دل گفته های دست نوشته
 

 

 

   "رب گوجه یا ماکارانی صادراتش افزوده می شه و چندروزی مردم در مضیقه قرار می گیرند و می گویند چی شد؟ نمیشه دانش آموزی که همه نمراتش 20 است، یک روز اگر 19ونیم گرفت ما همه 20 ها را فراموش کنیم و حتی اون 19ونیم رو هم فراموش کنیم و از صبح تا شب بگیم نیم نمره کم شده ... در تابستان ممکنه یه مگس و پشه هم وارد شه، نمیشه یک ساختمان عظیم و بزرگ رو به خاطر اینکه شیشه اش رو دشمن شکسته، ما بیاییم و زانوی غم بغل بگیریم ... جنس اگر ارزان باشه قاچاق میشه اگه گران باشه که قاچاق نمیشه" اینها بخشهایی از سخنان هفته قبل رئیس جمهور است که قضاوتش بماند بامردم ولی آنچه گفتنی است، فاصله معتنابه این سخنان با واقعیات تنیده شده درتارو پود جامعه است که باعث نگرانی می شود و لازم است دولت محترم در دوران ناخوشی اقتصادی که به خاطر اقدامات خودش به وجود آمده، منطقی تر و منطبق با واقعیات حال و روز مردم و کارنامه خود سخن بگوید. خلأی که به تمام معنا دولت یازده و دوازده به جان اقتصاد انداخته است.

    واقعیت جامعه و آنچه که در کوچه ها و کف خیابانها و دل بازار و سر سفره مردم به دست می آید اینست که دولت یازده و دوازدهم، که قسمتی از شعارهای خود را بهبود وضعیت معیشت اقتصادی قرار داد و اعلام کرد که " هم باید چرخ زندگی مردم بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ" بر سرکار آمد تا با مذاکره با "کدخدا" مشکلات را حل و فصل کند. ریاست محترم جمهور معتقد بود که برخی از- رقبایشان (با اعتذار از تمامی رقبای انتخاباتی دور اول و دوم و مورد نظر ایشان) زبان مذاکره با دنیا را بلد نیستند و حتی نمی توانند با مردم خود سخن بگویند، کاسب تحریمند و به دنبال بازگرداندن تحریم و ... که نیاز است با آب و صابون روی سیه گشته خود را بشویند. لذا دولت به گفته خود، مجموعه ای از ژنرالهای کاربلد را - حتی به قیمت برگرداندن حکم دادگاه لاهه در مورد پرونده کرسنت از "له" به "علیه" ایران و جریمه شدن کشورمان به خاطر وزارت یکی از مرتبطین با پرونده -جمع کرد. 

     از همان ابتدای کار، تیم کاربلد دولت تدبیر، زلف خود را به توافق " باهرقیمت" با 1+5  و در اصل" 5 + آمریکا" گره زد و بعد از ماه ها تمرکز بیش از حد بر روی یک پرونده، برجام شکل گرفت. چگونگی به ثمر رسیدن برجام را می توان از اسناد آن مرور کرد و روند و میزان "منطقی" مذاکرات را از داستان" فکت شیت" دریافت نمود. مذاکرات سخت و طاقت فرسا در کشورهای اروپایی و معطلی اقدامات دولت در داخل کشور، از پرونده هسته ای ایران غول بی شاخ و دمی ساخته بود که گویی همه مشکلات کشور را باید با این چراغ جادو حل کند. برای راستی آزمایی دولت ما در مقابل 1+5، خون دلها خوردیم و رنج دوران بردیم. سخنرانی های اغراق آمیز و غیرواقعی که حتی آب خوردن و منابع آبی را هم به تحریم مرتبط می نمود توسط مقامات دولت و رسانه های زنجیره ای صورت گرفت تا بتوانند مردم را مجاب کنند که با توافق هسته ای همه مشکلاتشان حل می شود. خداراشکر که همه این مستندات در اینترنت موجود است و بازبینی آنها اگرچه غمبار ولی عبرت آموز و روشنگر است.

