دل گفته های دست نوشته

 

     « اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم هم شکست خواهد خورد »

    این جمله کلیدی رهبر انقلاب را باید بسیار جدی تر گرفت و به جد پیگیر شد که واقع شود. تجربه 58 ساله انقلاب اسلامی از 42 تاکنون به ما ثابت کرده هرآنچه امام راحل و امام حاضر گفته اند فراتر از تحلیل حقایق، تشریح وقایع بوده است. به دیگر سخن، حقایقی که اتفاق خواهد افتاد و می توان در مطالعات آینده پژوهی، با خیال راحت برای آن پرونده تحقیقاتی گشود. مصادیقی که از این حکمتِ موهبتی بروز و ظهور کرده گویای این واقعیت است که نادیده ها بیش از دیده هاست و عطش ما برای یافتن حقایق نهفته در رفتارها و گفتارهای این بزرگان باید بیش از این باشد و تلاشمان برای یافتن میوه های ناب و پنهان پشت برگ، به همتی مضاعف تر نیاز دارد و این، پیش و بیش از آنکه به کشف بزرگی و عظمتِ نعمتی که در اختیار داشته و داریم بینجامد، برای رشد و تعالی خودمان حیاتی است.

     می توان اندیشید رژیم پهلوی که برای حفظ و گسترش سیطره اطلاعات و امنیتی خود سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک) را با کمک مشاوران آمریکایی و مستشاران اسرائیلی تأسیس نمود، بی شک برای به دست آوردن اطلاعات خود و برخورد بازدارنده و عبرت آموز با انقلابیون مبارز، نیاز مبرمی به کسب اطلاعات و آگاهی داشته و از سوی دیگر رژیم صهیونی به غیر از آموزش شکنجه و در اختیار قرار دادن امثال آپولو، بی شک نحوه جنگ روانی و تبلیغات و جمع آوری اطلاعات و اخبار و ... را نیز به ساواک آموزش داده است و حال، سؤال اینست که بعد از انقلاب اسلامی، این افراد آموزش دیده کجا رفتند؟ همه که موفق به فرار نشدند و همه که شناخته نشده بودند، پس وقتی در کشور ماندند، به چه مشغول شدند؟ شبکه ارتباطی منسجم ساواک چه شد؟ منحل شد؟ ارتباطشان را حفظ نکردند؟ آمریکا و اسرائیل و انگلیس بی خیال هزینه های گزاف خود شدند؟ در اختیار سازمان منافقین قرار گرفت یا به استخدام استخبارات صدام درآمد؟ یا اکنون هم مشغول کارند؟

     انقلاب های مختلفی در جهان اتفاق افتاده که هیچ یک مثل انقلاب اسلامی ایران نبوده و نیست. بی شک، هم در شکل و هم در محتوای خود و هم در شکل و محتوای دشمن ها و دشمنی هایی که با آن شده و هم در تنوع و اتفاق دشمنانش ویژه و منحصر به فرد بوده و هست. اگر بتوان تحولات مهم فرانسه، هند، روسیه، الجزایر و ... را انقلاب نامید با مرور کوتاه آنها متوجه می شویم که انقلاب اسلامی ایران به هیچ کدام آنها شبیه نیست. تافته ای جدابافته است که رنگ و نقش و مواد آن همگی بومی ایران و متعلق به مردم سلحشور و ستم ستیز آن است. گویی رهبر، مردم و مطالبه ( هدف ) که از ارکان انقلاب هاست نیز در این انقلاب، ویژه است. مطالبه و هدف نهایی آن تشکیل حکومتی اسلامی است که به تمدن اسلامی خواهد انجامید. اسلامی اصیل، ناب و از سرچشمه گرفته، که لایَمَسُّهُ الاّ المُطَهَّرون.

