دل گفته های دست نوشته

 

به نظر بنده همانگونه كه در دنيا گونه‌اي قرص به نام اكس براي اوهم زايي و جداشدن نادانان از دنياي واقعي وجود دارد در عالم سياست نيز قرص‌هاي روانگرداني وجود دارد كه كه پيرمرد و مهندس و دكتراي اقتصاد نمي‌شناسد . هرچند كه ممكن است آنكه اقتصاد مي‌داند با دودوتا چند تايي كه مي‌كند به اين نتيجه برسد كه هواپس است ولي بيچاره به مهندس و پيرمرد .

اصلاح طلب

هفته‌ي گذشته بيانيه‌هاي زنجيره‌اي دوكانديداي ناكام و هميشه معترض صادر شد . متأسفانه بنده به خاطر مشغله‌ي كاري نتوانستم كه به موقع يادداشتي در اين خصوص در پاتوق بگذارم كه از اين بابت از دوستان عذرخواهي مي‌كنم . به هر حال هرچند كه اگر كساني اصل اين دو بيانيه را خوانده باشند مي‌توانند بدانند كه اين دو نفر چرا رأي نياوردند و مردم چرا به آنها اعتماد ننمودند و يا عده‌اي فريب خوردند . مخصوصاً كروبي اين پيرمردي كه تشبه به اكابر مي‌كند و در اصل كودكي را مي‌ماند كه پس از هفتاد و اندي سال هنوز از كودكي خود برون نيامده است . در ذيل پاسخي هرچند باعجله به اين نوشته‌ها داده‌ام و در بعضي از مواقع از بي‌حيايي دروغگويان آنقدر به خشم آمده‌ام كه نتوانستم نفرت و ناراحتي خود را از دروغگويان پنهان كنم و بر خود فرض ديدم كه با عتاب با آنها برخورد كنم و از خدا مي‌خواهم كه عاقبت همه‌ي ما را ختم به خير كند .

آقاي كروبي نامه‌ي خود را با آيه‌ي استرجاع شروع نموده‌ و به گونه‌اي مصيبت وار به عدم مقبوليت خود نگريسته و

ازكسانيكه براي آنان زحمت ايجاد كرده معذرت خواهي نموده‌ است . آري كروبي در كنار خنداندن مردم حقيقتاً براي مردم زحمت ايجاد كرده و مي‌‌كند و بايد عذرخواهي هم بكند . هرچند كه من نمي‌دانم كه حقيقتاً او از اين دست و پا زدن‌ها چه مي‌خواهد . حكايت اين دوناكام انتخاباتي حكايت الغريق يتشبث بكل حشيشه است كه چون در آستانه‌ي غرق شدن در حماقت هستند ، به هر خس و خاشاكي چنگ مي‌زنند . ايندو نفر به نظرم دچار نوعي توهم قوي و حاد شده‌اند كه نتيجه‌ي اكس پارتي‌هاي سياسي‌اي است كه نهضت آزادي ، سازمان مجاهدين و جبهه‌ي مشاركت براي آنها پخته است .

كروبي در بيانيه‌ي خود خطاب به مردمي كه در تخيلش انبوهند ، در خصوص وجود تقلب در انتخابات نوشته‌ "بسیاری از شما پیشتر و دقیق تر می‌دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید همان گاه که می پرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد » " آري مردم مي‌دانستند كه چه خواهد شد پيرمردي به آخر رسيده براي جيفه‌ي دنيا در برابر دوست و دشمن و درحاليكه گذشته‌ي خود را سردست گرفته با اداها و اطوار خود سعي در جلب رضايت اين و آن دارد و در اين راه دست به دامن نداشته‌ي تبهكاران ، مطرودين مردم و نظام ، دزدان ، محكومين در دادگاه‌هاي صالحه و ... شده است و صد رحمت به آب در هاون كوبيدن . پيرمردي خجالت نكشيده از موي سپيد و گذشته‌ي همراه با انقلاب خود ، آنچنان از تنزل محبوبيت ناچيز خود در ميان مردم متوهم شده كه انگار ادعا دارد دليل رأي نياورد او در انتخابات تقلب سي و نه ميليون و دويست و اندي هزار رأي بوده است .

