنيا گونهاي قرص به نام اكس براي اوهم زايي و جداشدن نادانان از دنياي واقعي وجود دارد در عالم سياست نيز قرصهاي روانگرداني وجود دارد كه كه پيرمرد و مهندس و دكتراي اقتصاد نميشناسد . هرچند كه ممكن است آنكه اقتصاد ميداند با دودوتا چند تايي كه ميكند به اين نتيجه برسد كه هواپس است ولي بيچاره به مهندس و پيرمرد .
هفتهي گذشته بيانيههاي زنجيرهاي دوكانديداي ناكام و هميشه معترض صادر شد . متأسفانه بنده به خاطر مشغلهي كاري نتوانستم كه به موقع يادداشتي در اين خصوص در پاتوق بگذارم كه از اين بابت از دوستان عذرخواهي ميكنم . به هر حال هرچند كه اگر كساني اصل اين دو بيانيه را خوانده باشند ميتوانند بدانند كه اين دو نفر چرا رأي نياوردند و مردم چرا به آنها اعتماد ننمودند و يا عدهاي فريب خوردند . مخصوصاً كروبي اين پيرمردي كه تشبه به اكابر ميكند و در اصل كودكي را ميماند كه پس از هفتاد و اندي سال هنوز از كودكي خود برون نيامده است . در ذيل پاسخي هرچند باعجله به اين نوشتهها دادهام و در بعضي از مواقع از بيحيايي دروغگويان آنقدر به خشم آمدهام كه نتوانستم نفرت و ناراحتي خود را از دروغگويان پنهان كنم و بر خود فرض ديدم كه با عتاب با آنها برخورد كنم و از خدا ميخواهم كه عاقبت همهي ما را ختم به خير كند .
آقاي كروبي نامهي خود را با آيهي استرجاع شروع نموده و به گونهاي مصيبت وار به عدم مقبوليت خود نگريسته و
ازكسانيكه براي آنان زحمت ايجاد كرده معذرت خواهي نموده است . آري كروبي در كنار خنداندن مردم حقيقتاً براي مردم زحمت ايجاد كرده و ميكند و بايد عذرخواهي هم بكند . هرچند كه من نميدانم كه حقيقتاً او از اين دست و پا زدنها چه ميخواهد . حكايت اين دوناكام انتخاباتي حكايت الغريق يتشبث بكل حشيشه است كه چون در آستانهي غرق شدن در حماقت هستند ، به هر خس و خاشاكي چنگ ميزنند . ايندو نفر به نظرم دچار نوعي توهم قوي و حاد شدهاند كه نتيجهي اكس پارتيهاي سياسياي است كه نهضت آزادي ، سازمان مجاهدين و جبههي مشاركت براي آنها پخته است .
كروبي در بيانيهي خود خطاب به مردمي كه در تخيلش انبوهند ، در خصوص وجود تقلب در انتخابات نوشته "بسیاری از شما پیشتر و دقیق تر میدانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید همان گاه که می پرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد » " آري مردم ميدانستند كه چه خواهد شد پيرمردي به آخر رسيده براي جيفهي دنيا در برابر دوست و دشمن و درحاليكه گذشتهي خود را سردست گرفته با اداها و اطوار خود سعي در جلب رضايت اين و آن دارد و در اين راه دست به دامن نداشتهي تبهكاران ، مطرودين مردم و نظام ، دزدان ، محكومين در دادگاههاي صالحه و ... شده است و صد رحمت به آب در هاون كوبيدن . پيرمردي خجالت نكشيده از موي سپيد و گذشتهي همراه با انقلاب خود ، آنچنان از تنزل محبوبيت ناچيز خود در ميان مردم متوهم شده كه انگار ادعا دارد دليل رأي نياورد او در انتخابات تقلب سي و نه ميليون و دويست و اندي هزار رأي بوده است .
آقاي كروبي شما نوشتهايد كه نيروهاي غيبي و ظاهري باعث رأي نياوردن شما شده است . درست نوشتهايد نيروي غيبي خواست خداوند متعال كه به ارتعاشات فكري بندگانش آگاه است ميباشد و خوب ميداند چه كسي صادق است و چه كسي فريبكار و مكار و نيروي ظاهري نيز مردمند كه آنها نيز راستگويان و دروغگويان را ميشناسند .
در ميانهي نامهتان ترجيع بندهايي آوردهايد كه با رفتارتان سراپا تناقض را ميرساند شما چگونه از بدي تحقير كردن ميپرسيد ولي در فيلم تبليغاتي خود ابطحي كه انگار پدرخود و آثار و خرافات و مزخرفات و چاخانهاي او را نميشناسد از شما در مورد هالهي نور ميپرسد و شما نيز با تمسخر از بيتقوايي خود ميگوييد كه ما هنوز به آن مرتبه نرسيدهايم . اين تمسخر نيست و قص علي هذا .
