رحلت حضرت آيت الله بهجت را خدمت همهي دوستان تسليت عرض ميكنم .
از آن جهت كه « خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران » به دوستان عرض ميكنم كه آيت الله بهاءالديني در مورد آيت الله بهجت قريب به اين مضمون گفته بودند : پس از امام زمان (عليه السلام )ايشان ثروتمندترين مرد معنوي جهان هستند . خوب حالا با توجه به اين سخن زيبا و عجيب جاي هيچ تعريفي براي ما نميماند مگر اينكه آرزو بكنيم كه ما نيز عمري با بركت همچون بزرگانمان و مرگي با عاقبت به خيري همچون آنان داشته باشيم .

" فريب " نام كتابي است كه به تازگي توسط انتشارات كيهان به چاپ رسيده است . اين كتاب از مجموعه كتابهاي نيمه پنهان ميباشد كه به نيمه پنهان افراد و افكار مختلف ميپردازد . در اين كتاب نيز به نيمهي ديگر فرقه ضالهي بهائيت كه پنهان و ناآشكار است پرداخته شده . به قلمي روان ، سبك و پراحساس . نويسندهي اين كتاب ، خانم مهناز رئوفي است كه خود از حقيقت يافتگاني است كه در گذشته ، عمري را در اين فرقه سپري كرده است . شايد پس از قلم سليس خانم رئوفي ، اينكه او قبلاً بهايي بوده و از نگاهي درون فرقهاي به بهائيت نگريسته ، بيش از هر چيز ديگري اثرش را فاخر و خواندني كرده است .
به هر حال اين كتاب ، داستاني غم انگيز از زندگي يك خانواده اسير و در بند توهمات فرقهاي و سياسي گروهكي دروغگو ، سياسي و شياد به نام بهائيت است كه پس از سرگذشتي تلخ و طي كردن مشكلاتي بعضاً جبران ناپذير به حقانيت اسلام و جعلي بودن فرقه بهائيت پي برده و به دامان پرمهر اسلام بازميگردند .
داستان از زبان وكيل مدافعي شروع ميشود كه قرار است دفاعي سخت را براي زني خرد شده در زير بار مشكلات را در دادگاه انجام دهد . قلم روان نگارنده ناخودگاه و آرام آرام خواننده را به داستان وارد ميكند و از اين پس راوي زني ميشود ساحل نام ، كه قرار است خوانندهي داستان تا به انتها با او همزاد پنداري كند و در تمام حالات او خود را شريك بداند . البته در دوجاي ديگر خانم وكيل وارد داستان شده يكي در ميانه آن و ديگري در انتها .
داستان از چند زاويه ديده شده كه هركدام قابل بررسي است يك زاويه جغرافيايي و مكاني است كه شامل سه مرحله ميشود و از ايران كه شروع ميشود به تركيه رسيده و دوباره به ايران باز ميگردد و ديگر زاويه مربوط به تطورات اعتقادي است كه از مسلماني يا به گفتهي خود ساحل از به ظاهر روشنفكري اسلامي خانوادهي ساحل شروع ميشود و به برزخ و سپس دوزخ بهائيت ميرسد و پس از شكنجههاي پر تب و تاب و طاقت تاق كن به ساحل آرام اسلام و ايمان به خداوند متعال ختم ميشود .
ساحل به دام سراب محبت يكي از بهائيان زبر دست به نام الهام ميافتد كه با چرب زباني و ابراز محبتهاي فراوان مأموريت فريب افراد را به عهده دارد . به مرور و با ندانم كاريهاي ساحل ، الهام مكار به حريم خانواده ساحل وارد ميشود و به مرور پاي افراد و افكار انحرافي و التقاطي به خانه و كاشانهي ساحل باز ميشود و پدر ساحل هم كه از توهمات روشنفكرانه بيبهره نيست و به جاي آن از ايمان و اعتقاد قوي به اسلام بيبهره ، باسهل انگاري تمام خانوادهي خود را به گرداب بهائيت و مصيبت مياندازد و در نهايت با بي تدبيري خود ، به طلاق ساحل از فرشتهي نجاتش و دو بار به زندان افتادن او ، بيمار شدن نوهي دلبندش به ايدز و... و در نهايت به مرگ خود در غربت تن ميدهد .
درسها و نكاتي كه در لابلاي مطالب اين كتاب در ذهن مخاطب مينشيند نيز بسيار آموزنده است مثلاً برخي از شيوهها و حربههاي بهائيان مثل اظهار محبت زياد به افرادي كه طعمهاند ، خوش قولي ، كمك به همكيش و ... كه همگي درِباغ سبزي است براي فريب و همچنين نماياندن نيمه پنهانتر عقايد بهائيان همچون فساد و انحطاط اخلاقي آنان ، تا آنجا كه يكي از امناء بهايي كه به باور بهائيان معصوم از گناه است ظرف مدت سه روزي كه سينا پسر شش سالهي ساحل از سرناچاري به منزل او پناه برده بارها از جانب او مورد تجاوز قرار ميگيرد و از اين بابت كودك ساحل به بيماري ايدز مبتلا ميشود و... .
با تمام اين اوصاف اين كتاب كتابي است خواندني كه به چند بار خواندن هم ميارزد .
برخي از روزنامهها نوشتند كه آقاي موسوي خوئينيها مديرمسؤول نشريهي توقيف شدهي سلام قريب به اين مضمون گفته " در دوره اصلاحات كارهاي زيادي انجام شده كه از طرفي مخالفان آن كارها را كم جلوه دادهاند و از طرف ديگر بعضي از دوستان از روي تواضع گفتند كه كاري انجام نشده "
بتهر است به برخي از شاهكارهاي اصلاح طلبان در دوران دوم خرداد نگاهي بيندازيم . ما دراين مجال اجالتاً اصلاً كاري با تخريبها ، جسارتها و عقدهگشاييها از اسلام و انقلاب و امام نداريم و فق به كليات ميپردازيم .