 

آقاي كروبي شما نوشته‌ايد كه نيروهاي غيبي و ظاهري باعث رأي نياوردن شما شده است . درست نوشته‌ايد نيروي غيبي خواست خداوند متعال كه به ارتعاشات فكري بندگانش آگاه است مي‌باشد و خوب مي‌داند چه كسي صادق است و چه كسي فريبكار و مكار و نيروي ظاهري نيز مردمند كه آنها نيز راستگويان و دروغگويان را مي‌شناسند .

در ميانه‌ي نامه‌تان ترجيع بندهايي آورده‌ايد كه با رفتارتان سراپا تناقض را مي‌رساند شما چگونه از بدي تحقير كردن مي‌پرسيد ولي در فيلم تبليغاتي خود ابطحي كه انگار پدرخود و آثار و خرافات و مزخرفات و چاخان‌هاي او را نمي‌شناسد از شما در مورد هاله‌ي نور مي‌پرسد و شما نيز با تمسخر از بي‌تقوايي خود مي‌گوييد كه ما هنوز به آن مرتبه نرسيده‌ايم . اين تمسخر نيست و قص علي هذا .

تو كه هنوز پول گرفتن از جزايري را براي مردم توضيح صادقانه نداده‌ايد با چه رويي از شفاف سازي سخن مي‌گوييد ؟

چه با حرص ولع دوست داريد كه از جانيان و نادرستان دفاع كنيد و از آنها بگوييد و براي آنان خوش رقصي كنيد آنجا كه از ارتباط با آمريكا گفته‌ايد جالب است مردم ما كه سوتي خليج عربي شما را هنوز به عنوان جوك نقل مي‌كنند اينرا نيز خواندند كه شما آمريكا را نيز در كنار همسايگان ما و اعراب قلمداد كرده‌ايد . راستي اگر برفرض محال پيروز انتخابات مي‌شديد در نطق سازمان ملل چه مي‌خواستيد بگوييد ؟

شما نوشته‌ايد بابت این حسن ظن به مسؤولین از مردم عذرخواهی می کنم . شما بايد از حماقت‌ها و بلاهت‌هايتان از خدا و مردم غذرخواهي كنيد و ناله‌ي غلط كردم به آسمان سردهيد . جواب خونهايي كه با حماقت‌ها ، عقده‌ها ، بلاهت‌ها و سفاهت‌ها ، بي‌تقوايي‌هاي تو و موسويِ بي‌آبرو ، ريخته شده و آبرويي كه از امام و انقلاب و شهدا و مردم و نظام برديد را هيچ كسي جز شما نبايد پاسخگو باشد . آقايان نامحترم يا اشباه الرجال و لارجال ، اي به مردان شبيهان نامرد ؛ شما دو نفر نادان براي فرار از تعقيب قانون است كه مي‌خواهيد دولت و نظام را جوابگوي خون مردم معرفي كنيد  ولي در اصل اين خونهاي ريخته شده بردامن آلوده‌ي شما مانده است و مردم آنرا از شما مطالبه مي‌كنند .

اي پيرمردِ سبك سر ؛ مسؤولين نظام و در رأس آن رهبر انقلاب نائب الامامي است كه خود بارها و در روزگاران خوش خوشانت مي‌گفتي و حال كه خود را در دام جهالت خود ديده‌اي اينگونه شيهه مي‌كشي ؟ هرچند كه اگر آن گوشت كه مهر و قفل خورده ‌است را باز كني و دوباره گوش كني كه احمدي نژاد خس و خاشاك را به شماها نگفت و حال كه خود بيشتر به شأن خود واقفي من مي‌گويم مردم همانهايي هستند كه به تبعيت از رهبر فرزانه‌ي خود چون سيل به خيابانها ريختند و امثال تو را به باد سپردند و حالا تو و ميرحسين بي‌آبرو مدعي شده‌ايد و نظام را زير سؤال مي‌بريد ؟ و از حسن ظن نداشته‌ات به مسؤولين نظام عذرخواهي مي‌كني ؟ مگر چشمان معيوب تو واقعيتي مي‌بيند كه به آن حسن ظن داشته باشد ؟ تو كه معاون اولت نيز قبولت ندارد چگونه اينگونه رم كرده‌اي و خود را در مقابل نظام ديده‌اي ؟ واقعاً چه فكري كرده‌اي ؟ در مراسم تنفيذ و تحليف شركت نمي‌كني ؟ نه جان نن جون شركت كن . اگر نيايي نظام دچار چالش مي‌شود . آسمان به زمين مي‌آيد و هيچ مرغي تخم نمي‌كند .