تو كه هنوز پول گرفتن از جزايري را براي مردم توضيح صادقانه ندادهايد با چه رويي از شفاف سازي سخن ميگوييد ؟
چه با حرص ولع دوست داريد كه از جانيان و نادرستان دفاع كنيد و از آنها بگوييد و براي آنان خوش رقصي كنيد آنجا كه از ارتباط با آمريكا گفتهايد جالب است مردم ما كه سوتي خليج عربي شما را هنوز به عنوان جوك نقل ميكنند اينرا نيز خواندند كه شما آمريكا را نيز در كنار همسايگان ما و اعراب قلمداد كردهايد . راستي اگر برفرض محال پيروز انتخابات ميشديد در نطق سازمان ملل چه ميخواستيد بگوييد ؟
شما نوشتهايد بابت این حسن ظن به مسؤولین از مردم عذرخواهی می کنم . شما بايد از حماقتها و بلاهتهايتان از خدا و مردم غذرخواهي كنيد و نالهي غلط كردم به آسمان سردهيد . جواب خونهايي كه با حماقتها ، عقدهها ، بلاهتها و سفاهتها ، بيتقواييهاي تو و موسويِ بيآبرو ، ريخته شده و آبرويي كه از امام و انقلاب و شهدا و مردم و نظام برديد را هيچ كسي جز شما نبايد پاسخگو باشد . آقايان نامحترم يا اشباه الرجال و لارجال ، اي به مردان شبيهان نامرد ؛ شما دو نفر نادان براي فرار از تعقيب قانون است كه ميخواهيد دولت و نظام را جوابگوي خون مردم معرفي كنيد ولي در اصل اين خونهاي ريخته شده بردامن آلودهي شما مانده است و مردم آنرا از شما مطالبه ميكنند .
اي پيرمردِ سبك سر ؛ مسؤولين نظام و در رأس آن رهبر انقلاب نائب الامامي است كه خود بارها و در روزگاران خوش خوشانت ميگفتي و حال كه خود را در دام جهالت خود ديدهاي اينگونه شيهه ميكشي ؟ هرچند كه اگر آن گوشت كه مهر و قفل خورده است را باز كني و دوباره گوش كني كه احمدي نژاد خس و خاشاك را به شماها نگفت و حال كه خود بيشتر به شأن خود واقفي من ميگويم مردم همانهايي هستند كه به تبعيت از رهبر فرزانهي خود چون سيل به خيابانها ريختند و امثال تو را به باد سپردند و حالا تو و ميرحسين بيآبرو مدعي شدهايد و نظام را زير سؤال ميبريد ؟ و از حسن ظن نداشتهات به مسؤولين نظام عذرخواهي ميكني ؟ مگر چشمان معيوب تو واقعيتي ميبيند كه به آن حسن ظن داشته باشد ؟ تو كه معاون اولت نيز قبولت ندارد چگونه اينگونه رم كردهاي و خود را در مقابل نظام ديدهاي ؟ واقعاً چه فكري كردهاي ؟ در مراسم تنفيذ و تحليف شركت نميكني ؟ نه جان نن جون شركت كن . اگر نيايي نظام دچار چالش ميشود . آسمان به زمين ميآيد و هيچ مرغي تخم نميكند .
در جاي ديگر براي تو قلم چرخاندهاند كه خواستار آزادي زندانيان هستي . حجاريان ، نبوي و ... ديگران را جزء رجال سياسي موجه دانستهاي . ميفهمي كه براي تو و بهنام تو چه نوشتهاند ؟ يا فقط بر بريل امضاءِ نمودهاي ؟
انتخابات را باطل ميداني و شوراي نگهبان را ناعادل ميداني و قبول نداري ؟ به قول امام غلط كردهاي كه قبول نداري . نظام هم تورا قبول ندارد . ديگر مردم چگونه بگويند كه تو را صالح نميدانند و تو را نميخواهند ؟ چرا معني رأي كم خود را نميفهمي ؟
خنده دار تر اينكه خود را شاگرد بيادعاي امام دانستهاي . خجالت بكش ديوانه !!!
نوشتهاي كه ". من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است ، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم " دوباره كه به دريوزگي افتادي اينبار چه حزبي ميخواهي تشكيل دهي ؟ حزب اعتصاب ملي ؟ حزب اختلاس ملي ؟ حزب حماقت ملي ؟ حزب دزدان ملي ؟ ديگر چه بلدي بازيگر ؟
ميرحسين نيز نوشته است " از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه ، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم ، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد " در جواب اين اكسي هم همان را بايد گفت كه به كروبي گفتيم . اينها انسانهاي متوهمي هستند كه از بيآبرويي و پريشان حالي ، شب و روز گم كردهاند .
به ياد داستاني افتادم كه در آن گنجشگكي مغرور و بيعقل ، بر شاخهي كوچكي از يك درخت تنومند نشسته بود و چون قصد بلند شدن كرد ، به درخت گفت محكم باش و تكان نخور تا من بلند شوم . درخت با نگاهي از سر ترحم و شايد تمسخر به گنجشگك تازه بالغ گفت : هر روز هزاران پرنده و ... روي شاخ و برگ من مينشينند و بلند ميشوند و من اصلاً نمي دانم كي ميآيند و كي ميروند .