     قلب رآکتور اتمی را که حاصل علم جوانان ایرانی بود، بتن کردند. شرکتهای همکار صنایع هسته ای را پراکندند و نیروهای خاص را جابجا کردند و دستگاه های سانتریفیوژ را خاموش و خراب کردند و ... و تمام شروط تیم مقابل را "به صورت نقد و بالمره "پذیرفتند و انجام دادند تا برجام با شرایط "کاملاً نسیه و مرحله به مرحله" برای ایران متولد شود و در یک کلام، در یک معامله، در مقابل قول شفاهی دروغگویان و مسؤولینی که امروز هستند و فردا نیستند، مابه ازای عینی و ثروت نقد دادند، تا منطق مذاکره را به آنها که "مذاکره و زبان دنیا را بلد نبودند" یاد دهند. سخنان غیرواقعی، تبریکهای تبلیغاتی و توزیع سکه های بیت المال صورت گرفت و "قهرمان سازی" و ... و توهین های نامتعارف و کودکانه به رقبا و منتقدین انجام شد و مردم هم شاهد بودند و هم منتظر میوه چینی از "باغ سیب و گلابی" و " ابر پرباران "برجام و تحقق وعده ها و شعارها و لغو" بالمره" تحریمها و رها شدن دارایی های بلوکه شده ایران و بازگشت "عزت به روادید" و ارزان شدن ارز و ... .

     هر چند روز یکبار، مسؤولین و رسانه های کاسب برجام، خبر از گشایشی می دادند که نبود. می گفتند آمریکا پولهای بلوکه شده ما را پس داده و آمریکا کم مانده بود قسم بخورد که پولی نداده ام. داستان باز کردن حسابهای " ال سی" از همان داستانهای عبرت آموز است. روزنامه های دولتی از " خداحافظ تحریم" می نوشتند و هرچند ماه یکبار، یک تحریم و یک لیست بلند بالا به تحریمها و لیستهای سیاه قبلی اضافه می شد. در داخل، تبلیغات می شد که آلودگی هوا به خاطر بنزین تولید داخل است و پاک شدن هوا به برجام مربوط است. می گفتند "کاسه تحریمها" شکسته، و اوباما و کری می گفتند ارابه تحریمها شکسته بود و با برجام احیائش کردیم. بزرگان و عقلای نظام از بی اعتمادی به آمریکا می گفتند و همان ژنرالهای کاربلد از کفایت قول شفاهی کری می گفتند. مراجع گفتند "بعد از آنکه با آنها دست دادید، انگشتانتان را بشمرید مبادا کم شده باشد" ولی کسانی، دشمنان عهدشکن را "مؤدب و باهوش" نامیدند. منتقدین و دلواپسان و دل نگرانها با بدترین شیوه، توهین و تحقیر می شدند تا کسی جرأت اعتراض نداشته باشد تا اینکه رئیس بانک مرکزی در خارج از کشور، دستاورد برجام را "تقریباً هیچ " اعلام کرد.

    روزگار گذشت و به روزی رسید که برخلاف تخیلات، ترامپ رئیس جمهور شد، بدترین توهینها را به برجام کردند و بعد از آنکه از علاقه فوق العاده دولت ایران برای حفظ " به هرقیمت" تنها دستاورد ژنرالهایش مطمئن شدند، با خروج و پاره کردن و آب دهان انداختن برآن، نشان دادند که این گونه جانواران، چقدر اهل ادبند. در یک تقسیم کار ساده، ترامپ از برجام خارج شد و اروپا برای جلوگیری از مقابله به مثل ایران و خروج از "برجام چرب و نرم" و نیز برای حفظ جایگاه دلالی و کارچاق کنی و چانه زنی، در برجام ماند. ژنرالها "شاید" الان متوجه شده باشند که منظور از آنهمه دلواپسی چه بوده است. شاید دانسته باشند که معنی " چشممان به دست دشمن نباشد که کی این تحریم را برمی دارد، کی فلان نقطه را موافقت می کند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه کار می توانیم بکنیم"[1] چیست؟ و  ایکاش بدانند که باید در پیشگاه عدل الهی، پاسخ خدا و ملت و شهیدان را بدهند که چرا پنج سال از عمر گرانمایه مردم را صرف " تقریباً هیچ" کردند و به جای اسب زین شده و الماس داده شده،"افسار پاره" و "آب نبات" گرفتند. ایکاش بدانند که نتیجه پالرمو، fatf و هرچه که از دستان چدنی آنها بیرون بیاید، همین تحقیر و توهین و وضعیت بد اقتصادی است. ایکاش بدانند و جلو ضرر را از همین جا بگیرند.