در جاي ديگر براي تو قلم چرخانده‌اند كه خواستار آزادي زندانيان هستي . حجاريان ، نبوي و ... ديگران را جزء رجال سياسي موجه دانسته‌اي . مي‌فهمي كه براي تو و به‌نام تو چه نوشته‌اند ؟ يا فقط بر بريل امضاءِ نموده‌اي ؟

انتخابات را باطل مي‌داني و شوراي نگهبان را ناعادل مي‌داني و قبول نداري ؟ به قول امام غلط كرده‌اي كه قبول نداري . نظام هم تورا قبول ندارد . ديگر مردم چگونه بگويند كه تو را صالح نمي‌دانند و تو را نمي‌خواهند ؟ چرا معني رأي كم خود را نمي‌فهمي ؟

خنده دار تر اينكه خود را شاگرد بي‌ادعاي امام دانسته‌اي . خجالت بكش ديوانه !!!

نوشته‌اي كه ". من به سهم خود برای هرگونه همکاری با افراد و گروه های سیاسی تحول خواه در این مقطع حساس که به نظر می رسد «جمهوریت» در کنار «اسلامیت» و «ایرانیت» در خطر است ، دست همکاری و تشکیل جلسه واحد تحول خواهی و حرکت و تغییر را دراز می کنم " دوباره كه به دريوزگي افتادي اينبار چه حزبي مي‌خواهي تشكيل دهي ؟ حزب اعتصاب ملي ؟ حزب اختلاس ملي ؟ حزب حماقت ملي ؟ حزب دزدان ملي ؟ ديگر چه بلدي بازيگر ؟

ميرحسين نيز نوشته است " از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر می‌برد و اکثریتی از جامعه ، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم ، مشروعیت سیاسی آن را نمی‌پذیرد " در جواب اين اكسي هم همان را بايد گفت كه به كروبي گفتيم . اينها انسانهاي متوهمي هستند كه از بي‌آبرويي و پريشان حالي ، شب و روز گم كرده‌اند .

به ياد داستاني افتادم كه در آن گنجشگكي مغرور و بي‌عقل ، بر شاخه‌ي كوچكي از يك درخت تنومند نشسته بود و چون قصد بلند شدن كرد ، به درخت گفت محكم باش و تكان نخور تا من بلند شوم . درخت با نگاهي از سر ترحم و شايد تمسخر به گنجشگك تازه بالغ گفت : هر روز هزاران پرنده و ... روي شاخ و برگ من مي‌نشينند و بلند مي‌شوند و من اصلاً نمي دانم كي مي‌آيند و كي مي‌روند  .

ميرحسين نوشته كه :" بیم آن می‌رود که [دولت ] بر اثر ضعف‌های بی‌شمار ذاتی و عارضی‌اش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد " اين از آن سخنان مردم فريب است كه فقط از بي‌بي‌سي و سي‌ان ان و بي‌بي چهل و بي‌بي ‌پنجاهي مثل ميرحسين چاخان برمي‌آيد . ميرحسين ؛ واقعاً تو كه به بيگانگان كه نه بلكه به دشمنان ، باج دادي ، آبرو دادي ، گذشته‌ات را دادي ، آبروي نظام را به باد دادي ، دين خود را به دنيا دادي و ... الان دم از اين سخن مي‌زني ؟ خجالت نمي‌كشي ؟ تو كه بدون مجوز قانوني ، دستور به راهپيمايي كه نه بلكه به آشوب دادي و هر روز جمعيت خود را كمتر مي‌ديدي ، مي‌گويي چرا اجازه‌ي راهپيمايي نداديد تا ببينيد جمعيت كي بيشتر است ؟ گيرم كه اجازه هم داده مي‌شد چه فرقي به حال تو مي‌كرد ؟ تو كه دستور آشوب و اغتشاش داده بودي و روزي 18 هزار تومان با دختران و روزي 15 هزار تومان با پسران و ساعتي 5هزارتومان با سرشاخه‌ها قرارداد بسته بوديد و از شهرستانها و استانهاي اطراف نيرو مي‌آورديد چگونه شد كه روزشنبه جمعيتتان آنقدر كم شد ؟ گمان كرده‌اي كه مردم نيز همچون تو احمقند و نمي‌فهمند ؟