حوزهي اقتصاد :
1- ايجاد سامانه واكيسناسيون مالي برخي نمايندگان مجلس ششم ، مديران ارشد و ... از طريق سرمايههاي عزيز از دست رفته ، شهرام جزايري
2- پرداخت وام سه ميليون توماني به جوانان بيكار كه باعث بهراه افتادن خدمات كامپيوتري ( شما بخوانيد بساط كرايهي فيلم و سي دي ) در زير راهپلهها و همچنين خريد پيكانهاي دست دوم سه ميليون توماني توسط جوانان بيكار شد و سبب همسان سازي شغلي و متحدالشكل كردن مشاغل كاذب گرديد .
3- ورود ويروسهاي بيسابقه اقتصادي و بيماريهاي گلدكوئيستي و پيامدهاي آن ...
4- متزلزل شدن امنيت اقتصادي و سرمايهگذاري همچون افزايش بيسابقه و دفعي سيصد درصدي قيمت قير و پول دار شدن يك شبهي برخي از بروبچ كه از اين اقدام مجلس ننگين ششم با خبر بودند
5- به تعطيلي و ورشكستگي رسيدن بسياري از بازاريان به دليل سوءمديريت در كنترل بازار و به راه افتادن و رواج بيش از حد قاچاق از مرزهاي كشور ( دقت كنيد آن زمان اصلاً نامي از بازار چين به صورتي كه الان مطرح است نبود )
6- بيتوجهي به اقشار كارمند و مخصوصاً فرهنگيان و معلمان و ايجاد و ساماندهي هزينههاي گزاف براي كشور از طريق اعتراضات صنفي
7- بيبند وباريهاي مالي و سپردن شاهرگهاي پولي كشور به افراد بيلياقت و با ذائقههاي سياسي همسو با دولت كه از آن نمونه ميتوان به تراژدي ميادين نفتي جنوب كشور اشاره كرد
و ...
حوزهي فرهنگ و دين :
1- ورود دسته دسته افراد مختلف خارج رفته ( يا كسانيكه بعداً خارج رفتند ) و مسلمانان بيايمان با قيافههاي متنوع و بعضاً عجيب ، در مباحث اسلامي و اعتقادي و بيان و كتابت مطالب مختلف و رنگارنگ در اثبات وجود خشونت در دين اسلام ، اثبات احتمال وجود دوتا خدايكجا ، نسبيت اخلاق و دين ، وجود لفظ كرم در برخي از ادعيه كه خود همين دليلي برحقانيت ليبراليسم است و ...
2- توهين و تخريب اسلام ، ائمه ، مرجعيت و روحانيت توسط خانمهاي شيك پوش و ليدي و آقايان نرمخو و مهربان ، تشبيه تقليد از مرجع تقليد به يك كار ميمون وار و قياس به نفس اين مورد توسط يك آدم يكپا ، تشبيه محاسن به پشم توسط رئيسجمهور لُرد و جنتلمن اصلاحات ( كه آب پاكي را روي دست همه ريخت ) و ...
3- رواج جشنوارههاي حرمت شكن براي تابوشكني و قبح زدايي از منكرات در اذهان مردم همچون جشنوارههاي ايران زمين ، تئاتر دهه فجر و...
4- حمايت تأمل برانگيز و فوق العاده از تجديد چاپ برخي كتب همچون " زندگينامهي شعبان جعفري " يا " سخنرانيهاي آقاي حسني " كه تا چهارسال پيش كه نگارنده پيگيرشده بود به چاپ سي و ششم رسيد
5- توليد و ترجمهي كتابها و رمانهاي غيراخلاقي ، مضر و ...
6- توليد فيلمهاي آلرژي دار به اركان نظام همچون سپاه ، نيروي انتظامي ، بسيجيان ، اطلاعات ، روحانيت و ... و استفاده از شيوهي جديد فرار به اطراف و اكناف بجاي فرار به جلو با پيش كشيدن بحثهاي انحرافي براي تخريب و توهين همچون ازدواج موقت ، امربه معروف و نهي از منكر و ...
7- ترويج و اشاعهي شگفت آور موسيقيهاي نامتعارف و هپروتي و...
8- توليد شبكهاي نشريات چندقلويي و مشابه و تغذيهي شبكهاي مطالب آنها از اتاقهاي خاص برخي افراد خالدار سياسي و دانشجويان سياسي ستاره دار سابق
و ...
حوزه امنيت داخلي :
1- بازگرداندن گلهاي منافقين خارج از كشور بجاي متخصصين و سرمايهگذاران ايراني خارج از كشور و راه افتادن مجدد فضاي رعب و ترور پس از تقريباً 17 سال و فعاليت آزادانهي منافقين بدبخت در قالب بمبگذاريهاي روتين و هفتگي در جاي جاي كشور
2- بيرون آوردن از حالت كومون و زاييدن مجدد پس ماندگان شعبان بيمخها و چاقو كشها و دله دزدها به بهانهي فرهنگ دوستي و پاسداشت چهارشنبه سوري ، سيزده بدر و ... و ايجاد رعب و وحشت و ناامني براي مردم ، بخاطر حفظ فرهنگ و سنتهاي مردم
3- به راه انداختن اغتشاشات هفتگي و هدايت و كنترل دقيق پانزده روز يكبار بحران توسط مسؤلان دلسوز دولت اصلاحات و ايضاً بروبچ . از آن جمله كوي دانشگاه تهران در سالهاي 78الي82 به صورت منظم و زمانبندي شده در تاريخهاي 16آذر و 18تير . جالب اينكه آقاي خوئينيها كه پيشتر ذكرخيرش رفت در زمان زعامت روزنامهي سلام در به راه انداختن قائلهي كوي دانشگاه سال78 سهم بسزا و دلسوزانهاي داشت و ايضاً بروبچ
4- سمبادهكشي فعالانه از امنيت مرزها به طوري كه در داستان كوي دانشگاه ارتش ناتو و تركيه ، بصورت محدود برخي از روستاهاي مرزي شمالغرب را بمباران كردند .