    حالا شاید بهتر بتوان منظور ریاست محترم جمهوری از " دانش آموزی که همیشه 20 می گرفت و اینبار 19و نیم گرفته " را فهمید و متوجه شد در دید دولت دانش آموز دائماً "بیستو" یعنی چه و 19ونیم یعنی"چند و نیم". دلار4 تومنی به 20 تومن می رسد. با دلار 18 تومنی، پراید 25 میلیون،40 میلیون می شود و با دلار 12 تومنی، 48 میلیون. گوشت 30 هزار تومنی به 120 هزار می رسد. مرغ 8 هزاری، 16 هزار می شود و برخی اقلام تا 200 درصد گران می شوند و ... و چندین بار از رکود خارج و داخل شده ایم و همه اینها در حالیست که تورم دائماً در مشت دولت و کنترل شده و 12 درصد است. قرار است حقوق کارمندان 20 درصد اضافه می شود و چون قاچاق نتیجه ارزانی است و سیاستهای دولت در آن بی تأثیر بوده، مردم باید برای خرید گوشت به عراقی ها نگاه کنند و برای خرید سوخت به ترکیه ای ها. معاون برنامه و بودجه دولت هم با آب و تاب فراوان از یک سبد خیلی بزرگ 200 هزار تومنی به عنوان ترمیم حقوق کارمندان و کارگران عزیز در سال97 خبر شادی می دهد و ... آنهمه بیست یعنی اینهمه خوشی و موفقیت.

    دولت"متراکم از ژنرالهای مدرک گرفته از دانشگاه های مطرح دنیا" به جای آنکه یارانه گوشت را به حساب هرفرد بریزند به گونه ایکه هر ماه فقط بتواند با آن گوشت بخرد-مثل چند تجربه موفق دولت نهم و دهم- گوشت یارانه ای را با صفهای طاقت سوز و بی برنامه توزیع می کنند تا به غیر از مافیای موجود، بازار دلالی دیگری باز شود و معدودی از مردم با "کارت ملی عزت گرفته" خود و در لابلای دلالان حرفه ای شده، اگرشد، چند کیلو گوشت بخرند و مابقی مردمِ دستِ خالی مانده، به این دانش آموز دائماً بیستو، احسنت گویند و بگویند که مرحبا به آنانی که وعده دادند "آنقدر رونق اقتصادی ایجاد شود که دیگر مردم نیازی به یارانه نداشته باشند" و مشغول شنیدن سخنان آرامش بخش مسؤولین دولتی باشند در مورد، شنود، ون ارشاد، فیلترینگ و ... و به جای شنیدن عذرخواهی حامیان جانفشان انتخاباتی که به جای انجام دقیق وظایف موظفی و مکلفی نمایندگی مجلس، مثل قانونگذاری و نظارت بر دولت، باید بیایند و بی هیچ دلیل معقولی، در نامه سی سال پیش حضرت امام تشکیک کنند و آرامش جامعه را به هم زنند.

    افتخار وزیر سابق مسکن درنساختن حتی یک مسکن مهر است؛ وزیر سابق بهداشت بدون آنکه گزارشی از طرح پولخوار و ناموفق "تحول سلامت" بدهد استعفا می کند. وزیر سابق صنعت و معدن که ثبت سفارش واردات خودرو در مجموعه او بوده و توانسته باسیاستهای غلط خود، خود پراید را هم غافلگیر کند، وزارتخانه عوض می کند. رئیس بانک مرکزی بدون آنکه پاسخگوی خیانت یا بی تدبیری در تورم بی سابقه امروزی، حراج ذخایر طلا و ارز و توزیع عجیب و غریب دلار برای تعدیل بازار باشد، استعفا می کند. مشاور اقتصادی دولت، که یکی از مسؤولین اصلی این نابسامانی اقتصادی است، استعفا می دهد و همه اینها بدون هیچگونه عذرخواهی و شرمندگی از قصور و تقصیر خویش، آزادانه در رفت و آمدند و آن بینوای بی ربط هم از عدم مجازات قاتلین 27 پاسدار وطن سخن می گوید. درد مزمن اینست که برخی از مسؤولین به جای پرداختن به کار خود، مشغول چیز دیگرند یا کاسبی سیاسی که از آن یا بی خبرند و ارتباطی به آنها ندارد و یا کاری که مقصرش خودشان اند. امیرالمؤمنین فرمود: إِنَّكَ تُمْلِي عَلَى حَافِظَيْكَ كِتَاباً إِلَى رَبِّكَ فَتَكَلَّمْ بِمَا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لاَيَعْنِيكَ[2]

 

 


[1] - رهبر معظم انقلاب. اول فروردین 1393

[2] - تو بر دو فرشته‌اى كه سخنت را حفظ‍‌ مي كنند نامه ‌اى بسوى پروردگارت املاء مي كنى، پس سخنانى بر زبان بران كه تو را بكار آيد و سخنانى را كه تو را بكار نيايد واگذار. من لا يحضره الفقيه، جلد 4صفحه 396

 

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ7اسفند97

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۷/۱۲/۱۰ساعت 18  توسط محمدهادی صحرایی  |