ميرحسين نوشته كه :" بیم آن میرود که [دولت ] بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد " اين از آن سخنان مردم فريب است كه فقط از بيبيسي و سيان ان و بيبي چهل و بيبي پنجاهي مثل ميرحسين چاخان برميآيد . ميرحسين ؛ واقعاً تو كه به بيگانگان كه نه بلكه به دشمنان ، باج دادي ، آبرو دادي ، گذشتهات را دادي ، آبروي نظام را به باد دادي ، دين خود را به دنيا دادي و ... الان دم از اين سخن ميزني ؟ خجالت نميكشي ؟ تو كه بدون مجوز قانوني ، دستور به راهپيمايي كه نه بلكه به آشوب دادي و هر روز جمعيت خود را كمتر ميديدي ، ميگويي چرا اجازهي راهپيمايي نداديد تا ببينيد جمعيت كي بيشتر است ؟ گيرم كه اجازه هم داده ميشد چه فرقي به حال تو ميكرد ؟ تو كه دستور آشوب و اغتشاش داده بودي و روزي 18 هزار تومان با دختران و روزي 15 هزار تومان با پسران و ساعتي 5هزارتومان با سرشاخهها قرارداد بسته بوديد و از شهرستانها و استانهاي اطراف نيرو ميآورديد چگونه شد كه روزشنبه جمعيتتان آنقدر كم شد ؟ گمان كردهاي كه مردم نيز همچون تو احمقند و نميفهمند ؟
حكومت را به خاطر دستگيري مشتي اراذل و اوباشِ اخلاقي و سياسي ، به توهم توطئه متهم نمودهاي . آيا تو توهم داري يا حكومت ؟ تو متر نكرده بريدي و خود را ابلهانه رئيس جمهور ناميدي يا حكومت ؟ آيا ميداني چه ميگويي ؟ آيا در خلوت خود با خداي خود هم به همين معتقدي ؟
نوشتهاي كه :" باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمیتابد " آري ما هم معتقدم و اين حرف درستي است پس به اسلام ناب برگرد و اينقدر بيخدايي و بيديني نكن . آيا به نظرت اسلامي كه تحجر را نميپذيرد ، حماقت و سفاهت امثالِ تو را ميپذيرد ؟ خيانتهاي امثال تو را چه ؟
نوشتهاي "به صداقت بازگردیم . چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود ؟ " پس چرا خودت به صداقت رو نميآوري و هنوز چون كودكان ترسو دروغ ميگويي . تو كه در زمان مناظره لالماني گرفته بودي و حرفي براي گفتن نداشتي و شروع به دروغگويي كردي و شايد هم دليلش اين بود كه آنقدر اطلاعات نادرست به تو دادند كه متوهم شدي ، نميتواني حرفي از صداقت بزني و مردم را به آن فرابخواني .
در بيانيهات برايت نوشتهاند كه " به قانون برگرديم ". آدم ناجور ؛ تويي كه دستور اغتشاش و بيقانوني ميدهي و با بيحيايي تمام خود نيز در تظاهرات غيرقانوني شركت ميكني با خباثت تمام جعل سند نموده و دروغ ميگويي تا به دنيايت برسي چگونه دم از انسانيت و صداقت و قانون ميزني ؟
در جاي ديگر دروغنامهات آوردهاي " چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست ، این یکی از کار ما ایراد میگیرد ، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد ، این یکی قدش بلند است ، آن یکی خیلی شیکپوش است . آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم . این شیوه انقلاب اسلامی نیست ، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایرۀ خود میآورد."
اين قسمت از نوشتهات حقيقتاً به سخنان پيرزنهاي صف نانوايي ميماند كه جوابي جز تأسف ندارد . در ادامهي ريانامهات هرچند حرفهاي خوبي هم آورده شده ولي مزخرف زياد دارد نوشتهاي " [اي مردم ] تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد " . " [ يكي از مطالبات ما ]اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد " . " آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی "
حضرت عيسي(ع) را ديدند كه ميدويد . به گونهاي كه به فرار كردن و گريختن ميمانست . به او گفتند كه عيسي تو كه پيغمبر خدايي . مرده زنده ميكني و... از چه ميگريزي ؟ گفت از نادان ميگريزم كه نميتوانم آنرا مداوا وعلاج كنم . خدايا از بلاهت و ناداني ، از لجاجت و حماقت ، از بيتقوايي و بيخدايي و از سوء عاقبت به تو پناه ميبريم .
در ايران انقلابهاي مخملي هم جواب نداد
مردم ايران روسفيدترين ، درصحنهتري ، فهيمتري ، سياسيترين ، مذهبيترين و... مردم دنيا هستند و به جرأت ميتوان گفت كه اين ملت است كه همانگونه كه در روايات متعدد اسلامي و غيراسلامي آمده ، قرار است در آخرالزمان كارهاي بزرگي انجام دهد .
يكي از اهالی محترم پاتوق سؤالي را مطرح نموده اند كه سؤال وجواب آنرا در پي مي آورم
با سلام و تشکر از مطالب جامع و کاملی که ارائه دادید نظر شما در رابطه با کودتای نرم چیه؟ با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری و لزوم هوشیاری جامعه و آموزش و آگاهی دادن به قشر آسیب پذیر . وظیفه ما در این مقطع از زمان و با پشت سر گذاشتن انتخابات چیست؟
ببينيد انقلاب مخملي ، گلي ، رنگي و ... از شيوههاي براندازي نرم و به ظاهر بدون خونريزي نظامها و حكومتهاي مخالف دولتهاي استعماري و مخصوصاً آمريكاست . در اين نوع انقلاب نافرماني مدني و مبارزهي منفي حرف اول را ميزند . واژهي انقلاب مخملي اولين بار از سوي رئيس جمهور پيشين چك كه در آن زمان رهبر مخالفان حكومت چكسلواكي بود استفاده و وارد ادبيات سياسي شد . درسال 1989 طي يك دورهي 6 هفتهاي مخالفان دولت در چكسلواكي توانستند با انجام يكسري اقدامات رژيم حاكم را سرنگون كنند .