5- اجراي دقيق ، منظم و زمانبندي شدهي پروژهي منتظري و ادعاي غصب خلافت و به آشوب كشاندن كشور در سال 87 و...
6- شيطنت در تلقين و پررنگ كردن قوميتها در دولت اصلاحات براي هبستگي هرچه بيشتر مردم با تفرقه و تقويت پانكرديسم ، پان عربيسم ، پان تركيسم و ... در مناطق مختلف
و ...
حوزهي سياسي :
1- دست بالا بردن منطقي در مقابل دشمن و تحويل ايرانيان به دشمنان ايرانيان براي حفظ امنيت و فرهنگ ايران عزيز و جلوگيري از غيرت ورزي ايرانيان در جريان جنگ آمريكا و افغانستان پس از شنيدن سوت جنگ بين اين دو كشور و احساس خطر براي اصلاحات و دولتش
2- دادو ستد منطقيِ پرداخت سكهي تمام بهار آن هم بجاي سكهي پنج تومني درعوضِ تعطيلي تمام فعاليتهاي هستهاي نطز و در اصل فروش مردم ايران با همهي عزت و آبرويشان براي تحقق شعار آرماني " ايران براي دشمنان ايرانيان"
3- مبادله كاملاً منطقي و دو دو تا چهارتاييِ " تو مرا يك سيلي بزن ، من تو را يك بوسه ميزنم " در جريان " گفت و شنود تمدنها" و پايبندي محكم ، مردانه و يكطرفه مسؤلين شجاع ما كه منجر به جلوگيري از جنگ در افغانستان ، عراق ، لبنان ، فلسطين و... شد.
4- اجراي مسؤلانهي سياست " يك خنجر به مردمت بزن يك اخم به دشمن مردمت بكن" بجاي " يك سوزن به خودت بزن يك جوالدوز به ديگران " در جريان جلوگيري از پرچم آمريكا سوزاني و شعار مرگ بر آمريكا گفتن مردم . كه اين هم دنبالهي داستان گفتگو وتمدن و زندهباد برباد دهندهي من و ... است.
به هرحال هرچه گفتيم اشارهاي از مفصلي بود كه فرصت ادامهي آن نيست و دريك كلمه ، " همه به اصلاحات مديونند برخي كم برخي زياد " حال اگر دشمنان بيشتر از ايرانيان بهره بردند و ... گناه دشمنانمان چيست ؟
در جلسهي يكشنبهي همين هفتهي ميرحسين موسوي در دانشگاه اراك ،
الف - درخصوص بازداشت كسانيكه گفته ميشود دانشجو هستند و ايضاً گفته ميشود اين بازداشتها بخاطر فعاليتهاي سياسي آنان بوده ، بدون اشاره به اتهام آنها و... گفته : " دانشجويان فرزند مردم هستند و ما نميتوانيم به اين قشر نگاه امنيتي داشته باشيم ."
ب - ايشان در قسمتي ديگر از سخنانشان و اينبار درخصوص بسيجيان گفت : " بسيج در چشم ماعزيز است ولي كسي كه نامش را بسيجي بگذارد و از شعارهاي امام درخصوص بسيج عدول كند را بسيجي نميدانم ."
پ - ايشان افزودند : " ملاك حال فعلي افراد است ."
ملاحظات ؛
1 - در اينكه دانشجويان فرزندان مردمند كه حرفي نيست ولي سؤال اينست كه مگر بسيجيان فرزندان مردم نيستند ؟
2- چرا اگر دانشجويان از شعارهاي اسلام و نظام و امام و انقلاب نبايد به آنها ديد امنيتي داشت – طبق اصطلاح آقاي موسوي – ولي اگر بسيجيان طبق تكليفشان عمل كردند ، عدول از آرمانهاي امام است ؟
3- اصلاً مگر جمعيت سه ميليون نفري دانشجويان همه متهماند كه براي كسب آرا اينگونه در سخنراني انتخاباتي اصلاح طلبان بدون پرداختن به اتهامات آنان به آنان توسل ميشود ؟ آيا اين ديدن نيمه كه چه عرض كنيم ديدن يك ميليونيوم خالي ليوان نيست؟
4- چرا بايد دانشجويان متهم - دقت كنيد متهم نه مجرم- از مصونيت پيگيري – دقت كنيد پيگيري نه مجازات – حتي در حد اتهامات و پيگيري برخوردار باشند ولي بسيجيان كه عموم مردم كشور را تشكيل ميدهند از اين موهبت شاهانه بيبهره باشند ؟
5- اصلاً چرا آقاي موسوي مصاديق عدول بسيجيان از شعارهاي امام را نام نميبرند و همچنين جرائم " رُفِعَ القَلَمي " دانشجويان را برنميشمارند تا ما هم از مصونيت دانشجويي بهرمند شويم و اينگونه تخلفات – ببخشيد اينگونه تكاليف - را مرتكب شويم ؟
6- نكتهي آخري كه جناب ميرحسين گفتهاند كلام امام و حرف دل ماست . عزيزان نامزد رياست جمهوري ، نگاهي خداپسندانه به هواداران خود بيندازيد ببينيد آيا كسانيكه به عنوان هوادار گرداگرد شما را گرفتهاند دوستدار امامند يا مطرود امام ؟ خود را خط امامي ميدانند يا امام را به تاريخ سپردهاند ؟ نسبتشان با شيطان بزرگ چگونه است ؟ همچون امام خميني(ره) فدايي سيدالشهداءند و يا امام حسين (ع) را خشونت طلب ميدانند ؟ آيا ...
