" فريب " نام كتابي است كه به تازگي توسط انتشارات كيهان به چاپ رسيده است . اين كتاب از مجموعه كتابهاي نيمه پنهان ميباشد كه به نيمه پنهان افراد و افكار مختلف ميپردازد . در اين كتاب نيز به نيمهي ديگر فرقه ضالهي بهائيت كه پنهان و ناآشكار است پرداخته شده . به قلمي روان ، سبك و پراحساس . نويسندهي اين كتاب ، خانم مهناز رئوفي است كه خود از حقيقت يافتگاني است كه در گذشته ، عمري را در اين فرقه سپري كرده است . شايد پس از قلم سليس خانم رئوفي ، اينكه او قبلاً بهايي بوده و از نگاهي درون فرقهاي به بهائيت نگريسته ، بيش از هر چيز ديگري اثرش را فاخر و خواندني كرده است .
به هر حال اين كتاب ، داستاني غم انگيز از زندگي يك خانواده اسير و در بند توهمات فرقهاي و سياسي گروهكي دروغگو ، سياسي و شياد به نام بهائيت است كه پس از سرگذشتي تلخ و طي كردن مشكلاتي بعضاً جبران ناپذير به حقانيت اسلام و جعلي بودن فرقه بهائيت پي برده و به دامان پرمهر اسلام بازميگردند .
داستان از زبان وكيل مدافعي شروع ميشود كه قرار است دفاعي سخت را براي زني خرد شده در زير بار مشكلات را در دادگاه انجام دهد . قلم روان نگارنده ناخودگاه و آرام آرام خواننده را به داستان وارد ميكند و از اين پس راوي زني ميشود ساحل نام ، كه قرار است خوانندهي داستان تا به انتها با او همزاد پنداري كند و در تمام حالات او خود را شريك بداند . البته در دوجاي ديگر خانم وكيل وارد داستان شده يكي در ميانه آن و ديگري در انتها .
داستان از چند زاويه ديده شده كه هركدام قابل بررسي است يك زاويه جغرافيايي و مكاني است كه شامل سه مرحله ميشود و از ايران كه شروع ميشود به تركيه رسيده و دوباره به ايران باز ميگردد و ديگر زاويه مربوط به تطورات اعتقادي است كه از مسلماني يا به گفتهي خود ساحل از به ظاهر روشنفكري اسلامي خانوادهي ساحل شروع ميشود و به برزخ و سپس دوزخ بهائيت ميرسد و پس از شكنجههاي پر تب و تاب و طاقت تاق كن به ساحل آرام اسلام و ايمان به خداوند متعال ختم ميشود .
ساحل به دام سراب محبت يكي از بهائيان زبر دست به نام الهام ميافتد كه با چرب زباني و ابراز محبتهاي فراوان مأموريت فريب افراد را به عهده دارد . به مرور و با ندانم كاريهاي ساحل ، الهام مكار به حريم خانواده ساحل وارد ميشود و به مرور پاي افراد و افكار انحرافي و التقاطي به خانه و كاشانهي ساحل باز ميشود و پدر ساحل هم كه از توهمات روشنفكرانه بيبهره نيست و به جاي آن از ايمان و اعتقاد قوي به اسلام بيبهره ، باسهل انگاري تمام خانوادهي خود را به گرداب بهائيت و مصيبت مياندازد و در نهايت با بي تدبيري خود ، به طلاق ساحل از فرشتهي نجاتش و دو بار به زندان افتادن او ، بيمار شدن نوهي دلبندش به ايدز و... و در نهايت به مرگ خود در غربت تن ميدهد .
درسها و نكاتي كه در لابلاي مطالب اين كتاب در ذهن مخاطب مينشيند نيز بسيار آموزنده است مثلاً برخي از شيوهها و حربههاي بهائيان مثل اظهار محبت زياد به افرادي كه طعمهاند ، خوش قولي ، كمك به همكيش و ... كه همگي درِباغ سبزي است براي فريب و همچنين نماياندن نيمه پنهانتر عقايد بهائيان همچون فساد و انحطاط اخلاقي آنان ، تا آنجا كه يكي از امناء بهايي كه به باور بهائيان معصوم از گناه است ظرف مدت سه روزي كه سينا پسر شش سالهي ساحل از سرناچاري به منزل او پناه برده بارها از جانب او مورد تجاوز قرار ميگيرد و از اين بابت كودك ساحل به بيماري ايدز مبتلا ميشود و... .
با تمام اين اوصاف اين كتاب كتابي است خواندني كه به چند بار خواندن هم ميارزد .