حكومت را به خاطر دستگيري مشتي اراذل و اوباشِ اخلاقي و سياسي ، به توهم توطئه متهم نموده‌اي . آيا تو توهم داري يا حكومت ؟ تو متر نكرده بريدي و خود را ابلهانه رئيس جمهور ناميدي يا حكومت ؟ آيا مي‌داني چه مي‌گويي ؟ آيا در خلوت خود با خداي خود هم به همين معتقدي ؟

نوشته‌اي كه :" باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمی‌تابد " آري ما هم معتقدم و اين حرف درستي است پس به اسلام ناب برگرد و اينقدر بي‌خدايي و بي‌ديني نكن . آيا به نظرت اسلامي كه تحجر را نمي‌پذيرد ، حماقت و سفاهت امثالِ تو را مي‌پذيرد ؟ خيانت‌هاي امثال تو را چه ؟

نوشته‌اي "به صداقت بازگردیم . چگونه از مردم می‌خواهیم ایمان‌های مذهبی‌شان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته می‌شود ؟ " پس چرا خودت به صداقت رو نمي‌آوري و هنوز چون كودكان ترسو دروغ مي‌گويي . تو كه در زمان مناظره لالماني گرفته ‌بودي و حرفي براي گفتن نداشتي و شروع به دروغگويي كردي و شايد هم دليلش اين بود كه آنقدر اطلاعات نادرست به تو دادند كه متوهم شدي ، نمي‌تواني حرفي از صداقت بزني و مردم را به آن فرابخواني .

در بيانيه‌ات برايت نوشته‌اند كه " به قانون برگرديم ". آدم ناجور ؛ تويي كه دستور اغتشاش و بي‌قانوني مي‌دهي و با بي‌حيايي تمام خود نيز در تظاهرات غيرقانوني شركت مي‌كني با خباثت تمام جعل سند نموده و دروغ مي‌گويي تا به دنيايت  برسي چگونه دم از انسانيت و صداقت و قانون مي‌زني ؟

در جاي ديگر دروغ‌نامه‌ات آورده‌اي " چرا به کوچکترین بهانه،‌ هرکسی را از دایره خود‌ی‌های‌مان دور می‌کنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش‌ از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست ، این یکی از کار ما ایراد می‌گیرد ، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد ، این یکی قدش بلند است ، آن یکی خیلی شیک‌پوش است . آن‌قدر از دور خود می‌رانیم تا این که تنها می‌مانیم . این شیوه انقلاب اسلامی نیست ، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز می‌کند و به صرف شهادت زبانی، انسان‌ها را در دایرۀ خود می‌آورد."

اين قسمت از نوشته‌ات حقيقتاً به سخنان پيرزن‌هاي صف نانوايي مي‌ماند كه جوابي جز تأسف ندارد . در ادامه‌ي ريانامه‌ات هرچند حرفهاي خوبي هم آورده شده ولي مزخرف زياد دارد نوشته‌اي " [اي مردم ] تمامی تلاش‌هایی که این روزها در مخالفت با شما صورت می‌گیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد " . " [ يكي از مطالبات ما ]اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد " . " آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پرونده‌سازی‌های جعلی امنیتی و دخالت ندادن پرونده‌های جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی "

حضرت عيسي(ع) را ديدند كه مي‌دويد . به گونه‌اي كه به فرار كردن و گريختن مي‌مانست . به او گفتند كه عيسي تو كه پيغمبر خدايي . مرده زنده مي‌كني و... از چه مي‌گريزي ؟ گفت از نادان مي‌گريزم كه نمي‌توانم آنرا مداوا وعلاج كنم . خدايا از بلاهت و ناداني ، از لجاجت و حماقت ، از بي‌تقوايي و بي‌خدايي و از سوء عاقبت به تو پناه مي‌بريم .

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۴/۱۴ساعت 18  توسط محمدهادی صحرایی  |