وجدانهاي ما و شما منتظر پاسخند .
جديداً نشريهاي اصلاح طلبانه ، در دانشگاه صنعتي شريف با قيمت 500 تومان مجاني !!! در بين دانشجويان علاقمند به آن با زور قسم قرآن توزيع شده بانام " راه نو " اين نشريهرنگي و حرفهاي قرار است بانام نشريهي دانشجويي قالب شود .
جالبتر اينكه در همين دوران نشريهاي ديگر با همين مشخصات اصلاح طلبانه و قيمت 500 توماني ، در بين دانشجويان دانشگاه امير كبير توزيع شد . بانام " اتصال كوتاه " . تا اينجا كه تخم طلايي نديديم ولي اگر بدانيد كه اتاق فرمان و دراصل اتاق كارآگاهان دوم خردادي چاق و لاغر تخمي طلايي و دوزرده براي دانشجويان گذاشتند و آن تخم اينست كه عكس روي جلد و كلاً طرح روي جلد اين دو نشريه را همينجور شانسكي يكجور زدهاند . آري دانشجويان بايد بدانند كه با كساني بازي ميكنند كه آنها از طرف بزرگترهاي خود هدايت ميشوند و مثل اين ميماند كه در بازي كودكانهي دوكودك پدري به كودك خود كمك كند يا بهتر بگوييم " برساند " .
كتابي هست با نام " موج سوم دموكراسي " نوشته ساموئل هانتينگتون نظريه پرداز برخورد تمدنها . اين كتاب در نيمهي اول دههي هفتاد به بازار آمد ولي پس از مدتي چون به ذائقهي آقايان ! خوش نيامد ، اين كتاب از بازار جمع آوري و همه خمير شد . حدوداً درسال 84 – 85 بود كه بنده پس از مدتها اين كتاب را پيدا كردم و خريدم . در اين كتاب آقا ساموئل در خصوص دموكراسيزاسيون كشورها قلم ميراند و از كشورهاي دموكراسيزه شده شاهد مثالهايي نيز ميآورد .
هانتينگتون در پايان هر فصل نصايحي ساموئل گونه به جوانان و فعالان سينه چاك دموكراسي آمريكايي ميكند كه بسيار شنيدني و خواندني است . در بخشي از اين نصايح كه نقل به مضمون ميكنم آمده است كه " دم از آزادي بيان بزن ولي هرصدايي غير از آنچه كه ميخواهي را خفه كن " ، " در انظار شعار زنده باد مخالف من سربده ولي در خفا بر سر مخالف خود خراب شو " و... كه خواندن بقيه اين سيابازي هانتينگتون را به شما واميگذارم .
البته اگر فرصت مطالعهي اين كتاب را نداريد ميتوانيد تئاتر آنرا در رفتارهاي انتخاباتي اصلاح طلبان و دست و پا زدن آنها ببينيد البت محمد خاتمي خدايي در اين داستان خوب استادي است . چند روز پيش نشست اصلاح طلبان براي حمايت از ميرحسين بود . در اين مراسم كه از پيرمردها و پيرزنهاي نهضت آزادي گرفته تا محمدرضاخاتمي و محمد خاتمي و ميرحسين و رمضان زاده و خلاصه همهي سالمان و صالحان و مصلحان مكاتب دودرهبازيستها و نخبگان شامورتي بازي حضور داشتند قرار بود به تبليغ ميرحسين و اصلاحات و... بپردازند كه به تخريب دولت نهم پرداختند .
اينها همانهايي هستند كه در تهوعهاي روشنفكري ميگويند " به جاي لعنت گفتن به تاريكي شمعي بيفروز " يا " به جاي انكار ديگران خود را اثبات كن " يا " زنده باد مخالف من " و... هزار جور چاخانها و عقدههاي روشنفكري ديگر .
راستي ميرحسين هم كه انگار اواخر سال گذشته از خواب بيست سالش بيدار شده و گالري نقاشيهاي كوبيسميكشو* رها كرده كه دوباره بياد و كشورو نجات بده ، در مورد سلامت انتخابات گفته كه " نگرانم " .
نكتهي ديگر اينكه دوستان آقا مير حسين به ياد سيادتش افتادهاند و به بهانهي سيادت او به خود او و همينطور دوستان و آشنايان و رفيق رفقا و... ايشان ، به تقليد از انقلابهاي مخملي و سادات آمريكايي ، ميخواهند شال سبز هديه بدهند .
*كوبيسم مكتبي هنري است كه در آن سبك ،هر كسي ميتواند نقاشي كند . هركس كه هيچ هر آدميزادي ميتواند احساسات سرشارشو در لوح سفيد تابلو بريزه و رها و بدون اراده تسليم تقدير كاغذ بشه و خودشو اول به احساسات و بعد هم به قلم رنگ بسپاره و در نهايت نمايشگاهي ترتيب بده و از بس كه اين نقاشي گوياهستند كنار هر تابلو بايسته و در مورد معني تابلوهاش به يك يك بازديد كنندهها توضيح بده .
چند روز پيش به برخي از مستندات دوران سياه دوم خرداديها اشاره كرديم . حال دومين بخش از اين استنادات به محضر شما تقديم ميگردد تا به ياد بياوريم در زماني نه چندان دور گروهي كه خواب نما شده بودند تا چه حد گستاخی کردند . اكنون ما به حرفهاي آنان و خود آنها شايد بخنديم كه چگونه طومارشان پيچيد ولي بايد بدانيم كه اين اتفاقاتي بود كه بود و افتاد . والعهده علي الراوي
اگر دوستانی قبل از مراجعه و یا پس از مراجعه به منابع مذکور و اصلاْ همینطوری انتقادی داشتند یاعلی و بسم الله می شنویم و منتظریم . اینها فقط گوشه ای از جنایات فکری سربازان سیاهی است .