      رهبر آن، حکیم، مجتهدِشجاع و آگاهی که به تأیید خبرگان و نخبگان، باید شبیه ترین مردم به معصومین علیهم السلام باشد. و مردمی که باید همراه و همکار رهبرشان باشند و برای رسیدن به قله های شکوه و پیروزی؛ غیر از صبر و سعه صدر، بصیرت را هم در خود بیفزایند. باید راه را باهم پیمود و قدم به قدم. باید گوش به فرمان ولیّ بود و پابه رکاب. ولیّ نیز برای پیمودن راه دشوار پیروزی، ملاحظه مردم می کند تا آنها که می مانند هم برسند و آنها که نمی دانند هم بدانند. اگر قرار باشد نصرت خدا برسد بی شک به مردم پرتلاش و صبور و مقاوم خواهد رسید. اگر اجحاف نباشد هرگز اغراق نیست اگر بگوییم مردم ایران بهتر از مردم دوران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در مدینه و مردم کوفه در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. شوخی نیست باورمردمی چنان باشد که به سیاهی روی سفیدی کاغذ ایمان بیاورند و با طهارت عقلی به حقیقتش برسند و بتوانند چهل و دوسال، بدترین و بیشترین و بی نظیرترین دشمنی ها را تحمل و مدیریت کنند و از رشد و بالیدن خود غافل نشوند.   

     مقایسه ایران با هر کشور و مردم و موقعیت غیرخودش، اگر به صورت واقعی و مثبت نباشد، بی شک قیاسی اشتباه است. آنها که به طعنه، ایران را در اقتصاد، با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و در رفاه اجتماعی با سوئیس و سوئد و در سیاست با اندونزی و مالزی و در پیشرفت با فرانسه و در فرهنگ با ژاپن و ... مقایسه می کنند گویی چشمه خروشان و جوشان از دل سنگ و صخره و صحرا را با آب لوله کشی قیاس کرده اند. چشمه ای که از دل کوه می جوشد یا در گرمای سوزان بیابان، قُل می زند کجا و آب حوض کجا؟ ما اینکه داریم را با کمک جوانان خود و از دهان گرگ و کفتارهای هار درآورده ایم. پیشرفت خواستیم نه توسعه. ثروت کوثری می خواهیم نه تکاثری. نظم دائمی می خواهیم نه فقط زیر نور چراغ. رفاهی که کجاوه سنگینش را مظلومین و گرسنگان به دوش بکشند به کار ما نمی آید. علم خودمان را که به یغما بردند و با آن جلو افتاده اند را می خواهیم ادامه دهیم. هرگز نباید از قانون خلقت که موفقیت را به نظم و تلاش و قانونمداری سپرده غافل شد.

      کدام یک از اینها مثل ایران آماج کینه ورزی های دشمنانشان بوده اند؟ در کدامشان گروهی در 40 سال، هفده هزار عالم و عامی هموطن خود را کشته اند که یک قلمش رهبران و نظریه پردازان حکومت است؟ کدامشان هشت سال مورد هجوم وحشیانه بیش از پنجاه کشور بوده اند؟ کدامشان سازمان منافقین خلق دارند که دست و دندانشان به خون جنین تا پیران آلوده باشد؟ کدامشان در تحمل مخالف و قوتِ خودباوری چنان بوده که اکثر دولت های خود را به مدعی و منتقد بدهد؟ کدامشان گرفتار سلبریتی های منفی و اینفلوئنسرهای کژتابی هستند که نان خودی می خورند و بار اجنبی می کِشند ولی باز هم بیشترین و بهترین فرصتهای رسانه ها را در اختیار دارند؟ کدامشان آنقدر مماشات داشته اند که کودتاچی و فتنه گر را بعد از چهارسال به وزارت و معاونت بگمارند؟ و ... و این سیاهه سرِ دراز و غصه فراوان دارد که اکنون جای گلایه نیست.