اين نوع انقلابها تا به حال در كشورهايي نظير صربستان ، گرجستان ، اوكراين ، قرقيزستان و ... باعث تغيير هيأت حاكمه شده است . اهدافي كه آمريكا از انجام اينگونه انقلابها در كشورهاي خاص پيگيري ميكند همان اهداف استعماري است كه دولت آمريكا دنبال ميكند . تسلط بر كشورهدف ، سرنگوني دولتهاي مخالف آمريكا ، جلوگيري و يا به دست گرفتن جريان انتقال انرژي ، تسلط بر مناطق ويژه و پراهميت جهان و ... .
در انقلابهاي مخملي كه پيشتر به آن اشاره نمودم نشانههاي زير عموماً به چشم ميخورد .
1- شيطان بزرگ پشتيبان سردستهي انقلابگران : در تمام اين انقلابها آمريكا به عنوان شيطان بزرگ و دولتي استثمارگر حايم آشوبطلبها و شورشيان قانون شكني است كه در جهت اهداف آمريكا قدم برداند و در اين راه از كمكهاي مالي ، سياسي ، رسانهاي و ... و در مورد ايران ، رئيس جمهور آمريكا از ريختن اشك تمساح براي آشوبگران مردم كُش نيز فروگذار نميكند .
2- انتخابات كليد شروع انقلاب : معمولاً اينگونه انقلابها در مفاصل مديريتي كلان كشورها كه در دوران انتخابات و سپس انتقال قدرت است صورت ميگيرد چرا كه در زمان انتخابات ، انتقال قدرت در ناخودآگاه اذهان و كلام مردم وجود دارد و به اين دليل هزينهي زيادي براي اين تغيير به خاطر اين قرابت زماني و جو افكار عمومي وجود ندارد .
3- نمادسازي : در اينگونه انقلابها معمولاً از نمادهاي خاص و ساده استفاده ميشود و خاصيت آن اينست كه با استفاده از يك نماد واحد گروه ايجاد شده و افراد گروه ناخودآگاه خود را وكيل مدافع اين نماد يا پرچم ميدانند و احساس يك نوع علاقه و وابستگي به گروه مخصوصاً اگرجاذبههاي جنسيتي نيز در آن باشد ميدانند . با اين وسيله به آنان اينگونه القاء ميشود كه اين مبارزه يك كودتا و قانونشكني نيست بلكه آنها انسانهاي آزادهاي هستند كه براي هدفي مقدس تلاش ميكنند . اين نماد ميتوان يك مچبند ، شال ، روسري و ... و يا يك موسيقي ، سرود يا يك تكيه كلام و شعار باشد .
4- اعلام زود هنگام پيروزي در انتخابات قبل از شمارش آراء : اين اقدام كه در اصل يك مغالطه به نام مصادره به مطلوب است سبب ميشود كه افكار عمومي سردستهي انقلابگران را در لباس رئيس حكومت ببيند و از لحاظ رواني به او تلقين گردد كه او دولت را در اختيار گرفته است . با اين ترفند اگر سردستهي انقلابگران رأي نياورد مردم سردستهي انقلابگران را به عنوان اصل و رئيس حكومت و سايرين را به عنوان فرع و بازندگان انتخابات پيش فرض ميكند . علاوه بر اين حكومت نيز با اين دروغ بزرگ در كاري انجام شده و مشكلي بزرگتر به نام افكار عمومي گرفتار آمده است .
5- اشاعهي شايعهي تقلب در انتخابات : اين اقدام پس از مورد قبلي و در تكميل آن انجام ميگيرد و در اصل دروگر محصول كاشته شده در اعلام زودهنگام و غير واقعي پيروزي سردستهي انقلابگران است . افكار آماده شدهي مردم با دروغ قبلي كه حالا متوجه شدهاند سردستهي انقلابگران رأي نياورده است همانگونه كه مورد قبلي را پيش فرض كردند اين يكي را نيز راحتتر ميپذيرند و باورشان ميشود كه حتماً تقلبي در انتخبات صورت گرفته است .
6- تظاهرات به ظاهر آرام و بدون خونريزي : اين اقدام براي تطهير چهرهي دروغگو و آشوبگر قانون شكنان انقلابگر است و اينكه باز مردم را بفريبند كه ما اهل گفتگو و منطقيم . آنها با اين كار الف : دولت و قواي مسلح دولتها را به برخوردي نرم و غيرنظامي وادار ميكنند ب : درجهان خود را آرام و بيدردسر براي دولت، قانونمند و دموكرات معرفي ميكنند پ : اگر قواي مسلح حكومت با آنها برخورد كند با مظلوم نمايي خود را تطهير كنند و ... .
7- خودزني ، ترور و قتل برخي از سرشناسان انقلابگر : درصورت پيروز نشدن در ترفندهاي يادشده ، پيش فرض ترور يكي از سردستههاي انقلابگران نيز وجود دارد تا بتواننند با مظلوم نمايي و متهم كردن دولت حاكم به قتل و خونخواهي از دولت ، حكومت را به چنگ بياورند .
نكات ديگري نيز براي اينگونه انقلابها وجود دارد كه ميتوان درفرصتي ديگر به بررسي آن پرداخت ولي احساس ميكنم كه تا به اينجا كفايت ميكند . همانگونه كه ميبينيد در اينگونه انقلابها شباهتهايي به تجربيات و پيشينهي ذهني و تاريخي ما دارد مثلاً شما اصحاب جمل را ببينيد كه شتري سرخ مو را نماد كردند و پس از نافرماني مدني ، عثمان را كشتند و عايشه را علم كردند و به خونخواهي عثمان بر اميرالمؤمنين علي(ع) شوريدند . هرچند كه آن بيچارهها مثل آمريكاييها مارمولك نبودند ولي شايد بتوان گفت كه انقلابهاي مخملي الگوي كامل شدهي پدرسوخته بازيهاي عمروعاص و معاويه است .