1- تهاجم به امامان معصوم(ع):
* تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدی های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است. حنایی کاشانی، کیان فروردین 78
* در حیطه ولایت باطنی، رابطه مرید و مرادی برقرار است، اما در حیطه ولایت سیاسی، حتی ائمه هم وجوب اطاعت ندارند، چه برسد به فقیه. مردم می توانند بر امام معصوم هم خرده بگیرند، انتقاد کنند و در جایی فرمانش را اطاعت نکنند. عبدالکریم سروش، ماهنامه کیان آبان77
* اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشکال ندارد، حتی علیه خدا…ابراهیم اصغرزاده،آفتاب امروز 2/6/78
* مردم حق دارند همه مسئولین را به سوال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسئول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم می توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید. محمدی اصفهانی، ایران 24/4/79
* نظریه وصایت و شورا که پس از پیامبر اجرا گردید، می تواند جانشینی برای نظریه ولایت فقیه، بعد از دوران ائمه باشد. تقی رحمانی، نشاط مهر87
* صحت قصه حضرت یوسف، در قرآن کریم، از محالات است. ح.م. صبح امروز، خرداد78
2- تهاجم به عاشورا:
* عاشورا، نماد زنده در آتش افتادن سیاوش است، داستان عاشورا در ایران، داستان دمیدن روح اسطوره سنت شده سیاوش در تن اسطوره زنده و پویای حسین(ع) است. فاطمه گوارایی، پیام هاجر23/1/79ش311
* فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود. عبدالکریم سروش، نشاط12/3/78
* ثواب کف و سوت زدن برای تقویت یکی از نخبگان جامعه، کمتر از سینه زنی و عزاداری برای امام حسین(ع) نیست. مدیر آموزش و پرورش مازندران، اخبارویژه کیهان10/3/79
* جهاد در جایی معنا دارد که مجاهد مطمئن باشد، پیروز می شود وگرنه چنین جهادی بی معناست. فاضل میبدی، نشاط اردیبهشت78
* شهادت طلبی را مرحوم شریعتی به جامعه یاد داد. حمیرضا جلائی پور، کیهان26/3/79
* امام حسین(ع) برای مقابله با قتل های زنجیره ای قیام کرد. عبائی خراسانی، بامداد21/1/79
3- تهاجم به امام خمینی(ره):
* مبانی و اصول آیت الله خمینی که متکی به فقه و سنت شیعه است، دیگر کارآمد نیست. یوسفی اشکوری، جهان اسلام11/3/78
* فتاوای فقیهان برای خودشان حجیت دارد. محمد مجتهد شبستری، بعثت3/6/77
* اشغال لانه جاسوسی، امری عبث بود و زیان های جبران ناپذیری برای مردم ایران، به بار آورد. ابراهیم یزدی،هفته نمه آبان ش49
4- تهاجم به ارزشها:
* اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعا مضر است…مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند. سید محمد خاتمی، همبستگی16/8/79
* تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است. سالار بهزادی،صبح امروز23/8/78
* حکم حرمت چاپ و فروش کتب ضاله در زمان حال، بی معناست. ابوالفضل موسویان،پیام هامون ش26
* نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است. مهاجرانی، آریا13/1/79
* در تاریخ جدید خدايی که مومنان کشف می کنند ممکن است با خدایی که گذشتگان کشف می کردند، متفاوت باشد. عبدالکریم سروش،کیان52
* نفی خطوط قرمز و انکار فصل الخطاب ها ضروری است، خطوط قرمز باید پاک شود. صادق زیبا کلام، پیام هاجر شهریور87
* در برابر هجوم فرهنگ بیگانه نباید عکس العمل نشان داد. علی قربانپور، پیام هاجر ش234
* مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است. نوشین احمدی، جامعه سالم11/8/78
* برخورد با توهین کنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهین می شود، خود اشاعه فحشاست. مهاجرانی،اخبار اقتصاد5/7/78
* توهم تهاجم فرهنگی، ناشی از احساس ضعف و ترس است. مجید شریف،هفته نامه آبان شهریور77
* هیئت های مذهبی، منشا خشونت اند و بسیجی ها، اعضای تشکیل دهنده این هسته ها هستند. محمد قوچانی، عصرآزادگان20/1/79
5- تهاجم به انقلاب اسلامی:
* انقلاب اسلامی، متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود. عباس عبدی،راه نو21/6/77
* اکنون پس از گذشت بیست سال همه آرمان های انقلاب فروریخته است! هوشنگ گلشیری، ایران جوان20/12/77
* از این به بعد دیگر نمی توان بقای نظام جمهوری اسلامی و ثبات و اقتدار آن را بر مبنای نگهبانان دین سنتی تضمین کرد. هاشم آغاجری،پیام هامون23/12/78
* بنای حکومتی مبتنی بر آرمان های متعالی و مقدس یک اشتباه نابود کننده است. بی نام،جهان اسلام5/11/77
* سر دادن شعار مرگ و آتش کشیدن پرچم آمریکا، اعمالی زشت و وحشیانه است. مهاجرانی،جبهه30/5/78
* حکومت در دست ماست. ما به اهداف خود رسیده ایم. ما اصلاحات خودمان را که تغییرات در نظام و رهبری است، از طریق مجلس ششم انجام خواهیم داد. محسن کدیور، یالثارات ش93
>>> این دست تهاجم ها در مقوله های دفاع مقدس، جدایی دین از سیاست، بحث آقای منتظری و تصمیم امام راحل(ره)، قانون اساسی، صلح خاورمیانه و… با شدت تمام از سوی مدعیان اصلاحات پیگیری می شد بگونه ای که گری سیک عنصر برجسته سازمان سیا و مشاور سابق امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا پس از سفر به ایران طی مصاحبه ای اعلام کرد:« چگونه خوشحال نباشیم از اینکه موج تازه ای در ایران برپا شده که مصمم است طومار حکومت اسلامی را در هم بپیچد و حکومتی نظیر حکومت ایران در دوران شاه و عربستان سعودی را روی کار می آورد.»
