سلام بر تو ای صدیقه ی شهیده ای مادر راستگویان و شهیدانِ تا ابد زنده. سلام بر تو ای مادر همه خوبیها ای مادر حسن ای مادر حسین و سلام بر تو ای مادر زینب و ام کلثوم. سلام بر تو ای مادر پدر، که پیغمبر خدا تو را ام ابیها خواند چرا که چون مادری مهربان برایش مادری کردی. تو کوثری و برای هستی خیر فراوان هستی و فراوانی و برکت از توست. سلام بر تو ای مادر مهربان. سلام بر تو روزی که زاده شدی و روزی که مظلومانه به شهادت رسیدی و روزی که انتقامت گرفته خواهد شد و خواهند گفت: به کدامین گناه کشته شدی؟ سلام بر تو که عبادت و زندگی و حیات و مماتت برای خدای جهانیان بود که شریکی ندارد.[1] گفته اند که مَهرت آب گواراست که چون مِهرت گواراست و ما یتیمانت هرجا که آب گوارا و روان می بینیم یا یاد تو می کنیم و یا یاد حسین تو. چه زیباست که خدا نیز حیات همه موجودات را از آب قرار داده[2] تا مبدأ حیات همه خلقت طیب و طاهر باشد و از این بابت عجیب است، که گروهی ایمان نیاورند. مادر؛ اگر همه بدانند و ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، بر کرانه مهرت نشسته اند و از سفره تو رزق می خورند و می نوشند که سفره ات هم خیر فراوان دارد و هم روزی خور بسیار.
سلام بر تو ای زهرا و ای درخشان که خورشید چون تو می ماند که بر همه جهان بی دریغ نور می افشاند و مهر می گستراند و همچون تو که برای همه دعا می کردی و خیر می خواستی، بر همگان نور می رساند تا از ظلمت برهند و رشد کنند. و سلام بر تو ای درخشنده که ماه نیز چون تو می ماند و چون پاره ای از خورشید، شب تارمان را روشن می کند و راه نشانمان می دهد تا در تیه و چاه گمراهی و نادانی نمانیم و نیفتیم. حقیقت آنست که پیغبر خدا فرمود: " فاطمه پاره تن من است". پاره ای از خورشید. پاره ای از نور که دامن پرنورش، پرفروغ تر از دامنه خورشید است. همسرش نیز چونکه جان پیامبر است، خود نور است و از نور است و فرزندانشان هرکدام نور. و نور است و نور که از آن خانه گلی و ساده به آسمان می رود و آسمانیان از آن بهره مندند و خرسند. ایکاش آنها که کور بودند و شب و روز را تفاوت نمی دادند می دانستند که ساکنان این خانه نور، سروران بهشتند و خدا بخاطر آنان به خلایق روزی می رساند. سلام بر تو که هیچگاه روزگار بر تو آسان نگرفت ولی تو بر امت آسان گرفتی که از آسمان بودی و مردمانِ زمانت، زِ زمین. از آن زمان که تو رفتی به آسمان مادر، تمام خیر و خوشی رفت از زمانه و زِ زمین. و در کنار مزار این زمین می گویم، سلام بر تو ای حضرت مادر، زمین که خیر و خبر ندارد از آسمان چه خبر؟
مادر جان! دیگر خبر خیری از این زمانه و زمین نباید شنید بجز درد و رنجی که خودت تا بودی دیدی و چشیدی و خون دلی که خوردی که کمش هم زیاد بود. نفاقی که در زمان پیغمبر نهان بود و دشمنی که با غفلت مسلمین نفوذ نموده بود و عقایدش کم کم رسوخ کرده بود، در زمان علی عیان گردید و بر سر امت خراب شد. آنها که در خفا توطئه می کردند و گستاخی، دل به سقیفه سپردند و با رأی ناصواب، امت را به بیراهه بردند و گمراهی. و با جرأتی که از آن ناصواب گرفتند بر علی تاختند و از پیامبر خدا هم که می گفتند، گذشتند. از سنت اسلام اصیل گذشتند و به جاهلیت برگشتند. نزدیکان باتقوا را به حاشیه راندند و مطرودین و خائنین را به متن خواندند. ایکاش آنها که پیمان با رسول الله را فراموش کردند و عهد شکستند می دانستند همان چیزی را که در آخر عمر دانستند. می دانستند که ردای خلافت رسول، عبای امامت امت و امانت است و آنرا خدا بر دوش هرکه خواهد، می گذارد و این با ردای پادشاهی تفاوت دارد و به تن هرکه غیر ولی خداست بزرگ است و گشاد.