در انتها باید گفت که وظیفه ی ما
۱-بالابردن بصیرت سیاسی با مطالعه تاریخ و سیاست منطقه ای و در این جریان مطالعه ی دقیق و عمیق نهج البلاغه و جنگهای سه گانه ی امیرالمومنین علی ع
۲-چشم به لب و گوش به فرمان رهبری و ختم کلام قرار دادن کلام ایشان
۳-زیرک بودن و رصد وقایع روز و داشتن تحلیل از آنها
بنده به اين مطلب كاملاً معتقدم كه بيشتر تجربهها با صرف هزينهبه دست ميآيد وكسب تجربيات هر قدر كه بزرگ باشد ، هزينهي بيشتري را ميطلبد . برخي از شرايط انتخابات دهم رياست جمهوري باعث متفاوت شدن آن با ساير انتخابات جمهوري اسلامي ايران گرديد . حضور نامزدهاي متفاوت از نظر مواضع سياسي ، برنامهها ، شعارها و حاميان آنان و به غير از اينها فضايي كه افراد در آن نامزد شدند و همه و همه حكايت از تفاوت جدي اين انتخابات با انتخاباتهاي پيشين داشت .
اين تفاوت ، پس از برگزاري انتخابات بيشتر خود را عيان نمود و نشانداد كه تحليلهاي قبل از انتخابات بزرگان نظام و شخص رهبر سليم انقلاب درست و به جا بوده است . زمينه چيني چندماهي قبل از انتخابات و به خصوص ايجاد و اشاعهي شايعهي تقلب انتخاباتي از سوي دولتمردان و رفت و آمدهاي غريبهها و تعارفات و ملاحظهكاري درون سازماني برخي گروههاي اصلاح طلب و ... همه نشان از وقايعي واقعي از رويدادي در نزديك داشت . نمادسازي براي مردم و نماسازي براي برخي نامزدها و ايجاد شعارها و نمايشهاي نامتعارف برخي از آنان گوياي مسائلي بود كه اكنون آنها را با چشم و گوش و هوش خود درك ميكنيم . مناظرات صريح و قاطعانه احمدي نژاد كه حكايت از فرياد فروخورده و مطالبات سيسالهي مردم از مدعيان انقلاب و بعضاً قديم انقلابيوني كه از غنايم انقلاب بيش از سايرين متنعم بوده بود و پاسخهاي بريده بريده و شبه استدلالات فرسودهي پادرهواي سه نامزد ديگر و مغالطات پي در پي آنان و همهي آنچه كه مريدم ميبايد ميدانستند و دانستند باعث شد اين انتخابات چيز ديگري باشد .
انتخابات انجام شد . چهل ميليون ايراني به نظام آري گفتند و حماسهي حضور 85 درصدي ملت بزرگ ايران را رغم زدند تا در دنيا پرچم دار بيرقيب آزادي بيان و نظر باشند . دكتر احمدي نژاد با 5/24 ميليون رأي رئيس جمهور شد او كه چهار سال پيش گنده نامزد اصلاحاتيها يعني هاشمي رفسنجاني را با قاطعيت و به راحتي پشت سر گذاشته بود اينبار نيز گندهلاتي ديگر از اصلاح طلبان كه بيست سال چماق در نيام دگرانديشان بود را با قاطعيتي بيش از گذشته پشت سر گذاشت و ۶۳/۶۲ آراء را به خود اختصاص داد . ميرحسين موسوي با۱۳میلیون ودویست هزارو اندی رأي ، محسن رضايي با ششصدوهفتادواندي هزار دوم و سوم شدند و كروبي با تيم برادران دالتونها نيز با سيصد و سی و سه هزار واندي رأي ، پس از آراء باطله پنجم شد . پس از حماسهي حضور حداكثري مردم در انتخابات ، آرام آرام كه نه بلكه به يكباره آن اصلاح طلباني كه تاديروز شعار « ادب مرد به از دولت اوست » را سر ميدادند ، امروز نشان دادند كه بيادبتر و قانونشكنتر از هركسي ، خودشانند .
آنها تا حدي حق داشتند چرا كه ديگر در انبانشان ميرحسين نقد ناشدهاي نداشتند كه در هر انتخابات حريفان را از او بترسانند و در تن تنبان حيايي نداشتند كه خود را محترم بدانند ، پس به اين خاطر دستور شورش دادند و تخريب . دستور نافرماني و تهديد دادند و ارعاب . خاتمي و موسوي و دارو دسته برادران دالتونهاي كروبي كه در عيان قربان صدقه مردم ميرفتند ، نشان دادند كه اگر پايي بر دُمب مباركشان گذاشته شود حاضرند مردم را به خاك و خون بكشند و مسجد سوزان را مردم بنامند . بيقانوني كنند و به نام آزادي بگذارند . خود در هزار سوراخ كاخهايشان موشواره ، مخفي شوند و عدهاي فريب خورده و يا ناآگاه را به همراه عدهاي اراذل و اوباش به جنگ با مردم و نظام و قانون بفرستند .