![]()
![]()
چند روز پيش كه مراسم رونمايي از چند خودرو جديد سايپا انجام شد نام عجيب يكي از خودروها احتمالاً بسياري از ايرانيان را متعجب كرد ." قشقايي " نام يكي از ايلات بزرگ عشاير است كه بر خودرويي زيبا نهاده شده است .
اينكه چه دليلي باعث شده مسؤلين امر اين نام را بر اين خودرو بگذارند را نميدانيم و اكنون نيز به آن كاري نداريم . آنچه كه مهم است ابتكار و نوآوري و رويكرد خوب و قابل تقدير استفاده از فرهنگ خودي و باليدن به داشتهها و پرهيز از تقليدهاي كوركورانه و اشتباه ميباشد كه متأسفانه فرهنگ و فكر برخي از مديران مختلف و مؤثر را مصادره و متأثر ازخود كرده است .
يقيناً استفاده از نامهاي زيباي ايراني براي محصولات ايراني در تمام زمينهها براي مردم جذابتر و جالبتر است از به كار بردن نامهايي كه تا آخر عمر دليل آن نامگذاري را نخواهند دانست . مثلاً چه كسي ميداند پژو يعني چه ؟ يا 405 و 206 آن به چه معناست ؟ GL يا GLX به چه معناست و دليل اين نامگذاري چيست ؟ اين درحاليست كه هم ميهن ما خوب ميداند كه قشقايي نام يكي از ايلات عشاير بزرگ ايراني است كه هم اكنون نيز موجود است . از اين گذشته نامگذاري يك محصول مطلوب ايراني به نام يك قوم يا يك منطقه يا محصول بومي نشان از اهميت آن قوم يا منطقه براي ساير مردم و مسؤلين نظام دارد .

آنچه كه خلأ آن بسيار ديده ميشود نبود خودباوري در فرهنگ است كه اين معضل بيش از ديگران از مسؤلين سرچشمه ميگيرد . مثلاً نوشتن كلمهي " كنترلر " به خط فارسي بر لباس متصديان منظم كردن مردم در ايستگاههاي اتوبوس تندرو به چه معناست ؟ آيا نميشود از لغت با معني و مفهوم مثلاً " ناظم " براي آنها استفاده كرد و اصلاً استفادهي ابتدايي و طولاني مدت از واژهي غربي BRT براي اتوبوسهاي تندرو و جايگزيني دير هنگام واژه " اتوبوسهاي تندرو " به جاي آن پس از جاافتادن كاربرد اين كلمه در ادبيات روزمرهي مردم نشان از بيمبالاتي مسؤلين امر به حراست و حفاظت و افتخار به فرهنگ بومي نيست ؟ و آيا خود عبارت اتوبوسهاي تندرو را نميشد مخفف كرد و مثلاً به جاي "سامانه اتوبوسهاي تندرو " از مخفف آن يعني " سات" استفاده كرد ؟ آيا اگر از نامي استفاده كنيم كه غربي نيست بايد خجالت بكشيم ؟
مثال ديگر كه از نقاط ضعف ماست عمدهي اسامي تيمهاي ورزشي كشور است . هيچ كشوري را نميشود در جهان امروز يافت كه علاقمندان به ورزش در آن كشور در اكثريت نباشند . محبوبيت ورزشكاران و تيمهاي ورزشي در هر كشوري امري بديهي است كه نياز به اثبات ندارد . بسياري از تيمهاي ورزشي غربي به نام شهر يا واقعهاي به يادماندني نامگذاري شدهاند و مردم آن شهر به آن باديدهي علقه و علاقه مينگرند و شنوندگان نام آن تيم هم احساسي طولاني مدت و تقريباً ماندگار نسبت به آن نام خواهند داشت . مثلاً تيمهاي بارسلونا ، كلن ، هامبورگ ، مونيخ و ... و همچنين شهرهاي بارسلونا ، كلن ، هامبورگ ، مونيخ و ... براي هر مخاطبي جذابيت دارد و در ذهنش ماندگار ميماند و حال اين اسامي را مقايسه كنيد با اسامي تيمهاي ما تراكتورسازي ، ذوب آهن ، راه آهن ، شيرين فراز و... . به نظر شما مخاطبان باشنيدن اين اسامي به غير از نام حاميان و شركتهاي مالي به ياد چه چيزي ميافتند ؟ به چه چيزي افتخار كنند و ببالند ؟
با توجه به آنچه كه گفته شد بايد گفت كه كار كسانيكه اين نام زيبا و بومي را بر خودروي زيباي قشقايي گذاشتهاند قابل تقدير است و انشاءالله پس از اقدام خودرو سازان داخلي به استفادهي از اسامي فارسي چون پيكان و سمند و قشقايي ، اين روند تفاخر به فرهنگ صحيح بومي و ملي فراگير شود .

درست یک هفته از سخنرانی دکتر احمدی نژاد در اجلاس دوربان2 وحوادث اتفاق افتادهي در آنجا می گذرد . مراسمی که قرار بود در آن عدهای لومپن و با هیبت دلقک مانع از سخنرانی رئیس جمهورمان شوند ولی شد آنچه که بسیاری از مخالفین و موافقین نام " پیروزی احمدی نژاد " بر آن نهادند . دشمنان سرخورده شدند و شکست خود را در پس سخنان نامربوط و تهدیدها ، پنهان نمودند . مسلمانانِ مظلوم دلشاد ودلگرم شدند و انسانهای آزاده آرامش ، متانت و ادب احمدی نژاد را ستودند . مردم ایران نیز ضمن خوشحالی از صلابت و تدبیر رئیس جمهور منتخبشان از اینکه عدهای به رئیس جمهورشان توهین کردند ، بسیار خشمگین و معترض شدند ولی نه معترض به احمدی نژاد بلكه به برگزار کنندگان و مسؤلین جلسه كه از كنترل جلسه عاجز بودند و اجازه دادند كه سه دانشجوي اسرائيلي * به رئيس جمهورشان توهين كند . گويي كه مردم ما خوب ميدانستند كه از دشمن جز دشمني نيايد و نبايد جز اين توقع داشت .