     «گاندو » مجموعه تلویزیونی موفقی است که می توان گفت بزرگترین حرکت مؤثر و اصلاحی رسانه ای، در بین موارد معدودی است که در این 42 سال انقلاب اسلامی برای رسوا نمودن جریان نفوذ و فساد ساخته شده است. زبان دقیق و صریح ولی عفیفانه آن اگرچه به کام متکبران خرابکار تلخ است ولی مردم خود را جای قهرمانان آن تصور کرده و آرزو می کنند کاش می شد خودشان، مسببین وضعیت امروزشان را اِعمال قانون کنند. مردم دانستند که دلیل تقبیح و تکذیب و تعطیل گاندو توسط آقاخان نوری ها و شاه حسین ها چه بوده است. گاندو، تحریف شکن است. آنها که اگر می خواستند هم نتوانستند یک فایل صوتی خودشان را نگه دارند چگونه می توان توقع داشت نگهبان منافع مردم باشند؟ وقتی برای تأمین و تثبیت قیمت مرغ و تخم مرغ قرارگاه زدند معلوم است که برای مدیریت رآکتور هسته ای چیزی جز بتون به عقلشان نمی رسد. اینکه وقیحانه « قرارگاه هویج » را متلک می کنند، شیوه رسوا شده هایی است که بعد از فراغت از آتش زدن سفره و رفاه و آسایش مردم، سراغ « کار علمی و فرهنگی » رفته اند. پناه همه ما و واگذار آنها به خدا.

      مجموعه گاندو، باید مورد تقدیر قرار گیرد چراکه مثل سایر دستاوردهای انقلاب اسلامی، با سختی و مجاهدت به دست آمده و توانسته مخاطب خود را پای داستان راستش بنشاند. کارگردان و عوامل تهیه و تولید و بازیگران ارزشمند آن که بیشترشان چهره هایی جدید هستند نوید بخش ورود هنرمندانی اند که می توانند کارهای فاخر بیافرینند و در دل و دیده مردم و مخاطبان، محبوب شوند. این سخن برادرانه را بشنوند که سلبریتی و اینفلوئنسر یا همان تأثیرگذاران اجتماعیِ واقعی کسانی هستند که وطن و مردم و آیین خود را به واقع دوست داشته و به جلف و جیفه دنیا نفروشند. کسانی که با استعداد و تلاش خود بر عقول و قلوب مردمشان اثر می گذارند و حالشان را خوب می کنند. تفاوتی هم نمی کند آنها قهرمانان علمی، هنری، ورزشی باشند یا نظامی. مهم اینست که در کنار مردم و میهن خود باشند و حق نمک بشناسند و به جا آورند.   

      کدام ایرانی باعزت، «جواد فروغی»، پرستار بی ادعا و بی حرف و هزینه ای که مدال طلای المپیک را برای مردمش آورد را نستود؟ بماند که اینگونه عزیزان مورد جفای مدعیان و در میان رسانه ها و برنامه های زردی که بی هنرانِ مالیات گریز، نان به هم غرض می دهند، جایی ندارند و همچنان ناشناس اند. کدام ایرانی وقتی متوجه شود جوانان دانشمند کشورش واکسن برکت را از صفر به اینجا رسانده اند که مایه مباهات جامعه جهانی پزشکی شده اند به وجد نمی آید؟ آن هم در زمانی که آمریکا با صادرات واکسن آلوده مدرنا به ژاپن، یکبار دیگر خاطره کشتار هیروشیما و ناکازاکی را زنده کرده است. کدام ایرانی اصیلی که با شنیدن تأسیس بیمارستان صحرایی ارتش و سپاه در 5 و 6 روز به خود نمی بالد؟ و این رشته افتخارات فرزندان انقلاب اسلامی نیز سرِ دراز دارد که به امید خدا پس از انقراض وارفته های پررو و آمدن « اصحاب ما می توانیم» باید بیش از اینها گفته شود تا شاید کمی از غربت انقلاب اسلامی و فرزندانش کاسته و به مسیر قله ای که تاکنون پیمودیم آگاه شویم و جریان تحریف و تحریم و تعطیل را با هم شکست دهیم. إن شاءالله.

 

 

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ 7 شهریور 1400

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  ۱۴۰۰/۰۶/۱۹ساعت 12  توسط محمدهادی صحرایی  |