به راستي در اعتصابات ، اعتراضات و اغتشاشات چندين روزهي تهران چه كسي مقصر است ؟ آمرين به تجمعات و اغتشاشات غيرقانوني يا مأمورين وظيفه شناس و صبور كه حاضر شدند تلفات 400 نفري از همرزمان خود را ببينند ولي دست بر لشكر فريب خورده بلند نكنند . جواب خون كشته شدگان اين حوادث را چه كسي خواهد داد ؟ ميرحسين قانون شكن و نادان يا نيروهاي امنيتيِ حافظ جان و مال مردم ؟ آيا اين ميرحسين آشوبگر همان ميرحسيني است كه احمدي نژاد را به دروغگويي و حب صندلي رياست جمهوري متهم ميكرد و براي او از اين بابت ابراز تأسف ميكرد ؟ آيا اين ميرحسين عنان از كف دادهي بيظرفيت همان ميرحسيني است كه در مناظرات ميگفت من اصلاح طلبي هستم كه به اصول مراجعه ميكنم ؟ حال بايد گفت اي ميرحسين چه چيز را اصلاح كردي و به كدام اصول رجوع كردي ؟ اندك ذهنيتي كه مردم از نخست وزيري تو در دوران امام داشتند را اصلاح كردي و اينگونه در مقابل ميراث امام ايستادي ؟ به اصول دشمنان ايران و اسلام و قانون و مردم و انسانيت رجوع كردي و تو نيز به جمع به عقد نكاح درآمدگان شيطان درآمدي ؟ توكه از ديكتاتور شدن احمدي نژاد ميترسيدي اكنون با تمام كوتولگيات ديكتاتور و ياغي شدهاي؟ تو كه در پوسترهاي تبليغاتيات در ذيل عكس خود و مادامت نوشته بودي :
« شهرخاليست زعشاق شود آيا كز طرفي
مردي از خويش برون آيد وكاري بكند »
منظورت از عشاق چاقوكشها و اراذل و اوباشِ مردم كش بود ؟ تو كه در پوسترها نوشته بودي « انسانت آرزوست » پس چرا كار ديوي ميكني ؟
حال به سخن اصلي خود بازميگرديم . سخن اينست كه شايد مدتها طول ميكشيد تا جريان نفاق عبيدالله بن ابيها و ذي الثديههاي امروزي پردهي نفاق از چهرهي كريه خود بيندازند و مردم منظر كريه و زشت و ضد انساني و اسلامي آنان را بشناسند ولي اين انتخابات شُكرخدا اين مهم را انجام داد . حتماً شما نيز در اين اوضاع و احوال چون من با كساني كه از رأي دادن خود به موسوي پشيمان شدهاند برخورد كردهايد . آري اولين دستاورد اين انتخابات رونمايي از دروغگويان مزور و مردم فريب بود كه با نام اصلاحات مردم بيچاره را سركيسه ميكردند و ساليان سال دوگانگي خود را پنهان ميكردند كسانيكه احساس خطر كردند . نَه براي مردم ، كه براي پست و مقام و ثروت خود . آنها براي موجوديت طفيليشان كه به انقلاب آويزان بودند و از سينهي آن سالها ميخوردند احساس خطر كردند و خطر را به خانهها و مغازههاي مردم آوردند . شما با چه توجيهي ميخواستيد چهرهي خاتمي را زيباتر از بيانيهاي كه درخصوص آشوبگران داده بشناسانيد ؟
فايدهي دوم اين امتحان بزرگ الهي ، رسوب انقلاب خواهي ، اخلاق مداري ، ارزش محوري و صداقت دوستي در اعماق اقشار مختلف جامعه است . اكنون همهي مردم به وضوح ميبينند كه طرفداران پاكي و نجابت احمدي نژادي فقط اقشار مذهبي نيستند و اين سلامت روح و فكر و دست و دل پاكي دكتر همهي را به خود متوجه و دلخوش نموده است و به تمام معنا بايد اينرا به خداوند متعال گفت كه « تعز من تشاء و تذل من تشاء »
فايدهي سوم ايجاد آمادگي الهي مردم براي انجام كارهاي بزرگ و كارساز است و اين موهبت الهي است . هميشه قاعده بر اين بوده است كه كارهاي بزرگ به دست آدمهاي بزرگ انجام ميگرفته است و مردم ما نيز كه ميخواهند كارهاي بزرگ انجام دهند بايد بزرگ شوند و رشد كنند . بايد اهل تحليل درست باشند . بايد اهل بصيرت باشند و فريب نخورند . هرچند كه اين تجربه هزينه هم دارد .
فايدهي چهارم كه به نظر من خيلي اهميت دارد تغيير ساختار مديريتي جامعه است كه من از اين تغييرات با نام درد زايمان مديريتي كشور نام ميبرم . اين زايمان از آن زايمانهاي درد دار است . لايههاي مديريتي فرسوده ، كمفايده و پرمصرف و بعضاً فاسد كه سالها بر گلوگاههاي قدرت و ثروت خليفه بسته بودند ، اكنون در گرماي مديريت اسلامي در حال ذوب شدن هستند . اين تقابل بايد پيش ميآمد چه امروز با مطالبه ی احمدي نژاد از آنان يا فردا پس از عاصي شدن مردم از تراكم دروغگويي ، كمكاري وزيادهخوري اصلاح طلبان .