آنها خوب ميدانستند . همانگونه كه امامشان گفته بود . امام خميني (ره) پيش از اينها و در حوادثي مشابه حوادث امروز ما فرمودند كه اگر دشمن از شما تعريف كرد بدانيد كه كارتان اشتباه بوده و اگر كاري كرديد و دشمن از شما عصباني شد بدانيد كه كارتان درست بوده است (نقل به مضمون).
اين سخن امام همان شاه كليدي است كه بسيار اتفاق ميافتد كه معدودي از دوستان فراموششان شود و باعث شود همانها كه هم اكنون دم از تبعيت از امام ميزنند ناخودآگاه خلاف ميل امام عمل كنند و آب به آسياب دشمن بريزند .
حال با توجه به اين مقدمات آيا به راستي در اجلاس دوربان2 روزنامهها و شخصيتهاي منتقد ، منصفانه نقد كردند و گفتند ، يا اينكه منافع حزبي و شخصي را بر فكر و انصاف خود ترجيح دادند و هر آنچه خواستند گفتند ؟
اكنون سؤال ما از منتقدين اينست كه به راستي آقاي احمدي نژاد چه كار اشتباهي انجام داد كه او را آماج انتقاد و اعتراض قرار داديد ؟ آيا تكرار سخنان خداوند كه " جاءالحقُّ و زهق الباطل " سخن اشتباهي است كه نبايد گفته ميشد ؟ آيا زخمهاي كودكان فلسطيني دروغ است يا جلاد بودن اسرائيليان ؟ آيا يتيمي و دربهدري كودكان عراق و افغان دروغ است يا جنايتكار بودن آمريكا ؟ خوب است كه در آستانه حمله وحشيانه و شكست زبونانهي آمريكا در طبس هستيم . آيا توهم هولوكاست دروغ نيست ؟ اسرائيل نژادپرست نيست ؟ حق وتو ظالمانه نيست ؟ و حال اگر اينها همه درست است پس چرا نبايد بگوييم و بترسيم كه مبادا عليه ما حرفي بزنند ؟ و اگر شجاعي چون احمدي نژاد ميگويد بايد او را ساكت كنيم .
چرا بايد به احمدي نژاد بتازيم ؟ به اين دليل كه باعث افتخار مسلمانان شده ؟ اصلاً اين موضع گيريها عليه سخنان دكتر احمدي نژاد در دوربان 2 چه كساني را ناراحت ميكند و چه كساني را خوشحال ؟ حتماً نميخواهيد بگوييد كه انتقادتان به احمدي نژاد آمريكا و اسرائيل را نااميد و ناراحت ميكند و مردم رنج كشيده فلسطين و عراق و افغانستان را خوشحال و اميدوار ميكند ؟ برادران " فأين تذهبون " .
بنده به ياد ميآورم كه در ابتداي دولت اول اصلاح طلبان ، آقاي مهاجراني وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامي در كنفرانسي در خارج از كشور در حال سخنراني بود كه يكي از حضار كه در خبرها آمد از منافقين بوده به او حمله كرد و ضرباتي به آقاي مهاجراني زد كه به سرعت توسط انتظامات جلسه دستگير شد .
اينجانب به ياد ندارم كه در آن زمان روزنامههاي اصولگرا كلمهاي در تخريب آقاي مهاجراني گفته باشند . همه يكپارچه و شايد بيش از روزنامههاي اصلاح طلب اين اقدام توهين آميز را تقبيح كرده و از جناب مهاجراني دفاع نمودند چرا كه ميدانستند نبايد اختلافات درون خانوادگي را با دشمن مطرح و تقسيم كرد . اين همان درسي است كه همه ما و بيش از همه بزرگان احزاب بايد به خاطر داشته باشند .
*منبع : جروزالم پست21آوريل2009
پس از سفر دكتر احمدي نژاد به ژنو و شركت در اجلاس ضد نژاد پرستي دوربان۲ اتفاقاتي رخ داد كه كمابيش همه مطلعند . عدهاي لومپن و دلقك كه بعدها روزنامههاي اسرائيلي گفتند كه اين عتيقههاي بدلي دانشجويان يهودي بودهاند ، شعارهايي عليه دكتر احمدينژاد سر دادند و يكي از آنها ماسك خود را به سمت دكتر پرتاب كرد و ... . همه تا اينجا را ميدانيم و ميدانيم كه ماهيت اسرائيليان وكلا دشمنان چيست و عاقل ؛ توقعي غير از دشمني از دشمن ندارد . ولي آنچه كه آدم را ناراحت ميكند اينست كه كسانيكه در مورد همه چيز همه حرفي ميزنند چرا بايد تا اين اندازه غافل باشند . كساني را ميگويم كه سفر احمدي نژاد به دوربان را محكوم كردهاند . شايد ميخواهند قيافهاي روشنفكرانه از خود بسازند و مردم را دوباره سركيسه كنند . شايد كمبود و خلأ عاطفي دارند و ميخواهند جلب توجه كنند شايد ... دارند و ميخواهند هر از چندگاهي خود را به رخ بكشند . يا اينكه ميخواهند جيره و مواجبشان قطع نشود و پولي از جايي بگيرند . به هر حال همه اينها محتمل است ولي مسخره تر از همه اينها وقتيست كه روسياهاني كه كلام و قلم و قدم و... به مزدند و دوم خردادي هستند و عمري كاسه ليسي غرب را كردند و علاوه بر دين و مليت و ... خودشان را هم به غربيها فروختند و خود فروشي كردند حالا دم از هويت ايراني و حفظ پرستيژ بين المللي و ... ميزنند . اينها كه مينويسم فكرتان روي شخص خاصي نرود . همينجوري ميگويم كه كسي اين حرفها را نزند .