ایکاش آنها که رود را از چشمه جدا کردند و مردم را بعد از آنکه به راه آمده بودند به بیراهه بردند و به مرداب مبتلا کردند، می دانستند که از خون محسن به بعد در خون هر مظلومی که به زمین می ریزد شریک جرمند و در خیانت هرسکوتی، سهیماند و با هر حرف ناحقی، همنوا. اگر امروز گروهی افسار گسیخته، به جرم بی گناهی، انسان می کشند و سر می برند و نام پیامبر مهربان می برند و خود را در میان انبوهی از بندگان بی خبر خدا منفجر می کنند و اگر هستند کسانی که اهل تفکر نیستند و پی در پی هرکه را که نمی خواهند تکفیر می کنند و هر چه را که نمی فهمند انکار می کنند و هرچه که می خواهند به دین می بندند و اگر حاکمان متحجر حجاز دستور قتل عام مذهبی در یمن صادر می کنند و بحرین را به خاک و خون می کشند و در کعبه، با یهود و حرامی، بت پرستی می کند و ... و اگر پس مانده های متعصب عثمانی که خواب امپراتوری و اروپایی شدن می بینند، برای خوردن کودکان شیعه لبنانی و عراقی زبان می چرخانند و برای دنیای اسلام نقشه می کشند، همه و همه از آن انحرافی بود که در دین بوجود آوردند و پوستین وارونه ای که بر تن دین کردند.
فاطمه ای مادر مهربان امت؛ ایکاش همه مسلمانانِ آن زمان و ما نیز قدر جهاد و معنی قیام یکنفره ات را می دانستیم که اگر می دانستند و می دانستیم، حکایت اسلام مظلوم به اینجا نمی رسید و اینهمه خون بی گناه و عِرض خوبان هدر نمی رفت و از اسلام تنها نامی بر زبانها نمی ماند. تو جهاد فی سبیل الله کردی بانو و برای اسلام از جان نازنینت گذشتی و سنگ تمام گذاشتی و اولین مدافع حرم هستی که از حریم پیامبر اعظم و نبوت و امامت دفاع کردی. اگر تازیانه های کلامت، مردان مرده و خفته در غفلت و ترس را بیدار می نمود، اکنون جهان پر از شمیم رحمت خداوند رحیم بود و اسلام ناب و عزیز در جهان فراگیر می شد. آن زمان که راه خانه ات را گرفتند و هیزم پشت در هیمه کردند و آتش را دخیل چادرت کردند. علی را مطالبه کردند و با تهدید از تو خواستند که امام زمانت را به آنان واگذاری، شجاعانه پشت در گرفتی و غیرت را برای تاریخ تفسیر کردی. به پیمان شکنان عهد با رسول را یادآوردی و از حرمت حریم رسول الله گفتی. از بیعت روز بزرگ غدیر گفتی و سال گذشته را به یادشان آوردی. تو از نفس افتادی و استدلال آهنین کلامت در سنگ مغزهاشان نرفت و " أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْي وَ مَنْ كانَ في ضَلالٍ مُبين."[3]
آنها تو را شناختند و آزردند. نسبتت با رسول و جایگاهت نزد او را می دانستند. از خود او شنیده بودند که تو گرامی ترینی برای او و هرکه تو را بیازارد گویی او را آزرده و هرکه تو را مسرور کند او را مسرور نموده و اینکه رضای خدا در رضای تو و غضبش در غضب توست. شنیده بودند که نور فاطمه از نور خداست و اولین کسی است که وارد بهشت می شود. تو سرور زنان بهشتی و مادر سرور جوانان اهل بهشت. حوریه ای بهشتی هستی در صورت انسانی. شنیده بودند آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی و ام المؤمنین خدیجه به همراه تو، چهار زن برگزیده خدایند در دو جهان. می دانستند که رسول خدا از تو بوی بهشت می نیوشد و... و با این حال شیشه عطرش را چنان شکستند و بازویت را. آنها که بر سفره شما بزرگی یافته بودند چگونه قدر نمک ندانستند و نمکدان شکستند و پهلویت را و در آن روز، هركه نان از سفره تان برده بود استاده