نكتهي نهايي و مهم ديگر اينكه همانگونه كه بيماري عفوني به مرور همهي بدن را دچار عفونت ميكند و همهي بدن را به زحمت مياندازد ، اكنون نيز موجي كه موسوي به راه انداخته همينگونه است . موسوي حرف زدنش ، سكوتش ، اقداماتش و جديداً امكان ترورش توسط فرصت طلبان و مزدوران خارجي و ... كه ديگر زنده بودن آورا براي خود بيمنفعت ميبينند ، همه وهمه براي مردم هزينه و زحمت دارد . بعيد نيست كه دشمنان ملت ايران از پروژهي ترور رفيق حريري ، بينظيربوتو و ... براي موسوي كپي برداري كنند و پس از استفادهي كامل از همهي حماقتهاي ميرحسين ، او را ترور كنند تا به ساير مطامع خود برسند و در اينصورت واي به حال ميرحسين در نزد خدا كه « خسرالدنيا و الآخره » . بالاخره انقلاب ايران همچون ساير پيشامدهاي ناگوار اين يكي را نيز به خواست خدا باسرافرازي خواهد گذراند و اين كساني هستند كه مسبب مكافات و سختيهاي پيش آمده براي مردمند .
نميدانم از كداميك از نامزدهاي سهگانهي مقابل احمدي نژاد شروع كنم و به محاسبات غلطشان بپردازيم . شايد بهتر باشد به ترتيب آراء شروع كنيم .
آقاي ميرحسين موسوي نفر دوم انتخابات با تفاضل رأي يازده ميليوني از نفر اول از ابتداي حضور تا تبليغات و شعارها و تا انتهاي رأيگيري و پس از آن اشتباهات محاسبهاي بسيار زيادي داشت كه بنده در اين مجال فقط به چند مورد آن اشاره ميكنم .
1- مير حسين در انتخابات ، ياراني را براي خود برگزيد كه عموماً ياران خاتمي و قبل از آن هاشمي بودند . او باطناب كساني به درون « چاه ويل » اصلاحات رفت كه بارها پيش از او اسلاف سياسي او ، او را در چاه رها كرده بودند و حتا برخي از موارد طناب را بريده بودند كه اسلاف سياسي ميرحسين به چاه بيفتند . ميرحسين شايد به خاطر نياورد كه امثال عباس عبدي و ساير اصلاح طلبان با پدربزرگ اصلاحات يعني هاشمي ، درجريان انتخابات مجلس ششم چه كردند . عاليجناب سرخپوش و خاكستري را غير از اصلاح طلبان دوم خردادي كسي به هاشمي نگفت . كارناوالهاي فحاشي ركيك به هاشمي و خانوادهاش را كسي جز اصلاح طلبان دوم خردادي عليه هاشمي به راه نينداخت و... . پياده كردن خاتمي از قطار اصلاحات را برادر فرصت طلب او محمد رضا خاتمي گفت . خود خاتمي گفت كه صداي دشمن از جبههي اصلاحات ميآيد و ... . با اين همه چگونه مير حسين از مركب عقل پياده شد و به اين جماعت هرهري مسلك اعتماد كرد ؟
2- مير حسين هرچند كه سعي كرد ديگر از شعارهاي خاتمي كه اكنون براي مردم تهوع آور شده بود استفاده نكند و شعار احساس خطر بدهد ، ولي نشد و آرامش نگرفت و همان شعارهاي مردم فريب دوم خردادي را سر داد .
3- ميرحسين همچون انتخابات آمريكا و برخي كشورهاي غربي در تبليغاتش از زن خود استفاده كرد و جالب اينكه رهنورد حدوداً شصت ساله به تقليد از زنان آنطرفي كه زن رئيس جمهور را بانوي اول كشورشان ميدانند ، خود را بانوي ايران ميدانست . آنها نميدانستند كه اينگونه قرطي بازيها در ايران جايگاهي ندارد .
4- پيش از اتمام رأي گيري ، ميرحسين خيال كرد كه ميتواند با اعلام پيروزي خود نظام را در رودربايستي قرار دهد و اذهان را به خود معطوف كند ولي نشد .
5- پس از انتخابات و مشخص شدن ميزان آراء ، ميرحسين شايد گمان ميكرد كه با جار و جنجال و به خيابان كشيدن مردم ميتواند كسري رأي يازده ميليوني خود را جبران كند گو اينكه اينكار سبب نفرت مردم از او و پس گرفتن آراءشان از موسوي شد و امكان حضور دوبارهي او درانتخابات بعدي را تغريباً غيرممكن كرد .
6- نكتهي مهم و آخر اينكه ميرحسين اگر سابقه و ذهنيت مثبتي در بين مردم داشت ، آنرا به ثمن بخس بر ديت گرفت و به اراذل و اوباش و دشمنان قسم خوردهي ايران فروخت و ميرحسين خود را مفت فروخت .
1- محسن رضايي كانديداي سوم نيز اشتباهاتي و بهتر بگويم توهماتي داشت . او ديدگاه خود در كنار دو ديدگاه احمدي نژاد از طرفي و موسوي و كروبي از طرف ديگر ميداند و با توجه به رأي هفتصدو اندي هزار خود معتقد است كه چون انتخابات سه قطبي شد اينهمه استقبال صورت گرفت . هرچند كه او به اين نكته اشاره نميكند كه اين مقدار رأي او تا چه اندازه در نتيجهي انتخابات مؤثر بوده است .
2- او نيز دائماً از وزير خارجهي زن كابينهي احتمالي خود سخن ميگويد و جوانان را با ادبياتي قديمي فرشتهي نجات كشور ميداند .