خوب به ياد دارم سالهاي اول دولت محمدخاتمي بود و مهاجراني وزير ارشاد . سفري پيش آمد و قرار شد در كشور مقصد درمورد موضوعي سخنراني كند . اوايل سخنرانياش بود كه شخصي كه گفتند كه از منافقين بوده بلند شد و به طرف مهاجراني حمله كرد و ظاهراً آنگونه كه از صفحه تلويزيون پخش ميشد و ميشد ديد چند ضربت به سر و كله مبارك مهاجراني زد و پس از آن مأمورين رسيدند و فرد را اُردنگي گرفتند .
اين حقير به ياد ندارم روزنامههاي اصولگرا و ارزشي به غير از تقبيح و تخطئه آن مردك منافق به آقاي مهاجراني حتي سخني عتاب آلود بگويند . همه يكصدا از مهاجراني حمايت كردند و آن منافقك را به باد بدوبيراه گرفتند .
بله براي من دردناك است كه در اتفاق پيش آمده كه بسيار طبيعي است ، چرا برخي دوم خرداديها به نام آبروي ايران به دروازه خودي گل ميزنند و گيج شدهاند . آقاي نامحترم ؛ دروازه دشمن آنطرف است كجا ميزني بيانصاف ؟
من كاري به اين ندارم كه شركت در اين همايش درست بود يانه . يعني الان كاري به اين ندارم . چرا كه معتقدم مشاورين رئيس جمهور بايد پاسخ بدهند و اگر ايرادي هست كه هست از آنهاست . حرف من اينست كه حالا كه اينطوري شده چرا انتقام عدم محبوبيت و مقبوليت خودتان را و كسب محبوبيت مردمي براي خود را با دروغ حمايت از آبروي ملي از احمدي نژاد ميگيريد ؟
مدتي است كه در برخي برنامههاي تلويزيون و مشخصاً برنامهي آقاي رحيم پور ازغدي و جديداً پروفسور رفيعپور مطرح گرديده است . در اين نوشتار برآنيم كه بابضاعتي اندك قدمي كوتاه در عرصه تفكرات بلند اسلامي برداريم و در اين داستان همداستان شويم .
در جامعه شناسي سياسي و يا نظام سياسي اسلام مبحثي است به نام مشروعيت و مقبوليت ، كه در آن به مفاهيم مشروعيت و مقبوليت ، تفاوت ايندو ، تقدم و تأخر هريك بر ديگري و رابطه اين دو مقوله با هم و حكومتها با آنها پرداخته ميشود . حال اگر بخواهيم بيمقدمه به بحث و بدون ذكر شقوق آن گريز بزنيم و نظر اسلام و حكماي اسلامي را در اينباره جويا شويم بايد بگوييم در ادبيات سياسي ما بين مشروعيت و مقبوليت تفاوت وجود دارد .
مشروعيت آنست كه از جانب شريعت و قانوني تشريع شده باشد و در آن ملاحظهاي از شرع و قانون نيز ديده ميتوان ديد در صورتيكه مقبوليت مقولهاي جدا و ملاحظهاي عمومي و مردمي دارد كه ممكن است كاملاً برخلاف مشروعيت باشد و به عكس .
ديد اسلام در مورد حكومتها در طول تاريخ چه اسلامي و چه غير اسلامي اينگونه است كه ممكن است حكومتي مشروعيت داشته باشد يعني حاكم آن صلاحيت شرعي (به معناي ديني ) و قانوني ( به معناي قراردادي ) را داشته باشد ولي مقبوليت مردمي نداشته باشد و به عكس ، حاكم يا حكومتي مقبوليت مردمي داشته باشند ولي شرعي يا قانوني نباشد . نمونه مشخص و مبرز آن شخص اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) است . حضرت علي(عليه السلام ) هرچند كه مشروعيت الهي و قانوني داشت ولي به دلايلي كه سايرين پيش آوردند ، مقبوليت مردمي به اين مشروعيت جامه عمل نپوشاند و ايشان قريب به 25 سال از حكومتي كه حقشان بود محروم بودند عكس اين مورد نيز صادق در مورد حاكمان پس از پيامبر تا اميرالمؤمنين (عليه السلام ) صادق ميباشد . آنان كه با توجه به سفارش قرآن كريم و تصريح رسول الله (صلي الله عليه واله وسلم) مبني بر زعامت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام ) به زور و تزوير مقبوليت مردمي براي خود تصاحب كردند مقبوليت را هرچند به ظاهر اما به هر حال داشتند ولي مشروعيت را خير . پس مشروعيت و مقبوليت دو مقوله جدا و متفاوتند كه اجماعشان منتج به حكومت صالح است و فقدان يكي نارواست يا به ناروا ميانجامد .
برخي از روزنامهها نوشتند كه بغير از بدكارهها و ساديستهاي جنسي و بي بي سي و ... يكي از سايتهاي وابسته به گروهك نهضت آزادي ( يا به تعبيري پيران ناكام و به آرزو نارسيده ) از فيلترينگ و برخورد با مديران بيمارِ "سادومازوخيستِ" سايتهاي مستهجن ، توسط نيروهاي رصد سپاه پاسداران اظهار نارضايتي و ناراحتي كردهاند و اين اقدام سپاه را در جهت سياسي كردن ، تهمت زدن ، به زور اعتراف گرفتن و هر آنچه كه در مورد اعترافات علي افشاري ، هاله اسفندياري ، دار و دسته بنياد سوروس و... كپي پيست ميكردند و می گفتند دانسته اند .