بودند، ساکت تر از مرده های قبرستان. پیغمبر تو را فاطمه نامید چرا که خداوند تو را از آتش جهنم دور داشت و دشمنان خانه ات را آتش زدند و ندیدند که يک کبوتر وسط شعله تقلا ميکرد. همانگونه که پدر گرامی ات فرمود تو میوه دل و نورچشم او بودی و "پدرت به قربانت" را در شأن تو گفت. و خدا سوره کوثر را در شأن تو نازل کرد که چون عمرت، کمترین آیات را در میان سوره ها دارد و "عمر کوتاه تو گنجايش دنيا را بس" و "هجده بهار عمر تو از سر عالم زیاد بود". شنیده بودند که خداوند در حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح تو عبادت نشده است و پیغمبر به سلمان فرمود که ایمان تا مغز استخوان فاطمه را فرا گرفته است و ... و تو ای استخوان شکسته حیدر با این دل شکسته حیدر چه می کنی؟
مادر جان با واژه های از رمق افتاده آمدم. نه برای برشمردن حسنات و ملکات فاضله ات که تو خود حدیث مفصلی از این خلقت و از حد عقل ما برون است آن، و نه برای گفتن از دردهای تو که تفسير رنجنامه كوثر نگفتني است. می نویسم برای تسلی و تسکین غمی که در دل علی و کودکانت نشسته است و بغضی که از غم تو گلوی ما را می فشارد. آخر ای عزیز علی که قبلاً گفت: شکرخدا که ظاهراً امروز بهتری، نان می پزی و دست به دستاس می بری، امروز از اینکه به او فقط گفتی حلالم کن، فهمیدم گاهی نمی توان به کتابی بیان نمود حرفی که یک حکایت کوتاه می زند. فهمیده ام ز سرفه سنگین سینه ات، امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود، که دوش، آمدی و رخساره … نگویم بهتر، چراکه مبناي روضه خواندن ما بر كنايه است. بانو نمی توان پهلوی تو بود و شکسته نبود و غم نداشت که شکسته است دلم مثل پهلویت. و چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد. اى بى نشانه اى كه خدا را نشانه اى در مصیبت تو که مصیبت عظمای ماست آسمانیان گفتند، این بود دستمزد رسالت زمینیان؟ ای خلق خیره! دست محمد نمک نداشت؟ فاطمه جان چگونه با ضربتی ثلث نسل سادات را کشتند که اگر تو و محسنت را با شمشیر به شهادت می رساندند اینقدر داغدار نبودیم و اگر جوان نبودی اینقدر نمی سوختیم و اگر در مقابل همسرت نمیکشتند اینقدر غیرتمان گُر گرفته نبود و اگر تنها دختر رسول خدا نمیبودی اینقدر گرفتار غمت نمیشدیم و اگر اینقدر در موردت سفارش نشده بود نیز اینقدر خون به جگر نبودیم. مصیبتت روز روشنمان را تار و عمرمان را تباه کرد. برخیز مادر جان برخیز که فضه حریف گریه طفلان نمی شود. هرچند که در بهار هیجده عمرت پیر و فرتوت و شکسته گردیدی و بر پیکر نحیفت ای رشیده علی، رمقی نمانده است. برخیز و برای ما یتیمانت مادری کن. یک یا علی بگو و دوباره به پا بایست. برخیز و باز مادری ات را شروع کن مادر که به ما گفتند، فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟ افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند.
[1] - قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمين (سوره مبارکه انعام آیه 163و162)
[2] - وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ (سوره مبارکه انبیاء آیه 30)
[3] - پس آيا تو مىتوانى كران را شنوا كنى، يا نابينايان و كسى را كه همواره در گمراهى آشكارى است راه نمايى؟ ( سوره مبارکه زخرف آیه 40)
منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ94/12/22 با تلخیص و با نام " برای حضرت مادر"