3- محسن رضايي در تبليغات انتخاباتياش خود را معمار بزرگ اقتصاد مينامد ولي ظاهراً نميداند كه معمار بايد بنايي بر روي زمين داشته باشد وگرنه معمار نميشود . مثل اينكه كسي بگويد فلاني استاد بنايي است ولي تاكنون با آجر و سيمان كار نكرده است . او ظاهراً معمار با نظريه پرداز را با هم خلط كرده است .
4- او برنامههايي معرفي كرد و خواست كمي قپي بيايد و گفت كه در سه سالهي اول انقلاب ما كشور را اداره ميكرديم . دكتر از او پرسيد سال 58 كه هنوز جنگي نبود كه شما كشور را اداره ميكرديد ؟ دكتر پرسيد آقاي صباغيان از شما وزير استاندار ميگرفت ؟ و محسن رضايي پس از كمي فكر كردن با خود شايد دانست كه صباغيان دولت بازرگان و محسن رضايي 25 سالهي آن زمان و ... بعيد است و حتماً دكتر راست ميگويد . محسن رضايي كم آورد .
1- كروبي كه بعد از آراء باطله حائز رتبهي پنجم شد در برنامهي تبليغاتياش خود را فوق العاده باهوش معرفي كرد . در حاليكه بارها سوتيهاي او در برنامههايش مردم را از خنده رودهبر ميكرد . بعضي وقتها در تعداد نامزدها اشتباه ميكرد و در برنامه انتخاباتياش در جواب كديور گفت كه اين سؤال دو جواب دارد و درنهايت يك جواب را گفت . يا در اسوت السوتيِ خليج عربي . او كه خود را مجتهد و فقيه ميداند و به طلاب شهريه ميدهد در صرف و نحو سادهي عربي از يك مهندس شهري به نام احمدي نژاد عاجز ماند .
2- كروبي گمان ميكرد كه با استفاده از چهرههاي اجق وجق و دگر انديش از امثال ساسي مانكن گرفته تا سروش و كديور و كرباسچي ميتواند براي خود چهرهاي روشنفكر و فرهنگي بسازد . او حرفهايي ميزد كه انگار خودش معناي آنرا نميداند و فقط به او گفتهاند . او انگار تا به حال به طرح سهام نفتي خود فكر هم نكرده و فرق دولت و حكومت و از بيخ غلط بودن طرح سهام نفتي پي نبرده است . بگذريم از برخي برنامههايش كه انگار في المجلس به ذهنش ميرسيد و ميگفت .
3- كروبي گمان ميكرد با قايق سوراخ سوراخ هوچي گران و شارلاتانهاي مطبوعاتي ميتواند پهلوان احمدي نژاد را ضربهي فني كند و در مناظره اولين سؤال كه از دكتر ميپرسد و گويي كه اين سؤال چون شپشي در تن اصلاح طلبان افتاده از هالهي نور ميپرسد . شايد او درصدد است كه فضايي پوپوليستي براي خود درست كند و دكتر را خرافاتي جلوه دهد و خود را ملايي روشنفكر وچيزدان بنماياند . جواب بيجواب دكتر او را شايد شرمنده كرد و به خود آورد . او خود در ادامه در دام دكتر افتاد و وقتي از شهرام جزايري سؤال شد در حقيقت كروبي مُرد .
4- كروبي در مناظره كه نه بلكه اختلاط و يا خيمه شب بازي خود با ميرحسين ، خود و ميرحسين را از نيروهايي معرفي كرد كه امام براي روزگار سخت تربيت كرده است . او نگفت كه روزگار سخت براي او و ميرحسين چه روزي بوده است . روزگاراني كه به خدا ، پيامبر اسلام ، امام علي و امام حسين (عليهم السلام ) و امام خميني (ره) و شهداء توهين ميشد و ميرحسين از تابلوي نقاشي دل نميكند ، روزگار سخت بود يا روزي كه كروبي از شهرام جزايري پول ميگرفت و يا روزگار حال كه كروبي و ميرحسين در داخل نظام و براي نظام شيههي هل من مبارز سر ميدهند و مردم بيگناه را به دست آدمكشان و اراذل و اوباش ميسپارند و براي اوباما ودزدان دريايي رقص عربي ميكنند .
5- كروبي شايد بين خود و بين پسربچهاي تخث كه كه ورجه وورجه ميكند تفاوتي نميديد كه آن ادا و اطوار را در فيلم انتخاباتياش در ميآورد و براي دختران شاخهي گل ميانداخت ، نميدانست كه اين كار او حال مردم را به هم زد .
6- كروبي با طناب كه نه بلكه با كش پوسيدهي كرباسچي به چاه افتاد . اشتباه كرد كه ندانست كرباسچي در روز رأي گيري به او رأي نميدهد و در خصوص اخلاق اين گروه بايد گفت « سجيتهم نامردي » .
7- گويا كروبي در مناظرهي خود با موسوي ، مردم را بچه فرض كرده بود كه آنگونه مسخره از آمادگي ميرحسين براي ادامهي راه نامزدي و قبول سختيهاي رياست جمهوري سخن ميگفت .
8- كروبي اكنون نيز نميفهمد ظاهراً او معتقد است كه در انتخابات 38ميليون و هشتصدوسي و يكهزاروپانصدو پنجاه و هفت رأي تقلب شده كه او رأي نياورده است .