دل گفته های دست نوشته

چند وقت پيش فرصتي پيش آمد تا رمان " كلبه عمو توم " را بخوانم . البته بيشتر به اين خاطر به خواندن اين رمان علاقمند بودم كه آقا در يكي از ديدارهايشان وقتي خواستند مثالي ادبي از وضعيت اجتماعي غرب و اگر اشتباه نكنم آمريكا بزنند به اين رمان اشاره كردند .

به هر حال از آن موقع دوست داشتم ببينم كه در اين كتاب چه چيزي نوشته شده تا اينكه بالاخره فرصتي شد و خواندم . داستان عمو تُم يا توم حقيقتاً داستان قشنگي است و ايكاش مي‌شد خلاصه‌اي گويا از آن را ارائه داد . داستان اين رمان در خصوص دوران سياه و پر از ظلمِ برده داري غرب است كه به قلم خانم " هريت بيچر " و در سال 1851 منتشر شده است . بيچر در اين كتاب كوشيده است زندگي غم انگيز سياهان را نشان دهد و از آزادي آنان دفاع كند .

 اين داستان از آنجا شروع مي‌شود كه مردي به نام شلبي در قبال قرضي كه به يكي ديگر از اربابان به نام آقاي هالي دارد حاضر مي‌شود يكي از برده‌هاي خود به نام توم كه در اين داستان مردي مذهبي ، آرام ، خوش اخلاق ، وفادار ، قوي و تنومند و سياه توصيف شده است را بفروشد .

اين رمان اپيزودها يا به اصطلاح من داستانك‌هاي ديگري نيز دارد كه فكر مي‌كنم يكي از زيبايي‌هاي آن همين داستان‌هاي جانبي و در نهايت اتصال آنها به هم و تبديل شده به يك پيكره است . از اين داستانك‌هاي دردناك داستان كودكي زيبا رو با نام هانري است كه دل آقاي هالي را مي‌برد و با پافشاري آنرا از آقاي شلبي در ازاي قرض خود مطالبه مي‌كند كع اينكار باعث مي‌شود مادر هانري با هانري از طرفي و پدر هانري نيز از طرف ديگر فرار كنند و براي آنها اتفاق‌هاي جالب و غم انگيزي رخ بدهد . از ديگر شخصيت‌هاي جذاب اين داستان دختركي به نام اوانجلين است كه دچار بيماري مزمني‌است و به آخر داستان نارسيده ، با تصوير گري بسيار زيباي نويسنده به طرز غمناكي مي‌ميرد . به هر حال خواندن اين رمان را نيز به اهل كتاب و رمان توصيه مي‌كنم .

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۱/۲۶ساعت 15  توسط محمدهادی صحرایی  |